۱۴۰۳/۱۰/۲۹ ۱۹:۵۴ شناسه مطلب: 99835
پرسش:
ائمه معصومین علیهمالسلام هنگامیکه بیمار میشدند و نیاز به مداوا و درمان پیدا میکردند، از شیوه خود درمانی استفاده میکردند یا به پزشک مراجعه میکردند؟
مقدمه
به تعبیر قرآن رسول خدا صلی الله علیه و آله و به دنبال آن اهلبیت علیهمالسلام در خصوصیات جسمانی مانند سایر مردم بودند، «قلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ»(1) و هرگونه از عوارض و حالات جسمانی مانند رشد و نمو بدن، بیماریها و... در جسم و حالت آنها تأثیرگذار بوده است؛ بنابراین ائمه علیهمالسلام مانند سایر مردم دچار بیماری میشدند مگر اینکه بیماری بهگونهای باشد که سبب اختلال در امر رسالت و امامت و یا سبب دوری و اشمئزاز دیگران از امام شود مانند بیماری جزام و پیسی. حال لازم است دانسته شود که آیا ائمه علیهمالسلام به هنگام بیماری به پزشک مراجعه میکردند و یا امور دیگری ممانند خوددرمانی، شفا گرفتن و ... را بهعنوان راه درمان انتخاب میکردند.
متن اصلی پاسخ
دیدگاه اسلام نسبت به درمان
در اسلام نسبت به اصل درمان سفارش شده؛ چنانکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«بهدرستی که خداوند برای هر دردی دارویی قرار داده است.»(2)
و یا وقتی برخی اعراب از مداوا کردن پرهیز کردند، حضرت فرمودند: «مداوا کنید اى بندگان خدا، چراکه خداوند دردى ننهاده جز اینکه برایش درمان و دوائى قرار داده».(3)
درنتیجه بهحکم عقل، انسان برای شناخت دارو و درمان ناچار است که به پزشک مراجعه کند.
مواردی که ائمه علیهمالسلام به پزشک مراجعه نمیکردند:
ائمه علیهمالسلام مانند سایر مردم برای درمان بیماری نیاز به معالجه داشتند و طبیعی بود که به پزشکان معالجه کنند؛ بااینحال کمتر گزارشی پیدا میشود که نشان دهد؛ آنان به اطباء مراجعه میکردند؛ چراکه:
اولاً: بر اساس دلایل استوار کلامی و از برخی روایات اینگونه به دست میآید که علم پزشکی، منشأ وحیانی داشته و نخستین بار توسّط خداوند در اختیار انبیا قرارگرفته است.(4) پس معنا ندارد که ائمّه علیهمالسلام هنگام بیماری به طبیبانی مراجعه کنند که آگاهیشان از مسائل پزشکی، با علم آنها قابلمقایسه نیست. در روایتی یک پزشک هندی به امام صادق علیهالسلام میگوید: «آیا از علمی که نزد من است، چیزی میخواهی که به تو بیاموزم؟». امام علیهالسلام فرمود: «نه؛ آنچه نزد من است، بهتر از آن چیزی است که تو داری» و در ادامه، وقتی آن طبیب از امام پرسید که اینهمه علوم را از کجا به دست آوردهای؟ امام فرمود: «از پدرانم گرفتهام و آنان از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و او از جبرئیل و او از خداى ربّ العالمین گرفته است».(5)
ثانیاً: برخی بیماریها با روشهای متعددی قابلدرمان بودند و ممکن بود اهلبیت علیهمالسلام برخی روشهای درمان را ترجیح دهند و یا روشی را تائید نکنند؛ مثلاً ائمه علیهمالسلام درمانی را که از طریق امر حرامی صورت بگیرد، نهی کردند.(6) یا داغ کردن روشی شایع برای درمان بود؛ ائمه علیهمالسلام این روش را هرچند حرام ندانستند،(7) اما مورد تأیید آنها نبوده و روشهای دیگر را ترجیح میدادند.(8) مثلاً گفته شده که در آن زمان، پزشکی یهودی با عمل جراحی شکم را میشکافت و بیمار را مداوا میکرد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اکراه خود را نسبت به چنین روش درمانی نشان دادند و تجویزهای آسانتری را بهعنوان جایگزین معرفی کردند.(9)
بنابراین یکی از عللی که باعث میشد که گاهی اهلبیت علیهمالسلام نزد پزشکان نروند و از شیوهی خوددرمانی استفاده کنند، عدمتأیید یا ترجیح برخی روشهای درمانی پزشکان بود.
