ابوالفضل هادى منش
نگاهى به اوضاع فرهنگى - اجتماعى جامعه
امام باقر (ع) در دورهاى امامت خویش را آغاز كرد كه جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نابهسامانى به سر مىبرد و عرصه فرهنگى جامعه گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود. فروكش كردن تنشهاى سیاسى پس از واقعه عاشوراى سال 61 هجرى، همچنین شكست برخى احزاب سیاسى مانند «عبداللَّه بن زبیر» سبب یكپارچگى حاكمیت بنى امیه شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه سیاسى دور شده بودند و حركت گستردهاى در زمینههاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره مسایل گوناگون آغاز شده بود. این رویكرد گسترده به مسایل فقهى و بحث تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مكتبها و سبكهاى مختلف علمى پس از مدتها ركود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افكار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و به سزایى در راستاى تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.
از سوى دیگر، خطر افكار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فكرى شیعه را با خطر روبهرو كرده بود كه به راستى مرجعیت علمى شایستهاى چون امام باقر(ع)، تفكرات خطرناك این فرقهها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت كه آراء و نظرات آنها و نیز موضعگیرى امام در برابر هر یك، به گونهاى گستردهتر بررسى خواهد شد.
ترسیمى از چهره علمى امام
امام به سان خورشیدى گیتى فروز، بر سپهر دانش پرتو افكن بود و در بیان برترى و بزرگى این جایگاه، همین بس كه بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثى شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(ع) است و این خود بزرگترین گواه در برجستگى شخصیت علمى ایشان به شمار مىرود.
بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامى درباره جایگاه علمى امام، جملههاى بسیار زیبایى بر زبان رانده و یا نگاشتهاند كه همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاهدارى مىكند. دانشمندان بسیارى چون «ابن مبارك»، «زهرى»، «اوزاعى»، «مالك»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» و... درباره برجستگى علمى او سخن راندهاند.(1) دامنه گسترده روایات امام در زمینههاى گوناگون علمى، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت كنند و سخنان وى را درج و نقل نمایند كه از جمله آنها «ابوحنیفه» را مىتوان نام برد.
پایهگذارى نهضت بزرگ و پویاى علمى
امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدى كه بر عرصه فرهنگ اسلامى سایه افكنده بود، با تلاشى جدّى و گسترده نهضتى بزرگ را در زمینه علم و پیشرفتهاى آن طراحى كرد. تا جایى كه این جنبش دامنهدار به بنیان گذارى و تأسیس یك دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامى انجامید كه پویایى و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید.
امام با برقرارى حوزه درس، با كجاندیشىها، زدودن چالشهاى علمى، تحكیم مبانى معارف و اصول ناب اسلامى با تكیه بر آیات رهنمونگر قرآن مبارزه كرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه قرآن بررسى كرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمى كمر بست؛ به گونهاى كه دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هر گاه مىخواست سخنى در باب علم به میان آورد - با آن توشهاى كه از دانش داشت - مىگفت: «جانشین خدا و میراثدار دانش پیامبران محمد بن على(ع) برایم اینگونه گفت»(2) و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جایگاه امام، از خود نظرى به میان نمىآورد.
«ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مىپندارد كه وقتى از او در مورد مسئلهاى مىپرسند، پاسخ را از زبان امام مىگوید و مىافزاید: «او دانشمندى است كه هرگز كسى به سان او [ در علم ] ندیدهام».(3)
«ابو زُرعة» نیز در این باره اقرار مىكند: «او بزرگترینِ دانشمندان است».(4)
تحكیم بنیادهاى تفكر شیعى
در آن روزگار، بسیارى از شیعیان به مراتب عالى تشیع دست نیافته بودند و دستهاى از آنان در كنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه زیادى به فراگیرى و بهرهمندى از دانش امام نیز نشان مىدادند. آن گونه كه از كتابهاى رجالى فهمیده مىشود، نام بسیارى از اشخاصى كه رابطه تنگاتنگى با امام داشتهاند، جزو اصحاب او نیست. همین موضوع مىتوانست تا اندازهاى اندیشه شیعه را سست كند؛ چه بسا امكان اختلاط آموزههاى دیگرى با آن قسمت از معارفى كه آنان از امام مىآموختند وجود داشت. امام باقر(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، براى تحكیم پایههاى اندیشه شیعه بسیار كوشید و امامت شیعه را به خوبى براى همگان معرفى كرد. او مىفرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهاى دانش خداوندى و راه رسیدن به خشنودى او هستند. آنان دعوت كنندگان مردم به سوى بهشت و راهنمایان به سوى آنند».(5)
امام با تكیه بر قرآن، رهبرى شیعه و تقویت مبانى پیروى از آن را معرفى مىكرد و مىكوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امرى الهى و مبتنى بر قرآن تبیین كند. بازتاب دیدگاه امام در مورد رهبرى شیعه بر احادیث نبوى كه بر شباهت و قرابت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع) تأكید مىكرده در بحثهاى كلامى ایشان انعكاس فراوانى دارد. او با بیان اینكه امام، داراى صفاتى ذاتى - مانند عصمت و علم - است، در نظر داشت رویكرد جدّىترى به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههاى ایشان درباره این موضوع، تأثیر ویژهاى بر مردم گذاشت و بسیارى از تهدیدها و خطرات را از تفكر شیعى دور كرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونى كه در آن زمان درباره مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مكتب رو به فزونى گذارد.
