آيا ابراهيم پسر اشتر دوزخي است يا بهشتي؟
ابراهيم فرزند مالك اشتر يار صميمي و صحابي خاص اميرالمؤمنين، رئيس قبيله نخع و يكه تاز آنان از فرماندهان شريف و با سيادتي بود كه به شجاعت و تدبير مشهور بود. بسياري از مورخان او را در شجاعت ستوده اند. از ديگر مواردي كه مورخان در وصف شجاعتش گفته اند، حضور او در جنگ صفين است. او با وجود آن كه نوجواني كم سن و سال بود، در اين جنگ حضور يافت.
علامه سيد محسن امين نيز او را در كتاب اعيان الشيعه چنين مي ستايد:«ابراهيم مردي شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شكن و رئيس بود، او داراي طبعي عالي و همتي بلند و طرفدار حق بود. داراي طبع شعر و زباني فصيح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه كه پدرش مالك اشتر نيز داراي چنين صفات و امتيازات عالي بود. حق هم همين است كه چنين فرزندي مجسمه چنين پدري باشد». (1)
چهره اي مانند ابراهيم موجبات اعتلاي هر چه بيش تر مختار را فراهم آورده بود. موفقيت هاي بسياري را نصيب قيام كرده بود. ابراهيم با مختار بيعت كرد. همراه او قيام بزرگ شيعيان عراق را به راه انداخت. او پس از آغاز قيام و به دست گرفتن امور كوفه به عنوان فرمانده كل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسياري را در كوفه و عراق به انجام رسانيد.
جنگ نهر خازر بارزترين عرصه ظهور و بروز قابليت هاي فرماندهي اين فرمانده شجاع بود. در اين جنگ سپاه عراق كه تعدادشان بسي كم تر از سپاه شام به فرماندهي عبيدالله بن زياد بود، بر سپاه شام چيره آمد و ابن زياد نيز در نبردي تن به تن با ابراهيم كشته شد.(2)
ابراهيم بعد از اتمام كار جنگ به عنوان حاكم موصل در آن جا مستقر شد. (3) وي به دستور مختار منطقه را با اختيارات تام اداره مي كرد. در زمان جنگ مختار با مصعب در محل ماموريت خود مشغول انجام وظيفه بود.(4) مدرك معتبري نداريم كه مختار از او كمك خواسته و او در انجام وظيفه و كمك به مختار سستي كرده باشد. مختار فرماندهي جنگ با مصعب را به احمر بن شميط كه مرد شجاع و از محبان اهل بيت بود، واگذار كرد و از ابراهيم نخواست كه فرماندهي اين جنگ را به عهده بگيرد. شايد به جهت حساسيت و اهميت منطقه موصل بود. شايد هم اشتباه مختار بود كه فرماندهي اين نبرد مهم را به ابراهيم واگذار نكرد. (5) شايد هم علل ديگري در كار بوده كه ما آگاهي نداريم. هيچ كدام عهد شكني نكردند و عهد و پيماني در كار نبوده و از هر دو در تاريخ به عظمت ياد شده است.
بعد از شهادت مختار، مصعب بن زبير از يك سو و عبدالملك مروان از سوي ديگر در او طمع كردند تا ابراهيم را كه مردي پر نفوذ و مدير بود ،با خود همراه سازند؛ از اين رو مصعب نامه اي به ابراهيم نوشته، به او وعده داد كه در صورتي كه حكومت ابن زبير را بپذيرد، امارت مناطق شمالي عراق را به او مي سپارد. نامه مشابهي نيز از سوي عبدالملك مروان - خليفه اموي شام - به دست ابراهيم رسيد. ابراهيم با ياران و مشاورانش در اين باب به مشورت پرداخت. سرانجام تصميم گرفت با مصعب بن زبير همراه شود، پس نامه اي به مصعب نوشت و با گروهي از ياران خود از موصل يا نصيبين - مقر حكومت خود - حركت كرد و به كوفه آمد و با مصعب ملاقات كرد.(6)
سرانجام ابراهيم در سال 72 هجري يا 71 در پي شكست مصعب و لشكر عراق از سپاهيان عبدالملك مروان كه براي تصرف عراق به جنگ مصعب بن زبير فرستاده شده بودند، كشته شد. سر بريده او را نزد عبدالملك مروان فرستادند. بدن او نزديك سامرا به خاك سپرده شد كه قبرش زيارتگاه و داراي قبه و بارگاهي مي باشد. (7)
در باره هيچ كس نمي توان نظر داد كه بهشتي است يا دوزخي مگر كساني كه توسط معصومان با صراحت به بهشتي است يا دوزخي بودن آن ها، روايت معتبري رسيده باشد. در باره ابراهيم همان طور كه اشاره شد برخي از علما با تجليل واحترام از او ياد كرده اند.
براي آگاهي بيشتر از جريان قيام مختار به كتاب، ماهيت قيام مختار، سيد ابوفاضل رضوي اردكاني، مراجعه نمائيد.
پي نوشت ها:
1. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، تحقيق سيد حسن امين، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418 ه ق، چاپ پنجم، ج 3، ص 171.
2. ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 261 - 264.
3. همان، ص 265.
4. سيد ابوفاضل رضوي اردكاني، ماهيت قيام مختار، ص 655، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
5. همان، ص 604 - 605.
6. الكامل، همان، ص 275.
7. اعيان الشيعه، همان، ص 171 و 174.