ثالثاً: از برخی روایات و گزارشها میتوان فهمید که گاهی آثار بیماری یا جراحت در بدن معصومان علیهمالسلام بهصورت معجزهآسا و سریع بهبود مییافت؛ چنانکه در جنگ خیبر وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلامم چشمدرد شدیدی داشت، پیامبر صلیالله دستی بر دیدگانش کشید و آب دهان مبارک خود را به چشم ایشان مالید؛ سپس در حقشان چنین دعا کرد: «بار خدایا، علی را از گزند گرما و سرما محافظت فرما!» با دعای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درد چشمان امیرالمؤمنین علیهالسلامم بهبود یافت و حضرت تا پایان عمر به درد چشم مبتلا نشدند.(10) همچنین در روایتی از امام باقر علیهالسلام آمده: «به على در روز احد شصت جراحت رسید و اطرافیان از زیادی و شدت جراحتها بر جان ایشان ترسیدند. در این هنگام پیامبر به عیادت وى آمدند و دست خود بر آن مالید و فرمود: مردى که در راه خداوند به این مصیبت مبتلا شود معذور است و زخمى که حضرت بر آن دست مالیده بود بهبود یافت».(11)
در گزارش دیگری ابوالدنیای معمر از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میکند: «من در جنگ خیبر بیستوپنج زخم برداشتم و خدمت پیامبر آمدم چون زخمهاى مرا دید گریست و از اشک چشم خود گرفت و بر زخمهای من مالید و فوراً راحت شدم.»(12) شاید به همین منظور باشد که در میان اخبار زیادی که به توصیف شمایل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام پرداختند به جراحتهای وارده بر چهرهی آنها اشارهای نشده است.
مواردی که ائمه علیهمالسلام به پزشک مراجعه میکردند:
ائمه علیهمالسلام گاهی دچار یک بیماری میشدند که خود بهتنهایی قدرت مداوای آن را نداشتند، مثلاً وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام بهواسطهی ضربهی ابن ملجم در بستر بیماری بودند؛ طبیبی به نام اثیر بن عمرو بر بالین ایشان آمد و به مداوای حضرت پرداخت.(13) یا یکی از روشهای درمان حجامت بود و اهلبیت علیهمالسلام توسط افرای حجامت میشدند. طبق گزارشی به نقل از انس بن مالک، فردی به نام ابوطیبه پیامبر صلیاللهعلیهوآله را حجامت کرد.(14) یا در احادیثی آمده امام رضا علیهالسلام(15) و یا امام حسن عسکری علیهالسلام(16) برای حجامت از حجّام ماهری کمک گرفتند.
همچنین در روایتی از امام باقر علیهالسلام آمده: «به على در روز احد شصت جراحت رسید و پیامبر به ام سلیم و ام عطیه دستور دادند که ایشان را مداوا کنند. آنها گفتند: یا رسول اللَّه! هر جاى از بدنش را معالجه میکنیم جاى دیگرى از بدنش گشاده میشود و از زیادی و شدت جراحتها بر جان او ترسانیم.»(17)
یا در گزارشی آمده وقتی صورت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در جنگ احد مجروح شد، حضرت زهرا سلاماللهعلیها حصیری را سوزاندند و خاکستر آن را بر زخمهای پدرشان میگذاشتند. (18)
از این گزارشها میتوان برداشت کرد که منعی ندارد تا معصومین علیهمالسلام برای درمان از اطباء یا دیگران کمک گرفته باشند.
نتیجه
از مجموع روایات فهمیده میشود که ائمّه علیهمالسلام رجوع به پزشک را امری عقلایی میدانستند؛ اما به سبب اینکه خودشان نسبت به روشهای درمان علم داشتند و یا اینکه از طریق امور غیرعادی بهبود مییافتند، کمتر به پزشکان مراجعه میکردند. بااینحال در گزارشهای تاریخی و برخی احادیث مصادیقی دیده میشود که نشان میدهد که ائمه علیهمالسلام گاهی برای درمان از اطباء و یا دیگران کمک گرفته باشند.
پینوشتها
1. سوره کهف 18، آیه 110.
2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1363 ش، ج59، ص: 76.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1363 ش، ج59، ص: 76.
4. ر.ک: صدوق، ابنبابویه، اعتقادات الإمامیه، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1414 ق، ص 115 _ 116، و مفید، محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ص 144.
5. صدوق، ابنبابویه، الخصال، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اوّل، 1362 ش، ج2، ص 512.
6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1363 ش، ج59، ص: 76.
7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1363 ش، ج59، ص: 64
8. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، دعائم الإسلام، محقق فیضى، آصف، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، چاپ دوم، 1385 ق، ج2، ص: 146.
9. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، دعائم الإسلام، محقق فیضى، آصف، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، چاپ دوم، 1385 ق، ج2، ص: 143
10. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دار التراث، چاپ دوم، 1387 ق، ج3، ص:12.
11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق-1995 م، ج2، ص 852.
12. صدوق، ابنبابویه، محمد بن على، کمالالدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1395 ق، ج2، ص: 541
13. أبو الفرج الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، بیروت، انتشارات دار المعرفه، بیتا، ص:51
14. عسقلانی، احمد بن على بن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق عادل احمد عبد الموجود و علیمحمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415 ق، ج7، ص:196
15. صدوق، ابنبابویه، عیون اخبار الرضا علیهالسلام، تهران، نشر جهان، چاپ اوّل، 1378 ق، ج 2، ص 227.
16. راوندى، قطبالدین سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، قم، انتشارات مدرسه الإمام المهدی، چاپ اول، 1409 ق، ج1، ص:422-244
17. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق-1995 م، ج2، ص 852.
18. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، انتشارات اعلمى، چاپ سوم، 1409 ق، ج1، ص:250.