محمد سبحانىنیا
یکى از نیازهاى اساسى انسان، شاد زیستن است، زیرا انسان متعادل، خود و جامعه خود را در پرتو آن مىسازد؛ از این رو همه به دنبال شادى اند. البته اگر ما به اطراف خود بنگریم، صحنه هایى از غم و شادى را به وضوح مشاهده خواهیم کرد که هر کدام در جاى خود لازمه زندگى بشر است.
بهار طربانگیز، آبشارهاى زیبا، گلهاى رنگارنگ، سرخى طلوع خورشید، صبح زیبا، نغمه خوانى پرندگان قشنگ، رویش گیاهان، و از طرف دیگر، فصل خزان و برگ ریزان، لحظه غروب خورشید، پژمرده شدن گلها و ریزش شکوفهها، بیمارى و مرگ، تنگ دستى و حوادث تلخ، دو روى سکه زندگى انسان را تشکیل مىدهند.
گاهى غم، و زمانى شادى به سراغ انسان مىآید، اما او فطرتاً از غم گریزان و به شادى متمایل است. در این میان، جوانى که به مرحله شکفتگى، پویایى و نشاط دوران بلوغ پا نهاده، بیش از دیگران به شادى مىاندیشد و آن را با خود آرایى و... ظاهر مىسازد. این حق جوان است که در جامعه شاد باشد و از زندگى خود لذت مشروع ببرد.
قطعاً اسلام که دینى فطرى و تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت انسان است، مخالف شادى نیست، بلکه حامى و پشتیبان آن نیز مىباشد.
نظر به اهمیت این موضوع، در این شماره، نقش شادى در همه عرصههاى زندگى، عوامل فرحانگیز و شادى آفرین و دیدگاه اسلام را در باره شادى به بحث مىنشینیم. امیدواریم مورد استقبال جوانان قرار گیرد.
معناى شادى
شاد در لغت، به معناى خشنود، خوش حال، خوش وقت، بى غم، خوش و خرم زیستن، زندگى کردن، و زندگانى کردن، و شادى به معناى شادمانى، خوش حالى، و خوش دلى آمده است.(1) علم روانشناسى تعریفهاى مختلفى از نشاط ارائه کرده است، اما به طور اجمال مىتوان گفت: یکى از جنبههاى هیجان، شادى است که با واژه هایى چون: سرور، نشاط و خوش حالى هم معناست. در این جا به چند تعریف از شادى اشاره مىکنیم:
«شادى، احساس مثبتى است که از حس ارضا و پیروزى به دست مىآید. شادى، عبارت است از مجموع لذتها منهاى دردها. شادى، ترکیبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى پایین است.»(2)
شادکامى و نشاط، حالتى است که از آن به سرزندگى و آمادگى براى پیشرفت یاد مىشود. استاد مطهرى در این باره مىگوید: «سرور، حالت خوش و لذت بخشى است که از علم و اطلاع به این که یکى از هدفها و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست مىدهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکى است که از اطلاع بر انجام نشدن یکى از هدفها و آرزوها به انسان دست مىدهد.»(3)
ضرورت شادى
شادى براى انسان، یک امر ضرورى است. در سایه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم خاصى پیدا مىکند و دلها به هم نزدیک، و ترس و بدگمانى و ناکامى و نگرانى بى اثر مىگردد. شادى، نه تنها بر روح و روان انسان تأثیر مىگذارد، بلکه جسم او را نیز تحت تأثیر قرار مىدهد، به طورى که گفتهاند: حتى قادر است از رشد و نماى بیمارى سرطان (که در حالت کمون است) پیشگیرى کند.(4) ارسطو مىگوید: شادى، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که سایر چیزها براى کسب آن هستند.(5)
در شرایطى که آمار مبتلاین به افسردگى و بیمارىهاى روحى رو به تزاید است، به طورى که گفتهاند: در جهان 415 میلیون نفر از بیمارىهاى روانى رنج مىبرند و در کشور ما پنج میلیون نفر به افسردگى مبتلا هستند(6) و تعداد زیادى از جوانان، به ویژه دانشجویان با این بیمارى دست به گریبان اند، همگان را متوجه رویکرد جدید به موضوع شادى نموده است.
