۱۳۸۹/۰۴/۲۲ ۰۰:۵۸ شناسه مطلب: 14279
ضمن عرض سلام و خسته نباشید یکی از سه گروهی که شهادت به یگانگی خداوند میدهد فرشتگانند. ما شهادت خدا و صاحبان دانش را مستقیم یا با واسطه درک میکنیم اما درک شهادت فرشتگان چگونه باید صورت بگیرد؟ در صورت عدم درک آیا این شهادت برای ما کاربردی دارد؟ با تشکر
انتخاب همسر و ازدواج با شهربانو که نمي تواند دليلي براي اتهام به شهوت راني گردد. شهوتران به کسي مي گويند که مدام در پي ارضاي غريزه جنسي باشد، نه آن که با فردي ازدواج کند که صاحب عنوان باشد. داشتن عنوان دختر پادشاه در اين باره دخالتي ندارد. در هر حال در باره اين امرکه آيا امام حسين با شهربانو ازدواج کرد يا نه، محل ترديد است. در اين باره مطالبي را براي شما ارسال مي نماييم.
با رجوع به منابع مختلف شيعه و سنى درمىيابيم كه از ميان ائمه شيعى بيش ترين اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جايىكه برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(1)و برخى ديگر تا شانزده(2).نام براى مادر حضرت(ع) ذكر كردهاند(3).مجموع اين نامها چنين است:
1. شهربانو، 2. شهربانويه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانويه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مريم، 15. فاطمة، 16. شهربان.
با آن كه در منابع تاريخى اهل سنّت روى نامهايى چون سلافة، سلامة، غزاله بيش تر مانور داده شده است،(4).اما در منابع شيعى و به خصوص منابع روايى آن ها، نام شهربانو بيش تر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان(5).: اولين بار اين نام در كتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) ديده شده است.(6) بعدها محدّث معروف شيعى يعنى كلينى (م 329 ق) روايت همين كتاب را در كتاب كافى آورد.(7).بقيه منابع يا از اين دو منبع بهره گرفته و يا آن كه رواياتى ضعيف و بدون سند معتبر را در نوشتههاى خود آوردهاند.(8)
در اين روايت چنين آمده است:
«چون دختر يزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشيزگان مدينه براى تماشاى او سر مىكشيدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگريست، دختر رخسار خود را پوشيد و گفت: اف بيروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سياه شود)! عمر گفت: اين دختر مرا ناسزا مىگويد و بدو متوجه شد! اميرالمؤمنين(ع) به عمر فرمود: تو اين حق را ندارى که به او آسيبي برساني، به او اختيار ده كه خودش مردى از مسلمانان را انتخاب كند و در سهم غنيمتش حساب كن. عمر به او اختيار داد. دخترآمد و دست خود را روى سر حسين(ع) گذاشت. اميرالمؤمنين على(ع) به او فرمود: نام تو چيست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلكه شهربانويه باشد.
سپس به حسين(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از اين دختر بهترين شخص روى زمين براى تو متولد مىشود و على بن حسين(ع) از او متولد گشت. حضرت را ابن الخيرتين (پسر دو برگزيده) مىگفتند؛ زيرا برگزيده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».(9)
اين روايت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهيم بن اسحاق احمر(10) و عمرو بن شمر وجود دارند كه متهم به غلو شده و از سوى علماي شيعه مورد تأييد واقع نشدهاند.(11)
اما از جهت متن اشكالاتي دارد بدين شرح :
- اسارت دخترى از يزدگرد، به شدّت محل ترديد است.
- اسارت چنين دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسين(ع) درآمدن در اين زمان نيز غيرقابل قبول است.
- در هيچيك از منابع معتبر شيعى به جز اين روايت، لقبى با عنوان «ابن الخيرتين» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.
آيا در اين جا نمىتوان نوعى ايرانىگرايى افراطى را ديد كه به خيال خود به جهت پيوند خوردن نسل ساسانيان با نسل پيامبر(ص) در امام سجاد(ع)، خواستهاند حضرت(ع) را به عنوان «خير اهل الارض» معرفى كنند؟
اينگونه نقدها بر گزارشهاى حاوى نام شهربانو باعث مىشود تا اين گزارشها را از ساحت ائمه(ع) به دور و آن را ساخته دست حديثپردازان بدانيم و نام شهربانو را براى مادر حضرت نفى كنيم.
درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نيز منابع متقدم تاريخى و روايى دچار اختلاف گشتهاند. برخى مانند يعقوبى (متوفى 284 ق)(12) ، محمد بن حسن قمي(13) ، كلينى (متوفى 329 ق)(14) ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) علامه مجلسي(15) ، شيخ صدوق (متوفى 381 ق)(16) و شيخ مفيد (متوفى 413 ق)(16) او را دختر يزدگرد دانستهاند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
اين نَسَب تقريباً در ميان منابع متأخر به عنوان يك شهرت فراگير جاى خود را باز كرده؛ به گونهاى كه ميدان اظهار وجود براى ديدگاههاى مخالف نگذاشته است.(17)
در مقابل اين قول، برخى از منابع متقدم و متأخر ديدگاههاى ديگرى مانند سيستانى ، سِندى ، و ياكابلى بودن او را متذكر شده ، بسيارى از منابع بدون ذكر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (كنيز صاحب فرزند) از او ياد كردهاند. (18)برخى نامهاى بزرگان ايرانى هم چون سبحان، سنجان، نوشجان و شيرويه را به عنوان پدر او ذكر كردهاند.(19)
براى نقد و بررسى اين نَسَب نمىتوانيم به بحثهاى سندى اين گزارشها تكيه كنيم؛ زيرا هيچيك از اقوال داراى سند مستحكمى نيست. علاوه بر آن كه بيش تر كتابهاى تاريخى همانند تاريخ يعقوبى، مطالب خود را بدون ذكر اسناد نقل مىكنند.
