محمد سبحانى‏نیا
یکى از نیازهاى اساسى انسان، شاد زیستن است، زیرا انسان متعادل، خود و جامعه خود را در پرتو آن مى‏سازد؛ از این رو همه به دنبال شادى اند. البته اگر ما به اطراف خود بنگریم، صحنه هایى از غم و شادى را به وضوح مشاهده خواهیم کرد که هر کدام در جاى خود لازمه زندگى بشر است.
بهار طرب‏انگیز، آبشارهاى زیبا، گل‏هاى رنگارنگ، سرخى طلوع خورشید، صبح زیبا، نغمه خوانى پرندگان قشنگ، رویش گیاهان، و از طرف دیگر، فصل خزان و برگ ریزان، لحظه غروب خورشید، پژمرده شدن گل‏ها و ریزش شکوفه‏ها، بیمارى و مرگ، تنگ دستى و حوادث تلخ، دو روى سکه زندگى انسان را تشکیل مى‏دهند.
گاهى غم، و زمانى شادى به سراغ انسان مى‏آید، اما او فطرتاً از غم گریزان و به شادى متمایل است. در این میان، جوانى که به مرحله شکفتگى، پویایى و نشاط دوران بلوغ پا نهاده، بیش از دیگران به شادى مى‏اندیشد و آن را با خود آرایى و... ظاهر مى‏سازد. این حق جوان است که در جامعه شاد باشد و از زندگى خود لذت مشروع ببرد.
قطعاً اسلام که دینى فطرى و تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت انسان است، مخالف شادى نیست، بلکه حامى و پشتیبان آن نیز مى‏باشد.
نظر به اهمیت این موضوع، در این شماره، نقش شادى در همه عرصه‏هاى زندگى، عوامل فرح‏انگیز و شادى آفرین و دیدگاه اسلام را در باره شادى به بحث مى‏نشینیم. امیدواریم مورد استقبال جوانان قرار گیرد.

معناى شادى‏
شاد در لغت، به معناى خشنود، خوش حال، خوش وقت، بى غم، خوش و خرم زیستن، زندگى کردن، و زندگانى کردن، و شادى به معناى شادمانى، خوش حالى، و خوش دلى آمده است.(1) علم روان‏شناسى تعریف‏هاى مختلفى از نشاط ارائه کرده است، اما به طور اجمال مى‏توان گفت: یکى از جنبه‏هاى هیجان، شادى است که با واژه هایى چون: سرور، نشاط و خوش حالى هم معناست. در این جا به چند تعریف از شادى اشاره مى‏کنیم:
«شادى، احساس مثبتى است که از حس ارضا و پیروزى به دست مى‏آید. شادى، عبارت است از مجموع لذت‏ها منهاى دردها. شادى، ترکیبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى پایین است.»(2)
شادکامى و نشاط، حالتى است که از آن به سرزندگى و آمادگى براى پیشرفت یاد مى‏شود. استاد مطهرى در این باره مى‏گوید: «سرور، حالت خوش و لذت بخشى است که از علم و اطلاع به این که یکى از هدف‏ها و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست مى‏دهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکى است که از اطلاع بر انجام نشدن یکى از هدف‏ها و آرزوها به انسان دست مى‏دهد.»(3)
ضرورت شادى‏
شادى براى انسان، یک امر ضرورى است. در سایه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم خاصى پیدا مى‏کند و دل‏ها به هم نزدیک، و ترس و بدگمانى و ناکامى و نگرانى بى اثر مى‏گردد. شادى، نه تنها بر روح و روان انسان تأثیر مى‏گذارد، بلکه جسم او را نیز تحت تأثیر قرار مى‏دهد، به طورى که گفته‏اند: حتى قادر است از رشد و نماى بیمارى سرطان (که در حالت کمون است) پیشگیرى کند.(4) ارسطو مى‏گوید: شادى، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که سایر چیزها براى کسب آن هستند.(5)
در شرایطى که آمار مبتلاین به افسردگى و بیمارى‏هاى روحى رو به تزاید است، به طورى که گفته‏اند: در جهان 415 میلیون نفر از بیمارى‏هاى روانى رنج مى‏برند و در کشور ما پنج میلیون نفر به افسردگى مبتلا هستند(6) و تعداد زیادى از جوانان، به ویژه دانشجویان با این بیمارى دست به گریبان اند، همگان را متوجه رویکرد جدید به موضوع شادى نموده است.

ویژگى‏هاى افراد با نشاط
در بحث نشاط، این سؤال مطرح است که ویژگى‏هاى افراد شاد چیست؟ آیا تنها لبخند زدن، نشانه شادى است یا شادى علائم و نشانه‏هاى دیگرى نیز دارد؟
برداشت‏هاى گوناگونى از شاد زندگى کردن مطرح شده است. ارسطو مى‏گوید: مردم عادى، لذت را شادى فرض مى‏کنند. افراد موفق، عملکرد خوب را برابر با شادى مى‏شمارند و دانشمندان، زندگى متفکرانه و جست و جو گرانه را معادل شادى مى‏دانند. زنوسیتیومى، بنیان گذار فلسفه رواقى مى‏گوید: شادى معادل با برآورده شدن آرزوهاست. جان لاک معتقد است که شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. همچنین پرفسور مک گیل، شادى را به لذت‏هاى تمایلاتِ ارضا شده مربوط دانسته است. برتراند راسل مى‏گوید: رغبت، همگانى‏ترین نشانه انسان شاد است. برخى از مردم هم، خندیدن دائمى و بگو مگو نداشتن در زندگى را شادى مى‏دانند.(7)
شاید بتوان گفت قدر مشترک همه تعابیر فوق، احساس خوش بختى در زندگى شخصى و رضایت مندى از زنده بودن است که در اصول زیر تجلى مى‏کند:
1 . قدردانى کردن از خوبى دیگران؛ 2 . دیگران را به خوبى یاد کردن؛ 3 . اعتراف به ارزش‏هاى خود؛ 4 . دوست شدن با مردم خوب و شاد؛ 5 . لذت بردن از مواهب الهى؛ 6 . زندگى در حال؛ 7 . انتظار شادى از خود و دیگران؛ 8 . دوست داشتن دیگران؛ 9 . چهره گشاده داشتن؛ 10 . خودآرایى و آراستگى ظاهر؛ 11 . وقت شناس بودن؛ 12 . مسئولیت پذیرى؛ 13 . انتقاد پذیرى؛ 14 . رضایت از زندگى؛ 15 . عفو و گذشت.