ویژگىهاى افراد با نشاط
در بحث نشاط، این سؤال مطرح است که ویژگىهاى افراد شاد چیست؟ آیا تنها لبخند زدن، نشانه شادى است یا شادى علائم و نشانههاى دیگرى نیز دارد؟
برداشتهاى گوناگونى از شاد زندگى کردن مطرح شده است. ارسطو مىگوید: مردم عادى، لذت را شادى فرض مىکنند. افراد موفق، عملکرد خوب را برابر با شادى مىشمارند و دانشمندان، زندگى متفکرانه و جست و جو گرانه را معادل شادى مىدانند. زنوسیتیومى، بنیان گذار فلسفه رواقى مىگوید: شادى معادل با برآورده شدن آرزوهاست. جان لاک معتقد است که شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. همچنین پرفسور مک گیل، شادى را به لذتهاى تمایلاتِ ارضا شده مربوط دانسته است. برتراند راسل مىگوید: رغبت، همگانىترین نشانه انسان شاد است. برخى از مردم هم، خندیدن دائمى و بگو مگو نداشتن در زندگى را شادى مىدانند.(7)
شاید بتوان گفت قدر مشترک همه تعابیر فوق، احساس خوش بختى در زندگى شخصى و رضایت مندى از زنده بودن است که در اصول زیر تجلى مىکند:
1 . قدردانى کردن از خوبى دیگران؛ 2 . دیگران را به خوبى یاد کردن؛ 3 . اعتراف به ارزشهاى خود؛ 4 . دوست شدن با مردم خوب و شاد؛ 5 . لذت بردن از مواهب الهى؛ 6 . زندگى در حال؛ 7 . انتظار شادى از خود و دیگران؛ 8 . دوست داشتن دیگران؛ 9 . چهره گشاده داشتن؛ 10 . خودآرایى و آراستگى ظاهر؛ 11 . وقت شناس بودن؛ 12 . مسئولیت پذیرى؛ 13 . انتقاد پذیرى؛ 14 . رضایت از زندگى؛ 15 . عفو و گذشت.
دین دارى و شادى
بعضى تصور مىکنند نمىتوان هم دین دار بود و هم شادمان، از این رو ناگزیر باید یکى را انتخاب کرد. استاد مطهرى مىگوید: بعضى از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر مىخیزند؛ شعارشان این است: اگر مىخواهى دین داشته باشى، به همه چیز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حیثیت و مقام را ترک کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر و مایه گمراهى است، شاد مباش و شادى نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر و امثال اینها.(8) وى این نظر را خلاف منطق اسلام مىداند و مىگوید: یکى از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات فطرى انسان را در نظر گفته و هیچ کدام را از قلم نینداخته است، و معناى فطرى بودن قوانین اسلامى، هماهنگى آن قوانین و عدم ضدیت آنها با فطریات بشر است.(9)
برداشت نادرست از آیه «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً جزاءً بما کانوا یکسبون؛(10) آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند؛ این جزاى کارهایى است که انجام مىدهند»، باعث شده که عدهاى تصور کنند اسلام با خنده و مظاهرشادى، مخالف و طرفدار گریه و اندوه است؛ در حالى که آیه فوق در مورد شادى خاصى است که منافقان به منظور تضعیف اراده مسلمانان از خود نشان مىدادند؛ کسانى که از شرکت در جنگ تبوک سرپیچى کردند و با عذرهاى واهى در خانههاى خود نشستند و دیگران را هم دلسرد و منصرف مىنمودند و مىگفتند: در این گرماى سوزان تابستان به سوى میدان نبرد حرکت نکنید. آنان از این عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر مىدادند و بسیار مىخندیدند. قرآن مجید به منافقان اخطار مىکند که باید کم بخندند و بسیار بگریند؛ گریه براى آینده تاریکى که در پیش دارند. از این رو در آخر آیه مىفرماید: این جزاى اعمالى است که آنها انجام مىدادند.(11) نتیجه این که آیه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نیست.
آیه دیگرى که ممکن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است که از زبان قومش مىفرماید: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین؛(12) به خاطر بیاور هنگامى که قوم قارون به او گفتند: این همه شادى مغرورانه مکن که خداوند شادى کنندگان را دوست ندارد»، در حالى که این آیه نیز، شادى خاصى را مذمت کرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است که با گناه، غفلت و فساد همراه است.
شادى در سیره معصومان
موضوع شادى به عنوان یکى از نیازهاى اساسى آدمى و عنصرى تأثیر گذار در زندگى، همواره مورد توجه پیشوایان دینى قرار گرفته است، به طورى که امیر مؤمنانعلیه السلاماین حالت عاطفى را به «فرصت» تعبیر کرده است: «اوقات السرور خلسة؛(13) مواقع شادمانى، فرصت است»؛ یعنى فرصتِ اندوختن توانایى و نشاط بیشتر. آن حضرت یکى از صفات مؤمنان را چهره بشاش و شاد داشتن دانسته و فرموده است: «المؤمن بِشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛(14) شادى مؤمن در چهرهاش و اندوهش در دلش است.»
