با سلام و احترام
من به این نتیجه رسیده ام که افراد ثروتمند، هم دنیا را دارند و هم آخرت را. از نظر دنیا که کاملاً واضح و روشن است و احتیاج به توضیح ندارد. از نظر آخرت هم مثلاً می توانند مدرسه یا بیمارستانی ساخته و آن را در راه خدا وقف کنند. به این ترتیب، تا زمانی که آن بنا، پابرجاست، برای بانی اجر اخروی منظور می گردد.
اما افراد فقیرکه دنیا را ندارند، ثواب اخروی را هم فقط می توانند از طریق عبادتهایشان بدست آورند. چون پولی ندارند که بنایی در راه خدا ساخته و یا صدقه ای دهند.
بنابراین، همیشه افراد ثروتمند (و البته خیّر) شانس بسیار بیشتری برای بهره برداری از دنیا و آخرت خود داشته، دارند و خواهند داشت. و حال آنکه افراد فقیر، این چنین نیستند.
حال، سؤال، این است: آیا چنین چیزی عادلانه است؟
با سپاس.

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خیرات و صدقات مالی، تنها گوشه ای از امور خیر و اعمال صالح هستند که می توانند به عنوان توشه آخرت برای انسان ذخیره گردند و موجب قرب الهی گردند. اعمال صالح، بسیارند که هر یک می تواند بیش از هر خیرات و صدقاتی به قرب خداوند و رسیدن به جایگاه بلند آخرتی کمک رسان انسان باشد.
خیرات و صدقات، منحصر در کارهای مالی نیستند. بسیاری از رفتارهای صادقانه ای که انسان در راه حل مشکلات دیگران انجام می دهد و قدم هایی که در مسیر برطرف شدن نیازهای نیازمندان بر می دارد، بالاترین صدقات محسوب می شوند که نباید از آن ها غفلت نمود. رسول خدا روزی در جمع اصحاب فرمود: «بر عهده هر مسلمانى است که در هر روز صدقه دهد... اگر در مسیر و راه آنچه موجب اذیت رهگذر باشد، برطرف سازى، صدقه است. راه نشان دادن به رهگذر، صدقه است. عیادت کردن مریض، صدقه است. امر به معروف و نهى از منکر، صدقه است. جواب سلام، صدقه است». (1)
آنچه در درگاه خداوند مهم و با ارزش است، کمیت اعمال و کارهای ما نیست؛ بلکه خلوص و صداقت و قصد درونی ما در انجام این اعمال است. شاید در جامعه احدی وجود نداشته باشد که توان دادن صدقه را نداشته باشد؛ صدقه ای مانند دادن 10 تومان پول به نیازمند یا یک لیوان آب به تشنه. آن گونه که از منابع دینی ما بر می آید، چه بسا ثواب دادن یک لیوان آب به ظاهر کم ارزش به یک فرد تشنه، اگر به قصد کسب رضایت خداوند انجام بپذیرد، از ساختن یک بیمارستان بزرگ کم تر نیست.
آنچه معمولا مورد غفلت ما قرار می گیرد، آن است که اسلام، دین کیفیت ها است، نه کمیت ها. شکل و ظاهر عمل به هر مقدار و میزان که باشد، روح و باطن عمل است که به آن قرب و منزلت و عظمت می دهد. به گفته برخی بزرگان، اگر فردی بیمارستان بزرگی را برای کمک به نیازمندان بسازد و در مورد یک آجر آن قصد ریا داشته باشد، این همه تلاش و هزینه، فایده ای به حال او نخواهد داشت.
در نتیجه، چه بسا صدقه ناچیزی که فقیر به قصد قربت و در نهایت اخلاص در صندوق صدقات می اندازد و در نهایت، گوشه ناچیزی از هزینه یک مسجد یا مدرسه که در راه خدا باشد، می تواند هزاران بار ثوابش بیش تر و بالاتر از هزینه میلیاردی فردی ثروتمند در راه ساختن یک مسجد و مدرسه باشد. البته هر صدقه ای اگر با نیت خیر انجام شود، آثار و برکات خود را خواهد داشت؛ مثلاً در برخی روایات آمده که برای هر صدقه که به اندازه یک درهم باشد (مبلغی ناچیز) و در راه خدا به فقیر داده شود، خداوند در بهشت برابر با کوه احد به او پاداش عنایت می کند. (2) اما در هر حال، کیفیت اعمال افراد و نیات آن ها و میزان نیازمندی و توانمندی آن ها در بالاتر و ارزشمندتر شدن صدقات، بسیار مؤثر است. به همین جهت، در روایات دینی بیش از آن که بر خود عمل تأکید شده باشد، بر نیت در اعمال تأکید شده است؛ بلکه حتی ارزش واقعی اعمال را به نیت ها دانسته است. در روایتی که شیعه و سنی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده‌اند، می‌خوانیم: «انّما الاعمال بالنیات ولکلّ امرئ ما نوی؛ (3) ارزش کارها، به نیت‌ها است. برای هر کس آن چیزی است که نیت کرده‌ است».