دین دارى و شادى‏
بعضى تصور مى‏کنند نمى‏توان هم دین دار بود و هم شادمان، از این رو ناگزیر باید یکى را انتخاب کرد. استاد مطهرى مى‏گوید: بعضى از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر مى‏خیزند؛ شعارشان این است: اگر مى‏خواهى دین داشته باشى، به همه چیز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حیثیت و مقام را ترک کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر و مایه گمراهى است، شاد مباش و شادى نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر و امثال اینها.(8) وى این نظر را خلاف منطق اسلام مى‏داند و مى‏گوید: یکى از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات فطرى انسان را در نظر گفته و هیچ کدام را از قلم نینداخته است، و معناى فطرى بودن قوانین اسلامى، هماهنگى آن قوانین و عدم ضدیت آنها با فطریات بشر است.(9)
برداشت نادرست از آیه «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً جزاءً بما کانوا یکسبون؛(10) آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند؛ این جزاى کارهایى است که انجام مى‏دهند»، باعث شده که عده‏اى تصور کنند اسلام با خنده و مظاهرشادى، مخالف و طرفدار گریه و اندوه است؛ در حالى که آیه فوق در مورد شادى خاصى است که منافقان به منظور تضعیف اراده مسلمانان از خود نشان مى‏دادند؛ کسانى که از شرکت در جنگ تبوک سرپیچى کردند و با عذرهاى واهى در خانه‏هاى خود نشستند و دیگران را هم دلسرد و منصرف مى‏نمودند و مى‏گفتند: در این گرماى سوزان تابستان به سوى میدان نبرد حرکت نکنید. آنان از این عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر مى‏دادند و بسیار مى‏خندیدند. قرآن مجید به منافقان اخطار مى‏کند که باید کم بخندند و بسیار بگریند؛ گریه براى آینده تاریکى که در پیش دارند. از این رو در آخر آیه مى‏فرماید: این جزاى اعمالى است که آنها انجام مى‏دادند.(11) نتیجه این که آیه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نیست.
آیه دیگرى که ممکن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است که از زبان قومش مى‏فرماید: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین؛(12) به خاطر بیاور هنگامى که قوم قارون به او گفتند: این همه شادى مغرورانه مکن که خداوند شادى کنندگان را دوست ندارد»، در حالى که این آیه نیز، شادى خاصى را مذمت کرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است که با گناه، غفلت و فساد همراه است.

شادى در سیره معصومان‏
موضوع شادى به عنوان یکى از نیازهاى اساسى آدمى و عنصرى تأثیر گذار در زندگى، همواره مورد توجه پیشوایان دینى قرار گرفته است، به طورى که امیر مؤمنان‏علیه السلام‏این حالت عاطفى را به «فرصت» تعبیر کرده است: «اوقات السرور خلسة؛(13) مواقع شادمانى، فرصت است»؛ یعنى فرصتِ اندوختن توانایى و نشاط بیشتر. آن حضرت یکى از صفات مؤمنان را چهره بشاش و شاد داشتن دانسته و فرموده است: «المؤمن بِشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛(14) شادى مؤمن در چهره‏اش و اندوهش در دلش است.»
امام على‏علیه السلام‏خود به این صفت آراسته بود. استاد شهید مطهرى در این باره مى‏گوید: «على، مردى بود بشاش، بر خلاف مقدس مآب‏هاى ما که همیشه از مردم دیگر بهاى مقدسى مى‏خواهند، همیشه چهره‏هاى عبوس و اخم‏هاى در هم کشیده دارند و هیچ وقت حاضر نیستند یک تبسم به لبشان بیاید؛ گویى لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن است. مؤمن، اندوه خودش را در هر موردى در دلش نگه مى‏دارد، وقتى با مردم مواجه مى‏شود، شادى‏اش را در چهره‏اش ظاهر مى‏کند. على‏علیه السلام‏همیشه با مردم با بشاشت و با چهره بشاش رو به رو مى‏شد؛ مثل خود پیغمبر. على‏علیه السلام‏با مردم مزاح مى‏کرد مادام که به حد باطل نرسد؛ همچنان که پیغمبر مزاح مى‏کرد. یگانه عیبى که براى خلافت به على‏علیه السلام‏گرفتند این بود که گفتند: عیب على‏علیه السلام‏این است که خنده روست و مزاح مى‏کند؛ مردى باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند.»(15)
پیشوایان دین در تقسیم بندى اوقات و نظم روزانه، براى مسرت و شادى جایگاه خاصى در نظر گرفته‏اند. امام رضاعلیه السلام‏مى‏فرماید: کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و مناجات با خدا، ساعتى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیب‏هایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند، و ساعتى را هم به تفریحات و لذایذ اختصاص دهید و با این بخش از زندگى، قادر خواهید بود آن سه بخش دیگر را به خوبى انجام دهید.(16)
در این حدیث، به نکته مهم تربیتى و روان شناختى اشاره شده و آن، تأثیر نشاط و شادمانى در آمادگى روحى و روانى انسان است، زیرا آدمى در پرتو شادمانى، با نیرویى مضاعف به فعالیت‏هاى روزمره خود مى‏پردازد.
آن حضرت در حدیثى دیگر مى‏فرماید: از لذایذ دنیوى (که قطعاً یک مورد از آنها شادمانى است) نصیبى براى کام یابى خویش قرار دهید و خواهش‏هاى دل را از راه‏هاى مشروع و حلال بر آورید، اما در این کار به مردانگى و شخصیت شما آسیب نرسد و زیاده روى نکنید. در این صورت با استفاده از لذایذ دنیوى، بهتر به امور دنیاى خویش موفق خواهید شد.(17)

اقسام شادى‏
نکته مهم و اساسى آن است که اسلام هر گونه شادى را تأیید نمى‏کند، بلکه براى آن حد و مرزى قائل است. هر چند شادى یک هیجان طبیعى براى انسان قلمداد مى‏شود و از این حیث نمى‏توان آن را نوع نوع کرد، اما با توجه به عامل پدید آورنده، انگیزه شادى، موقعیت زمانى و مکانى و عوارض دیگر، چه بسا بار مثبت و منفى پیدا مى‏کند. از این رو با نگرش دینى، شادى به دو قسم پسندیده و ناپسند تقسیم مى‏شود:

الف) شادى پسندیده‏
از نگاه دین، شادى پسندیده آن است که جهت‏گیرى الهى داشته باشد و یا مقدمه‏اى براى انجام وظایف شرعى باشد، چون طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوب واقعى، تقرب به خداست و همه حرکات و سکنات و افعال انسان باید در راستاى آن انجام گیرد تا تکامل حاصل گردد. با توجه به معیار کلى گفته شده، مى‏توان براى شادى پسندیده ویژگى‏هاى ذیل را بر شمرد:
1 . همراه با گناه نباشد؛ 2 . با غفلت از خدا مقرون نشود؛ 3 . اعتدال و میانه روى در آن رعایت گردد.
اینک به چند نمونه از شادى‏هاى پسندیده اشاره مى‏کنیم:
1 . شادى در وقت اطاعت خدا: بهترین شادى براى مؤمن، لحظه‏اى است که خدا را بندگى و اطاعت کرده و از این که توفیق انجام تکالیف را به دست آورده، احساس خوش حالى مى‏کند. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه؛(18) شادى مؤمن به طاعت پروردگارش، و غمش بر گناه و عصیان است». پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏در وصیت خود به امام على‏علیه السلام‏فرمود: اى على! براى مؤمن در دنیا سه خوش حالى است: دیدار با برادران دینى، افطار از روزه، و شب زنده دارى در آخر شب.(19) شخصى شادمان و مسرور خدمت امام جوادعلیه السلام‏رسید، حضرت فرمود: چیست که تو را شاد مى‏بینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که مى‏فرمود: بهترین روزى که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد روزى است که توفیق خدمت و دستگیرى از برادران مؤمن نصیب او گردد و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش نمایم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شایسته این شادى هستى. اگر آن انفاق خود را به وسیله منت گذاشتن نابود نکرده باشى.»(20)
2 . شادى براى احیاى حق: امام على‏علیه السلام‏در نامه خود به عبد الله بن عباس مى‏فرماید: «شادى تو باید براى احیاى حق یا نابودى باطل باشد.»(21)
3 . شاد کردن دیگران: اگر کسى بتواند با چهره گشاده و لبخندى صمیمى، غمى را از دل دوستش بزداید، با این کار، علاوه بر این که خود به نشاط رسیده، عبادت خدا را نیز به جا آورده است. امام کاظم‏علیه السلام‏به یکى از کارگزاران مى‏نویسد: «به درستى که زیر عرش خدا سایه‏اى است که ساکن نمى‏شود در آن مگر کسى که کار خیرى را براى برادر دینى اش انجام دهد، یا گرفتارى او را رفع و یا قلبش را شاد نماید.»(22)
امام صادق‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «کسى که از چهره برادر دینى اش رنج و اندوهى را بردارد، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مى‏نویسد».(23) در روایتى دیگر امام باقرعلیه السلام‏مى‏فرماید: «در نزد خدا، عبادتى محبوب‏تر از شاد کردن مؤمنان نیست».(24) روایات در این باره زیاد است، به طورى که در کتاب‏هاى روایى باب مخصوصى به این موضوع اختصاص یافته است.
البته شاد کردن دیگران از راه‏هاى مختلفى انجام مى‏گیرد؛ گاهى با توجه کردن، نگاه کردن، محبت ورزیدن، کلامى را به زبان آوردن و یا دادن هدیه‏اى، مى‏توان شخصى را مسرور کرد و گاهى با قرض دادن و کمک مالى کردن، مى‏توان خاطرى را خرسند ساخت. احادیث فوق، تمام مراتب را در بر مى‏گیرد.
خواهى چو خلیل کعبه بنیاد کنى‏
وان را به نماز و طاعت آباد کنى‏
روزى دو هزار بنده آزاد کنى‏
بِه زان نبود که خاطرى شاد کنى‏

