با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بر اساس معارف اسلامي تنها راه حلال شدن رابطه جنسي بين دو نفر عقد ازدواج نمي باشد و علاوه بر آن به صورت مشروط و با ضوابط خاصي اين رابطه بين كنيز و مالك مرد او نيز حلال مي باشد كه البته اين حكم محدوديت هاي خاص خود را نيز دارد كه در ادامه به برخي از اين ضوابط اشاره مي شود. اما اصل وجود چنين حكمي ريشه تاريخي دارد كه قبل از اسلام وجود داشته است و اسلام به صورت مشروط و محدود با اهداف تربيتي خاصي آن را پذيرفته است به نظر مي رسد براي پاسخ به اصل اشكال شما لازم باشد در خصوص فلسفه اصل برده داري در اسلام نكاتي بيان شود:
حقيقت اين است كه كنيز چيزي جداي از ساير بردگان نيست؛ كنيز زني است كه به اسارت گرفته مي شود. در فلسفه اسارت او و راهكارهاي برخورد با وي تفاوتي با مرد اسير(غلام) ندارد. در واقع كنيزان مانند غلامان از دو راه به جامعه اسلامي وارد مي شدند:
1- زناني كه در ميدان هاي جنگ شركت مي كردند و اسير مي شدند. در قديم در جنگ ها قبيله در جنگ در گير بود؛ يعني زنان و مردان و كودكان همگي اعضاي ميدان نبرد بودند. براي پيروزي بر طرف مقابل تلاش مي كردند. سهم زنان كم تر از مردان نبود. وقتي يك طرف شكست مي خورد، تمام مردان و زنان و كودكان و اموالي كه در ميدان بود، به اسارت طرف مقابل در مي آمد.
2- زناني كه قبلا در جامعه غير اسلامي اسير و كنيز شده بودند. برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامي مي آوردند و مي فروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهيم كرد. اما در مورد گروه اول بر اساس تحليلي كه در مورد همه اسراي جنگي از اين دست مطرح است،نه مي توان گفت آزاد كردن آن ها و برگرداندن شان به محيط كفر و شرك به صلاح بود و نه كشتن آن ها؛ اسارت هم كه تبعات منفي و مشكلات خاص خود را داشت. در نتيجه لازم بود اين زنان هم در متن جامعه به نوعي حضور داشته باشند و در جامعه هضم شوند تا زمينه آشنايي شان با اسلام و در نتيجه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد.
اما مساله بهره مندي جنسي از آن ها را بايد به مقتضاي شرايط خاص در همان دوران و نتايج تحريم اين مساله جستجو كرد:
اولا: بهره مندي از اين زنان تنها منحصر در استفاده جنسي نبود، زيرا كنيزان در بسياري از موارد فعاليت هاي بيش تري از غلامان انجام مي دادند. امور داخلي منزل و مسائل مرتبط با آن بر عهده آنان بود؛
دوم: نياز جنسي امري طرفيني است كه در جامعه آن روز بسيار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد مي شد. به بهانه هاي واهي بر آن سرپوش نهاده نمي شد. اگر قرار بود اين زنان در جامعه اسلامي حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولي برقراري رابطه جنسي با آن ها جايز نباشد، به دليل فقر موجود در جامعه، زمينه و انگيزه اي براي ورود اين افراد در متن جامعه نبود و مسئوليت آن ها بر عهده حكومت مي افتاد.
به علاوه بستر صحيح و ضابطه مند برطرف كردن نيازهاي غريزي براي آن ها فراهم نمي شد، در نتيجه اين امر مي توانست زمينه ساز بروز جدي مشكلات و مفاسد بي شمار براي آن ها و جامعه باشد.
سوم: مسائل مرتبط با هر جامعه اي را بايد در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعيت خاص زماني و مكاني مورد توجه قرار داد؛ رفتار خشن و خشك در جامعه آن زمان با زنان به گونه اي بود كه زن همانند كالايي از خانه اي به خانه ديگر منتقل مي شد. با فوت همسر به عنوان ارث در بين وراث تقسيم مي شد يا به بدترين اشكال از مردي به مرد ديگر مي رسيد.
در نتيجه اينكه زني بعد از شكست قبيله اش با مسلمانان به جامعه اسلامي وارد شده و در تملك مردي مسلمان (كه بر اساس آموزه هاي اسلامي با او رفتاري محترمانه و كريمانه داشته باشد) در بيايد، نه تنها غير قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلكه آن قدر مطلوب بوده كه حتي مورد توجه زنان مشرك قرار مي گرفت. برخي از آن ها از جامعه شرك آلود مكه فرار كرده، خود را به مدينه مي رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامي مي شدند.
در نتيجه، همه اين ضوابط و قوانين به شكلي تنظيم شد كه در نهايت زنان بسياري از جامعه شرك و كفر كنده شده، به جامعه اسلامي متصل گردند. در اكثر موارد پس از ورود اين زنان در جامعه اسلامي و آشنايي با فرهنگ اسلام و جايگاه معيني كه در نتيجه تعلق جنسي شان به مردان مسلمان پيدا مي نمودند، اسلام آورده، از ظلمت كفر بيرون آمدند. در زمان كوتاهي نيز آزاد شده، به عنوان يك زن مسلمان آزاد به منزلت والايي دست يافتند.
