مجید عارف
با حلول ماه ذى القعده سال دهم هجرى،رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم تصمیم خود را جهت زیارت خانه خدا و اداى فریضه حج با مسلمانان در میان نهاد.این خبر به سرعت در شهر مدینه و اطراف آن منتشر گردید و علاوه بر آن به گوش مسلمانان دیگر كه در نقاط مختلف عربستان زندگى مىكردند رسید،به طورى كه در اندك زمان هزاران نفر براى برگزارى فریضه حج در كنار رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حاضر شدند.
در بیست و پنجم ذى القعده كاروان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با شمار زیادى از مسلمانان كه مورخان تعداد آنها را تا صد هزار نفر و یا اندكى بیشتر ذكر كردهاند،از مدینه به قصد مكه خارج گردید.این عده غیر از كسانى بودند كه از نقاط دیگر عربستان از جمله ساكنان مكه و آبادیهاى اطراف آنبه حج گزاران ملحق شدند.
شیخ مفید در كتاب الارشاد آورده است:
پس از برخورد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با مسیحیان نجران و جریان مباهله،حجة الوداع به وقوع پیوست.اندكى قبل از این پیشامد،پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را به یمن فرستاد تا خمس گنجینهها و معادن را از اهالى آنجا بگیرد و آنچه را كه مسیحیان نجرانـاز حله و پولـمتعهد شده بودند،دریافت كند.حضرت على علیه السلام به محل مأموریت خود عزیمت كرد.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به كس دیگر غیر از على علیه السلام در این كار اعتماد نكرد و در میان مردم هیچكس را شایسته این كار ندید .حضرتش على علیه السلام را به عنوان نایب خود به این سفر گسیل داشت،زیرا درباره انجام مأموریتى كه بر عهدهاش گذاشته بود،آسوده خاطر بود.
در همین ایام رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آهنگ حج نمود و پس از آنكه جمعیت زیادى از مدینه و اطراف آن با پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همراه شدند،آن حضرت در بیست و پنجم ذى القعده از مدینه خارج گردید.همزمان با آن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نامهاى به على علیه السلام كه در یمن به سر مىبرد ارسال كرد و در آن به آن حضرت سفارش كرد كه از یمن به مكه آید،اما در مورد نوع حج خود و چگونگى نیت آن مطلبى براى على علیه السلام ننوشت.
به هر حال،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جمع مسلمانان به سوى مكه به راه افتاد و حضرت على علیه السلام نیز با سپاهى كه همراهش بودند،از یمن به سمت مكه حركت نمود.حضرتش با نزدیك شدن به مكه،سپاه را به شخصى سپرد و خود جهت دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به سرعت روانه گشت به طورى كه موفق شد قبل از ورود به مكه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را ملاقات كند و درباره سفر خود و حلهها و هدایایى كه آورده بود گزارشى تقدیم نماید.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ضمن اظهار خرسندى از دیدار على علیه السلام از او سؤال كرد كه:اى على،به چه نیتى احرام بستى؟على علیه السلام در پاسخ گفت :اى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شما براى من ننوشته بودى كه خود به چه نیتى احرام خواهى بست،من به نیت شما آگاه نبودم،از این رو به هنگام احرام و تلبیه نیتم را به نیت شما پیوند زدم و گفتم:بار خدایا،من به همان نیتى احرام مىبندم كه رسول تو بسته است و سى و چهار شتر نیز براى قربانى با خود آوردهام.رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:الله اكبر!من شصت و شش شتر براى قربانى آوردهام.تو در حج و مناسك و انجام قربانى با من شریك هستى.اكنون بر احرام خود باش و به سوى لشكر باز گرد و آنان را سریعا بیاور تا در مكه به هم ملحق گردیم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم جهت انجام مناسك حج چند روزى در مكه به سر برد.آن حضرت در روز عرفهـو به روایتى در روز عیدـخطبهاى در جمع مسلمانان ایراد فرمود كه در آن همگان را به رعایت تقواى الهى،تعهد به ارزشهاى اخلاقى و مراعات حقوق یكدیگر سفارش نمود. (1) پس از آن رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم تصمیم گرفت كه مكه را به قصد مدینه ترك گوید.فرمان حركت صادر گردید و بار دیگر خیل عظیم مردم به همراهى پیامبر خود مكه را به قصد مدینه پشت سر گذاشتند.هنگامى كه این كاروان عظیم به نزدیك جحفه رسید،امین وحى الهى در نقطهاى به نام غدیر خم فرود آمد و این آیه را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نازل كرد كه:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمك من الناس ان الله لا یهدى القوم الكافرین. (2)
یعنى:اى پیامبر!آنچه را از سوى پروردگارت نازل شده است،به مردم برسان.و اگر چنین نكنى،رسالت او را انجام ندادهاى.و خداوند تو را از(خطرهاى احتمالى)مردم حفظ مىكند.و خداوند جمعیت كافران را هدایت نخواهد كرد.