البته واضح است که شاد کردن دیگران وقتى عبادت است که از راه گناه و غیر مجاز انجام نگیرد.
4 . شادى در روزهاى شادى معصومان: یکى از شادى‏هاى پسندیده، تشکیل مجالس جشن و سرور به مناسب موالید ائمه معصومین‏علیهم السلام‏است. امام رضاعلیه السلام‏به ریان بن شبیب فرمود: «اگر دوست دارى در درجات عالیه بهشت با ما باشى، به حزن ما محزون و به شادى ما شاد باش.»(25)

ب) شادى ناپسند
بعضى شادى‏ها که با هدف تکاملى انسان سنخیت ندارد و یا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت، هیجان کاذب و اذیت و آزار دیگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم و ناپسند است. در این جا به مهم‏ترین آنها اشاره مى‏کنیم:
1 . شادى از طریق گناه: کسى که با گناه و معصیت خدا به شادى بپردازد، با این کار دو عمل زشت انجام داده است: یکى، خودِ معصیت، و دیگرى شادى به گناه. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «شادى به گناه، از انجام آن زشت‏تر است.»(26)
2 . شادى در برابر افراد محزون: شادى در برابر فرد مصیبت زده و غصه‏دار، دور از ادب و جوانمردى است. امام حسن عسکرى‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «از ادب انسانى دور است که آدمى در برابر افراد محزون، اظهار شادى کند.»(27)
گر لب پر خنده دارى شادمان باش ولى‏
ترک شادى کن چو دیدى چشم گریان کسى‏

3 . شادى تمسخرآمیز: یکى از شیوه‏هاى مستکبران در برابر حق طلبان، شادى تحقیرآمیز به منظور تضعیف روحیه آنان است؛ همان گونه که فرعون در مواجهه با معجزات روشن حضرت موسى‏علیه السلام‏خندید و شادى ظاهرى خویش را اظهار کرد.(28)
4 . شادى در برابر لغزش دیگران: بعضى افراد با دیدن لغزش دیگران یا وقوع حادثه‏اى مانند زمین خوردن یا تپق زدن فرد در سخن گفتن، خوش حال و شاد مى‏شوند. این شادى از نظر اسلام، مردود است. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «به لغزش دیگران خوش حال مشو، زیرا تو نمى‏دانى که زمانه با تو چه خواهد کرد».(29) تجربه نیز این موضوع را ثابت کرده است کسى که به دیگران خندیده، دیگران نیز بر او خندیده‏اند.
5 . شادى مغرورانه: افراد کم ظرفیت، با دست یابى به مال و ثروت و مقام، چنان به شادى مى‏پردازند که از خود بى خود مى‏شوند. این نوع شادى، ناپسند است، چون حاکى از غرور و غفلت مى‏باشد. قرآن کریم مى‏فرماید: «اگر آدمى را پس از محنت، به نعمتى رساندیم، مى‏گوید: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در این حال، سرگرم شادمانى و فخر فروشى مى‏گردد.»(30)
6 . شادى با حرکات موزون: یکى از شادى‏هاى ناروا، شادى با رقص و سوت و دست زدن در مجالس لعو و لهب و شهوت‏آمیز همراه با مفاسد و گناهان دیگر است. البته به نظر اکثر فقها، اگر کف زدن به نحو غنایى نباشد؛ مثلاً تشویق کردن کسى، اشکال ندارد؛ اما اگر شکل غنایى به خود بگیرد، از نظر شرع، گناه محسوب مى‏شود. رقص نیز اَشکال مختلفى دارد؛ مانند: رقص مفسده‏انگیز و بدون مفسده، رقص مختلط با نامحرم و رقص مردان در جمع مردان و زنان در جمع زنان و...، که هر یک احکام جداگانه‏اى دارند و باید هر کس نظر مرجع تقلید خود را در مورد آن جویا شود.

فواید شادى‏
1 . سلامت روان‏
سرور و شادى، از ابتلا به افسردگى و ناراحتى‏هاى روحى و روانى پیشگیرى کرده و سلامت روان را تضمین مى‏کند. برخى کشورها براى درمان بیمارى‏هاى روانى، به خنده درمانى روى آورده‏اند. باشگاه خندان‏هاى هند، نام تشکیلاتى با اهداف بهداشت روانى است که در شهر بمبئى هند فعالیت مى‏کند و از استقبال زیادى برخوردار شده است. گردانندگان این تشکیلات معتقدند: عمل خندیدن، ضمن این که تنش‏هاى روحى و عصبى را رفع مى‏نماید، در بهبود اغلب بیمارى‏هاى روحى و حتى جسمى نیز مؤثر مى‏باشد.(31) امام على‏علیه السلام‏در این باره فرموده‏اند: «السرور یبسط النفس و یثیر النشاط؛(32) شادمانى، موجب انبساط روح و مایه وجد و نشاط مى‏شود.»
حق، تو را از بهر شادى آفرید
تا زتو آرامشى گردد پدید
پس در آرامش نمایى زندگى‏
وا رهى از مشکلات زندگى‏