امام علىعلیه السلامخود به این صفت آراسته بود. استاد شهید مطهرى در این باره مىگوید: «على، مردى بود بشاش، بر خلاف مقدس مآبهاى ما که همیشه از مردم دیگر بهاى مقدسى مىخواهند، همیشه چهرههاى عبوس و اخمهاى در هم کشیده دارند و هیچ وقت حاضر نیستند یک تبسم به لبشان بیاید؛ گویى لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن است. مؤمن، اندوه خودش را در هر موردى در دلش نگه مىدارد، وقتى با مردم مواجه مىشود، شادىاش را در چهرهاش ظاهر مىکند. علىعلیه السلامهمیشه با مردم با بشاشت و با چهره بشاش رو به رو مىشد؛ مثل خود پیغمبر. علىعلیه السلامبا مردم مزاح مىکرد مادام که به حد باطل نرسد؛ همچنان که پیغمبر مزاح مىکرد. یگانه عیبى که براى خلافت به علىعلیه السلامگرفتند این بود که گفتند: عیب علىعلیه السلاماین است که خنده روست و مزاح مىکند؛ مردى باید خلیفه شود که عبوس باشد و مردم از او بترسند.»(15)
پیشوایان دین در تقسیم بندى اوقات و نظم روزانه، براى مسرت و شادى جایگاه خاصى در نظر گرفتهاند. امام رضاعلیه السلاممىفرماید: کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و مناجات با خدا، ساعتى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیبهایتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند، و ساعتى را هم به تفریحات و لذایذ اختصاص دهید و با این بخش از زندگى، قادر خواهید بود آن سه بخش دیگر را به خوبى انجام دهید.(16)
در این حدیث، به نکته مهم تربیتى و روان شناختى اشاره شده و آن، تأثیر نشاط و شادمانى در آمادگى روحى و روانى انسان است، زیرا آدمى در پرتو شادمانى، با نیرویى مضاعف به فعالیتهاى روزمره خود مىپردازد.
آن حضرت در حدیثى دیگر مىفرماید: از لذایذ دنیوى (که قطعاً یک مورد از آنها شادمانى است) نصیبى براى کام یابى خویش قرار دهید و خواهشهاى دل را از راههاى مشروع و حلال بر آورید، اما در این کار به مردانگى و شخصیت شما آسیب نرسد و زیاده روى نکنید. در این صورت با استفاده از لذایذ دنیوى، بهتر به امور دنیاى خویش موفق خواهید شد.(17)
اقسام شادى
نکته مهم و اساسى آن است که اسلام هر گونه شادى را تأیید نمىکند، بلکه براى آن حد و مرزى قائل است. هر چند شادى یک هیجان طبیعى براى انسان قلمداد مىشود و از این حیث نمىتوان آن را نوع نوع کرد، اما با توجه به عامل پدید آورنده، انگیزه شادى، موقعیت زمانى و مکانى و عوارض دیگر، چه بسا بار مثبت و منفى پیدا مىکند. از این رو با نگرش دینى، شادى به دو قسم پسندیده و ناپسند تقسیم مىشود:
الف) شادى پسندیده
از نگاه دین، شادى پسندیده آن است که جهتگیرى الهى داشته باشد و یا مقدمهاى براى انجام وظایف شرعى باشد، چون طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوب واقعى، تقرب به خداست و همه حرکات و سکنات و افعال انسان باید در راستاى آن انجام گیرد تا تکامل حاصل گردد. با توجه به معیار کلى گفته شده، مىتوان براى شادى پسندیده ویژگىهاى ذیل را بر شمرد:
1 . همراه با گناه نباشد؛ 2 . با غفلت از خدا مقرون نشود؛ 3 . اعتدال و میانه روى در آن رعایت گردد.
اینک به چند نمونه از شادىهاى پسندیده اشاره مىکنیم:
1 . شادى در وقت اطاعت خدا: بهترین شادى براى مؤمن، لحظهاى است که خدا را بندگى و اطاعت کرده و از این که توفیق انجام تکالیف را به دست آورده، احساس خوش حالى مىکند. امام علىعلیه السلاممىفرماید: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه؛(18) شادى مؤمن به طاعت پروردگارش، و غمش بر گناه و عصیان است». پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهدر وصیت خود به امام علىعلیه السلامفرمود: اى على! براى مؤمن در دنیا سه خوش حالى است: دیدار با برادران دینى، افطار از روزه، و شب زنده دارى در آخر شب.(19) شخصى شادمان و مسرور خدمت امام جوادعلیه السلامرسید، حضرت فرمود: چیست که تو را شاد مىبینم؟ عرض کرد: از پدرت شنیدم که مىفرمود: بهترین روزى که سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد روزى است که توفیق خدمت و دستگیرى از برادران مؤمن نصیب او گردد و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقیر بخشش نمایم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شایسته این شادى هستى. اگر آن انفاق خود را به وسیله منت گذاشتن نابود نکرده باشى.»(20)
2 . شادى براى احیاى حق: امام علىعلیه السلامدر نامه خود به عبد الله بن عباس مىفرماید: «شادى تو باید براى احیاى حق یا نابودى باطل باشد.»(21)
3 . شاد کردن دیگران: اگر کسى بتواند با چهره گشاده و لبخندى صمیمى، غمى را از دل دوستش بزداید، با این کار، علاوه بر این که خود به نشاط رسیده، عبادت خدا را نیز به جا آورده است. امام کاظمعلیه السلامبه یکى از کارگزاران مىنویسد: «به درستى که زیر عرش خدا سایهاى است که ساکن نمىشود در آن مگر کسى که کار خیرى را براى برادر دینى اش انجام دهد، یا گرفتارى او را رفع و یا قلبش را شاد نماید.»(22)
امام صادقعلیه السلاممىفرماید: «کسى که از چهره برادر دینى اش رنج و اندوهى را بردارد، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مىنویسد».(23) در روایتى دیگر امام باقرعلیه السلاممىفرماید: «در نزد خدا، عبادتى محبوبتر از شاد کردن مؤمنان نیست».(24) روایات در این باره زیاد است، به طورى که در کتابهاى روایى باب مخصوصى به این موضوع اختصاص یافته است.