در احادیث شیعى نیز توجه گستردهاى به این موضوع در سخنان امام باقر(ع) شده است.(6)
پرورش فرهیختگان و دانشوران بسیار
امام باقر(ع)، دانشمندان برجستهاى را در رشتههاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخههاى علوم اسلامى تربیت كرد كه هر یك وزنهاى در دانش به شمار مىرفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شكافى را كه در گذر سالهاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سیاسى به اندازهاى بود كه در برخى از ادوار انتقال آموزههاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزشهاى دینى به چند پیشكار و خدمتگزار كه با امام حشر و نشر داشتند، صورت مىگرفت.
در این میان، عصر امام باقر(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاكم، تا اندازهاى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفتهاى را كه در جامعه اسلامى وجود داشت تربیت كند؛ با این همه، نباید تصور كرد كه امام هیچگونه محدودیتى در این راستا نداشته؛ بلكه با رعایت تقیه و پنهانكارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى كرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست افراد زیادى - بالغ بر 462 نفر - را با آموزشها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد كه نام یكایك آنها در دست است.(7) برجستهترین آنها عبارت بودند از:
1. زرارة بن اعین
او از بزرگترین راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام و از ثقات آنهاست كه بسیار مورد اطمینان اهل بیت علیهم السلام بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر(ع)، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درك كرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترینها به شمار مىآمد.
حتى نقل است كه امام صادق(ع) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نامهاى بهشتیان است».(8) و نیز مىفرمود: «خداى رحمت كناد زراة بن اعین را كه اگر او و تلاشهاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مىرفت».(9) و نیز: «گروهى هستند كه ایمان را به زینهار گرفته و برگردن مىافكنند (از آن پاسدارى مىكنند) كه در روز قیامت آنان را پاسداران [ایمان] نامند. بدانید كه زرارة بن اعین از آن گروه است».(10)
و احادیث بسیار دیگرى كه در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.
2. محمد بن مسلم ثقفى
او از بزرگان و راویان احادیث ائمه علیهم السلام بود و احادیث بسیارى از امام باقر(ع) روایت كرده است كه در كتابهاى معتبر حدیثى یافت مىشود.(11) در مورد او نیز ستایشهاى گوناگونى از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وجود دارد.