2 . سلامت جسم
شادى، نقش مهمى در سلامتى بدن و درمان بیمارى‏ها دارد، زیرا خنده که حاکى از نشاط و شادى است، نوعى آنتى بیوتیک طبیعى مى‏باشد که جسم را در مقابل بیمارى‏ها قوى ساخته و اثر دردها را تخفیف مى‏دهد. «نورمن کازنیز» معتقد است که از طریق خنده، با بیمارى فلج مبارزه کرده است و اعتقاد دارد که از طریق خنده مى‏تواند وضعیت معکوس را به وجود بیاورد.(33) مى‏گویند: یک دقیقه خنده، معادل با 45 دقیقه ورزش، ارزش دارد.(34)
قرن هاست که انسان به رابطه مستقیم بین اندوه با ابتلا به انواع بیمارى‏ها اعتقاد داشته است، اما به تازگى در یک کنفرانس علمى در آمریکا، تعدادى از کارشناسان رشته‏هاى مختلف پزشکى و روان درمانى، وجود این رابطه را به طور علمى مورد تأیید قرار دادند. نتیجه کنفرانس این بود که بین ناراحتى‏هاى روانى و بیمارى‏ها، رابطه مستقیم وجود دارد. «دکتر واینبرگر» گفته است: بروز سرطان سینه در زنان، بالا رفتن فشار خون، سرطان ریه و بیمارى آسم، رابطه‏اى مستقیم با سرکوب کردن احساسات دارد و کسانى که عادت دارند از بروز عوارض خارجى اندوه و غصه جلوگیرى کنند، به این بیمارى مبتلا مى‏شوند.(35) به قول فردوسى:
مده دل به غم تا نکاهد روان‏
به شادى همى دار تن را جوان‏

3 . امنیت اجتماعى‏
رواج فرهنگ شادى و نشاط در جامعه، عصبانیت و تند خویى را کمتر مى‏کند، از میزان جرایم مى‏کاهد و از تنش و برخورد فیزیکى با مردم جلوگیرى مى‏نماید. بسیارى از ناهنجارى‏ها و جرم و جنایت‏ها، ناشى از عدم تعادل روحى افراد است. کارمندان شاد، با ارباب رجوع خود برخوردى عاطفى و محبت‏آمیز دارند و وظیفه خود را به طور شایسته انجام مى‏دهند.

4 . رشد اقتصادى‏
نقش شادى و نشاط در پیشبرد امور اقتصادى، غیر قابل انکار است، زیرا در این صورت، مدیران و کارمندان انرژى مضاعف پیدا مى‏کنند و درصد تولید و بهره ورى افزایش مى‏یابد. بر این اساس، بعضى از کشورها براى بالا بردن میزان تولید، سعى مى‏کنند در محل کار مدیران و کارگران، فضایى از شور و نشاط ایجاد نمایند.

5 . رشد معنوى‏
انجام هر کارى و از جمله عبادات، نیاز به حوصله و آرامش دارد. کسى که غمگین است، حوصله هیچ کارى را ندارد؛ اما افراد شاد از انجام عبادات لذت مى‏برند و احساس خستگى نمى‏کنند. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «این دل‏ها همانند بدن‏ها خسته مى‏شوند و نیاز به استراحت دارند، در این حال به دنبال نکته‏هاى زیبا و نشاط آور باشید.»(36)

6 . استحکام نظام خانواده‏
یکى از فواید شادى و نشاط، استوارى پیوند خانواده و تأمین سلامت روان کودکان است. پدر و مادرى که در خانه، با شادى و نشاط خود، محیطى آکنده از صفا و صمیمیت را براى خود و فرزندانشان فراهم کرده‏اند، در حقیقت، اولین گام را در جهت تقویت روحیه و انگیزه و عزت نفس فرزندان خود برداشته‏اند. رابطه مثبت زناشویى مى‏تواند دست مایه شادى فرزندان باشد. ریچارد استیل مى‏گوید: «زندگى زناشویى همراه یا بدون عاطفه مناسب با آن، کامل‏ترین شکل تصور از بهشت و جهنمى است که ما در زندگى قادر به ایجاد، به دست آوردن و یا رسیدن به آن هستیم.»(37)
زندگى مشترک ایجاب مى‏کند زن و شوهر در غم و شادى یکدیگر شریک باشند. در این میان، بانوى خانواده نقش تعیین کننده‏اى دارد. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «به خدا سوگند، هیچ گاه حضرت فاطمه‏علیها السلام‏را در زندگى به خشم نیاوردم و او را بر کارى که میل نداشت، وادار نکردم تا روزى که از دنیا رفت و او نیز هیچ گاه مرا به خشم نیاورد و از فرمان‏هاى من سرپیچى نکرد و هر گاه به او نگاه مى‏کردم، نگرانى‏ها و غم هایم از بین مى‏رفت.»(38)
البته پدر خانواده نیز نباید غصه‏هاى خارج از خانه‏ها را به خانه ببرد. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏مى‏فرماید: «اگر یکى از شما در تنگنا قرار گرفت، از خانه بیرون رود و خود و خانواده‏اش را محزون نسازد.»(39)

وظایف والدین در ایجاد نشاط فرزندان‏
دین مقدس اسلام به منظور حفظ شادابى در خانواده، توصیه هایى دارد که مهم‏ترین آنها عبارت اند از:
1 . بازى با کودکان: جنب و جوش داشتن و ورزش کردن، فشار روانى را کاهش مى‏دهد و فرزندان از این طریق، انرژى درونى شان را آزاد کرده و احساس شادى و نشاط مى‏کنند.
لقمان حکیم مى‏گوید: سزاوار است شخص عاقل در زندگى خانوادگى همچون کودک باشد در شوخ طبعى، خوش اخلاقى، بازى و خوش گفتار بودن، و در جامعه، با وقار زندگى کند.(40)
2 . در آغوش گرفتن کودکان: طبق گفته روان شناسان، هر کودکى براى کسب قواى روزانه‏اش به چهار بار، براى افزایش انگیزه به هشت بار، و براى رشد و نمو جسمانى به شانزده بار در آغوش کشیده شدن احتیاج دارد.(41)
3 . شاد کردن کودکان: اسلام بر شاد کردن کودک بسیار تأکید کرده است. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏مى‏فرماید: «بهشت را خانه‏اى است به نام خانه شادى، کسى در آن داخل نمى‏شود، مگر این که کودکان را شاد کرده باشد».(42) و نیز آن حضرت فرمود: «کسى که کودکان را شاد کند، خداوند او را در قیامت شاد خواهد نمود.»(43)

عوامل شادمانى‏
بعضى در پاسخ به این سؤال که عوامل شادى آفرین کدام اند؟ مى‏گویند: نباید عوامل را مشخص کرد، چون اگر به شادى بیندیشى، در واقع شادى را از بین برده‏اى؛(44) اما به نظر مى‏رسد این سخن درست نباشد، زیرا شاد بودن، یک نوع مهارت در زندگى است که مانند مهارت‏هاى دیگر، نیاز به آموختن دارد. البته هر چند در پاره‏اى از موارد، موروثى است ؛ ولى معمولاً شادى، امرى اکتسابى است که باید آن را به دست آورد و در حفظ و پایدارى آن کوشا بود. از طرفى، انسان براى هر کارى نیاز به آگاهى و شناخت دارد و شادى، از این قاعده مستثنا نیست.

