در قرآن آمده هدف از خلقت انسان عبادت است. خداکه به عبادت ما نیازی ندارد پس چرا انسان را برای عبادت آفرید؟
البته این سوال خودم نیست.این سوالی است که این روزها زیاد می شنوم میخواهم جواب قاطع آن را برای پاسخگویی بدانم.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
فلسفه آفرينش انسان، در فلسفه عمومي خلقت همه موجودات تعريف شده است و اين دو ماهيتي جداي از هم ندارند. ابتدا بايد ديد كه هدف خداوند از آفرينش همه موجودات چيست تا آن گاه فلسفه آفرينش انسان و هدف اصلي آن براي ما روشن گردد.
تصور ما از انجام كارها، معمولا به دست آوردن سود يا رفع يك نياز است؛ زيرا ما انسان ها موجوداتي محدود و ناقص هستيم و همواره اعمال ما به يكي از اين دو امر برمي گردد؛ اما خداوند، هيچ نقصي ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد. خدا فاقد هيچ كمالي نيست تا به كمال رسيدن براي او متصور باشد. پس هدف از آفرينش او چيست؟
در ديدگاه انديشه اسلامي، اين خدايي خداوند است كه اقتضاي آفرينش دارد؛ در واقع او مي آفريند چون خداست؛ زيرا «آفريدن» به معناي ايجاد كردن است و هر وجودي خير است. لازمه فياض(بخشنده) بودن خداوند، عطا كردن او است:« وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُور؛ و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.»(1)
هر چيزي كه اقتضاي وجود و هستي داشته يا امكان وجود داشتن در آن باشد، فيض وجود از خدا دريافت مي كند. خداوند بخل در وجود و هستي دادن ندارد، تا موجودي كه امكان وجود آن است، وجود را دريافت نكند. پس هدف آفرينش مربوط به ذات خداوند نيست، بلكه مربوط به فعل اوست. اصطلاحاً آن را هدف فعلي مي گويند.
بنابراين در مورد آفرينش جهان و هدف از آفرينش آن مي گوييم:
جهان هستي با تمام نظم و زيبايي هايش نمادي از لطف، مهرباني، علم، قدرت، حكمت و... خداست، به طوري كه بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفي و پنهان مي ماند.
هر «بود»ي، «نمود»ي دارد؛ نمي شود فياض باشد، اما فيضي نداشته باشد، همان گونه كه نمي تواند نور باشد. اما روشنايي نداشته باشد و رحمت باشد. اما بخشش نداشته باشد!
بنابراين از همين جا مي توان نتيجه گرفت كه خلقت جهان نتيجه صفات خداوند است.
خداوند فيض و بخشش دارد. لازمه آن اين است كه هر چه امكان وجود دارد، فيض و هستي خداوند را دريافت كند. چون قابليت وجود براي جهان هستي بود، خداوند آن را آفريد؛ بنابراين جهان هستي، نشان دهنده صفات خداوند است. (2)
خداوند از آن جا كه "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بي نهايت دارد، جهان و انسان را آفريده، لازمه اين صفات آن است كه خلقت خداوند بهترين و كامل‏ترين آفرينش باشد، يعني در مجموعه هستي اگر وجود مخلوقي، زيبايي و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشي از عدم اطلاع و آگاهي از زيبايي آن است، يا در اثر ضعف و ناتواني از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بي نهايت، باز آن زيبايي را خلق نكند، ناشي از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگي است كه خدا از بخل منزه است."جود" و رحمت و بخشندگي او بي نهايت است. پس جهاني كه خدا خلق مي كند، بايد كامل‏ترين صورت ممكن را داشته باشد. هر چه امكان تحقق دارد، از طرف خداوند فيض وجود دريافت كند.
در اين مجموعه و با ساختار هرمي كه خداوند در نزول بركات و نعمت ها براي موجودات فرو دست قرار داده، يقينا مي بايست فرشتگان به عنوان واسطه فيض بودند، چنان كه بايد انسان يا هر موجود ديگري خلق مي شد؛ در واقع هر موجودي كه امكان خلق شدن و قرار گرفتن در اين مجموعه را داشت رحمانيت خداوند اقتضا مي كند كه به واسطه فضل مطلق خود او را ازاين نعمت محروم ننمايد كه همين گونه نيز شد.