بنابراين بايد فقط از راه محتوا به بررسى آن ها پرداخت كه در اين راستا اشكالات زير خود را نشان مىدهد:
1. مهمترين اشكال اختلاف اين گزارشها در ذكر نام او است كه منابع مختلف پيش گفته اسامى گوناگونى همانند شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل كردهاند. اين نشان مىدهد كه اين مطالب، سازندگان مختلف با انگيزههاى يكسانى داشته كه تعصب ايرانىگرى وارتباط دادن ميان ايرانيان و امامان(ع) از راه نَسَب بوده است تا به خيال خود فره ايزدى را از ساسانيان به امامان شيعه منتقل سازند.
2. اختلاف گزارشها در زمان اسارت او نيز يكى ديگر از اشكالات است كه برخى آن را در زمان عمر، برخى ديگر در زمان عثمان و برخى مانند شيخ مفيد آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانستهاند.( 20)
3. اصولاً كتاب هايى مانند تاريخ طبرى و الكامل ابن اثير كه به صورت سالشمار جنگهاى مسلمانان با ايرانيان را تعقيب كرده و مسير فرار يزدگرد را به شهرهاى مختلف ايران نشان دادهاند، در هيچ موردى به ذكر اسارت فرزندان او نمىپردازند؛ با آن كه اين مسأله، بسيار مهمتر از حوادث جزئى است كه به آن ها اشاره شده است. اين نكته جعلى بودن گزارش اسارت دختران يزدگرد را تقويت مىكند.
4. برخى از نويسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذكر فرزندان يزدگرد سوم، دخترانى با نامهاى ادرك، شاهين و مردآوند براى او ذكر مىكنند كه اولاً با هيچيك از نامهايى كه براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد . ثانياً خبرى از اسارت آن ها در تمام نوشتههاى خود به ميان نمىآورد.(21)
5. از مهمترين اسناد تاريخى كه مىتوان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد كرد، نامههاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زكيه» است كه رهبرى مخالفان طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدينه بر عهده داشت و هميشه ميان او و منصور نزاع و درگيرى بود.
در يكى از اين نامهها كه منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاريه نَسَب خود را داده چنين مىنگارد: «ما وُلِدَ فيكم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسين و هو لِاُم ولد».(22) يعني، بعد از رحلت پيامبر ميان شما شخصيتى برتر از على بن حسين (امام سجاد) ظهور نكرده، در حالىكه او فرزند ام ولد (كنيز داراى فرزند) بود.
جالب آن است كه هيچ اعتراضى - نه از سوى محمد و نه از سوى ديگران - به اين فقره شنيده نمىشود كه على بن حسين(ع) فرزند كنيز نبود؛ بلكه فرزند شاهزادهاى ايرانى بود! در حالىكه اگر اين داستان واقعيت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مىكرد.
مجموعه اين قرينهها ما را به اين نتيجه مىرساند كه دست جعل در ساختن مادرى ايرانى با اين اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته ، عمداً ديدگاههاى ديگر درباره مادر حضرت(ع) - بويژه ديدگاههايى كه او را از كنيزكان بلاد ديگر همانند سند مىداند - ناديده گرفته است. در حالىكه تا قبل از اواخر قرن سوم بيش تر ناقلان، او را از كنيزان سِند يا كابل مىدانستند.
اظهار نظر قطعي در باره ايراني بودن امام سجاد مشکل است. دلا يل و قراين خلاف آن را اثبات مي نمايد . پي نوشت ها:
1- ملاآقا دربندى، اكسير العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
2- همان.
3- شهيدى، سيدجعفر، زندگانى على بن الحسين(ع).
4- زندگانى على بن الحسين(ع)، ص 10 و 11.
5- مقاله «حول السيدة شهربانو» نوشته شيخ محمد هادى يوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسين(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربيعالاول 1412
6-بحارالانوار، ج 46، ص 8-13
7- افتخارزاده، محمودرضا، شعوبيه ناسيوناليسم ايران، ص305 كه از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابنسعد، المعارف ابنقتيبه دينورى و الكامل مبرّد اسامى فوق را نقل مىكند
8- زندگانى على بن الحسين(ع)، ص 12
9- بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
10 - اصول كافى، ج 2، ص 369
11- شعوبيه ناسيوناليسم ايرانى، ص 289-337.
12- با استفاده از ترجمه حاج سيد جواد مصطفوى (اصول كافى، ج 2، ص 369).
13 - آيت الله خويى، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
14- همان.
15- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 303.
16 -تاريخ قم، ص 195
17- اصول كافى، ج 2، ص 369.
18- بحارالانوار، ج 46، ص 9
19- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 128
20- الارشاد، ص 492
21- زندگانى على ابن الحسين(ع)، ص 12.
22- شعوبيه، ص 305.