الف) شادى، به ثروت مندى نیست‏
بعضى از مردم، ثروت، شهرت و قدرت را از اسباب شادى مى‏شمارند، اما به تجربه ثابت شده که میان ثروت و شادى، رابطه منطقى وجود ندارد. این تجربه با بررسى و تحقیقات صاحب نظران در کشورهاى مختلف نیز موافق است.(45) دکتر دیوید مایزر در کتاب خود از افرادى که با آنان مصاحبه شده، گفته‏هاى متعددى نقل مى‏کند؛ نظیر: ترجیح مى‏دهیم تمام ثروت خانوادگى ام را با خانه‏اى پر از محبت عوض کنم، یا پول به هر اندازه‏اى که باشد نمى‏تواند تأثر و غمى را که از ناراحتى فرزندانم برایم به وجود آمده، بر طرف کند.(46)
ادیب نیشابورى مى‏گوید:
شادى آن شادى است کز جان رویدت‏
تا درون از هر ملالى شویدت‏
ورنه آن شادى که از سیم و زر است‏
آتشى دادن کاخرش خاکستر است‏

ب) شادى، اکتسابى است‏
هر چند روان شناسان، افراد انسانى را از نظر شخصیت به چهار دسته تقسیم کرده‏اند: برون گراى روان رنجور، برون گراى با ثبات، درون گراى روان رنجور، درون گراى با ثبات، و به این نتیجه رسیده‏اند که فقط برون گراهاى با ثبات، شادى را به خوبى احساس مى‏کنند، چون داراى ژن شادى هستند و از عاطفه مثبت بالا برخوردارند، و برون گراهاى روان رنجور در سطح متوسط قرار دارند؛ اما درون گراهاى با ثبات، عاطفه منفى اندکى را تجربه مى‏کنند، در عین حال ندرتاً عاطفه مثبت بالا را تجربه مى‏کنند؛ از این رو به ندرت شدیداً غمگین و یا بسیار خوش حال مى‏شوند. و درون گراهاى روان رنجور، مستعد اضطراب و عاطفه منفى اند.(47)
به نظر مى‏رسد وراثت، عامل تعیین کننده شادى یا غم نیست. البته نمى‏توان نقش وراثت را به کلى نادیده گرفت، ولى عوامل مختلفى در شکل‏گیرى شخصیت انسان مؤثر است که مهم‏تر از همه، اراده و انتخاب خود فرد است. کسى که ژن شادى ندارد، مى‏تواند با توجه به عوامل شادى آفرین، آن را به دست آورد و بر اندوه و غم درونى چیره گردد و شادى را تجربه نماید.

ج) شادى، به سلامتى نیست‏
برخى سلامتى را عامل مهم شادى مى‏دانند و از این رو فکر مى‏کنند کسى که به هر دلیلى بیمار یا معلول و یا نقص عضو شد، دیگر نباید شاد باشد. البته سلامتى جسم در شادى انسان بى تأثیر نیست، ولى لازمه شاد زیستن، سلامتى نیست. شادى، بیش از آن که به عوامل خارجى بستگى داشته باشد، به عوامل درونى مرتبط است. در جامعه افراد فلجى را سراغ داریم که در نشاط عجیبى به سر مى‏برند.
ناتوانى یا بیمارى، دل مردگى نمى‏آورد، بلکه احساس ناتوانى است که شادى را از انسان سلب مى‏کند. شاد زیستن، یک تصمیمِ همراه با عقیده و نوع نگرش است و کسى که به این تصمیم رسیده باشد، به شادى دست یافته است، چه سالم باشد و چه بیمار؛ در این صورت در ناگوارترین شرایط نیز شادمانى خویش را حفظ مى‏کند، خود را با هر وضعیت دشوارى تطبیق مى‏دهد و احساس رضایت دارد. یک ضرب المثل عربى مى‏گوید: اگر انسان را در دریا بیندازى، ماهى خواهد شد. اگر آدمى تصویرى منفى براى خود ساخته باشد، سموم حاصل از آن، انرژى مثبت وى را خواهد گرفت و در نتیجه، در شادترین موقعیت‏ها، غمگین خواهد بود. در یک بررسى معلوم شد با وجود موانع فراوانى که نابینایى به همراه دارد، معمولاً این افراد به اندازه بینایان شادند.(48) «کن کایز»، کاملاً فلج بود و روى صندلى چرخ دار زندگى مى‏کرد، اما یک لحظه لبخند از لب بر نمى‏داشت؛ لبخندى که از یک شادمانى خالص، واقعى و زیبا حکایت مى‏کرد.(49)
اینک که مشخص شد شادى، به ثروت مندى و سلامتى نیست و وراثت نیز نقش عمده‏اى در آن ندارد، پس باید علل واقعى آن را در چیزهاى دیگرى جست و جو کرد.
شاد زیستن، یک هنر، و شاد ساختن، هنرى بزرگ‏تر است. به نظر روان شناسان، شادمانى، هنرى خدادادى نیست، بلکه مهارت است.(50) بنابر این باید هنر و مهارت آن را آموخت و پس از شناسایى، آنها را به کار بست.
مهم‏ترین راه کارهاى شادى آفرین عبارت اند از:

1 . ایمان‏
قرآن مجید رسیدن به اطمینان قلبى را منحصراً در یاد خدا مى‏داند و این اطمینان، اساس هر نوع شادى است. پژوهش‏هاى روان شناسان غربى نیز نشان مى‏دهد که افراد معتقد به خدا و جهان آخرت و تعالیم کتاب مقدس، شادتر و براى زندگى، پر انگیزه‏ترند. همچنین افرادى که به طور مرتب به کلیسا مى‏روند، شادتر از کسانى هستند که به کلیسا نمى‏روند.(51)

2 . رضایت و تحمل‏
یکى از راه‏هاى مهم شادى، کنار آمدن با مشکلات و رضامندى از مقدرات الهى است. امام صادق‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «نشاط و شادى، در پرتو راضى بودن به رضاى خدا و یقین به دست مى‏آید و اندوه و غم، در شک و ناخشنودى به مقدرات الهى حاصل مى‏شود.»(52)

3 . عبادت‏
یکى از اسباب شادى و نشاط، نماز و ارتباط و مناجات با خداست. افرادى که به دعا و نماز مى‏پردازند، کمتر دچار نگرانى و اندوه مى‏شوند. امام صادق‏علیه السلام‏به یکى از یارانش فرمود: «چه عاملى شما را مانع شده در وقتى که غم و اندوه دنیوى برایتان ایجاد گردید، وضو بگیرد و داخل مسجد شود و دو رکعت نماز بخواند و خداوند بزرگ را صدا بزند و از او کمک بخواهد!؟ آیا نشنیده‏اى کلام خدا را که فرموده: از نماز و روزه کمک بگیرید.»(53)
کسى که گناهى مرتکب شده و عذاب وجدان او را غمگین کرده، به وسیله توبه و استغفار، از احساس گناه رهایى مى‏یابد و نشاط اولیه را به دست مى‏آورد. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏مى‏فرماید: «کسى که بسیار استغفار کند، خداوند او را از هر اندوهى، گشایشى و از هر تنگنایى، راه نجاتى مى‏بخشد.»(54)
ذکر خدا، آرم بخش دل و نشاط دهنده روح است. امام صادق‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «اى سفیان! زمانى که چیزى تو را محزون ساخت، لا حول ولا قوة الا بالله زیاد بگو، زیرا این جمله، کلید شادى است.»(55)

4 . هدف مندى در زندگى‏
کسى که در زندگى خود هدف متعالى و معقولى را دنبال مى‏کند، در پى یافتن معنا در زندگى است. تلاش براى یافتن معنا در زندگى، انسان را به حرکت در مى‏آورد، در او شور و شوق وصف ناپذیرى ایجاد مى‏کند و انرژى وى را مضاعف مى‏سازد. روان‏شناس شهیر، ویکتور فرانکل که در اسارت نازى‏ها به کشف معنا درمانى نایل گردید، در همان زمان همه نزدیکان خود را از دست داد. پدر، برادر و همسرش در تنورهاى آتش از بین رفتند. همه اعضاى خانواده‏اش از بیمارى جان دادند، اما گرسنگى، سرما و شکنجه هرگز زانوان پر توان فرانکل را خم نکرد. او در این باره مى‏گوید: آنچه انسان را از پاى در مى‏آورد، رنج‏ها و سرنوشت نامطلوب نیست، بلکه بى معنا شدن زندگى است که مصیبت بار است. معنا تنها در لذت و شادمانى و خوشى نیست، بلکه در رنج و مرگ هم مى‏توان معنایى یافت.(56)