البته شاد کردن دیگران از راههاى مختلفى انجام مىگیرد؛ گاهى با توجه کردن، نگاه کردن، محبت ورزیدن، کلامى را به زبان آوردن و یا دادن هدیهاى، مىتوان شخصى را مسرور کرد و گاهى با قرض دادن و کمک مالى کردن، مىتوان خاطرى را خرسند ساخت. احادیث فوق، تمام مراتب را در بر مىگیرد.
خواهى چو خلیل کعبه بنیاد کنى
وان را به نماز و طاعت آباد کنى
روزى دو هزار بنده آزاد کنى
بِه زان نبود که خاطرى شاد کنى
البته واضح است که شاد کردن دیگران وقتى عبادت است که از راه گناه و غیر مجاز انجام نگیرد.
4 . شادى در روزهاى شادى معصومان: یکى از شادىهاى پسندیده، تشکیل مجالس جشن و سرور به مناسب موالید ائمه معصومینعلیهم السلاماست. امام رضاعلیه السلامبه ریان بن شبیب فرمود: «اگر دوست دارى در درجات عالیه بهشت با ما باشى، به حزن ما محزون و به شادى ما شاد باش.»(25)
ب) شادى ناپسند
بعضى شادىها که با هدف تکاملى انسان سنخیت ندارد و یا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت، هیجان کاذب و اذیت و آزار دیگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم و ناپسند است. در این جا به مهمترین آنها اشاره مىکنیم:
1 . شادى از طریق گناه: کسى که با گناه و معصیت خدا به شادى بپردازد، با این کار دو عمل زشت انجام داده است: یکى، خودِ معصیت، و دیگرى شادى به گناه. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «شادى به گناه، از انجام آن زشتتر است.»(26)
2 . شادى در برابر افراد محزون: شادى در برابر فرد مصیبت زده و غصهدار، دور از ادب و جوانمردى است. امام حسن عسکرىعلیه السلاممىفرماید: «از ادب انسانى دور است که آدمى در برابر افراد محزون، اظهار شادى کند.»(27)
گر لب پر خنده دارى شادمان باش ولى
ترک شادى کن چو دیدى چشم گریان کسى
3 . شادى تمسخرآمیز: یکى از شیوههاى مستکبران در برابر حق طلبان، شادى تحقیرآمیز به منظور تضعیف روحیه آنان است؛ همان گونه که فرعون در مواجهه با معجزات روشن حضرت موسىعلیه السلامخندید و شادى ظاهرى خویش را اظهار کرد.(28)
4 . شادى در برابر لغزش دیگران: بعضى افراد با دیدن لغزش دیگران یا وقوع حادثهاى مانند زمین خوردن یا تپق زدن فرد در سخن گفتن، خوش حال و شاد مىشوند. این شادى از نظر اسلام، مردود است. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «به لغزش دیگران خوش حال مشو، زیرا تو نمىدانى که زمانه با تو چه خواهد کرد».(29) تجربه نیز این موضوع را ثابت کرده است کسى که به دیگران خندیده، دیگران نیز بر او خندیدهاند.
5 . شادى مغرورانه: افراد کم ظرفیت، با دست یابى به مال و ثروت و مقام، چنان به شادى مىپردازند که از خود بى خود مىشوند. این نوع شادى، ناپسند است، چون حاکى از غرور و غفلت مىباشد. قرآن کریم مىفرماید: «اگر آدمى را پس از محنت، به نعمتى رساندیم، مىگوید: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در این حال، سرگرم شادمانى و فخر فروشى مىگردد.»(30)
6 . شادى با حرکات موزون: یکى از شادىهاى ناروا، شادى با رقص و سوت و دست زدن در مجالس لعو و لهب و شهوتآمیز همراه با مفاسد و گناهان دیگر است. البته به نظر اکثر فقها، اگر کف زدن به نحو غنایى نباشد؛ مثلاً تشویق کردن کسى، اشکال ندارد؛ اما اگر شکل غنایى به خود بگیرد، از نظر شرع، گناه محسوب مىشود. رقص نیز اَشکال مختلفى دارد؛ مانند: رقص مفسدهانگیز و بدون مفسده، رقص مختلط با نامحرم و رقص مردان در جمع مردان و زنان در جمع زنان و...، که هر یک احکام جداگانهاى دارند و باید هر کس نظر مرجع تقلید خود را در مورد آن جویا شود.
