۱۴۰۲/۱۲/۰۹ ۱۵:۲۴ شناسه مطلب: 99154
پرسش:
انتقاد دو مؤلفه دارد: 1- دلسوزانه و سازنده باشد 2- بیانصافی و ندیدن نکات مثبت در آن نباشد. در مقابل تخریب این دو مؤلفه را ندارد. تخریب اگر دروغ و تهمت داشته باشد تکلیفش معین است اما درصورتیکه مطلب صحیحی میباشد و دو مؤلفه مذکور را نداشته باشد چه حکمی دارد؟
پاسخ:
انسانها بهواسطه زندگی اجتماعی خویش، ناچار به تعامل با یکدیگرند و همین روابط و تعاملات منجر به صدور رفتارهای متعددی از جانب آنان میگردد. برخی از این رفتارها مبتنی بر اصول انسانی و اخلاقی است و برخی دیگر ممکن است از اصول الهی و انسانی فاصله بگیرد. اگر قرار باشد در بستر اجتماع هر کس هر آنچه را که دوست دارد انجام دهد طبیعتاً سنگ روی سنگ بند نمیشود. فلسفه وجوب امربهمعروف و نهی از منکر نیز به دلیل حفظ سعادت فرد و اجتماع است. انتقاد را میتوان یکی از مصادیق امربهمعروف و نهی از منکر دانست. انتقاد یکی از روشهایی است که میتواند به اصلاح رفتار افراد نسبت به یکدیگر و همچنین اصلاح رفتار مسئولین نسبت به مردم منجر گردد. قرآن هر جا انسانها کجروی کردهاند و از راه درست خارجشدهاند، آنها را موردانتقاد قرار داده است. بهعنوانمثال خداوند در قرآن میفرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید!(1) اینجا خداوند کسانی را که اهل شعار هستند موردانتقاد قرار میدهد و اینگونه آنها را به عمل دعوت میکند.
با توجه به مقدمه فوق در پاسخ به سؤال شما نکاتی مطرح میشود:
انتقاد نمودن یکی از مصادیق امربهمعروف و نهی از منکر است به همین دلیل لازم است به ملاکها و مؤلفههای ضروری در آن توجه نمود و به مرز آن دقت عمیق و دقیقی داشت. انتقاد اگر مسیر صحیحی را طی کند سر از اصلاح درمیآورد و اگر مسیرش ناصحیح گردد منجر به تخریب میشود.
نقد از روی آگاهی:
برای انتقاد ملاکهای متعددی ذکرشده است. ازجمله ملاکهای انتقاد این است که شخص منتقد از روی علم و آگاهی دست به انتقاد بزند. گاهی برخی از افراد اهل انتقاد میشوند، اما نسبت به زوایای موضوع اطلاع کافی ندارند، زحمت مشورت و کسب اطلاعات را هم به خود نمیدهند و فقط با انتقاد میخواهند موضوع را اصلاح کنند بنابراین شرط یک انتقاد سازنده و دلسوزانه این است که همراه با شناخت و علم و اطلاع باشد و در پس هر نقد، منطقی نهفته باشد؛ لذا اگر کسی حقیقتاً قصد دارد انتقاد کند و میخواهد انتقادش سازنده و دلسوزانه باشد باید از روی علم و اطلاع حرف بزند. انتقاد بدون شناخت، تنها تخریب است و دیگر هیچ. خداوند در قرآن میفرماید: وَلَا تَقْفُ مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ؛ ازآنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن (2).
شرایط نقادی:
در معنای نقد، جدا کردن سره از ناسره نهفته است یعنی نقد باید همراه بابیان نکات مثبت و تبیین نکات منفی و نقاط ضعف باشد؛ بنابراین اینکه فقط در نقدِ ما تهمت و غیبت و دروغ نباشد کافی نیست یعنی انتقاد سازنده انتقادی است که هم مبتنی بر اصول اخلاقی باشد و هم فایده عقلایی داشته باشد. فایده عقلایی در موردنقد این است که نکات مثبت در کنار ضعفها اظهار شود تا شخص بهواسطه دریافت تشویق برای نقاط مثبت، امیدش به ادامه کار افزون گردد و برای رفع نواقص تلاش نماید و الا اگر کلامی حتی فحاشی و تهمت و غیبت هم نداشته باشد اما درعینحال سازنده هم نباشد ما را به هدف اصلی نقد که همان اصلاح است نمیرساند. درواقع انتقادی که در آن انکار امتیازات باشد تخریبی بیش نیست، حتی اگر خالی از تهمت و دروغ هم باشد.
معنای نقد:
شاید بهتر است به مفهوم تخریب و انتقاد بیشتر دقت کنید. از پرسش شما اینگونه برداشت میشود که تصور نمودهاید انتقاد میتواند سازنده هم نباشد و همراه بابیان نکات مثبت هم نباشد و درعینحال تخریب هم نباشد. درحالیکه انتقاد صحیح یعنی سازنده بودن و یعنی تبیین نکات مثبت در کنار ضعفها و اگر از انتقاد این دو مؤلفه را بگیریم چیزی جز تخریب باقی نخواهد ماند. یکبخشی از تخریب تهمت و غیبت و ... است اما بخش دیگرش ندیدن نکات مثبت، انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهای خوب و همچنین درشت کردن و برجسته کردن ضعفها است.