بر همین اساس، در مسئله مورد سؤال، روایتی از حضرت امام صادق(ع) وارد شده که می‏فرماید: «مؤمن آرزو می‏کند و می‏گوید:
خدایا! به من رزق و روزی وسیعی عطا فرما تا من هم بتوانم - مانند ثروتمندان - کارهای خیر انجام دهم. اگر صداقت و پاکی نیت داشته باشد و خداوند صداقت را در او ملاحظه نماید، به او اجر و ثوابی می‏دهد برابر با پاداشی که اگر ثروت زیاد و وسعت روزی داشت و با هزینه کردن پول‏ها در راه خدا، آن اعمال صالح را انجام می‏داد». (4)
نه تنها در خصوص میزان دارایی افراد، بلکه همه توانایی ها و قدرت های فردی و اجتماعی انسان ها در دنیا رابطه مستقیمی با میزان وظایف و تکالیف آن ها در درگاه خداوند و کیفیت قبولی آن ها در آخرت دارد. عدالتی بی نظیر در این میان برقرار خواهد بود. برخورد و معامله و محاسبه خداوند با افراد گوناگون، کاملاً متفاوت و متنوع خواهد بود؛ چون این امر مقتضای عدالت و حکمت خداوند است. چگونگی عدالت خداوند در برابر بندگانش لااقل در سه محور تشریع و مسئولیت ها، تکوین و توانایی ها، محاسبه و بررسی عملکردها تجلی می یابد که با حساب همه این موارد، نوعی عدالت شگفت انگیز و غیر قابل تصور برای ما رقم خواهد خورد.
بسته به موقعیت های فردی و اجتماعی و توانمندی هایی که خداوند به هر فردی داده، توقعات و مطالباتی را نیز از او دارد. انجام وظایف و مسئولیت هایی را نیز از او می طلبد. به علاوه، نمره قبولی این افراد، کاملاً متفاوت بوده، در چگونگی محاسبه و بررسی نتایج افراد، همه عوامل و موانع موفقیت یا عدم موفقیت کامل یا نسبی فرد، به طرز دقیقی محاسبه می شود تا معین گردد یک فرد در چه موقعیت و جایگاهی در قیامت برخوردار است.
خداوند هرگز نگفته موقعیت هایی که برای شما است، نسبت های مساوی دارند؛ بلکه نسبت ها با توجه به نتایج نسبت هایی کاملاً عادلانه است، اگر ظهر تابستان و در کنار تنور، یک نانوا روزه بگیرد، روزه اش با روزه فردی که از اذان صبح تا اذان مغرب خوابیده، یکسان نیست. فردی که برای شرکت در نماز جماعت، به مسجد کنار منزل می رود، با فردی که برای شرکت در نماز جماعت باید نصف شهر را بپیماید، هرگز مزد و پاداش مساوی نخواهد داشت. همچنین، پرداخت هزار تومان صدقه توسط یک فرد که به شکل های گوناگون نیازمند پول است، با پرداخت یک میلیون توسط یک فرد ثروتمند، اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر نیت را نیز دخالت دهیم، مسئله شکل های بسیار دقیق تر و گسترده تر می یابد.
این همه، چیزی است که از تبلور عدالت الهی می فهمیم؛ در حالی که تجلی حقیقی عدالت خداوند، هزاران باز عظیم تر و دقیق تر از این مسائل، قابل درک است.
در نهایت، توجه به این مطلب هم خالی از لطف نیست که اصولاً خداوند برای انسان ها فقر و غنا را به عنوان یک حقیقت مسلم و غیر قابل تبدیل رقم نمی زند؛ بلکه این عملکردهای خود ما است که این وضعیت های گوناگون را برای ما به ارمغان می آورد و البته در فقر و نداری هم فضیلتی نیست؛ بلکه بر اساس روایات، دارایی و مکنت با رعایت همه جوانب دینی، ارزشمند تر از ناداری و عسرت است. (5) در نتیجه، هر کس می تواند، بلکه در مواردی باید با تلاش و کوشش وضعیت مالی خود را تا حدی بهبود بخشد که امکان معیشت مناسب و آبرومند و زمینه کمک به دیگرزان را داشته باشد و این امر، از نظر اسلام هم پسندیده است.

پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی، بحار الانوار، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج 72، ص 50.
2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 هجرى قمری، ج 4، ص 17.
3. بحار الانوار، همان، ج 70، ص 212.
4. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمری، ج 1، ص 49.
5. سيد عباس طباطبايى، ارشاد القلوب،ترجمه طباطبايى‏، جامعه مدرسين، قم، 1376 ش‏، ‏ص 294.