«عبداللَّه بن ابى یعفور» مىگوید:
«نزد امام صادق(ع) رفتم و گفتم: ما نمىتوانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امكان دسترسى به شما [ براى پاسخ به پرسشهایى كه داریم ] برایمان وجود ندارد و گاه برخى از من پرسشهایى مىكنند كه پاسخ همه آنها را نمىدانم [ تكلیف ما چیست؟] امام فرمود: چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمىروید؟ همانا او [ احادیث ] بسیارى از پدرم شنیده و نزد او فردى قابل اطمینان و احترام بوده است».(12)
امام باقر(ع) دربارهاش مىفرمود: «در شیعیان ما كسى فقیهتر از محمد بن مسلم نیست».(13)
او مدت چهار سال در مدینه سكنا گزید و همه روزه در محضر نورانى امام باقر(ع) حاضر مىشد و پاسخ پرسشهاى خویش را مىشنید و درس مىآموخت.(14) وى در مدت عمر خویش، سى هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(ع) شنید و آنها را روایت كرد(15) كه قسمتى از آنها به دست ما رسیده است. هم چنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستشگران راستین زمان خود به شمار مىآمد.(16) او به سال 150 هجرى قمرى در كوفه بدرود حیات گفت.(17)
3. ابوبصیر؛ لیث بن البَختَرىّ مرادى
او نیز از نزدیكان و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و سخنان بسیارى را نیز از آن دو بزرگوار نقل كرد. او كتابى نگاشت كه بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت كردند.(18) «شعیب عقرقونى» مىگوید:
«از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئلهاى پیدا كردیم از چه كسى سؤال كنیم؟ امام پاسخ فرمود: از ابابصیر».(19)
4. بُرید بن معاویه عجلى
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهى ماهر بود و نزد امام باقر(ع) جایگاهى ویژه داشت و نیز داراى كتابى بود كه برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روایت كردهاند.(20)
«ابو عُبیدة حِذاء» مىگوید:
«از امام صادق شنیدم كه فرمود: زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از كسانى هستند كه خداى بزرگ در مورد آنان مىفرماید: (وَالسّابِقونَ السابِقونَ اُولئِكَ المُقَربُونَ)(21) (واقعه: 10و11)».
امام صادق(ع) در روایتى دیگر مىفرماید:
«هیچ كس به اندازه زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نكرد. اگر اینها نبودند كسى تعالیم دین و مكتب پیامبر(ص) را گسترش نمىداد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند كه بر پاسدارى از حلال خدا و حرام او كمربستند. آنان هم در دنیا به ما نزدیك بودند و هم در آخرت با مایند».(22)
او در دوران امامت امام صادق(ع) زندگى را فرو گذاشت و در خاك آرمید.(23)
در این میان، بزرگان دیگرى چون؛ «جابر بن یزید جعفى»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیارى دیگر از بزرگان و فرهیختگان(24) این عصر را نیز مىتوان نام برد.
پىریزى تدوین حدیث
در پى انحرافات عمیقى كه پس از رحلت رسول اكرم(ص) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگیزى دامنگیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل بیت علیهم السلام بود كه آثار زیانبار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند. نزدیك به یك قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى(ص) و سخنان تابناك اهل بیت: جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن سیل عظیمى از تحریفات در زمینه احادیث نبوى(ص) و جعل آنها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد كه به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى كه «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبكر بن محمد انصارى» صادر كرد. او كه از رجال و بزرگان تابعین به شمار مىرفت و از اصحاب على(ع) شمرده مىشد، به بازگرداندن فدك به اهل بیت علیهم السلام و تدوین حدیث كمربست.(25) امام باقر(ع) از این فرصت استثنایى كمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز كرد و راویان مختلف از ایشان دهها هزار حدیث نقل كردند. در واقع، امام باقر(ع) نماینده مكتب اهل بیت علیهمالسلام و نخستین سر و سامان دهنده احادیث تابناك معصومین علیهم السلام بود.
از این رو، بسیارى از محدثین وقت با دیدن تلاشهاى بىدریغ امام، كمر به نگاشتن و نگاهدارى سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت علیهم السلام، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است.
بنیانگذارى اجتهاد
یكى از شاخههاى بزرگ علوم اسلام «علم اصول» است كه با بهرهگیرى از آن احكام شرعى را از ادله شرعیه استخراج مىكنند. از این رو، اجتهاد متوقف بر آن است و مجتهد براى استنباط احكام شرعى به آن نیاز مبرم دارد و ملكه اجتهاد براى او حاصل نمىشود، مگر اینكه به تمامى بحثهاى آن آشنایى كامل داشته باشد.
تمامى دانشمندان شیعى بر این باورند كه امام باقر(ع)، نخستین كسى بود كه این علم را تأسیس كرد و قواعد آن را به وجود آورد و بدین وسیله دروازه اجتهاد را به روى دانشمندان اسلامى گشود.(26)
قواعدى را كه امام تأسیس كرد به این نامها در بین اصولیین شهرت یافت.
استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفى ضرر، علاج تعارض بین اخبار و...
