الحمدلله الذی جعلنی من المتمسکین بولایه علی ابن ابیطالب
با سلام
افراد زیادی وجود دارند که هیچ یک از واجبات و محرمات خاص اسلام را رعایت نمی کنند (منظور اموری مثل نماز، روزه، شرب خمر، خوردنی های حلال و ..). این افراد به صرف اینکه از پدر و مادر مسلمان زاده شده اند اسما مسلمان، ولی عملا از اسلام خارج و حتی به نوعی فاقد دین هستند هر چند اصول انسانی مثل دروغ نگفتن، دزدی نکردن، امانتداری و ... را که اصول اسلامی نیز هستند رعایت می کنند.
1- آیا با توجه به آیه "لا اکراه فی الدین" این افراد می توانند دین دیگری انتخاب کنند یا بی دین باشند؟
2- از نظر شرع اسلام چگونه چنین چیزی ممکن است با توجه به اینکه این افراد رغبتی به مسلمان بودن نداشته اند و جبرا به دلیل تولد از پدر و مادر مسلمان نام مسلمان را یدک می کشند؟
3- آیا در مورد این افراد مسأله ارتداد صادق است؟
4- در برخورد با آنها باید مطابق مسلمانان برخورد کرد یا غیر مسلمان؟ (مثلا نمی توان از یک غیر مسلمان خواست که حجاب داشته باشد یا مشروب نخورد، اما می توان از یک مسلمان چنین انتظاری داشت).
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز و سپاس از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از نظر همه ادیان آسمانی فرزند تا زمانی که به سن رشد جسمی و فکری یا بلوغ نرسیده، در حکم دین والدین خود است، یعنی فردی که مثلا والدین مسلمان دارد، در مسایل فقهی و حقوقی و آثاری که ممکن است بر آن ها مترتب گردد، مسلمان محسوب می شود. این حکم بعد از سن بلوغ هم برای او ثابت است. (1) اما این امر به معنای تعیین دین برای او نیست.
در نگاه دقیق اسلامی از آن جا که انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است و این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست، به علاوه چون بسیاری از امور شرعی و قانونی و اجتماعی بر نوع دین یک فرد مبتنی است، باید معیار و میزانی برای تعیین حقوقی دین این دسته از افراد وجود داشته باشد که همه قوانین اجتماعی و ادیان انتخاب دین والدین را معیار منطقی این امر دانسته اند.
اما این موضوع، غیر از اعتقاد حقیقی به اسلام است. اعتقاد به اسلام نمیتواند سنتی و تقلیدی باشد؛ بنا بر این هر کسی وقتی به مرحله رشد عقلی و تکلیف رسید، پذیرش اسلام باید به سبب دلیل باشد، نه از روی تبعیت. از این رو مراجع معظم تقلید در اول توضیحالمسائل مینویسند: تقلید در اصول دین جایز نیست.
البته این بدان معنا نیست که انسان به محض رسیدن انسان به سن تکلیف، از اسلام یا دین قبلی خارج شده، باید دین جدیدی برای خود انتخاب کند. اما در عین اینکه مثلا مسلمان محسوب می شود، وظیفه دارد مبانی و دلایل عقلی و محکم حقانیت اسلام را برای خود به باور و اعتقاد تبدیل نماید یا این که به حقانیت دین دیگری برسد و بدان معتقد گردد و در واقع دین حقیقی خود را رقم بزند؛ پس آنچه به شکل موروثی به فرد می رسد دین حقوقی است.
