آیا نوشتن شاهنامه توسط فردوسی در تضاد با دین اسلام می باشد و فردوسی قصد مقابله با اسلام را داشته؟
پرسشكر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباط شما با این مركز.
نه تنها اين سخن - كه او در برابر اسلام و قرآن شاهنامه نوشته - را نمي پذيريم؛ بلكه او را يك مسلمان و شيعه مي دانيم؛ زيرا هم در شاهنامه و هم در زندگی فردوسی، شواهدی وجود دارد كه او را از اين اتهام مبرا مي سازد.
اخذ و اقتباس شاهنامه از متون عربی، به اشعار و امثال سازی محدود نمی شود؛ بلكه در بسیاری از ابیات یا تعبیرات این كتاب، ردّ پای آیات و روایات اسلامی نیز به وضوح قابل تشخیص است.
به عنوان نمونه، در ابتدای بخش مربوط به جنگ بزرگ كی خسرو با افراسیاب، در مدح محمود غزنوی گوید:
پسِ لشگرش هفتصد ژنده پیل
خدای جهان یارش و جبرئیل
كه برگرفته از آیه ی شریفه: «فَانَّ اللّه َ هُوَ مولاهُ و جبْریلَ» (1) است.
یا در بیت زیر كه در مقدمه داستان بیژن و منیژه آمده:
گهی میْ گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی كه هاروت نیرنگ ساخت
پیدا است كه اشارت به آیه شریفه: «... ولكن الشیاطینَ كَفَروا یعلّمون النّاس السحر و ما انزل علی الملكین ببابل هاروت و ماروت...» (2) دارد.
یا این بیت كه در وصف رخش رستم آورده:
به شب، مورچه بر پلاس سیاه
بدیدی به چشم از دو فرسنگ راه
ظاهراً مقتبس از فرمایش نبوی در آن حدیث مشهور است كه هشدار می دهد، جریان شرك در میان افراد امّتم پنهان تر از راه رفتن مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریك است؛ «إنّ الشّرك أخفی من دَبیب النَّمْل عَلی صفَاةٍ سَوْداء فی لَیْلَةٍ ظَلْماء». (3)
یا در ابیات زیر:
چو داری به دست اندرون خواسته
زر و سیم و اسبان آراسته
هزینه چنان كن كه بایدت كرد
نباید فشاند و نباید فشرد
الهام گیری شاعر از آیه 29 اسرا: «وَلاتَجْعَلْ یَدَك مَغلولةً الی عُنُقك و لاتَبْسُطْها كُلَّ البَسط فَتَقْعُدَ مَلوما محسورا»، كاملاً قابل تشخیص است.
یا ابیات زیر كه در «هجو نامه» آمده است:
به عنبر فروشان اگر بگذری
شود جامه ات سر به سر عنبری
و گر تو شوی نزد انگشت گر (4)
از او جز سیاهی نیابی دگر
تلمیحی است به احادثی چون «مثل الجلیس الصالح و السوء كحامل المسك و نافخ الكیْر» (5) و یا «مثل الجلیس الصالح كمثل الدّادی إن لایجدك من عطره یعلقك من ریحه و مثل الجلیس السوء كمثل التبن ان لم یُحرقك بشرره یؤذك بدخانه». (6)
نیز در وصف زیبارویان كشور مازندران (در واقع در یمن یا هند) كه شوق دیدار آنان، كیكاووس مستبد و خودخواه را آن همه به رنج و تعب افكند، می گوید:
بتان بهشت اند گویی درست
به گلنار (7) شان روی، رضوان بشست
و یا در جای دیگر:
ز خوبان همه بزمگه چون بهشت
تو گفتی كه رضوان بر اون لاله كشت
و نیز:
به گلشهر گفت آن كه خرّم بهشت
ندید و نداند كه رضوان چه كشت
رضوان، خازن و كلیددار معروف بهشت است كه بر اساس روایات گوناگون، مأمور تزیین بهشت در روز بازپسین و بستن درب و تحویل كلید آن به پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله وسلم - است. (8) در برخی روایات آمده است كه حضرت ابوطالب - علیه السلام - در مراسم ازدواج پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - با خدیجه - علیها السلام - فرمود: در این مراسم، عرش و كرسی به اهتزاز در آمده و فرشتگان به سجده افتاده اند و خدای متعال به رضوان وحی نموده است كه بهشت را تزیین نماید، حور و غلمان را به صف كشد، جام های شراب طهور را آماده سازد و دوشیزگان بهشتی را آرایش كند. (9) انعكاس این مضمون اسلامی، در شعر فوق كاملاً محسوس است؛ چنان كه در بیت زیر نیز طنین كلام مولا در خطبه (82) نهج البلاغه در وصف دنیا: «و من ساعاها فاتَتْهُ و مَن قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ»، به وضوح شنیده می شود:
چو دشمنش گیری نمایدت مهر
و گر دوست خوانی نبینیش چهر
مهم تر از همه، می توان وصف خرد در دیباچه شاهنامه را شاهد آورد كه ابیات گوناگون آن، عصاره آیات و روایات اسلامی در باب عقل، و بعضاً ترجمه مستقیم آن ها است.
برخي از محققان فردوسی را از شیعیان پاك می دانند كه در دوران تاریخ ظلم و خفقان به حمایت از آن حضرت و اهل بیت می پردازد.
در دیباچه شاهنامه چنین آمده است:
حكیم این جهان را چو دریا نهاد / بر انگیخته موج از او تند باد
چو هفتاد كشتی بر او ساخته / همه بادبان ها برافراخته
یكی پهن كشتی بسان عروس / بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی / همان اهل بیت نبی و ولی
خردمند كز دور دریا بدید / كرانه نه پیدا و بن ناپدید
به دل گفت اگر با نبی و وصی / شوم غرقه دارم دو یار وفی
اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و علی گیر جای
برین زادم و هم برین بگذرم / چنان دان كه خاك پی حیدرم
فردوسی با این مقدمه در اشعار وارد شاهنامه نویسی می شود. او در ابتدای شاهنامه به طور روشن و واضح، عقیده دینی خود و عشق به علی (ع) را اظهار می دارد و خود را همچون خاك پای حیدر می داند.
با وجود این گونه اشعار، آن ادعای مذكور را چیزی جز سخني از روي بي اطلاعي نمی توان یاد كرد.
پی نوشت ها:
1. تحریم (66)، آیه 4.
2. بقره (2)، آیه 102.
3. مجلسی، بحار الانوار، ج 72، ص 93.
4. انگشت گر: زغال فروش.
5. یادداشت های قزوینی، به كوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، ج 6، ص 103.
6. محاضره الادباء، راغب اصفهانی، المكتبة الحیدریة، قم، 416 ق، ج 3، ص 6.
7. گلنار، شكوفه و گل سرخ انار برّی است كه مشّاطگان قدیم در آرایش چهره نوعروسان از آن بهره می جستند.
8. بحارالانوار، ج 7، ص 331 و 337 و ج 39، ص 204 و 209.
9. همان، ج 16، ص 66.