هدف از انتقاد:
آیا هدف از انتقاد جز اصلاح است. حالا یک فرد یا جامعه چگونه به اصلاح خویش موفق میگردد؟ راه رسیدن به اصلاح این است که انسان دیگران را نسبت به امور نیکویی که انجام میدهند تشویق نماید و امید را در دلشان زنده کند تا آن امر نیک استمرار یابد و این استمرار نیکیها جز بابیان نقاط قوت امکانپذیر نیست. در کنار بیان نکات مثبت باید به تبیین ضعفها پرداخت و برای حل آنها نیز در حد توان راهحل ارائه نمود. پس غرض کسی که انتقاد میکند اما نکات مثبت را نمیگوید غرض اصلاح نیست، حتی اگر خود شخص بگوید من قصد تخریب ندارم در جواب باید به او گفت اگرچه قصدتان تخریب نیست، اما روشتان روش درست و کاملی نیست. هدف در انتقاد صحیح ارج نهادن به کار مثبت دیگران و ایجاد امید در دل آنهاست اما با عدم ذکر نکات مثبت این هدف زیر سؤال میرود.
ممنوعیت سلیقه شخصی:
علامت و نشانه دلسوزانه بودن انتقاد این است که نقاط قوت در کنار نقاط ضعف بیان شود. گاهی شخص از عدم بیان نکات مثبت غرض انتقامگیری ندارد هدفش هم اذیت کردن طرف مقابل نیست، اما نظر شخصیاش را اعمال میکند درواقع با عدم بیان نکات مثبت سلیقهای عمل میکند. ما اگر بخواهیم از حیث اخلاقی مدیون نشویم باید هم انتقاد بجا کنیم و هم بهتمامی ملاکهای انتقاد در حد توان خویش پایبند باشیم. علامت و نشانه اینکه قصد تخریب و تضعیف نداریم این است که نقاط قوت کار را هم بگوییم.
نیت صحیح:
یکی از شرطهای مهم در انتقاد صحیح این است که انسان نیتش همراه با اخلاص باشد البته این اخلاص مراتب دارد و هرکسی ممکن است به درجهای از این خلوص نائل آید. ویژگی اخلاص در رابطه با انتقاد زمانی نمود پیدا میکند که نقد ما همراه با قصد تقویت باشد و نه تضعیف و تقویت هم در سایه بیان نکات مثبت امکانپذیر است. با رعایت اخلاص همهچیز در همان حدی که هست بیان میشود یعنی نه سیاه نمایی نسبت به زشتیها و نه بیمهری نسبت به خوبیها. قرآن کریم میفرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید (3). یکی از ویژگیهای «قول سدید» این است که سخن ما سخنی لغو و بیهوده نباشد. در نقد کردن هم اگر فقط عیوب را مطرح کنیم و نقد ما دلسوزانه نباشد و نکات مثبت را نادیده انگاریم گویا اصلاح بهدرستی انجام نمیپذیرد و قول ما قول لغوی خواهد بود و از امتیاز سدید بودن بیبهره خواهد شد.
انتقاد منصفانه:
ازجمله ویژگیهای یک مؤمن این است که اهل انصاف باشد یعنی همواره چشم بر خوبیهای دیگران نبندد. نقد منصفانه نقدی است که نکات مثبت را هم ببیند. نصح یا خیرخواهی ازجمله ویژگیهای یک مؤمن است؛ بنابراین اگر بخواهیم اثر نقد ما بیشتر باشد و دیگران به نکات ارائهشده در نقد ترتیب اثر دهند باید ثابت کنیم که نقد ما ناصحانه است و ناصحانه و خیرخواهانه بودن نقد با چشم بستن بر خوبیها یکجا جمع نمیگردد. خداوند در قرآن میفرماید: وَلَا یجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی؛ دشمنی با جمعیتی، شمارا به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است!(4)
عوارض ندیدن نکات مثبت:
وقتی انسان تصمیم بهنقد میگیرد یعنی باید نکات مثبت را ببیند و بیان کند. مخصوصاً در رابطه با نقد مسئولین این مسئله موضوعیت دارد. عدم تبیین نکات مثبت منجر به این میشود که انسان هم مسیر با دشمن گردد چون دشمن هم برای رسیدن به هدفش که همان تخریب است از بیان نکات مثبت طفره میرود این امر باعث بدبینی مردم میشود، سیاه نمایی را در جامعه ترویج میدهد و چهبسا انسان با این رفتار خود، پازل دشمن را کامل میکند و بلندگوی دشمن میشود.
نتیجه:
نقد و تخریب همچون تیغ جراحی است که از آن به دو شکل میتوان استفاده کرد. اگر ملاکهایی همچون علم و شناخت، دلسوزانه بودن، منصفانه و ناصحانه بودن، بیان نکات مثبت در کنار نقطهضعفها در نقد موردتوجه قرار گیرد میتواند همچون تیغی که در دست پزشک است منجر بهسلامت و اصلاح گردد؛ اما اگر نقد دلسوزانه نباشد و در آن توجهی به نکات مثبت نگردد به مرز تخریب نزدیک میگردد. در تخریب تقبیح نهفته است و تقبیح نیز از دو راه امکانپذیر است یکی برجسته نمودن نقاط ضعف و دیگری نادیده گرفتن نقاط قوت.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. مدینه فاضله در پرتو امربهمعروف و نهی از منکر، علیاصغر رضوانی.
2. مهمترین واجب فراموششده، ابراهیم امینی.
3. معجزه تذکر زبانی، محمدرضا اکبر.
4. اخلاق نقد، سید حسن اسلامی.
پینوشتها:
1. سوره صف، آیه 2.
2. سوره اسراء، آیه 36.
3. سوره احزاب، آیه 70.
4. سوره مائده، آیه 8.