فواید شادى
1 . سلامت روان
سرور و شادى، از ابتلا به افسردگى و ناراحتىهاى روحى و روانى پیشگیرى کرده و سلامت روان را تضمین مىکند. برخى کشورها براى درمان بیمارىهاى روانى، به خنده درمانى روى آوردهاند. باشگاه خندانهاى هند، نام تشکیلاتى با اهداف بهداشت روانى است که در شهر بمبئى هند فعالیت مىکند و از استقبال زیادى برخوردار شده است. گردانندگان این تشکیلات معتقدند: عمل خندیدن، ضمن این که تنشهاى روحى و عصبى را رفع مىنماید، در بهبود اغلب بیمارىهاى روحى و حتى جسمى نیز مؤثر مىباشد.(31) امام علىعلیه السلامدر این باره فرمودهاند: «السرور یبسط النفس و یثیر النشاط؛(32) شادمانى، موجب انبساط روح و مایه وجد و نشاط مىشود.»
حق، تو را از بهر شادى آفرید
تا زتو آرامشى گردد پدید
پس در آرامش نمایى زندگى
وا رهى از مشکلات زندگى
2 . سلامت جسم
شادى، نقش مهمى در سلامتى بدن و درمان بیمارىها دارد، زیرا خنده که حاکى از نشاط و شادى است، نوعى آنتى بیوتیک طبیعى مىباشد که جسم را در مقابل بیمارىها قوى ساخته و اثر دردها را تخفیف مىدهد. «نورمن کازنیز» معتقد است که از طریق خنده، با بیمارى فلج مبارزه کرده است و اعتقاد دارد که از طریق خنده مىتواند وضعیت معکوس را به وجود بیاورد.(33) مىگویند: یک دقیقه خنده، معادل با 45 دقیقه ورزش، ارزش دارد.(34)
قرن هاست که انسان به رابطه مستقیم بین اندوه با ابتلا به انواع بیمارىها اعتقاد داشته است، اما به تازگى در یک کنفرانس علمى در آمریکا، تعدادى از کارشناسان رشتههاى مختلف پزشکى و روان درمانى، وجود این رابطه را به طور علمى مورد تأیید قرار دادند. نتیجه کنفرانس این بود که بین ناراحتىهاى روانى و بیمارىها، رابطه مستقیم وجود دارد. «دکتر واینبرگر» گفته است: بروز سرطان سینه در زنان، بالا رفتن فشار خون، سرطان ریه و بیمارى آسم، رابطهاى مستقیم با سرکوب کردن احساسات دارد و کسانى که عادت دارند از بروز عوارض خارجى اندوه و غصه جلوگیرى کنند، به این بیمارى مبتلا مىشوند.(35) به قول فردوسى:
مده دل به غم تا نکاهد روان
به شادى همى دار تن را جوان
3 . امنیت اجتماعى
رواج فرهنگ شادى و نشاط در جامعه، عصبانیت و تند خویى را کمتر مىکند، از میزان جرایم مىکاهد و از تنش و برخورد فیزیکى با مردم جلوگیرى مىنماید. بسیارى از ناهنجارىها و جرم و جنایتها، ناشى از عدم تعادل روحى افراد است. کارمندان شاد، با ارباب رجوع خود برخوردى عاطفى و محبتآمیز دارند و وظیفه خود را به طور شایسته انجام مىدهند.
4 . رشد اقتصادى
نقش شادى و نشاط در پیشبرد امور اقتصادى، غیر قابل انکار است، زیرا در این صورت، مدیران و کارمندان انرژى مضاعف پیدا مىکنند و درصد تولید و بهره ورى افزایش مىیابد. بر این اساس، بعضى از کشورها براى بالا بردن میزان تولید، سعى مىکنند در محل کار مدیران و کارگران، فضایى از شور و نشاط ایجاد نمایند.
