با سلام
بعضی ها از داستان ذوالقرنین در قرآن استفاده کرده و ادعا میکنند که از نظر قرآن ، زمین مسطح است ، چرا که ذوالقرنین با استفاده از اسبابی که خدا به او داده ، کار خارق العاده ای کرده و به دو انتهای زمینِ مسطح یا همان «مطلع الشمس(محل طلوع حخورشید)» و «مغرب الشمس(محل غروب خورشید» رسیده است.
اگر هم آیه ی مشارق الأرض ومغاربها رو هم برای کروی دونستن زمین توسط قر آن بدانیم ،
چگونه در باره ی این ادعا می شود ثابت کرد:
1-این یک ضرب المثل مرسوم ان زمان نبوده
2-اگر گفته مشارق و مغارب عالم رو به بنی اسراییل دادیم یعنی تمام عالم را به انها داده تا مشخص بشه که مشارق و مغارب یعنی کرویت زمین!!
3-همه یا اکثر مفسران بطور یقین این نظر را تایید کرده باشند اگر ثابت نشه اطمینان به این برداشت از ایه بی پایه خواهد بود
این آیه نمی تواند یک ضرب المثل بوده باشد که بطور تلویحی میخواد بگه منطقه وسیعی را به انها دادیم چون ما بر اساس خود قران میدانیم تمام کره زمین به بنی اسراییل داده نشده فقط فلسطین بوده.
در ضمن اگر از بعد دیگر هم نگاه کنیم می بینیم خورشید در فصول مختلف یا ماهها ی مختلف محل طلوع و غروبش فرق میکنه چه اشکالی داره این ایه رو به این مفهوم بگیریم؟
با تشکر فراوان و آرزوی توفیق الهی
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم قرآن كتاب هدايت است، هدايت به معارف حقي در باب مبدأ و معاد، هدايت به اخلاق متعالي انساني و هدايت به اعمالي كه انسان را به هدف متعالي خلقت مي رساند.
قرآن كتاب تاريخ، جغرافيا، جهان شناسي و كيهان شناسي نيست تا راجع به چگونگي خلقت و شكل سيارات و ستاره ها و ... سخن بگويد.
بله در قرآن اگر به لزوم به جهتي از مطالب كيهاني يا زميني يا ديگر حيطه هاي علم تجربي گريزي زده شده، مطالب با واقع خارجي تطبيق دارد و برداشت هاي علمي زمان نزول را قبول نكرده بلكه قرآن سخن خالق جهان است كه به واقع آن علم دارد و مطابق واقع سخن گفته است.
خداوند خالق مي داند كه زمين كروي است ولي زمان نزول قرآن آن را مسطح مي دانستند. قرآن طوري سخن گفته كه هم مخاطبان بفهمند و هم با واقع مخالفت نداشته باشد. در داستان ذوالقرنين مي فرمايد:
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في عَيْنٍ حَمِئَة(1)
تا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسّم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گلآلودى فرو مىرود.
عين به معناي دريا است و حمئه يعني دريايي كه پر از گل لجن مانند است.
در غروبگاه خورشيد يعني جايي كه در مغرب بود و ديگر نهايت خشكي بود و بعد از درياي پر از لجني بود، گويي خورشيد در آن درياي پر از لجن فرو مي رفت و غروب مي كرد.
در اين آيه يا آيات ديگر سخن از كروي بودن زمين نيست بلكه قرآن به گونه اي سخن گفته كه با كرويت جور در مي آيد و وقتي معلوم شد زمين كروي است، چيزي از قرآن نعوذ بالله غلط نگشت. قرآن مي فرمايد:
لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبف َأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه (2)
مشرق و زمين از آن خداست و خدا در جهتي خاص نيست بلكه به هر طرف رو كنيد ، رو به خدا هستيد.
يا مي فرمايد:
َ رَبُّ الْمَشارِق(3)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن(4)
قرآن هم نفرموده كه ذوالقرنين كار خارق العاده اي كرد كه به شرق و غرب سفر كرد بلكه سخن از عدالت و خدمتگزاري اوست.
اين كه امروز ما مي بينيم دلالت اين آيات با كروي بودن زمين ناسازگار نيست بلكه بر كروي بودن دلالت دارد زيرا اگر زمين كروى باشد، طلوع كردن و تابيدن آفتاب بر هر جزئى از اجزاى كره زمين مستلزم اين است كه از جزء ديگر آن غروب بكند و در اين صورت تعدد مشرقها و مغربها بدون هيچگونه تكلف و زحمتى، روشن و واضح مىگردد ولى در غير كروى بودن زمين، تعدد مشرقها و مغربها كه از آيه استفاده مىشود، قابل درك و مفهوم نيست.(5) پس اين نشان مي دهد قرآن سخن خالق جهان است.
بنا بر اين قرآن گر چه به سخن قابل فهم براي قوم سخن گفته ولي به گونه اي سخن گفته كه بعدا با كشف هاي علمي نه تنها تعارض نمي يابد بلكه معلوم مي شود گوينده قرآن به همه ريزه كاري هاي خلقت آگاه بوده و طوري سخن گفته كه پيشرفت علم از اين آگاهي پرده بر مي دارد.
پي نوشت ها:
1.كهف(8) آيه 86.
2. بقره(2) آيه115.
3. صافات(37) آيه5.
4. رحمن(55) آيه 17.
5. خويي، بيان، ترجمه نجمي و هريس، -، ص117.
موفق باشید.