با سلام و ادب

چنانچی همه مسلمانان به تقدیر خود ایمان دارد یعنی خیر و شر از جانب خداوند (ج) است و پیش از این که ما به دنیا بیایم تقدیر ما را خداوند(ج) نوشته است. و همه کار ها طبق تقدیر پیش میرود پس یک انسان خطا و اشتباه و کاری خراب را انجام میدهد ان در تقدیرش است یا نه. و همچنان زمانی که همه چیز طبق تقدیر پیش میرود پس اختیار انسان ها چی معنی میدهد. مردم کار خراب میکند و زنا میکند و غیره چیز های خراب را انجام میدهد و میگوید البته در تقدیرم است جواب چنین انسان هارا چی بدهیم

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد مفهوم تقدير روشن گردد. واژه قدر= تقدير، به معناي حد و اندازه و مقدار شي، است. قدر به دو قسم علمي و عملي تقسيم مي‌شود:
مقصود از تقدير علمي آن است كه خداوند پيش از آفرينش هر شي، به خصوصيات و حدود و اوصاف آن علم دارد. خداوند از ازل مي‌داند كه هر يك از مخلوقات او داراي چه ويژگي‌ها و اوصافي هستند، مراد از تقدير عيني، تعيين و تحديد خصوصيات و اوصاف ذاتي و عرضي موجودات از سوي خداوند است. (1) حال بايد گفت:
در قرآن كريم در باره اين پرسش نكته ي روشنگري وجود آمده :
وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؛(2) هرگاه به آنان خوبي مي رسد، مي گويند اين از ناحيه خداوند است و هرگاه به آن ها مصيبت بدي مي رسد، مي گويند اين از طرف توست. بگو: همه از سوي خداست.
طبق اين آيه گرچه خوبي از ناحيه خدا و بدي از طرف خود آدمي است، ولي همه امور بر اساس اراده و مشيت الهي به وجود مي آيد. به تعبير آيات خوبي ها (من الله) است، ولي بدي ها(من الناس ) است، ولي (كل من عندالله) است. منشا و سر چشمه همه امور خدا است.
فرق است بين (من الله) و (من عندالله) يعني همه امور از نزد خدا است، ولي همه از خدا نيست.(3) اينكه
همه امور به اراده و قدرت خداوند در جريان است، حقيقتي است كه تحت عنوان توحيد افعالي از آن ياد مي شود ؛ اما اين حقيقت هيچ منافاتي با اراده و اختيار و اين كه سبب و علت كارهايش است، ندارد.
منظور از توحيد در افعال اين است كه خداوند فاعل همه امور عالم بوده و در اين امر يار و شريكي ندارد. فاعل هر فعلي كه در عالم تحقق پيدا مي كند، منحصراً ذات اوست.
همان گونه كه خداوند در ذات خود شريكي ندارد، در فاعليت نيز هيچ گونه شريكي ندارد:«ماشأ اللّه لا قوّة إلاّ باللّه »(4) هر چه خدا بخواهد، همان مي شود و نيرويي جز به [قدرت] خدا نيست.
خداوند فاعل مستقل است و به هيچ چيز در فاعليت خود نيازمند نيست. فاعل تمام افعال عالم خدا است و همه چيز به اراده او صادر مي شود.
منظور از اين كه فاعلي در كنار فاعليت خداوند نيست، فاعل عرضي است، نه طولي.
فعلي كه در خارج صورت مي گيرد، گاهي چند فاعل در كنار يكديگر آن را انجام مي دهند. مثلاً يك سنگ را كه پنج نفر در كنار يكديگر از زمين بلند مي كنند، هر يك از آن ها فاعلي در عرض و در رتبه ديگران است.
اما گاه ممكن است چندين فاعل در طول هم قرار گيرند و فعلي انجام شود; براي مثال، چندين توپ كه در طول هم قرار دارند ،اگر با ضربه پا توپ اول به حركت در آيد و به توپ دوم و سوم و... برخورد كند، همه به حركت در مي آيند. در اين مثال به نظر مي رسد كه حركت پا صرفاً فاعل حركت توپ اول است و توپ اول فاعل حركت دوم و...; اما در حقيقت، فاعل حقيقي حركت هاي دوم و سوم، نيروي پا است. فاعليت و محرك بودن توپ هاي اوّل و دوم در طول و در اثر فاعليت پا مي باشد.