5 . رشد معنوى
انجام هر کارى و از جمله عبادات، نیاز به حوصله و آرامش دارد. کسى که غمگین است، حوصله هیچ کارى را ندارد؛ اما افراد شاد از انجام عبادات لذت مىبرند و احساس خستگى نمىکنند. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «این دلها همانند بدنها خسته مىشوند و نیاز به استراحت دارند، در این حال به دنبال نکتههاى زیبا و نشاط آور باشید.»(36)
6 . استحکام نظام خانواده
یکى از فواید شادى و نشاط، استوارى پیوند خانواده و تأمین سلامت روان کودکان است. پدر و مادرى که در خانه، با شادى و نشاط خود، محیطى آکنده از صفا و صمیمیت را براى خود و فرزندانشان فراهم کردهاند، در حقیقت، اولین گام را در جهت تقویت روحیه و انگیزه و عزت نفس فرزندان خود برداشتهاند. رابطه مثبت زناشویى مىتواند دست مایه شادى فرزندان باشد. ریچارد استیل مىگوید: «زندگى زناشویى همراه یا بدون عاطفه مناسب با آن، کاملترین شکل تصور از بهشت و جهنمى است که ما در زندگى قادر به ایجاد، به دست آوردن و یا رسیدن به آن هستیم.»(37)
زندگى مشترک ایجاب مىکند زن و شوهر در غم و شادى یکدیگر شریک باشند. در این میان، بانوى خانواده نقش تعیین کنندهاى دارد. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «به خدا سوگند، هیچ گاه حضرت فاطمهعلیها السلامرا در زندگى به خشم نیاوردم و او را بر کارى که میل نداشت، وادار نکردم تا روزى که از دنیا رفت و او نیز هیچ گاه مرا به خشم نیاورد و از فرمانهاى من سرپیچى نکرد و هر گاه به او نگاه مىکردم، نگرانىها و غم هایم از بین مىرفت.»(38)
البته پدر خانواده نیز نباید غصههاى خارج از خانهها را به خانه ببرد. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهمىفرماید: «اگر یکى از شما در تنگنا قرار گرفت، از خانه بیرون رود و خود و خانوادهاش را محزون نسازد.»(39)
وظایف والدین در ایجاد نشاط فرزندان
دین مقدس اسلام به منظور حفظ شادابى در خانواده، توصیه هایى دارد که مهمترین آنها عبارت اند از:
1 . بازى با کودکان: جنب و جوش داشتن و ورزش کردن، فشار روانى را کاهش مىدهد و فرزندان از این طریق، انرژى درونى شان را آزاد کرده و احساس شادى و نشاط مىکنند.
لقمان حکیم مىگوید: سزاوار است شخص عاقل در زندگى خانوادگى همچون کودک باشد در شوخ طبعى، خوش اخلاقى، بازى و خوش گفتار بودن، و در جامعه، با وقار زندگى کند.(40)
2 . در آغوش گرفتن کودکان: طبق گفته روان شناسان، هر کودکى براى کسب قواى روزانهاش به چهار بار، براى افزایش انگیزه به هشت بار، و براى رشد و نمو جسمانى به شانزده بار در آغوش کشیده شدن احتیاج دارد.(41)
3 . شاد کردن کودکان: اسلام بر شاد کردن کودک بسیار تأکید کرده است. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهمىفرماید: «بهشت را خانهاى است به نام خانه شادى، کسى در آن داخل نمىشود، مگر این که کودکان را شاد کرده باشد».(42) و نیز آن حضرت فرمود: «کسى که کودکان را شاد کند، خداوند او را در قیامت شاد خواهد نمود.»(43)
عوامل شادمانى
بعضى در پاسخ به این سؤال که عوامل شادى آفرین کدام اند؟ مىگویند: نباید عوامل را مشخص کرد، چون اگر به شادى بیندیشى، در واقع شادى را از بین بردهاى؛(44) اما به نظر مىرسد این سخن درست نباشد، زیرا شاد بودن، یک نوع مهارت در زندگى است که مانند مهارتهاى دیگر، نیاز به آموختن دارد. البته هر چند در پارهاى از موارد، موروثى است ؛ ولى معمولاً شادى، امرى اکتسابى است که باید آن را به دست آورد و در حفظ و پایدارى آن کوشا بود. از طرفى، انسان براى هر کارى نیاز به آگاهى و شناخت دارد و شادى، از این قاعده مستثنا نیست.
