تقدیر- دعا- دعای پدر- دعای مادر- مرگ زودرس- حتمی- تغییر

مگر می‌شود که يک دعا و يا يک ذکر تأثیری اين شکلي بگذارد؟
اگر منظور شما از تقدير، نوعي از سرنوشت قطعي باشد که خداوند براي هر کس، حتي بدون اطلاع او تعيين کرده است، اين معنا موردپذیرش ما نيست. این‌گونه نيست که هر كس ...

باسلام

بعضي چيزها در تقدير ماست پس چگونه می‌گویند که دعا باعث می‌شود که اين تقدير تغيير می‌کند؟ يا اگر چيزي را گم کرديد فلان دعا يا ذکر را بخوانيد آن شي گم‌شده را پيدا می‌کنید؟ مگر می‌شود که يک دعا و يا يک ذکر تأثیری اين شکلي بگذارد و يا می‌گویند دعاي پدر و مادر در حق فرزند خود باعث می‌شود که از مرگ زودرس جلوگيري شود مگر مرگ يک جبر نيست و در تقدير ما حتمي نيست پس چگونه با يک دعا تغيير می‌کند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

پاسخ شما را در چند بخش تقديم می‌کنیم:

بخش اول:

اگر منظور شما از تقدير، نوعي از سرنوشت قطعي باشد که خداوند براي هر کس، حتي بدون اطلاع او تعيين کرده است، اين معنا موردپذیرش ما نيست. این‌گونه نيست که هر كس با سرنوشت معيّني از مادر متولد شود و با ناچار فیلم‌نامه‌ای را بازي کند که از پيش براي او نوشته‌شده است. بلکه فیلم‌نامه هر کس را خود او نوشته و خود او نيز بازي می‌کند. تمام مفاهيم اسلامي ازجمله، تکليف، ثواب، عقاب، سعي و ... همگي هنگامي معناي درستي می‌یابد که انسان، سرنوشتش را خود رقم بزند، نه آنکه از جاي ديگر به‌صورت قطعي رقم خورده باشد.

استاد مطهري در اين خصوص می‌گوید: "اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهي،‌ انكار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نيرو و اراده و اختيار بشر است، چنين قضا و قدر و سرنوشتي وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد". (1)

ازاین‌رو در حقيقت می‌بایست ميان قضا و قدر تفاوت قائل شد، چراکه آنچه قابل‌تغییر نبوده و گريزي از آن نيست، قضاي الهي است و نه تقدير الهي. بلکه تقدير الهي مشروط بوده و با سبب وسایطی همچون دعا، صدقه و ... قابل‌تغییر است.

بله! اگر چيزي ازجمله قضاي الهي باشد، با دعا و امثال آن قابل‌تغییر نيست. همچون اجل مسمي (حتمي) که خداوند در خصوص آن می‌فرماید:

يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرْكُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذا جاءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون‏ (2)

[ترجمه]: تا از گناهان شما بگذرد و شما را تا اجل معين تأخير اندازد كه اجل خدا چون بيايد تأخير نمى‏شود ای‌کاش مى‏دانستيد.

از همین‌جا پاسخ سؤال ديگر شما در خصوص مسئله جبر در اجل نيز مشخص می‌شود، به اينکه از مجموع آيات قرآن و روايات اسلامى به‌خوبی استفاده می‌شود كه انسان داراى دو اجل و سرآمد عمر است:

1- يكى اجل معلق يا مشروط كه قابل‌تغییر بوده و می‌توان با تمسک به وسایطی آن را از سرباز کرد، مانند انواع بیماری‌های قابل علاج، خطرات رانندگى كه براثر بی‌احتیاطی پيش می‌آید، خطرات زلزله‌ها و طوفان‌ها كه براثر سستى ساختمان خانه‌ها دامن انسان را می‌گیرد تمام این‌ها از امورى است كه ممكن است به زندگى انسان پايان دهد ولى درعین‌حال قابل‌اجتناب است.

