پرسش:
آیا شاه ایران متوجه فساد در حکومت خویش شده بود؟ اگر شده بود فهم شاه از فساد چه بود یعنی چه چیزی را مایه فساد میدانست و چه چیزهایی را مایه اصلاح؟
پاسخ:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره فساد در دوره پهلوی مطالب بسیاری بیان شده است. پرسشی که از خواندن و شنیدن این فسادها به ذهن انسان خطور میکند این است که آیا شاه ایران، یعنی محمدرضا پهلوی، از فساد در حکومت باخبر بوده است؟ اگر متوجه این فساد بوده است، فهم او از فساد چه بود و چه چیزهایی را مایه فساد و در مقابل چه چیزهایی را موجب اصلاح میدانست؟
1. شواهد متعددی وجود دارد که محمدرضا پهلوی از وجود فساد در میان مقامات دولتی، درباریان و حتی اعضای خانواده و درمجموع حکومتش با خبر بوده است. مهمترین شاهد این ادعا، خاطرات افراد نزدیک به محمدرضا پهلوی است. یکی از این افراد، حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات است که از نزدیکترین دوستان و مشاوران شاه محسوب میشود.
فردوست در خاطرات خود مینویسد که در دوران تصدیاش بهعنوان رئیس «دفتر ویژه اطلاعات»، با هزاران مورد اختلاس و ارتشا در سطح مقامات عالیرتبه کشور آشنا شده است و برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکند و میگوید محمدرضا بیتفاوت از کنار آنها گذشته است. (1) فردوست در جایی دیگر از خاطراتش مینویسد: در دفتر ویژه اطلاعات و بازرسی، صدها شکایت به دست من میرسید که اهالی از مزیّن (2) بهشدت شاکی بودند و شاید ده ها بار از طرف دفتر ویژه و بازرسی افسرانی را به گرگان فرستادم و گزارش آنها را به محمدرضا دادم. محمدرضا هر بار دستور میداد: بدهید به مزیّن؛ (3) یعنی همان کسی که مردم از او شکایت داشتند. در خاطرات علی امینی نیز شواهدی وجود دارد که شاه از فساد در میان مقامات دولتی آگاه بوده است. وی در مصاحبهای که در روزهای پایانی رژیم پهلوی انجام داده و در نشریه سپید و سیاه در سال 1358 منتشرشده است، میگوید که به شاه پیشنهاد کرد که ۱۵۰۰ نفر از مقامات بالای سیاسی و اقتصادی که در نظر مردم به فساد و سوءاستفادههای کلان مادی مشهور بودند را دستگیر کند. شاه نهتنها نپذیرفت، بلکه دستور داد در مطبوعات علیه او (علی امینی) بنویسند. (4)
2. از این دست شواهد تاریخی در خاطرات افراد نزدیک به شاه و دربار بسیار میتوان یافت و باید گفت فسادهای دوران پهلوی محدود به فسادهای اقتصادی نیست که به برخی از آنها اشاره کردهایم؛ بلکه انواع فسادها، ازجمله فساد اخلاقی در دوران پهلوی رواج داشته است؛ فسادهایی که نهتنها نزدیکان و درباریان، بلکه خود محمدرضا پهلوی نیز به آنها آلوده بود و به گفته علی احمد انصاری تا آخرین لحظات عمر هم محمدرضا گرفتار فساد اخلاقی بود. (5) فساد رشوهخواری و رانتخواری دربار محمدرضا، ابعاد بسیار وحشتناکی داشت. خواهران، برادران و سایر افراد خانواده شاه، واسطه عقد قراردادهای کلان شرکتهای خارجی با دولت بودند و علاوه بر دریافت سهام این شرکتها، رشوههای فراوانی نیز بهعنوان حقالعمل دریافت میکردند.