5 . مثبت نگرى‏
خوش بینى که نشانه سلامت روان است، مى‏تواند شادى را افزایش دهد. «ما تصمیم مى‏گیریم که دیگران را چگونه ببینیم. وقتى مى‏خواهیم کسى را دوست داشته باشیم، مى‏توانیم بسیار صبور و شکیبا باشیم. وقتى تصمیم مى‏گیریم که از آدم‏ها برنجیم، بر اشتباهات آنها دقیق مى‏شویم؛ پس نوع احساسى که درباره دیگران داریم به رفتارهاى آنها بستگى ندارد، بلکه به نگرش خود ما مربوط است. اکثر آدم‏ها بیشرین وقت خود را صرف جست و جوى عیب‏هاى دیگران مى‏کنند و کمتر به خوبى‏هاى آنها مى‏پردازند.»(57)
زندگى ما بازتاب کامل اعتقاداتمان است. باورها و اعتقادات انسان، تعیین کننده کیفیت زندگى او هستند؛ «مثلاً اعتقاد شما این است که پدرها باید فرزندان خود را تشویق کنند و براى آنها هدیه بخرند. هر گاه پدرتان مطابق این اعتقاد شما رفتار نمى‏کند، غمگین و افسرده مى‏شوید و در نتیجه تصمیم مى‏گیرید که پدرتان را تغییر دهید. اکثر مردم هیچ وقت فکر نمى‏کنند که راه حل دیگرى هم وجود دارد. آیا بهتر نیست که به جاى پدر، باورهاى خود را تغییر دهیم؟ بعضى‏ها هرگز توقع ندارند که یک رفتار خاصى را از دیگران ببینند و در نتیجه از آرامش ذهنى بیشترى برخوردارند».(58) پس براى به دست آوردن شادى، باید یاد بگیریم که اندیشه هایمان را کنترل کنیم، چون« آنچه مایه خوش بختى و شادى انسان مى‏شود، درون اوست، نه عوامل بیرونى». البته این را نیز باید به یاد داشته باشید که: «آنچه شما را آزرده است، نفس حادثه نیست، بلکه تفکرات شما در باره آن حادثه است.»(59)
فکرت را راست کن نیکو نگر
هست آن فکرت شعاع آن گهر(60)

منفى بافان همیشه نیمه خالى لیوان را مى‏بینند و با عینک بدبینى، به اطراف خود مى‏نگرند. اشتباهات کوچک را بزرگ مى‏شمارند، از کاه کوهى مى‏سازند و زندگى را در کام خود و دیگران تلخ مى‏کنند. اما مثبت اندیشان، همیشه نیمه پر لیوان را مى‏بینند و خطاها و لغزش‏هاى دیگران را نادیده مى‏گیرند و زندگى را نشاطانگیز مى‏نمایند. «آندرو متیوس» به مراجعان خود که از افسردگى رنج مى‏بردند، چنین توصیه مى‏کرد: «اولین کار براى رهایى از افسردگى و ناراحتى این است: دهانت را هنگامى باز کن که حرفى مثبت و سازنده براى گفتن داشته باشى.»(61)
پرورش حالات روحى مثبت مانند: مهربانى، همدردى، کمک به دیگران و... به سلامت و شادى روحى منجر مى‏شوند. اعمال و واکنش‏هاى ما نتیجه افکار ما هستند. پس اگر افکار مثبت و شاد داشته باشیم، زندگى‏مان شاد خواهد بود.

6 . در حال زیستن‏
شادى در گرو زندگى کردن در زمان حال است. متأسفانه بعضى از مردم به دیروز و فردا به صورت افراطى مى‏نگرند؛ یا حسرت دیروز را مى‏خورند یا خود را در آرزوهاى دست نیافتنى فردا غرق مى‏کنند و نشاط و آرامش را از خود سلب مى‏نمایند. اگر به آینده نگرى و دور اندیشى اهمیت داده شده؛ براى ساختن آینده است، اما نه به قیمت از دست دادن امروز. از طرفى، آینده مجموعه‏اى از امروزهاست. پس به دست آوردن آینده در صورتى است که امروز را ذخیره کنیم. لذا اشتباه است اگر امروز را فداى آینده کنیم که در این صورت، آینده‏اى نیز نخواهد بود، چون مهم‏ترین آفت آینده، از دست دادن اجزاى آن، یعنى امروز است. هر وقت توانستیم از امروز استفاده کنیم، به آینده نیز خواهیم رسید.
پیشوایان دین همواره بر این نکته مهم تأکید داشته‏اند. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «گذشته عمر تو رفته است و باقى مانده آن، محل تردید است؛ پس زمانى را که در آن به سر مى‏برى، براى عمل، غنیمت شمار».(62) در جاى دیگر مى‏فرماید: «قلبت را از اندوه گذشته آکنده مساز که تو را از آمادگى براى آینده باز مى‏دارد».(63) و باز فرموده است: «نگرانى‏هاى سال را بر نگرانى امروزت اضافه مکن، براى امروز مشکلات خودش کافى است.»(64)
سعدیا دى رفت و فردا همچنان معلوم نیست‏
در میان این و آن فرصت شمار امروز را

ویکتور هوگو مى‏گوید: «سراسر عمر ما تلاشى است پیوسته براى دست یافتن به کام یابى و سعادت، در حالى که شاید خوش بختى همین لحظه‏اى بود که به آن مى‏اندیشیم».(65) وقتى به جاى لذت بردن از هر لحظه زندگى، آن را صرف آماده شدن براى آینده مى‏کنیم، در واقع شادمانى خود را به تعویق مى‏اندازیم. ما توانایى خویش را براى تجربه کردن و لذت بردن از زمان حال از دست مى‏دهیم. پس وقتى فرصت شادمانى داریم، آن را از دست مى‏دهیم.(66)
صائب تبریزى مى‏گوید:
حالِ ما را غم آینده مشوّش نکند
در بهاران، نبود فکر زمستان ما را

در روایات اسلامى، از «امروز» به عنوان غنیمت و فرصت یاد شده که دقیقاً همان چیزى است که از سوى کارشناسان امور تعلیم و تربیت و روان شناسان، در جهان امروز مطرح شده است.