الف) شادى، به ثروت مندى نیست
بعضى از مردم، ثروت، شهرت و قدرت را از اسباب شادى مىشمارند، اما به تجربه ثابت شده که میان ثروت و شادى، رابطه منطقى وجود ندارد. این تجربه با بررسى و تحقیقات صاحب نظران در کشورهاى مختلف نیز موافق است.(45) دکتر دیوید مایزر در کتاب خود از افرادى که با آنان مصاحبه شده، گفتههاى متعددى نقل مىکند؛ نظیر: ترجیح مىدهیم تمام ثروت خانوادگى ام را با خانهاى پر از محبت عوض کنم، یا پول به هر اندازهاى که باشد نمىتواند تأثر و غمى را که از ناراحتى فرزندانم برایم به وجود آمده، بر طرف کند.(46)
ادیب نیشابورى مىگوید:
شادى آن شادى است کز جان رویدت
تا درون از هر ملالى شویدت
ورنه آن شادى که از سیم و زر است
آتشى دادن کاخرش خاکستر است
ب) شادى، اکتسابى است
هر چند روان شناسان، افراد انسانى را از نظر شخصیت به چهار دسته تقسیم کردهاند: برون گراى روان رنجور، برون گراى با ثبات، درون گراى روان رنجور، درون گراى با ثبات، و به این نتیجه رسیدهاند که فقط برون گراهاى با ثبات، شادى را به خوبى احساس مىکنند، چون داراى ژن شادى هستند و از عاطفه مثبت بالا برخوردارند، و برون گراهاى روان رنجور در سطح متوسط قرار دارند؛ اما درون گراهاى با ثبات، عاطفه منفى اندکى را تجربه مىکنند، در عین حال ندرتاً عاطفه مثبت بالا را تجربه مىکنند؛ از این رو به ندرت شدیداً غمگین و یا بسیار خوش حال مىشوند. و درون گراهاى روان رنجور، مستعد اضطراب و عاطفه منفى اند.(47)
به نظر مىرسد وراثت، عامل تعیین کننده شادى یا غم نیست. البته نمىتوان نقش وراثت را به کلى نادیده گرفت، ولى عوامل مختلفى در شکلگیرى شخصیت انسان مؤثر است که مهمتر از همه، اراده و انتخاب خود فرد است. کسى که ژن شادى ندارد، مىتواند با توجه به عوامل شادى آفرین، آن را به دست آورد و بر اندوه و غم درونى چیره گردد و شادى را تجربه نماید.
ج) شادى، به سلامتى نیست
برخى سلامتى را عامل مهم شادى مىدانند و از این رو فکر مىکنند کسى که به هر دلیلى بیمار یا معلول و یا نقص عضو شد، دیگر نباید شاد باشد. البته سلامتى جسم در شادى انسان بى تأثیر نیست، ولى لازمه شاد زیستن، سلامتى نیست. شادى، بیش از آن که به عوامل خارجى بستگى داشته باشد، به عوامل درونى مرتبط است. در جامعه افراد فلجى را سراغ داریم که در نشاط عجیبى به سر مىبرند.
ناتوانى یا بیمارى، دل مردگى نمىآورد، بلکه احساس ناتوانى است که شادى را از انسان سلب مىکند. شاد زیستن، یک تصمیمِ همراه با عقیده و نوع نگرش است و کسى که به این تصمیم رسیده باشد، به شادى دست یافته است، چه سالم باشد و چه بیمار؛ در این صورت در ناگوارترین شرایط نیز شادمانى خویش را حفظ مىکند، خود را با هر وضعیت دشوارى تطبیق مىدهد و احساس رضایت دارد. یک ضرب المثل عربى مىگوید: اگر انسان را در دریا بیندازى، ماهى خواهد شد. اگر آدمى تصویرى منفى براى خود ساخته باشد، سموم حاصل از آن، انرژى مثبت وى را خواهد گرفت و در نتیجه، در شادترین موقعیتها، غمگین خواهد بود. در یک بررسى معلوم شد با وجود موانع فراوانى که نابینایى به همراه دارد، معمولاً این افراد به اندازه بینایان شادند.(48) «کن کایز»، کاملاً فلج بود و روى صندلى چرخ دار زندگى مىکرد، اما یک لحظه لبخند از لب بر نمىداشت؛ لبخندى که از یک شادمانى خالص، واقعى و زیبا حکایت مىکرد.(49)
اینک که مشخص شد شادى، به ثروت مندى و سلامتى نیست و وراثت نیز نقش عمدهاى در آن ندارد، پس باید علل واقعى آن را در چیزهاى دیگرى جست و جو کرد.
شاد زیستن، یک هنر، و شاد ساختن، هنرى بزرگتر است. به نظر روان شناسان، شادمانى، هنرى خدادادى نیست، بلکه مهارت است.(50) بنابر این باید هنر و مهارت آن را آموخت و پس از شناسایى، آنها را به کار بست.