با گسترش رویه رشوهخواری و دریافت کمیسیون در خانواده سلطنتی، درباریان و سایر نزدیکان پهلوی نیز به این شیوه متمایل شدند و بهزودی هریک از افرادی که ارتباطاتی با دربار داشت، از این راه ثروتهای هنگفتی را به چنگ آوردند. فریدون هویدا در کتاب خاطرات خود دراینباره نوشته است: «... یکبار کمیسیون تحقیق سنای آمریکا افشا کرد که در جریان یکی از معاملات با کمپانیهای آمریکایی، عده زیادی ازجمله شوهر خواهر شاه و فرمانده نیروی هوایی ایران [(ارتشبد محمد خاتمی)] بهاتفاق پسر بزرگ والاحضرت اشرف [(شهرام)] رشوه هنگفتی دریافت کردهاند و نیز در موقعی دیگر همه باخبر شدند که دریادار رمزی عطایی، فرمانده نیروی دریایی، ضمن یک معامله تسلیحاتی، حدود سه میلیون دلار رشوه گرفته است...».
3. آنچه از خاطرات نزدیکان محمدرضا پهلوی فهمیده میشود، این است که شاه در صورتی که فردی را برای قدرت خود مفید و دارای منفعت میدید، چشم روی مفاسد او میبست و پیش از این بهعنوان نمونه، به خاطره فردوست از سرلشکر مزیّن و واکنش محمدرضا پهلوی به آن اشاره کردیم که مؤید این مطلب است. نگرش شاهانه و مالکانه به اموال عمومی نیز در این رفتار شاه بیتأثیر نبود. شاه، خود را مالک و صاحب مملکت میدانست و بنابراین از دید شاه اساساً مسئله فساد مالی درباره شخص او صدق نمیکرد. طبعاً افرادی که در خدمت قدرت شاه بودند نیز اجازه شاهنشاه را در برخورداری از اموال عمومی، کسب میکردند.
4. درباره اینکه محمدرضا پهلوی چه فهمی از فساد داشت و چه چیزی را موجب اصلاح میدانست باید گفت بیان روشنی از اینکه محمدرضا چه تعریفی از فساد داشت و اصلاح را در چه میدید، ظاهراً وجود ندارد؛ اما میتوان از واکنش محمدرضا به فسادهایی که در دربار و خارج از آن توسط اطرافیان انجام میگرفت این را فهمید که محمدرضای پهلوی در عین اینکه متوجه وجود فساد به همان معنا و مفهومی که همه درک میکنند میشد، اما نوع برخورد و مواجهه با آن فساد به این بستگی داشت که آن فرد در تیم بازیای که محمدرضا با اطرافیانش ترتیب داده بود، قرار داشت یا خیر. اگر آن فرد تأمینکننده منافع محمدرضا پهلوی بود، یا دستکم تهدیدی برای او و منافعش محسوب نمیشد، شاه ایران چشم بر روی فساد او و برداشتنش از سرمایههای این مردم نمیشد. به تعبیر دیگر، معنای فساد را برای محمدرضا، نسبت شخص مفسد با محمدرضا و اهدافش تعریف میکرد. در واقع فهم شاه از فساد، تحت تأثیر نگرش شاهانه او به اموال عمومی قرار داشت که اشاره شد.
نتیجه:
با توجه به شواهد بسیار که در خاطرات دوران پهلوی وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که محمدرضا پهلوی از وجود فساد در حکومتش باخبر بوده است. سخنان او در آن نطق تلویزیونی معروف که از شنیدن صدای انقلاب مردم میگوید نیز مؤید این مطلب است. او از این فسادها آگاه بود و در برخی موارد، حتی از آنها حمایت میکرد. فساد در نگاه محمدرضا پهلوی در نسبتش با شخصی که مرتکب آن شده بود، تعریف میشد. اگر شخص مرتکب فساد در تیم محمدرضا پهلوی و تأمینکننده اهداف او تعریف میشد، محمدرضا چشم فرومیبست.
پینوشتها:
1. ر.ک: فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ اول، 1369، ص 266-272.
2. منصور مزیّن سرلشکر بازنشسته ارتش بود که محمدرضا پهلوی او را بهعنوان رئیس املاک بنیاد پهلوی در گرگان منصوب کرده بود.
3. ر.ک: فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ اول، 1369، ص 217-218.
4. ر.ک: نشریه سپید و سیاه، 1358.
5. ر.ک: احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، صفحات 171 ـ 172.