تمامى این قواعد به همراه اخبارى كه از امام در مورد آنها وارد شده است، در كتابهاى اصولى موجود است. به گونهاى كه هر یك از این روایات، درون مایه تأسیس قاعدهاى بزرگ در اصول فقه قرار گرفت(27) و آن را مبناى قواعد اصولى قرار دادند.(28)
مبارزه با شیوههاى نادرست اجتهاد
امام باقر(ع) وقتى باب اجتهاد را به روى دانشمندان گشود، عدهاى با اتخاذ برخى شیوههاى نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان» استنباط احكام شرعى را با خطرى جدى روبهرو كردند. آنان با قوانینى این گونه، گاه به مخالفت با نصّ كتاب و سنّت و سیره رسول خدا(ص) برخاستند.(29)
از این دانشمندان، مىتوان از «نعمان بن ثابت» نام برد كه به نام «ابو حنیفه» شهرت یافت. او فتاوى عجیب و قیاساتى را وارد كرد و بر پایه گمان و سلیقه خود فتواهایى داد كه این فتاوى اكنون در دست است.(30) از دیگر این افراد مىتوان از «سفیان بن سعید بن مسروق» مشهور به «سفیان ثورى» نام برد كه برخى نیز او را از اطرافیان امام صادق(ع) ذكر كردهاند.(31) از او نیز روایاتى در دست است كه دلالت بر كژاندیشى او دارد. آنان گاه مورد لعن اهل بیت علیهمالسلام نیز قرار مىگرفتند.(32)
آنچه اهمیت دارد این است كه این گونه برداشتهاى اشتباه و به كار گیرى شیوههاى نادرست در استنباط احكام، همواره مورد ذمّ اهل بیت علیهم السلام بوده و بخشى از تلاشهاى امام باقر(ع) را نیز در زمینه مبارزات فرهنگى به خود اختصاص مىداده است. امام براى زدودن این شیوه و به كارگیرى كاركردهاى صحیح اجتهاد به اصحاب وارسته خود مىفرمود:
«سنت رسول خدا قیاس بردار نیست. چگونه مىتوان قیاس را ملاك [استنباط حكم ]قرار داد، در حالى كه بر زن در دوران قاعدگىاش قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نیست؟».(33)
توسعه فرهنگ انتظار
تلاشهاى گسترده و عمیق امام باقر(ع) در نشر معارف اسلام ناب، سوق دادن امت به سوى فرهنگ انتظار امام آخرین (عج) بود. او در تبیین این فرهنگ بر آن بود تا با روشن كردن زوایاى پنهان فرج آل محمد(ص) و پاسخ دادن به پرسشهاى گوناگون، غیبت و ظهور او را امرى خدادادى و خارج از اختیار معرفى و نیز منتظران را به انتظار ظهور او ترغیب كند.
«ام هانى ثقفیة» مىگوید:
«بامداد، خدمت سرورم محمد بن على الباقر(ع) رسیدم و گفتم: سرورم! آیهاى از كتاب خدا بر دلم خطور كرده و مرا پریشان ساخته و خواب از چشمم در ربوده است. فرمود: بپرس اى امّ هانى. گفتم: (فَلا اُقسِم بِالخُنَّسِ الجَوار الكُنّسِ) (تكویر: 15 و 16) فرمود: اى امّ هانى، خوب مسئلهاى پرسیدى. او مولودى در آخر الزمان است. او مهدى این دودمان است و براى او غیبتى خواهد بود كه اقوامى در آن گمراه مىشوند و گروهى نیز هدایت مىیابند و خوشا بر تو اگر او را دریابى و خوشا به حال كسى كه او را دریابد».(34)
نشر فرهنگ اصیل اسلامى
1. بازیافت بهرهگیرى صحیح از قرآن
هر چند سیاست جلوگیرى از تدوین احادیث نبوى(ص) با شعار «كافى بودن قرآن» پیش مىرفت، اما از عمل به قرآن خبرى نبود و فقط از آن به صورت ابزارى براى جلوگیرى از نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و زنده شدن نام آنها استفاده مىشد. كتاب خدا به ابزارى براى دستیابى به اغراض سیاسى و سركوبى پیروان اهل بیت علیهم السلام با تأویل و تفسیر به رأى، به ابزار سركوبى مخالفین تبدیل شده و در واقع، قرآن در انزواى شدید بود.