7 . تبسم و خنده‏
یکى از اسباب مسرت و شادى، تبسم و لبخند مى‏باشد. این موضوع از نظر علمى نیز ثابت شده است. متخصصان مى‏گویند: در یک قهقهه، شانه‏ها، گلو، گردن و دیافراگم تکان مى‏خورند، به طورى که عضلات بعضى افراد که عادت به خنده درست و حسابى ندارند، دچار گرفتگى مى‏شود، قلب تندتر مى‏زند، فشار خون بالا مى‏رود و سطح اکسیژن خون افزایش مى‏یابد؛ همچنان که تعداد دفعات تنفس بیشتر مى‏شود. احتمالاً مهم‏تر از همه، اندورفین، داروى مغزى، ترشح مى‏شود که نه فقط در انسان احساس سرخوشى به وجود مى‏آورد، بلکه از نظر بسیارى از پزشکان، یکى از بهترین داروهاى طبیعى است.(67)
هر کس در روابط اجتماعى خود با دیگران، به کار کرد خنده و اهمیت آن در ایجاد شادى پى برده است. پیشوایان دین به خصوص پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏خنده رو بودند. در روایتى آمده است: رسول خداصلى الله علیه وآله‏هنگام سخن گفتن تبسم مى‏کرد.(68) البته خندیدن باید به گونه‏اى باشد که شخصیت انسان آسیب نبیند و با وقار و متانت در تضاد نباشد. در این صورت، خنده، به موقع و متعادل خواهد بود. امام على‏علیه السلام‏در توصیف پرهیزگاران مى‏فرماید: «اگر بخندد، صدایش به قهقهه (خنده صدادار) بلند نمى‏شود.»(69)

8 . شوخى‏
با مزاح و شوخى، خاطرات غم‏انگیز فراموش مى‏شود و طراوت و شادى جایگزین آن مى‏شود. اغلب اتفاقات و حوادث ناراحت کننده زندگى را مى‏توان با روح شوخى و بذله گویى به امورى خوشایند و قابل تحمل تبدیل کرد. بر این اساس، اسلام شوخى و بذله گویى را به منظور به دست آوردن نشاط روحى تجویز کرده و براى زدودن کسالت و ملالت، در چهارچوب نظم اخلاقى، مطلوب شمرده است. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏یکى از صفات مؤمن را شوخ طبعى و زنده دل بودن دانسته‏اند.(70) امام صادق‏علیه السلام‏به یکى از یارانش فرمود: «شوخى شما اصحاب با یکدیگر چه مقدار است؟ گفت: کم است. حضرت فرمود: این گونه نباشید، به درستى که شوخ طبعى از حُسن خلق است. شما بدین وسیله برادرتان را شاد مى‏کنید؛ همان گونه که رسول خداصلى الله علیه وآله‏اهل شوخى و مزاح بودند تا سرور و شادى را در قلب اصحاب ایجاد کنند.»(71)
البته از نظر اسلام، شوخى باید معقول و منطقى باشد و از حد اعتدال خارج شود. روایاتى که از شوخى کردن نهى کرده‏اند، ناظر به مواردى است که اصول اخلاقى در آن رعایت نشده باشد. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «کسى که زیاد مزاح کند، شکوه و وقار او کم مى‏شود.»(72)

9 . خودآرایى‏
آراستگى ظاهرى، جذابیت به همراه دارد، ناخواسته توجه دیگران را به سوى انسان جلب مى‏کند و ارتباط صمیمانه‏اى را ایجاد مى‏نماید که در پرتو آن، شادمانه زیستن پرورش خواهد یافت.

10 . بوى خوش‏
یکى از عوامل نشاط آور، استفاده از بوى خوش است. انسان با استشمام بوى خوش، نیرویى تازه مى‏گیرد و به وجد مى‏آید. عطر زدن از سنت‏هاى پسندیده‏اى است که اسلام بر آن تأکید کرده است. امام صادق‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «رسول خداصلى الله علیه وآله‏براى بوى خوش، بیشتر از خوراکش خرج مى‏کرد.»(73)

11 . پوشیدن لباس‏هاى روشن‏
امروزه این نظریه روان شناسان به اثبات رسیده است که رنگ‏ها مى‏توانند بیانگر خلق و خو و احساسات و حالات درونى انسان باشند.(74) بر این اساس، براى هر رنگى ویژگى و خواصى ذکر شده است. بدون تردید رنگ روشن مثل سفید و یا سبز، مفرح و بهجت آور است. از این رو پزشکان و جراحان در اتاق‏هاى عمل، از این رنگ استفاده مى‏کنند تا امید به زندگى را در دل بیماران خود ایجاد نمایند. معمولاً در جشن‏ها و عروسى‏ها از لباس سفید استفاده مى‏کنند که پیام آور شادى، نشاط، عشق و محبت است. اسلام به پوشیدن لباس‏هاى روشن، به ویژه سفید توجه زیادى مبذول داشته است. امام باقرعلیه السلام‏مى‏فرماید: «هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست».(75) از سوى دیگر، استفاده از لباس سیاه که غم‏انگیز مى‏باشد، مکروه اعلام شده است. امام على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است.(76) (البته چادر، عمامه و لباس سیاه براى عزادارى‏ها استثنا شده است و چه بسا گاهى اوقات موجب وقار و نشاط زنان در جامعه ما باشد).

12 . ورزش‏
تحرک جسمى و فکرى در زندگى ماشینى امروز، در تعادل روحى انسان بسیار مؤثر است. به تجربه ثابت شده که پس از انجام حرکات ورزشى، سرخوشى و طراوتى به آدمى دست مى‏دهد که شاید تا آخر روز اثرش باقى باشد. ضمن این که بر رفتارهاى تحصیلى و شغلى نیز اثر مى‏گذارد.

13 . تغذیه مناسب‏
پژوهش‏ها نشان داده‏اند که صبحانه مناسب و حاوى مختصرى مواد قندى، سهم به سزایى در شادى روزانه دارد. همچنین برخى پروتئین‏هاى موجود در گوشت و سبوس غلات و ویتامین‏هاى «ب»، نقش مؤثرى در شادى بخشى و پیشگیرى از افسردگى دارد. نقش سبزیجات و میوه‏ها، به ویژه سیب، پرتقال، زیتون و شیر در افزایش نشاط، غیر قابل انکار است.(77)

14 . مسافرت‏
سیر و سفر و تغییر محیط و جابه جایى، زندگى را از یک نواختى ملال آور خارج مى‏کند و نشاط و شادکامى را به ارمغان مى‏آورد. در شعرى که به امام على‏علیه السلام‏نسبت داده شده، آمده است: براى رسیدن به ترقى و تعالى، از وطن‏هاى خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده است: تفریح و انبساط روح؛ تحصیل درآمد و تأمین معاش؛ فرار گرفتن علم و تجربه؛ یادگیرى آداب زندگى و آشنایى با افراد فاضل.(78)

15 . رویکرد به ادبیات و شعر
شعر و شادى، هر دو منشأ درونى دارند و بین آنها رابطه مستقیم برقرار است. از این رو هر گاه انسان بخواهد احساسات و عواطف خود را بروز دهد، از شعر استفاده مى‏کند. وقتى کسى غمگین مى‏شود، اقدام به آواز خوانى مى‏کند. اگر علتش را جویا شوید، مى‏گوید: دلم گرفته است و مى‏خواهم غم‏هایم را فراموش کنم.

