عاقبت مصعب بن زبیر و حکومت آل زبیر چه شد؟
مختار چند سال حکومت کرد؟
چرا ابراهیم بن مالک اشتر با مصعب بن زبیر بیعت کرد؟ آیا این امر به دلیل عدم بصیرت بود؟
پرسش: عاقبت مصعب بن زبير و حكومت آل زبير
عاقبت مصعب بن زبير و حكومت آل زبير چه شد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
مصعب بن زبير بن عوام يكي از ده پسر زبير است.(1) وى از مهمترين حاكمان زبيرى بود كه بجز مدت كوتاهى در تمام دورهاى كه عراق زير سلطه زبيريان بود، بر آن حكومت كرد. (2)همچنين او نخستين كسي بود كه در عراق درهم و دينار سكه زد. وي اين كار را به دستور برادرش عبدالله كه فرمانرواي حجاز بود، انجام داد.(3) مصعب درشكست مختار نقش اساسي داشت وسقوط حكومت مختار ثقفي درعراق به دست او صورت گرفت. وي پس از غلبه بر مختار خونريزي زيادي كردو تعدد زيادي از ياران مختار را كشت. (4 ) همچنين اوهنگامي كه عبدالملك مخالفان خود در شام را به قتل رساند، با مشورت عده اي از درباريان به فكر تصرف عراق افتاد. از طرفي بسياري از اشراف و بزرگان عراق نيز براي او نامه نوشته و او را به عراق دعوت كردند.(5) وقتي عبدالملك به طرف عراق حركت كرد، مصعب به مقابله با او شتافت. عبدالملك به خاطر دوستي و رفاقتي كه از قبل با او داشت، پيش از جنگ از او درخواست كرد كه با هم سخن بگويند(6) و يا كار را به شورا ارجاع دهند. (7)مصعب نپذيرفت و اين در حالي بود كه اكثر سربازان و فرماندهان سپاه او فريفته ي وعده و وعيدهاي عبدالملك شده و به مروانيان پيوستند.(8) وى تا آخر مقاومت كرده و در واپسين دم از عروة بن مغيره، سيره حسين بن على(ع) را در هنگام شهادت پرسيد. او نيز گفت: حسين بن على حاضر به پذيرش حكم ابن زياد نشد، در آن موقع مصعب گفت:
برگزيدگان خاندان هاشم در طف (كربلا) سنتي را پايهريزي كردند و اين سنت را براى مردم كريم باقى گذاشته كه بايد از آن ها پيروى كنند.(9) به دنبال آن مصعب تا آخر ايستادگي كرد تا اين كه كشته شد. اين رويداد در نيمه جمادي الاولي سال 72(ه.ق) اتفاق افتاد.(10) وي هنگام مرگ 36 سال داشت.(11) بعد ازقتل مصعب، عبدالله بن زبير در جنگ با عبد الملك مروان كشته شد. (12) و اين امر در ماه جمادي الاخره سال 73 اتفاق افتاد. (13)به اين صورت حكومت آل زبير به پايان رسيد.
پي نوشت ها:
1. ابن سعد،الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، 1410، ط الأولى، ج 5، ص 140.
2. البلاذرى، فتوح البلدان، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1988، ص 450 - 448.
3. ابن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، تحقيق خليل شحادة، بيروت، دار الفكر، ط الثانية، 1408، ج 1، ص 323.
4.تاريخ يعقوبي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج ۲، ص ۲۶۵؛ ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1404 ه، ج3، ص298و297.
5. ابن الأثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385، ج 4، ص 323.
6. ابن قتيبة، المعارف، تحقيق ثروت عكاشة، القاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1992، ط الثانية، ج2، ص 35
7. ابن اثير، پيشين، ج 4، ص 326.
8. مسعودي، مروج الذهب، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، 1409، چاپ دوم، ج 3، ص 109.
9. البلاذرى،انساب الأشراف، تحقيق محمد باقر المحمودي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1394، ط الأولى، ج 7، ص 92.
10. ابن سعد، همان، ج5، ص 140.
11. نويري، نهايه الارب في فنون الادب، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، چاپخانه سپهر، 1364، چاپ اول، ج 6، ص 105.
12. تاريخ طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، ناشر: اساطير، سال چاپ: 1375 ش، چاپ پنجم، ج8، ص3487.
13. طبري، تاريخ طبري، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1358ه -1939م، ج5، ص29.
پرسش: مختار چند سال حكومت كرد؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نظر به گزارشات طبري وي در سال 66 به حكومت كوفه رسيد و در سال 67 به شهادت رسيد مي توان گفت يك سال و چند ماه حكومت وي بيشتر طول نكشيد(1)
براي آگاهي بيشر رك قيام مختارسيد ابو فاضل رضوي اردكاني،ناشر:دفتر تبليقات، ص465.
پي نوشت:
1 . تاريخ الأمم و الملوك، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، ط الثانية، 1387/1967، ج6، ص32و ج6، ص116.
پرسش: چرا ابراهيم بن مالك اشتر با مصعب بن زبير بيعت كرد؟ آيا اين امر به دليل عدم بصيرت بود؟
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ابراهيم فرزند مالك اشتر يار صميمي و صحابي خاص اميرالمؤمنين، رئيس قبيله نخع و يكه تاز آنان از فرماندهان شريف و با سيادتي بود كه به شجاعت و تدبير مشهور بود.