امام باقر(ع) در جایگاه بهترین مفسّر قرآن با بازگو كردن تفسیر درست آیات، بسیارى از ابهامها را زدود و مشت مخالفین و سودجویان را باز كرد. او همواره براى به اثبات رسانیدن مدّعاهاى خود از آیات قرآن بهره مىجست و كلام خدا را گواه بر سخن خویش مىگرفت و مىفرمود:
«هر چه را مىگویم از من سؤال كنید [این كه گفتى] در كجاى قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت نمایم».(35) امام به اندازهاى بر آیات قرآن تسلط داشت كه «مالك بن اعین جهنى» شاعر هم عصر امام درباره او سرود:
«اگر مردم در صدد جستوجوى علوم قرآن بر آیند، باید بدانند كه قریش بهترین داناى آن را دارد و اگر امام باقر(ع) در علوم قرآنى لب به سخن گشاید، فروع زیادى براى آن ترسیم خواهد نمود...»(36)
شایان ذكر است كه امام كتابى در تفسیر قرآن نگاشت كه «زیاد بن منذر» و بسیارى از بزرگان چون «ابو بصیر» از آن روایت كردند.(37)
2. مرجعیت فقهى و موقعیت پاسخگویى علمى
از دیگر تلاشهاى چشمگیر امام در راستاى نشر تعالیم اسلامى، مرجعیت عملى امام در پاسخگویى به مسایل فقهى مردم بود. «ابو حمزه ثمالى» مىگوید:
«نزد امام باقر(ع) در مسجد پیامبر(ص) نشسته بودم كه مردى نزد من آمد و سلام كرد و پرسید: كیستى اى بنده خدا؟ گفتم: از كوفیان هستم، چه مىخواهى؟ گفت: آیا ابا جعفر را مىشناسى؟ گفتم: بله، كارت با او چیست؟ گفت: چهل مسئله آماده كردهام و در پى جواب آنم تا بدانم به كدام باید عمل كنم... در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالى كه جماعتى از اهل خراسان و دیگر استانها همراه وى بودند و در مورد مسایل حج از امام مىپرسیدند. آن مرد نیز نزدیك امام نشست و پرسشهاى خود را مطرح كرد و پاسخ گرفت».(38)
همچنین، بسیارى از دانشمندان چون «قتادة بن دعامة»، «طاووس یمانى» و «عاصم بن عمر»، هر گاه حضرت را مىدیدند براى پاسخ گرفتن پرسشهاى خود از لحظات بهره مىجستند و در هر حالى از امام سؤال مىكردند. نمونههاى زیادى از این گونه گفتوگوها و پرسش و پاسخها در تاریخ آمده است.(39)
3. شناساندن رهیافتى جایگاه امام
امام باقر(ع) تلاش فراوانى براى جلب دلها به سوى دوستى اهل بیت علیهم السلام مبذول مىداشت و در صدد بود تا با این شیوه، جایگاه امامت را به گونهاى روشنتر براى مردم ترسیم كند و وسیله نجات و رستگارى را به آنان بنمایاند. «حكم بن عتیبه» طى داستان تأثیر گذارى در این باره مىگوید:
«من كنار ابا جعفر(ع) در مجلس پر ازدحامى نشسته بودم كه پیرمردى عصا زنان وارد مجلس شد. بر آستانه در ایستاد و گفت: درود و رحمت خدا بر تو اى پور پیامبر. امام پاسخ سلامش گفت. سپس رو به حاضرین كرد و به آنان نیز سلام نمود. پس پیش روى امام آمد و گفت: اى پسر فرستاده خدا، مرا نزدیك خود جاى ده كه جانم فدایت باد! به خدا سوگند كه من شما [ اهل بیت] را دوست مىدارم و با هر كه شما را دوست بدارد دوستم و به خدا سوگند كه این دوستى با شما [ اهل بیت] و دوستدارانتان به خاطر مطامع دنیوى نیست. من از دشمنان شما بیزارم و سوگند كه دشمنىام با آنان به خاطر گمراهى و زبونىشان است. سوگند كه حلال شما را حلال مىدانم و حرامتان را حرام و دستورتان را بر چشم قرار دادهام. فدایت شوم، آیا بر من امیدى [ از رستگارى ]هست؟ امام به او فرمود: جلوتر بیا. و او را آنقدر به پیش خواند كه پهلوى خود نشاند و فرمود: اى پیرمرد! مردى از پدرم على بن الحسین(ع) همین را پرسید و پدرم پاسخ داد: آن گاه كه از دنیا رخت بر بستى، نزد جدم رسول خدا(ص)، حسن(ع) و حسین(ع) و فرزندانش وارد مىشوى. دلت سرور مىیابد، خاطرت آسوده مىگردد، چشمت [به دیدارشان] روشن مىشود و به بهترین گونه نزد پروردگارت حاضر مىشوى و آن گاه كه جانت به اینجا رسید [ و به گلوى پیرمرد اشاره فرمود] در بالاترین منزلگاه با ما خواهى بود و زندگانى آخرت، روشنى چشمت خواهد شد. پیرمرد از خرسندى پرسید: چگونه؟ امام باز هم برایش گفت. پیرمرد با شور و اشتیاقى بسیار گفت: اللَّه اكبر! آیا به راستى آن گاه كه بمیرم نزد پیامبر و خاندانش وارد مىشوم و [از دیدارشان ]دیده روشن مىكنم؟ و...