در خصوص كنيزان موجود در جامعه هم اسلام به شكلي زمان بندي شده زمينه خروج تدريجي اين افراد از زمره انسان هاي پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرايش اين افراد به اسلام و ايمان و يافتن منزلت فردي و اجتماعي را مهيا نمايد تا با قوانين متعدد اسلام در مسير آزادي، هرگاه آزاد شدند، زمينه روحي و فكري مناسب و منزلت اجتماعي كافي براي يك زن آزاد بودن را داشته باشند.
در كنار همه اين ها توجه به اين نكته هم ضروري است كه در اسلام در خصوص نحوه روابط زناشويي با كنيزان و زنان اسيري كه محكوم به كنيزي مي شدند، مقررات دقيقي وضع شد كه ماهيت اين امر به بي بند و باري جنسي و بي مبالاتي و بي عفتي منتهي نگردد.
اسلام برخلاف همه جوامع ديگر محدوديت هاي بسياري در مسير اين بهره برداري جنسي قرار داد. اجازه بي بند و باري جنسي را در اين محدوده نيز نداد. برخلاف همه اقوام ديگر حتي در مورد ارتباط جنسي با كنيزان و اسيران قواعد و قوانين سفت و سختي را وضع نمود. بر همين اساس اجازه ارتباط جنسي چند مرد با يك كنيز در آن واحد به طور مطلق در اسلام مردود است. حتي مالك كنيز تنها در صورتي مي توانست با وي درآميزد كه او از عده مولاي قبلي يا شوهر سابقش خارج شود و اطمينان به عدم بارداري وي حاصل شود.
اصولا بر اساس آموزه هاي قرآن روابط جنسي انسان تنها در دو قالب مورد تأييد شرع اسلام بوده است؛ در غير اين موارد، خروج از حيطه شريعت به حساب مي آيد. اين دو قالب هم در سوره مؤمنون به روشني بيان شده است. خداوند در آيات ابتدايي اين سوره در بيان علائم مؤمنان مي فرمايد:
«وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ؛ (1)مؤمنان كساني هستند كه دامن هاي خود را حفظ مي كنند، مگر در برابر همسران شان يا كنيزاني كه در تملك دارند كه در اين صورت مورد ملامت نيستند. هركس بيش از اين بطلبد، در زمره تجاوزكاران است».
بر اين اساس، روابط جنسي تنها در مورد همسران و يا كنيزان قابل تأييد شريعت است؛ البته با رعايت ديگر ضوابط و شرايطي كه در اين خصوص وجود دارد. در نتيجه همان گونه كه رابطه جنسي زن و مرد با عقد ازدواج حلال مي شود، ملكيت هم يكي از راه هاي مشروع است و تفاوت ماهوي در مشروعيت روابط با عقد ندارد.
به علاوه در مورد رابطه جنسي مالك با كنيزش، چه كنيز عادي و چه اسير، ضوابط معيني وجود دارد كه براي برقراري رابطه و دوام آن رعايت همه آن ها ضروري است:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر در نياورده باشد.
2. مالك، كنيز را به ديگرى نداده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عده‏ طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مى‏شود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّه‏ طلاق از شوهر قبلى‏اش) يا ايام استبرا (در آن جا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلًا پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.
7. قبلًا فرزند مالك و صاحب كنيز با او نزديكى نكرده باشد.
8. كنيز با مولايش قرارداد نبسته باشد كه پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُكاتَب نباشد).
9. كنيز، كاملًا تحت تصرّف مالك باشد. (2)
در نهايت توجه به اين امر ضروري است كه برده داري در اسلام شكل نگرفت، بلكه اسلام آن را به عنوان حقيقت تلخ موجود در جامعه پذيرفت و در تمام دستورات اسلامي پيرامون اين مساله، هدف اصلي، كشيده شدن ضوابط و قوانين به آزادي بردگان و برچيده شدن اساس بردگي بوده كه اين امر به خوبي محقق شد؛ در واقع راهكارهاي گوناگوني در اين مسير انديشيده شد تا در اندك زماني كنيزان آزاد گردند و به عنوان زناني مستقل داراي منزلت و موقعيت كامل اجتماعي گردند.
جهت مطالعه منابع تاريخي در مورد پيشينه و كيفيت برده داري قبل و بعد از اسلام مي توانيد به منابع زير مراجعه فرمائيد:
1- اسلام و مساله آزادي، بردگي، موسوي زنجاني؛
2-از بردگي روم قديم تا ماركسيسم، حجتي كرماني؛
3-برده داري در روم باستان، بيدار فكر؛
4-حقوق بشر، اسدالله مبشري؛
5-نگاهي به بردگي، محمد علي گرامي؛
پي نوشت ها :
1. مؤمنون (23) آيه 5-7.
2. نجفى، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت- لبنان‏، بي تا، ج 30، ص 284- 292.
موفق باشید.