2- اجل حتمى سرآمدى است كه قابل‌اجتناب نيست و خواه‌ناخواه دامن انسان را می‌گیرد. روشن است که اين اجل از دايره اختيار انسان خارج بوده و چون هيچ شرطي نمی‌تواند آن را به تأخیر و تعليق بیندازد، ناگزير اتفاق افتاده و براي انسان اختياري در آن نيست. (3)

با اين توضيح روشن می‌شود، آنچه می‌توان از آن با عنوان «اجل جبري» یادکرد، همان «اجل حتمي (اجل مسمي)» است که به هيچ شرطي معلق نبوده و هيچ امري آن را به تأخیر نمی‌اندازد؛ اما اجل معلق (اجل مشروط) به گونه ايست که قابل‌تغییر بوده و يکي از راه‌های تغيير آن بحث دعا است.

بخش دوم:

اما در خصوص اين پرسش که «مگر می‌شود که يک دعا و يا يک ذکر تأثیری اين شکلي بگذارد؟» می‌گوییم:

چرا نشود؟ و چه استبعاد يا امر محالي دراین‌بین وجود دارد؟

توجه داشته باشيد که خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌هایی که می‌داند، در نظام عالم سنت‌هایی را قرار داده است که قوانين و قراردادهاي رايج در ساختار عالم و در ميان مخلوقات است که کامل و احسن بودن اين نظام عالم را رقم می‌زند.

 يکي از سنت‌های الهي آن است که نظام عالم را طبق اسباب و علل مقرر نموده است. وجود اسباب و مجاري معين در جهت تحقق مقاصد و امور گوناگون عالم است. امام صادق (ع) می‌فرماید:

 ابي الله أن يجري الاشياء الا بالأسباب؛ (4)

[ترجمه]: خداوند امور و اشيا را تنها از طريق علل و سببش جاري می‌سازد

در عالم هستي، مراتبي در همه حوزه‌ها وجود دارد. وجود مراتب در نظام هستي، نشانه نظام‌مندی و روشمندی هندسه آفرينش است. در اين ميان باوجود واسطه‌های فيض، هم خود وسايط را داراي کمال و فيض می‌سازد و هم موجودات فروتر را در قوس نزول (پایین‌تر) در مسير رشد و کمال قرار می‌دهد.

نتيجه اينکه اِعمال اراده الهي در اين عالم به‌واسطه وسایط صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصيات و ویژگی‌هایی که در هر يک از ايشان قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد. چه اين وسایط و قوانين فيزيکي باشند (مانند قانون جاذبه زمين) و چه متافيزيکي باشد (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه) لذا دعا نيز ازجمله همين قوانين است و خداوند اراده خود را از آن طريق محقق می‌نماید.

تصور کنيد که شخص دعا کرده و از خداوند چيزي را طلب می‌نماید، خداوند نيز واسطه‌ای را براي اجابت دعاي او تعيين می‌کند. به‌عنوان‌مثال شخصي براي شفاي مرض خود، در پيشگاه الهي دعا و می‌کند و ممکن است خداوند نيز پزشک حاذقي را در مسير او قرار دهد که به برکت دستورات و داروهاي وي، شفاي مرض براي او حاصل شود؛ و يا در مورد مثال شما، فرض کنيد که شخصي چيزي را گم‌کرده است و از خداوند بازگشت آن را طلب می‌کند. آيا خداوند نمی‌تواند ملکي را براي يادآوري آنچه مفقودشده و يا براي رهنمايي به محل اختفاء آن بر اين امر قرار دهد؟ و يا اساساً آيا خداوند نمی‌تواند به هر طريق ممکني ذهن فرد را ياري کرده تا آن شيء گمشده، زودتر پيدا شود؟ روشن است که در تصور اين امر هيچ محذور و محالي پيش نمی‌آید،

بخش سوم:

دعا کردن و بر زبان آوردن نيازهاي خود در پيشگاه خالق هستي درواقع نوعي عبادت است و در تعبير برخي از روايات مطلب را از اين نيز بالاتر دانسته و در حقيقت دعا را مغز عبادت دانسته است. چنانکه از رسول اکرم ص این‌گونه روایت‌شده است که فرمودند:

افْزَعُوا إِلَى اللَّهِ فِي حَوَائِجِكُمْ وَ الْجَئُوا إِلَيْهِ فِي مُلِمَّاتِكُمْ وَ تَضَرَّعُوا إِلَيْهِ وَ ادْعُوهُ فَإِنَّ الدُّعَاءَ مُخُ‏ الْعِبَادَةِ...(5)

[ترجمه]: «در حوائجتان از خدا كمك بخواهيد، در شدايد و گرفتاری‌ها به او پناه ببريد و به‌سوی او تضرع كنيد، او را بخوانيد و دعا كنيد، چون «دعا» مغز عبادت است...

استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) مطلوبيت دعا را این‌گونه بيان می‌دارد که:

«دعا اگر از لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگي كند و روح انسان به اهتزاز آيد يك روحانيت بسيار عالي دارد، مثل اين است كه خود را غرق در نور مي‌بيند، شرافت گوهر انسانيت را در آن‌وقت احساس مي‌كند. آن‌وقت خوب درك مي‌كند كه در ساير اوقات كه چيزهاي كوچك او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار مي‌داد چقدر پست و ساقط و سافل بوده است، انسان وقتی‌که از غیر خدا چيزي مي‌خواهد احساس مذلت مي‌كند وقتی‌که از خدا مي‌خواهد احساس عزت، لهذا دعا هم طلب است (زيرا نياز دعاكننده را برطرف مي‌كند) و هم مطلوب است (زيرا دعا براي آدمي عزت و عظمت مي‌بخشد) و هم وسيله است و هم غايت، هم مقدمه است و هم نتيجه»‌(6)

همين حقيقت را حضرت امام محمد باقر ع این‌گونه مطرح می‌فرماید که:

ازاین‌رو از برخي از عرفا نقل‌شده است که ايشان بااینکه هيچ حاجتي از خدا نداشته و در مقام تسليم محض به سر می‌برده‌اند، تنها به جهت آنکه خداوند امر به دعا کرده و فرموده «ادعوني استجب لکم» (7) و براي بهره‌مندی از برکات عبادت بودن دعا، اين فعل را انجام می‌داده‌اند. نتيجه آنکه در يک نگاه کلی دعا به دو ساحت تقسيم می‌شود:

1-      ساحت مکانت دعا که عبادت بوده و اقرار به توحيد پروردگار هستي است.

2-      ساحت مدلول دعا که بحث استجابت و عدم استجابت را در پي دارد.

با اين توضيح می‌گوییم، اتفاقاً آنچه اصل بوده و منشأ آثار و برکات بی‌شمار به‌حساب آمده و حکمت اين فعل عبادي را تشکيل می‌دهد بيشتر مربوط به ساحت اول يعني بحث اقرار به مقام وحدت الهي و عبوديت پروردگار است و بحث مدلول دعا، يک فرع در اين مسئله به‌حساب می‌آید. درحالی‌که در سؤال شما اين اصل کاملاً مغفول مانده و بحث صرفاً در حوزه مدلول دعا و بحث استجابت و عدم استجابت پي گرفته‌شده است. به‌عبارت‌دیگر موضوعيت دعا در سؤال شما فراموش‌شده و بيشتر طريقيت دعا براي رسيدن به حوائج مدنظر قرارگرفته شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1.       مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1374 ش، ج 1، ص 384

2.       نوح: 4

3.       ر.ک علامه طباطبايي، الميزان، ج ۷، ص ۱۰.

4.       ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج 1، ص 183. دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش

5.       عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 41

6.       شهيد مطهري، بيست گفتار، ص 226

7.       مؤمن: 60.