خود پیامبر(جسمشان) به معراج رفت؟معراج در بیداری رخ داده؟در کتابی خواندم که پیامبر با اسب بالدار که صورت انسان داشته است به معراج رفته اندایا این درست است>؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد قسمت اول سوال شما بايد گفت: درباره كيفيت معراج رسول گرامي چهار نظر وجود دارد:
1. معراج پيامبر اكرم در تمام مراحل روحاني بوده است، يعني روح به صورت تخليه از جسد، اين عوالم را طي كرده است.
2. معراج پيامبر روحي بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن، بلكه به صورت رؤيا و برزخي بوده و تمام عوالم به صورت رؤيا سير شده است.
3. سير پيامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي جسماني و روحاني بوده و از آنجا به بالا به صورت روحاني بوده و اين نظريه را ابن شهرآشوب برگزيده و به علماي اماميه نسبت داده است.
4. سير حضرت در تمام مراحل جسماني و روحاني بود و همه جا را با تن و روان، سير نموده است.
مشهور در ميان دانشمندان شيعه نظريه چهارم است؛ زيرا رسول اكرم(ص) همچون ديگران، داراي جسم و روح بوده و با اين دو عروج كرده است. در آيه معراج آمده است: «سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرُِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا؛ پاك و منزّه است خدايى كه بندهاش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى- كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم.»(1) در اين آيه خداوند نفرمود: «بروحه» فرموده «بعبده» عبد، همان مجموعه جسم و روح است.
ظاهر اين است كه عروج در بيداري صورت گرفته است نه در خواب. به تعبير استاد علامه طباطبايي(قدّس سرّه) فخر اين نيست كه انسان عروج را خواب ببيند اين خواب را ديگران نيز ميبينند، تا صادق و كاذبش چه باشد. خداي سبحان از معراج با عظمت ياد ميكندو اين با وقوع معراج در خواب سازگار نيست. (2)
قرآن كريم به مشاهداتي كه در خواب بوده تصريح ميكند، مانند: «إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فىِ مَنَامِكَ قَلِيلا؛ ما دشمنان را در خواب به تو اندك نشان داديم »(3) يا ميفرمايد: «لَّقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ ءَامِنِين؛ ما در خواب به تو نشان داديم كه وارد مكّه ميشوي و فتح نهايي نصيب خواهد شد.»(4) درحالي كه آيه اسراء ظهوري قوي دارد كه معراج در بيداري صورت گرفته است.
پس معراج، در بيداري بود نه در خواب، در مكه بود نه در مدينه، جسماني و روحاني بود نه خصوص روحاني؛ گرچه ادراك و شهود غيب، از آنِ روح است نه جسم؛ چنانكه كسي كه مشغول بحث در معارف عقلي است، معارف عقلي را جان او ميفهمد نه جسم او، گرچه او در حال مطالعه و تأمّل جسم دارد، ولي جسم او در فهم آن معارف نقشي ندارد؛ زيرا فهميدن و كشف و شهود معارف غيبي، مربوط به جان است.
اما در مورد قسمت دوم سوال شما؛ بنا بر اكثر روايات، پيامبر با براق از مكه به مسجدالاقصي رفت و همين مسير را با او بازگشت. اما صعود ايشان به آسمانها با معراج و به همراه جبرئيل بود.(5) در مورد توصيف براق هم اختلافات بسياري به چشم مي خورد. آنچه شما گفته ايد هم در بعضي از كتابها آمده است. قسمت مشترك همه اين توصيفات چنين است كه جانوري سپيدرنگ با جُثّهاي ميان استر و درازگوش نشان مىدهد كه نزديك ران هايش دو بال داشته، و به اندازة دورترين جايى كه مىديده، گام برمىداشته است.(6)
" اما در مورد سدرة"(بر وزن حرفة) مطابق آنچه غالبا مفسران علماى لغت گفتهاند؛ درختى است پر برگ و پر سايه، و تعبير به" سِدْرَةِ الْمُنْتَهى" اشاره به درخت پر برگ و پر سايهاى است كه در اوج آسمان ها، در منتها اليه عروج فرشتگان و ارواح شهدا، و علوم انبيا، و اعمال انسان ها قرار گرفته، جايى كه ملائكه پروردگار از آن فراتر نمىروند، و جبرئيل نيز در سفر معراج به هنگامى كه به آن رسيد متوقف شد.
در باره سدرة المنتهى هر چند در قرآن مجيد توضيحى نيامده، ولى در اخبار و روايات اسلامى توصيف هاى گوناگونى پيرامون آن آمده، و همه بيانگر اين واقعيت است كه انتخاب اين تعبير به عنوان يك نوع تشبيه، و به جهت تنگى و كوتاهى لغات ما از بيان اين گونه واقعيات بزرگ است.
در حديثى از پيامبر اسلام (ص) نقل شده است: "رايت على كل ورقة من اوراقها ملكا قائما يسبح اللَّه تعالى"؛ من بر هر يك از برگ هاى آن فرشتهاى ديدم كه ايستاده بود و تسبيح خداوند را مىكرد(7). در حديث ديگرى از امام صادق (ع) نقل شده است كه رسول خدا (ص) فرمود: "انتهيت الى سدرة المنتهى، و اذا الورقة منها تظل امة من الامم"؛ من به سدرة المنتهى رسيدم و ديدم در سايه هر برگى از آن امتى قرار گرفتهاند.(8)
اين تعبيرات نشان مىدهد كه هرگز منظور درختى شبيه آنچه در زمين مىبينيم نبوده، بلكه اشاره به سايبان عظيمى است در جوار قرب رحمت حق كه فرشتگان بر برگ هاى آن تسبيح مىكنند و امت هايى از نيكان و پاكان در سايه آن قرار دارند.(9)
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 1.
2. علامه طباطبايي، سيدمحمدحسين، ترجمه الميزان، مترجم سيدمحمدباقر موسوي همداني، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1374ش، ج13، ص 24.
3. انفال(8) آيه 43.
4. فتح(48) آيه 27.
5. ترجمه الميزان، همان.
6. ابن هشام الحميرى، السيرة النبوية، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا، ج2، ص35.
7. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1375ش، ج9، ص265.
8. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، نورالثقلين، انتشارات اسماعيليان، قم، 1415ق، ج 5، ص 155.
9. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1374ش، ج22، ص 498.
موفق و موید باشید