از نظر جهان بینی اسلامی همه انسانها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند. خودشان سرنوشت خویش را رقم میزنند؛ اسلام از راههای گوناگون میکوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند. آدمی با دید باز و وسعت نظر بیاندیشد و داوری کند. دین و آیین حق را برگزیند. بر همین اساس اسلام به شدت مدافع تحقیق و بررسی و استدلال عقلی در مسیر یافتن حقیقت است؛ این سخن قرآن است که می فرماید:«به بندگانی مژده باد که همه سخنان را میشنوند و بهترین را برمی گزینند». (2)
بالاتر از این، اسلام اساس تقلید از دین آبا و اجدادی را محکوم می کند. مسلم است این تقلید مذموم در خصوص فردی است که به سن رشد و قدرت درک عقلی لازم رسیده : «و چون به ایشان گفته شود که از آن چه از سوی خدا فرود آمده است، پیروی کنید، گویند: نه، به همان راهی میرویم که پدران ما میرفتند. حتی اگر پدران شان بی خرد و گمراه بودهاند!». (3)
معنای این کلام آن نیست که باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد، اما در هر دو صورت باید با انتخاب و تحقیق خود انسان باشد. حال چه نتیجه این تحقیقات منصفانه و درست اسلام باشد یا هر دین دیگری مهم نیست؛ مهم آن است که انسان به دور از پیش داوری و با انصاف و عقلانیت به دین و آیینی معتقد گردد که بتواند در قیامت بر گرویدن به آن در پیشگاه خداوند دلیل بیاورد.
در نتیجه یک مسلمان زاده بعد از رسیدن به سن رشد فکری و جسمی می تواند، بلکه باید به دنبال شناخت دین حق باشد و دین حقیقی را برای خود انتخاب نماید و به آموزه های آن پایبند باشد؛ اما در هر حال این فرد حق اظهار علنی دین جدید خود در جامعه اسلامی را ندارد و لازم است که از تبلیغ علنی دین جدید خود دست بکشد. زیرا این امر باورهای عمومی جامعه را مورد هجمه قرار می دهد و می تواند تبعات منفی فرهنگی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
البته در مورد صدق عنوان مرتد بر این گونه افراد در بین مراجع اختلاف نظرهایی وجود دارد، حضرت امام مرتد فطری(مسلمان زاده) را این گونه معرفی می نماید:
«مرتد فطری كسی است كه یكی از پدر یا مادرش در حال انعقاد نطفه او مسلمان باشند و این شخص بعد از بلوغش اظهار اسلام نماید و سپس از اسلام خارج شود.» (4) در نتیجه طبق این دیدگاه چه بسا بتوان گفت کسی که بعد از بلوغ اصلا اظهار مسلمانی نکرده و از ابتدا دین دیگری را برگزیده داخل در عنوان مرتد محسوب نگردد.
البته چنانکه ذکر شد در مورد درک دقیق اطلاق مرتد بر این گونه افراد و تبعات فقهی آن حتما باید از دیدگاه خاص مرجع خود آگاه شد، اما به طور کلی باید دانست که صدق عنوان مرتد حتی بر فرض اظهار مسلمانی قبلی فرد، چندان آسان نیست و رسیدن به نظر قطعی در مورد ارتداد افراد چیزی نیست که از تظاهر به مخالفت با برخی دستورات دینی و مانند آن حاصل گردد، در نتیجه در اکثر موارد انسان در مورد صدق عنوان ارتداد برای این گونه افراد به یقین نمی رسد و در فرض شک باید حکم به بقاء عنوان مسلمانی داد، هرچند در فرض تحقق قطعی عنوان ارتداد هم نمی توان بی دلیل آن را توجیه نموده و تبعات آن را نپذیرفت.
در مورد مواجهه با اعمال و رفتار این گونه افراد نیز تکلیف تقریبا روشن است، زیرا این گونه افراد چه مسلمان باشند و چه غیر مسلمان در جامعه اسلامی موظف به رعایت آموزه ها و دستورات اسلام هستند در نتیجه اقلیت های دینی هم در کشور موظف به رعایت دستوراتی مانند حجاب و حرمت شرب خمر و ... هستند و تنها در خلوت خود می توانند به گونه دیگری عمل کنند که این آزادی عمل در مورد مسلمانان نیز وجود دارد.
در نتیجه در مواجهه با این گونه افراد لازم است که از انجام رفتارهایی غیر شرعی و غیر قانونی نهی شود. زیرا در هر صورت این عمل نادرست تلقی می شود و این افراد تنها در حریم خصوصی و شخصی خود می توانند به گونه دلخواه خود عمل کنند.
پی نوشت ها :
1. محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1392 ق، ج41، ص603 به بعد.
2. زمر (39)، آیه 18.
3. مائده (5)، آیه 104.
4. امام خميني(ره)، تحريرالوسيله، ترجمه علي اسلامي، قم، دفترانتشارات اسلامي، بي تا، ج4، ص11.