با نزول این آیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دستور داد كه كاروان از حركت باز ماند و با این فرمان،مسلمانان كسانى را كه در پیشاپیش قافله در حركت بودند،به بازگشت دعوت كردند و كسانى كه در عقب بودند نیز به تدریج،به دیگران پیوستند.
هنگام ظهر فرا رسیده بود و هوا به شدت گرم بود،به طورى كه مردم قسمتى از عباى خود را بر سر و قسمتى دیگر را به زیر پا افكندند.وقت نماز فرا رسید و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به آنان اطلاع داد كه همه باید براى شنیدن پیام تازهاى آماده شوند.در اینجا مسلمانان منبرى از جهاز شتران ترتیب دادند و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر بالاى آن قرار گرفت و خطبه تاریخى خود را به شرحى كه خواهد آمد،ایراد فرمود. (3)
خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در غدیر خم:
علامه امینى در كتاب«الغدیر»با استفاده از مدارك معتبر،خطبه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را در غدیر خم چنین گزارش كرده است:
حمد و ثنا مخصوص خداست.از او یارى مىطلبیم.و به او ایمان داریم.و بر او توكل مىكنیم .و از بدیها و اعمال نارواى خود به او پناه مىبریم.گمراهان را جز او راهنمایى نیست.و هر كس را كه هدایت كرد،گمراه كنندهاى براى او نخواهد بود.گواهى مىدهم كه معبودى جز او نیست و محمد صلى الله علیه و آله و سلم بنده و پیامبر اوست.
هان اى مردم!نزدیك است كه دعوت حق را لبیك گویم و از میان شما بروم.من مسئولم و شما نیز مسئولید،اینك اندیشه و گفتار شما درباره من چیست؟
در این هنگام مردم گفتند:گواهى مىدهیم كه تو رسالت خود را انجام دادى و براى ما كوشش نمودى.خداوند تو را پاداش نیك دهد...
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از اندكى فرمود:همانا من در انتقال به سراى دیگر بر شما سبقت خواهم گرفت،اما دو چیز گرانمایه در میان شما مىگذارم.بیندیشید كه با این دو چیز چگونه رفتار مىنمایید.
در اینجا یك نفر از میان جمعیت گفت:یا رسول الله،منظور از آن دو چیز گرانبها و ارجمند چیست؟
رسول اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:یكى كتاب خدا كه بزرگتر است و وسیله ارتباط شما با خداوند است.و آن دیگر كه كوچكتر است،عترت و اهل بیت من است.و خداوند به من خبر داده است كه این دو از هم جدا نمىشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند.هان اى مردم !از آن دو پیشى نگیرید و از پیروى از هر دو كوتاهى نكنید كه هلاك خواهید شد.
در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دست على علیه السلام را گرفت و بالا برد به طورى كه زیر بغل هر دو نمایان گردید.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مسلمانان را به این صورت مورد خطاب قرار داد كه:
«ایها الناس!من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم؟»یعنى:اى مردم چه كسى از مردم به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟گفتند:خدا و رسولش داناترند.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:همانا خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و من بر آنان از خودشان سزاوارترم.