بر اين اساس، آخرت و معاد هم در همين جهت، ضرورت وجود مي يابد؛ چون به شكوه بيش از پيش اين مجموعه و عادلانه بودن ساختار عالم كمك مي كند. اين امر همخوان با روح جاودانگي طلب انسان است و بستر رسيدن به كمالات وجودي انسان را كه برترين مخلوق خداوند است، مهيا مي سازد.
البته اين موضوع از منظر غايت فاعل و هدفي است كه علت ايجاد عالم در آفرينش دارد. در كنار اين امر، اين عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعي داراي هدف و مقصدي است كه در مسير حركت خود در نهايت به آن منتهي مي گردد.
در پايان، براي درك حقيقت هدف خداوند تذكر اين نكته ضروري است كه ما دو هدف داريم: يكي هدف فعل و ديگري هدف فاعل. بين اين دو تفاوت وجود دارد. به اين مثال توجه نماييد:
صنعتگري موتوري را مي سازد كه قادر به حركت با سرعت 800 كيلومتر در ساعت است. هدف اين موتور كه فعل صنعتگر است، رسيدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلي سازنده موتور، نشان دادن توانمندي خود يا رسيدن به شهرت و مانند آن است. با اين توضيح بايد گفت كه فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضاي ذات و صفاتش، اين عالم هم مسير و مقصدي را در پيش دارد كه هدف آن به شمار مي رود. اين هدف، تكامل انسان و رسيدن به غايت نهايي ذات انساني اوست.
اگر در آيات قرآن آزمايش (3) و عبادت (4) به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده و كمال انسان هدف نهايي شمرده شده، اين خصوصيّات و فوائد هدف و مسيري است كه در مورد خلقت حكيمانه انسان در نظر گرفته شده و در واقع مقصدي است كه خداوند براي تعالي و رسيدن انسان به كمالي كه در وجودش امكان تجلي دارد ،تعيين فرموده و در واقع همان هدف فعل است نه هدف فاعل و الا هدف فعال همان است كه ذكر شد و خداوند نيازي به آزمودن و عبادت انسان‏ها يا فرشتگان ندارد.
در واقع عبادت و مانند آن به عنوان بخشي از مقصد اصلي آفرينش انسان در نظر گرفته شده است و خود ابزاري هستند در مسير هدف اصلي كه تكامل وجودي انسان است و اين تكامل چيزي نيست جز به فعليت رساندن قواي دروني فرد و شكل گيري يك موجود كامل از يك استعداد بالقوه و بهشت و جهنم و وعده و وعيدهاي خداوند و تكاليف ديني و امر و نهي ها و... همه و همه ابزار و راهكارهاي تحقق اين هدف مهم مي باشند كه اين امر همان هدف نهائي در زمينه خلقت انسان از منظر مقصد و هدف فعل است.
هرچند به كمال رسيدن يا نرسيدن ما تفاوتي در خداوند ايجاد نمي كند و خداوند نيازي به كامل شدن ما نداشته نقصي از جهت كامل نشدن ما نمي بيند ، اما در عين حال لازمه كمال مطلق بودن خداوند آن است كه بستر شكل گيري اختياري موجودي دو ساحتي و داراي عقل و شهوت در بستر زندگي دنيا را فراهم آورد و شكوه خلقت چنين موجودي كه با اراده و اختيار خود بالاترين درجات سعادت و حيات ابد را براي خود رقم مي زند را به مجموعه عالم خلقت بيفزايد.
در اين داستان بر خداوند حكيم و مهربان لازم است كه ضمانت هاي گوناگون تشويقي و تخويفي و ابزار گوناگون موفقيت انسان و انتخاب مسير صحيح را پيش پاي او قرار دهد كه هدايت هاي عقلاني و وحياني و انذار و بيم از عذاب و وعده و تشويق به ثواب نمونه هاي اين لطف خداوند در حق بندگان است.
پي‌نوشت ها:
1. اسراء (17) آيه‏ 20.
2. سيد حسن ابراهيميان، انسان‏شناسي، نشر معارف، تهران، 1381 ش، ص 115 و 116.
3. ملك (67) آيه 2.
4. ذاريات (51) آيه 56.
موفق باشید.