16 . اعتماد به نفس‏
یکى از اسباب شادى، اطمینان به خود و تجربه آن در عمل است. خانم الیزابت هارلوک، روان شناس معاصر «سه میم» را عوامل اصلى شادى مى‏داند: 1 - محبوبیت؛ 2 - مقبولیت؛ 3 - موفقیت.(79) این «سه» وقتى حاصل مى‏شود که انسان به خود اعتماد داشته باشد.
تکنیک‏هاى تقویت اعتماد به نفس و کسب شادى‏
1 . خود را سرزنش نکنید: سرزنش و سرکوفت زدن به خود، نشاط و شادمانى را از شما سلب مى‏کند، زیرا نسبت‏هاى ناروا به خود دادن، در ضمیر ناخودآگاه باقى مى‏ماند و از ضمیر ناخودآگاه پیام‏هاى منفى به ذهن مخابره مى‏شود و در این شرایط احساس مى‏کنید که توان انجام کارى را ندارید. البته این گفته بدان معنا نیست که اشتباهات را نادیده بگیرید، بلکه نشان مى‏دهد که راجع به نقاط ضعف و قدرت، باید قضاوت منصفانه داشت.
2 . خود را تشویق کنید: انتظار نداشته باشید که دیگران از شما تعریف کرده و یا شما را تشویق کنند. چه بسا بى توجهى یا حسادت و نظایر آن باعث مى‏شود که دیگران کمتر شما را تشویق کنند، ولى خودتان را هر چند وقت یک بار تحسین کنید و پاداش بدهید. این امر، وجودتان را از شور و شوق و شادمانى لبریز مى‏کند.
3 . بر نقاط قوت خود پافشارى کنید: بالیدن به توانایى‏هاى خود، برچسب منفى به خود نزدن و برجسته کردن امتیازات، احساس رضایت و خرسندى به شما خواهد داد. پس با هر نوع تفکر منفى برخورد کنید تا غم و غصه شما را فرا نگیرد.
4 . محدودیت‏ها و کمبودهاى خود را بپذیرید و با آنها کنار بیایید، از مشکلات نهراسید و به شکست‏ها نیندیشید، بلکه به موفقیت‏ها فکر کنید و بدانید فقط شما نیستید که داراى این مشکل هستید. از این طریق، جرئت پیشروى و مسئولیت پذیرى پیدا مى‏کنید و شادى بر زندگى‏تان حاکم خواهد شد.

17 . حضور در جمع افراد شاد
بعضى از محققان، برقرارى ارتباط با خویشاوندان و تشکیل اجتماعات خانوادگى و محافل دوستانه و صمیمى و بحث و گفت و گو با آنان را در ایجاد شور و نشاط درونى مؤثر مى‏دانند. همچنان که آدم عبوس و غمگین، دیگران را اندوهگین مى‏کند، انسان متبسم و خنده رو نیز دیگران را به شادى وا مى‏دارد.

18 . خوش سخنى‏
در همه زیبایى‏ها، سخن زیبا از جایگاه خاصى برخوردار است، زیرا از یک طرف، سخن زیبا شادى ساز است و از طرفى دیگر، سایر زیبایى‏هاى عالم به وسیله سخن بیان مى‏شود. سخن و کلام، هم در کمال و شادى انسان مؤثر است و هم در سقوط و غم و اندوه وى اثر دارد و این، بستگى به انتخاب کلمات و طرز اداى آن دارد. مسائلى که در این باره باید مورد توجه قرار گیرد تا سخن زیبا تأثیر خود را در شاد زیستن حفظ کند، عبارت اند از: 1 . سخن، گزنده و نیش دار نباشد؛ 2 . همراه با ادب اسلامى باشد؛ 3 . با تبسم همراه گردد؛ 4 . آهنگ متنوع داشته باشد؛ 5 . با گرمى و صمیمیت درونى همراه باشد.

پى نوشت ها:
1) فرهنگ فارسى عمید، واژه شاد و شادى.
2) ابوالفضل طریقه دار، شرع و شادى، ص 24.
3) مقالات فلسفى، ج 2، ص 66.
4) نشریه پیوند، ش 297، ص 33.
5) مایکل آیزنک، روان‏شناسى شادى، ترجمه خشایار بیگى و مهرداد فیروز بخت، ص 12.
6) روزنامه انتخاب، 7 آذر 79، ص 8.
7) خسرو امیر حسینى، مهارت‏هاى شاد زیستن، ص 62 و 63.
8) امدادهاى غیبى، ص 56 و 57.
9) همان.
10) توبه (9) آیه 82.
11) تفسیر نمونه، ج 8، ص 63 و 64.
12) قصص (28) آیه 76.
13) غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 272.
14) نهج البلاغه، قصار 333.
15) مرتضى مطهرى، سیرى در سیره نبوى، ص 239 - 240.
16) بحارالانوار، ج 75، ص 321.
17) همان.
18) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 136.
19) بحارالانوار، ج 77، ص 52.
20) محمود اکبرى، غم و شادى، ص 38.
21) نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 166.
22) بحارالانوار، ج 48، ص 174.
23) اصول کافى، ج 2، ص 206.
24) وسائل الشیعه، ج 11، ص 569.
25) بحارالانوار، ج 44، ص 286.
26) میزان الحکمه، ج 3، ص 463.
27) بحارالانوار، ج 75، ص 374.
28) زخرف (43) آیه 47.
29) میزان الحکمه، ج 7، ص 149.
30) هود (11) آیه 10.
31) خنده‏هاى بلند، ص 23.
32) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 113.
33) خسرو امیر حسینى، همان، ص 71.
34) همان، ص 72.
35) روزنامه جمهورى اسلامى، 5 / 7 / 72.
36) نهج البلاغه، قصار 188.
37) خسرو امیر حسینى، همان، ص 156.
38) کشف الغمه، ج 1، ص 363.
39) وسائل الشیعه، ج 12، ص 12.
40) لئالى الاخبار، ج 2، ص 209.
41) نشریه پیوند، ش 292، ص 34.
42) کافى، ج 6، ص 49.
43) کنز العمال، حدیث 6009.
44) مهدى بهادرى نژاد، شادى و زندگى، ص 26.
45) همان.
46) همان.
47) ر.ک: مایکل آیزنک، همان، ص 53 - 56 و ابوالفضل طریقه دار، همان، ص 35.
48) مایکل آیزنک، همان، ص 158 - 159.
49) وین دایر، عظمت خود را در یابید، ترجمه محمد رضا آل یاسین، ص 46.
50) باربارا آنجلیس، لحظه‏هاى ناب زندگى، ترجمه شهرزاد لولاچى، ص 19.
51) مجله حدیث زندگى، ش 9، ص 45.
52) بحارالانوار، ج 68، ص 159.
53) همان، ج 66، ص 342.
54) نهج الفصاحه، حدیث 2941.
55) بحارالانوار، ج 75، ص 201.
56) ویکتور فرانکل، انسان در جست و جوى معنى، ترجمه دکتر نهضت صالحیان و مهین میلانى، ص 225.
57) اندرو متیوس، آخرین راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلى راد، ص 96.
58) همان، ص 62.
59) همان، ص 164.
60) مثنوى معنوى، دفتر دوم، بیت 860.
61) آندرو متیوس، ص 83.
62) میزان الحکمه، ج 8، ص 4036.
63) غررالحکم و دررالکلم، ج 6، ص 345.
64) همان، ص 329.
65) ابوالفضل طریقه دار، همان، ص 36.
66) بارباراد آنجلیس، همان، ص 9.
67) روزنامه ایران، 8 آبان 1379، ص 1.
68) مکارم الاخلاق، ج 1، ص 20.
69) نهج البلاغه، خطبه 184.
70) بحارالانوار، ج 74، ص 153.
71) اصول کافى، ج 2، ص 663.
72) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 591.
73) وسائل الشیعه، ج 1، ص 443.
74) خسرو امیر حسینى، همان، ص 179.
75) بحارالانوار، ج 78، ص 330.
76) همان، ج 83، ص 248.
77) مجله حدیث زندگى، همان، ص 46.
78) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 22.
79) مجله حدیث زندگى، همان، ص 45.

با معارف اسلامى آشنا شویم ـ ش 60