علامه سيد محسن امين نيز او را در كتابش اعيان الشيعه چنين مي ستايد: « ابراهيم مردي شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شكن و رئيس بود، او داراي طبعي عالي و همتي بلند و طرفدار حق بود. داراي طبع شعر و زباني فصيح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه كه پدرش مالك اشتر نيز داراي چنين صفات و امتيازات عالي بود. حق هم همين است كه چنين فرزندي مجسمه چنين پدري باشد». (1)
چهره اي مانند ابراهيم موجبات اعتلاي هر چه بيش تر مختار را فراهم آورده بود. موفقيت هاي بسياري را نصيب قيام كرده بود. ابراهيم با مختار بيعت كرد. همراه او قيام بزرگ شيعيان عراق را به راه انداخت. او پس از آغاز قيام و به دست گرفتن امور كوفه به عنوان فرمانده كل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسياري را در كوفه و عراق به انجام رسانيد.
جنگ نهر خازر بارزترين عرصه ظهور و بروز قابليت هاي فرماندهي اين فرمانده شجاع بود. در اين جنگ سپاه عراق كه تعدادشان بسي كم تر از سپاه شام به فرماندهي عبيدالله بن زياد بود ،بر سپاه شام چيره آمد و ابن زياد نيز در نبردي تن به تن با ابراهيم كشته شد.(2)
ابراهيم بعد از اتمام كار جنگ به عنوان حاكم موصل در آن جا مستقر شد. (3) وي به دستور مختار منطقه را با اختيارات تام اداره مي كرد. در زمان جنگ مختار با مصعب در محل ماموريت خود مشغول انجام وظيفه بود. (4)برخي معتقدند مدرك معتبري نداريم كه مختار از او كمك خواسته و او در انجام وظيفه و كمك به مختار سستي كرده باشد. مختار فرماندهي جنگ با مصعب را به احمر بن شميط كه مرد شجاع و از محبان اهل بيت بود، واگذار كرد و از ابراهيم نخواست كه فرماندهي اين جنگ را به عهده بگيرد. شايد به جهت حساسيت و اهميت منطقه موصل بود. شايد هم اشتباه مختار بود كه فرماندهي اين نبرد مهم را به ابراهيم واگذار نكرد. (5)
شايد هم علل ديگري داشته مانند آنكه دشمن بين مختار و ابراهيم اختلاف افكنده و به تفرقه افكني پرداخت. اين حيله دشمن موجب جدايي آن دو شد.
به هر روي داشته هاي تاريخي ما، در باره علل جدايي اين دو شخصيت بسيار اندك و ناكافي است، به طوري كه پژوهش گرِ تاريخ را در كشف علل اين جدايي و دادن صورت روشني از انگيزه هاي ابراهيم، در شانه خالي كردن از ياريِ مختار، با مشكل مواجه مي سازد.
البته لازم به ياد آوري است كه همكاري اين دو در راستاي وظيفه خون خواهي امام حسين (ع) و مجازات مجرمان كربلا بوده كه اين مهم را به خوبي انجام دادند. اما ابراهيم كه خود را كمتر از مختار نمي ديد، لزومي نداشته در ادامه امور حكومتي از مختار پيروي نمايد. زيرا بيش ازاين پيروي از او لازم واجب نبوده. افزون بر آن آنچه به اين دو شخصيت جايگاه مثبتي داده خونخواهي از ماجراي عاشورا است. اما ساير رفتارهاي آنان كه برخي قطعا ناشايست بوده قابل دفاع نيست.
بعد از شهادت مختار، مصعب بن زبير از يك سو و عبدالملك مروان از سوي ديگر در او طمع كردند تا ابراهيم را كه مردي پر نفوذ و مدير بود، با خود همراه سازند؛ از اين رو مصعب نامه اي به ابراهيم نوشته، به او وعده داد كه در صورتي كه حكومت ابن زبير را بپذيرد، امارت مناطق شمالي عراق را به او مي سپارد. نامه مشابهي نيز از سوي عبدالملك مروان - خليفه اموي شام - به دست ابراهيم رسيد. ابراهيم با ياران و مشاورانش در اين باب به مشورت پرداخت. سرانجام تصميم گرفت با مصعب بن زبير همراه شود، تا هدف هاي خويش را در ريشه كن كردن شجره خبيثه بني اميه، جامه عمل بپوشاند. پس نامه اي به مصعب نوشت و با گروهي از ياران خود از موصل يا نصيبين - مقر حكومت خود - حركت كرد و به كوفه آمد و با مصعب ملاقات كرد. (6)
سرانجام ابراهيم در سال 72 هجري يا 71 در پي شكست مصعب و لشكر عراق از سپاهيان عبدالملك مروان كه براي تصرف عراق به جنگ مصعب بن زبير فرستاده شده بودند، كشته شد. سر بريده او را نزد عبدالملك مروان فرستادند. بدن او نزديك سامرا به خاك سپرده شد كه قبرش زيارتگاه و داراي قبه و بارگاهي مي باشد. (7)
پي نوشت ها:
1. اعيان الشيعه، سيد محسن امين، تحقيق سيد حسن امين، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418 ه ق، چاپ پنجم، ج 3، ص 171.
2. ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 261 - 264.
3. همان، ص 265.
4. سيد ابوفاضل رضوي اردكاني، ماهيت قيام مختار، ص 655، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
5. همان، ص 604 - 605 .
6. الكامل، همان، ص 275.
7. اعيان الشيعه، همان، ص 171 و 174.
موفق باشید.