سپس فرمود:
«من كنت مولاه فهذا على مولاه،اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله...»
یعنى:هر كس من مولاى اویم،على مولاى اوست.
خداوندا،دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار.محبوب بدار آن كس را كه او را محبوب دارد و مبغوض دار آن كس كه او را مبغوض دارد.یارانش را یارى كن و واگذارندگان او را واگذار.و او را معیار و میزان حق قرار ده.
سپس فرمود:
«الا فلیبلغ الشاهد الغائب».
یعنى:آگاه باشید،حاضران بایستى این امر را به غایبان برسانند.
هنوز جمعیت پراكنده نشده بودند كه بار دیگر جبرئیل نازل گشت و این آیه را بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرود آورد كه:
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا.
یعنى:امروز آیین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما برایتان پسندیدم.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم با نزول این آیه فرمود:الله اكبر بر اكمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على بعد از من.
در این هنگام مردم نزدیك شدند و به على علیه السلام به جهت این مقام و منزلت تهنیت گفتند .و از جمله كسانى كه قبل از دیگران به على علیه السلام تبریك گفتند ابوبكر و عمر بودند كه گفتند:به تو باد اى پسر ابو طالب كه مولاى ما و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى!
سپس حسان بن ثابت از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم اجازه خواست كه در این باره شعرى بگوید.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او اجازه فرمود و او اشعارى سرود كه ترجمه قسمتى از آن به شرح زیر است:
ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به آنان در روز غدیر ندا داد.و چه سزاست نداى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را شنیدن.
ـفرمود:مولاى شما و پیامبر شما چه كسى است؟و آنها بدون چشم پوشى و اغماض گفتند كه:
ـخداى تو مولاى ماست و تو پیامبر مایى.و ما از پذیرش ولایت تو سرپیچى نخواهیم كرد.
ـپیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به على گفت:برخیز،زیرا من تو را بعد از خودم امام و رهبر انتخاب كردهام.
ـو سپس فرمود:هر كس من مولا و رهبر اویم،این مرد مولا و رهبر اوست،شما هم از سر صدق و راستى از او پیروى كنید.
ـدر این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم عرض كرد:بار خدایا،دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار...
پس از آنكه حسان بن ثابت شعر خود را سرود،رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم جمله معروف خود را درباره حسان به زبان آورد كه:«تا وقتى كه با زبان خود ما را یارى مىكنى روح القدس موید تو است». (4)
پس از پایان مراسم تعیین جانشین در سرزمین غدیر خم،مسلمانان برخاستند و هر گروه و دستهاى به جانب مقصدى روانه گشت.پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و عده زیادى كه از مدینه به همراه آن حضرت آمده بودند نیز راه مدینه را در پیش گرفتند به طورى كه هنوز سال دهم به پایان نرسیده بود وارد مدینه شدند.و چندى بعد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به بستر بیمارى افتاد كه به رحلت آن سرور انجامید،در صورتى كه اندكى قبل از آن تكلیف جانشین و رهبرى پس از خود را تعیین كرده بود.
پىنوشتها:
1) جهت اطلاع از این خطبه بنگرید به السیرة النبویة معروف به سیره ابن هشام 4/ 250
2) سوره مائده 67
3) ارشاد شیخ مفید 1/158 ـ 165 با اندكى تلخیص و نیز بنگرید به اعلام الورى 1/ 259 ـ263 سیرة المصطفى / 693 مبحث غدیر خم.
4) براى اطلاع بیشتر از خطبه رسول خدا(ص) در روز غدیر و تفصیل ماجرا بنگرید به الغدیر 1/ 31 ـ 34 با ترجمه فارسى سیرة المصطفى / 693 نقل از منابع مختلف اهل سنت ارشاد شیخ مفید 1/ 165، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام / 512 ـ 518
غدیر در آیینه قرآن و روایات ص 5