اشك شوق بر رخسار پیرمرد تراوید، زانوانش سست شد، گریهاش بالا گرفت و بر زمین نشست. حاضرین نیز با دیدن این عشقبازى اشك شوقشان بیرون تراوید. امام اشك از چشمان پیرمرد پاك كرد. پیرمرد گفت: اى فرزند فرستاده خدا، فدایت گردم دستت را به من بده. دست امام را گرفت بوسید و بر صورت و چشمانش كشید. آن گاه گریبان گشود و دست امام را بر روى قلب خود گذاشت و گفت: سلام خدا بر شما [اهل بیت علیهم السلام] باد و رفت. امام به حاضرین رو كرد و فرمود: هر كه دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند به او نگاه كند. راوى مىگوید: هرگز مجلسى را چنین حسرت زده ندیده بودم».(40)
4. نیایش؛ كانون ترویج آموزههاى دینى
یكى از فعالیتهاى بارز امامان در زمینه نشر تعالیم دینى و آموزههاى بلند عرفانى، بهرهگیرى از زبان نیایش براى اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا در تمامى حالات زندگى است. آنان در هنگامى كه جامعه را امواج متلاطم فساد و تباهى، زورگویى و زر سالارى و خفقان و اسلام ستیزى در نوردیده بود، با خداى خویش راز و نیاز مىكردند و براى بیان بخشى از عقاید و فرهنگ اسلامى از دعا بهره مىگرفتند و در سنگر دعا، مردم را به توجه بیشتر به پروردگار و مبارزه با زورگویان فرا مىخواندند. هر چند مقصود اصلى آنان در این نیایش، بندگى و پرستش خداى بزرگ بود، با توجه به تعابیرى كه در نیایش آنها وجود دارد از لابهلاى آن، مفاهیمى چون خلافت اهل بیت علیهم السلام، عدم سكوت در برابر ظلم و... را نیز مىتوان دریافت.
در بیشتر ادعیه، جمله صلوات بر محمد و آل محمد(ص) به چشم مىخورد و این در حالى است كه دشنام به اهل بیت علیهم السلام به ویژه امیرالمؤمنین(ع) سكه رایج حكمرانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشى سپرده شده بود. امام باقر(ع) در نیایشى براى دریافت خواستههاى خود از خدا، چنین مىفرماید:
«... پروردگارا، تو را به تمامى نامهایت مىخوانم كه آنها را خود نامیدى و یا در كتابت فرو فرستادى و یا آنها را بر برخى از بندگانت فرا آموختى كه بر محمد(ص) و خاندان او درود فرستى و قرآن را بهار قلبم قرار دهى و آن را نور چشمم و وسیله از بین بردن غمهایم قرار دهى...».(41)
امام در دیگر دعاهاى خود افزون بر این مسایل، اعتقادات درست اسلامى را در زمینه یگانهپرستى، خدا محورى، رسالت، بازگشت به سوى خدا، وسوسههاى شیطان و... نیز بیان مىكردند.(42)
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها: -
1) ابو جعفر محمد بن على، ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، بىجا، انتشارات ذوى القربى، چاپ اول، 1421 ق، ج 4، ص 211.
2) محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت، بىتا ، ج 2، ص 230.
3) همان، ص 231.
4) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 221؛ سید محسن امین، اعیان الشیعة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بىتا، ج 1، ص 651.