پس از بيان مثال فوق، معلوم مي شود فاعل هاي طبيعي و انساني در جهان، در عرض فاعليت خداوند نيستند ؛يعني خود آن ها مستقل در تأثير نيستند، بلكه چون خداوند قدرت و اراده داده، مي توانند در تحقق امري فاعل باشند؛پس اين فاعل ها در طول فاعليت خداوند هستند.(5)
در حقيقت كار و عمل انسان در طول اراده الهي و قدرت او قرار مي گيرد. عمل انسان در طول مشيت خداوند است؛ يعني، خداوند خواسته كه انسان توان خواستن و انتخاب انجام كار را داشته باشد. از همين رو اگر عوامل كاري را كاملاً فراهم و بر آن اقدام نموديد، آن واقعه اتفاق خواهد افتاد. مثلاً اگر آتش، بنزين و اكسيژن را در كنار هم قرار دهيد ، انفجار رخ خواهد داد. اين همان نظام متقن و تخلف ناپذير هستي است. حال زماني كه اسباب و علل كاري را فراهم مي‏سازيد و آن كار صورت مي‏پذيرد، آيا بدون مشيت الهي صورت گرفته؟ مسلماً چنين نيست، ولي مشيت خدا چيزي زايد بر اسباب و علل و تأثير بخشي به آن نيست.
بنابراين فعاليت‏هاي ارادي انسان كه از او صادر مي‏شود و مستند به خواست آزاد و عمل خود اوست. در عين حال به مشيت الهي نيز استناد دارد. به اين معنا كه اگر تكويناً نمي‏خواست چنين بشود، به انسان آزادي و اختيار و قدرت عمل نمي‏داد.
شخصي از حضرت رضا(ع) سؤال مي‏كند: آيا خداوند همه امور را به دست بندگان سپرده؟ حضرت مي‏فرمايد: خداوند عزيزتر از آن است (يعني اين امر با عزت خداوند سازگاري ندارد).
عرض مي‏كند: پس خداوند انسان‏ها را بر كاري مجبور مي‏كند؟ حضرت مي‏فرمايد: خداوند عادل‏تر و حكيم‏تر از آن است (كه فردي را بركاري اجبار نمايد). خداي بزرگ فرمود: اي پسر آدم ! شايسته‏ترم نسبت به كارهاي خوبت از تو و تو شايسته‏تري به كارهاي ناپسندت از من. كارهاي بد را به قوت و تواني كه در تو قرار داده‏ام، انجام مي‏دهي.(6)
بنده خداوند جدايي و عزلت و فاصله از او ندارد. ظهور و تجلي اوست. بنابراين در عالم توحيد و بر اصل توحيد چيزي جز ذات اقدس حضرت حي قيوم و اسما و صفات و افعال او وجود ندارد.
بنا بر اين اراده كار خدا در عرض اراده كار انسان نيست، بلكه اراده عمل انسان در طول اراده خدا مي‏باشد؛ يعني، خداوند اراده كرده كه بتوانيم اراده كنيم. وقتي تمام وجود انسان و قدرت‏ها و توانايي‏هايش از خدا و به اراده اوست، پس اراده عمل انسان نيز در طول اراده خدا مؤثر مي‏شود. مي‏توان فعل را هم به اراده انسان (به عنوان علت مياني) و هم به اراده خدا نسبت داد. مثلاً در نقش بر كاغذ كه از حركت قلم پيدا شده ،حركت قلم از حركت دست و حركت دست از اراده انسان و اراده از نفس او پيدا شده، مي‏توان نقش‏هاي كاغذ را به هر يك از اين علت‏ها نسبت داد. نتيجه بحث اين شد كه بي ترديد خداوند در همه امور و كارهاي انسان نقش دارد و همه امر از نزد خدا است، ولي از خدا نيست. پس آنچه در باب تقدير درست است اين بيان است و نگاه دين باوران هم همين بايد باشد كه با اختيا ر كاملا هم سوست.
پي نوشت ها:
1. محمد سعيدي مهر، آموزش كلام اسلامي، نشر طه، قم 1383 ش، ج 1، ص 327- 328.
2. نساء (4)آيه 78 .
3. ناصر مكارم، تفسير نمونه، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1370، ج4، ص20.
4. كهف(18)آيه 39.
5. آية اللّه مصباح يزدي ،معارف قرآن، انتشارات در راه حق، قم 1368 ش 3 ـ 1، ص 78 ـ 116،
6. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ،نشر دار الكتب الاسلاميه ،تهران، 1388 ق.ج 1، ص 157،
موفق باشید.