5) محمد بن حسن، حرّ عاملى، وسائل الشیعة، قم، مؤسسه آل البیت، 1409 ق، وسایل الشیعه، ج 18، ص 9.
6) ن. ك: محمد بن یعقوب الكلینى، اصول كافى، قم، انتشارات اسوه، ج 2، كتاب الحجة.
7) ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، نجف، مطبعة الحیدریة، 1381 ق، چاپ اول، صص 102 - 142.
8) ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفة الرجال، قممؤسسه آل البیت:، 1404 ق، ج 2، ص 345.
9) همان، ص 348.
10) همان، ص 378.
11) محمد جوهرى، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مكتبة المحلاتى، 1417 ق، ص 578.
12) اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 383.
13) همان، ص 391.
14) همان.
15) همان، ص 386، اعیان الشیعه، ج 1، ص 650.
16) محمد بن النعمان العكبرى البغدادى (شیخ مفید)، الإختصاص، قم، منشورات جماعة المدرسین فى الحوزة العلمیه، ص 51.
17) ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى كوفى، رجال النجاشى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1407 ق، ص 324.
18) رجال النجاشى، ص 321.
19) اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 400.
20) رجال النجاشى، 112.
21) اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 348.
22) همان؛ الاختصاص، ص 66.
23) رجال النجاشى، ص 112.
24) رجال الطوسى، صص 102 - 104.
25) قاموس الرجال، ج 11، ص 232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحى بن احمد بن محمد العكرى الحنبلى، تذكرات الذهب فى اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن كثیر، 1408 ق، چاپ اول، ج 2، ص 90.
26) باقر شریف قرشى، حیاة الامام محمد الباقر7، نجف، مطبعة النعمان، (ع)139 ق، چاپ اول، ج 1، ص 226.
27) نك: وسائل الشیعه، ج 2، ص 1006، ابا جعفر محمد بن الحسن بن على الطوسى، تهذیب الاحكام، تهران، مكتبة الصدوق، 1417 ق، چاپ اول، ج 1، ص 446؛ ابا جعفر محمد بن الحسن بن على الطوسى، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، بیروت، دارالاضواء، 1406 ق، چاپ سوم، ج 1، ص 183.
28) روح اللَّه خمینى، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1417 ق، چاپ اول، ص 41؛ مرتضى انصارى، فرائد الاصول، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1416 ق، چاپ ششم، ج 2، صص 564 و 697، 737؛ محمد باقر صدر، دروس فى علم الاصول، قم، مركز الابحاث و الدراسات التخصّصیه للشهید الصدر، 1421 ق، ج 1، ص 454.
29) المفید من معجم رجال الحدیث، ص 641.
30) ن. ك، محمد تقى التسترى، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ دوم، 1415 ق، ج 10، صص 376 - 386.
31) المفید من معجم رجال الحدیث، ص 255.
32) محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1403 ق، ج 2، ص 306.
33) بحارالانوار، ج 2، ص 307.
34) ابو جعفر محمد بن على بن الحسین بابویه القمى الصدوق، كمال الدین و تمام النعمة، تهران، مكتبة الصدوق، 1390 ق، ج 1، ص 330.
35) ابو منصور احمد بن على بن ابىطالب الطبرسى، الاحتجاج، قم، دارالاسوه للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1416 ق، ج 2، ص 169.
36) سید جمالالدین احمد بن على بن الحسنى معروف به ابن عنبه، عمدة الطالب فى انساب آل ابىطالب، نجف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1380 ق، چاپ دوم، ص 195؛ على بن محمد، ابن احمد مالكى، الفصول المهمة فى معرفة الأئمة، قم، مؤسسه دارالحدیث الثقافیه، چاپ اول، 1422 ق، ج 2، ص 879، الارشاد، ج 2، ص 226.
37) المجمع العالمى لاهل البیت، اعلام الهدایة، قم، مركز الطباعة و النشر للمجمع العالمى لأهل البیت، چاپ اول، 1422 ق، ج 7، ص 215.
38) بحارالانوار، ج 46، ص 357.
39) ن، ك: همان، صص 349 - 354.
40) بحارالانوار، ج 46، ص 361.
41) ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر بن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، بیروت، منشورات مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1414 ق، چاپ سوم، ص 213.
42) ن. ك: همان، صص 212 - 219 و 357.
پاسدار اسلام - شماره 279 - 280