مهمترین راه کارهاى شادى آفرین عبارت اند از:
1 . ایمان
قرآن مجید رسیدن به اطمینان قلبى را منحصراً در یاد خدا مىداند و این اطمینان، اساس هر نوع شادى است. پژوهشهاى روان شناسان غربى نیز نشان مىدهد که افراد معتقد به خدا و جهان آخرت و تعالیم کتاب مقدس، شادتر و براى زندگى، پر انگیزهترند. همچنین افرادى که به طور مرتب به کلیسا مىروند، شادتر از کسانى هستند که به کلیسا نمىروند.(51)
2 . رضایت و تحمل
یکى از راههاى مهم شادى، کنار آمدن با مشکلات و رضامندى از مقدرات الهى است. امام صادقعلیه السلاممىفرماید: «نشاط و شادى، در پرتو راضى بودن به رضاى خدا و یقین به دست مىآید و اندوه و غم، در شک و ناخشنودى به مقدرات الهى حاصل مىشود.»(52)
3 . عبادت
یکى از اسباب شادى و نشاط، نماز و ارتباط و مناجات با خداست. افرادى که به دعا و نماز مىپردازند، کمتر دچار نگرانى و اندوه مىشوند. امام صادقعلیه السلامبه یکى از یارانش فرمود: «چه عاملى شما را مانع شده در وقتى که غم و اندوه دنیوى برایتان ایجاد گردید، وضو بگیرد و داخل مسجد شود و دو رکعت نماز بخواند و خداوند بزرگ را صدا بزند و از او کمک بخواهد!؟ آیا نشنیدهاى کلام خدا را که فرموده: از نماز و روزه کمک بگیرید.»(53)
کسى که گناهى مرتکب شده و عذاب وجدان او را غمگین کرده، به وسیله توبه و استغفار، از احساس گناه رهایى مىیابد و نشاط اولیه را به دست مىآورد. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهمىفرماید: «کسى که بسیار استغفار کند، خداوند او را از هر اندوهى، گشایشى و از هر تنگنایى، راه نجاتى مىبخشد.»(54)
ذکر خدا، آرم بخش دل و نشاط دهنده روح است. امام صادقعلیه السلاممىفرماید: «اى سفیان! زمانى که چیزى تو را محزون ساخت، لا حول ولا قوة الا بالله زیاد بگو، زیرا این جمله، کلید شادى است.»(55)
4 . هدف مندى در زندگى
کسى که در زندگى خود هدف متعالى و معقولى را دنبال مىکند، در پى یافتن معنا در زندگى است. تلاش براى یافتن معنا در زندگى، انسان را به حرکت در مىآورد، در او شور و شوق وصف ناپذیرى ایجاد مىکند و انرژى وى را مضاعف مىسازد. روانشناس شهیر، ویکتور فرانکل که در اسارت نازىها به کشف معنا درمانى نایل گردید، در همان زمان همه نزدیکان خود را از دست داد. پدر، برادر و همسرش در تنورهاى آتش از بین رفتند. همه اعضاى خانوادهاش از بیمارى جان دادند، اما گرسنگى، سرما و شکنجه هرگز زانوان پر توان فرانکل را خم نکرد. او در این باره مىگوید: آنچه انسان را از پاى در مىآورد، رنجها و سرنوشت نامطلوب نیست، بلکه بى معنا شدن زندگى است که مصیبت بار است. معنا تنها در لذت و شادمانى و خوشى نیست، بلکه در رنج و مرگ هم مىتوان معنایى یافت.(56)
5 . مثبت نگرى
خوش بینى که نشانه سلامت روان است، مىتواند شادى را افزایش دهد. «ما تصمیم مىگیریم که دیگران را چگونه ببینیم. وقتى مىخواهیم کسى را دوست داشته باشیم، مىتوانیم بسیار صبور و شکیبا باشیم. وقتى تصمیم مىگیریم که از آدمها برنجیم، بر اشتباهات آنها دقیق مىشویم؛ پس نوع احساسى که درباره دیگران داریم به رفتارهاى آنها بستگى ندارد، بلکه به نگرش خود ما مربوط است. اکثر آدمها بیشرین وقت خود را صرف جست و جوى عیبهاى دیگران مىکنند و کمتر به خوبىهاى آنها مىپردازند.»(57)
زندگى ما بازتاب کامل اعتقاداتمان است. باورها و اعتقادات انسان، تعیین کننده کیفیت زندگى او هستند؛ «مثلاً اعتقاد شما این است که پدرها باید فرزندان خود را تشویق کنند و براى آنها هدیه بخرند. هر گاه پدرتان مطابق این اعتقاد شما رفتار نمىکند، غمگین و افسرده مىشوید و در نتیجه تصمیم مىگیرید که پدرتان را تغییر دهید. اکثر مردم هیچ وقت فکر نمىکنند که راه حل دیگرى هم وجود دارد. آیا بهتر نیست که به جاى پدر، باورهاى خود را تغییر دهیم؟ بعضىها هرگز توقع ندارند که یک رفتار خاصى را از دیگران ببینند و در نتیجه از آرامش ذهنى بیشترى برخوردارند».(58) پس براى به دست آوردن شادى، باید یاد بگیریم که اندیشه هایمان را کنترل کنیم، چون« آنچه مایه خوش بختى و شادى انسان مىشود، درون اوست، نه عوامل بیرونى». البته این را نیز باید به یاد داشته باشید که: «آنچه شما را آزرده است، نفس حادثه نیست، بلکه تفکرات شما در باره آن حادثه است.»(59)
فکرت را راست کن نیکو نگر
هست آن فکرت شعاع آن گهر(60)
منفى بافان همیشه نیمه خالى لیوان را مىبینند و با عینک بدبینى، به اطراف خود مىنگرند. اشتباهات کوچک را بزرگ مىشمارند، از کاه کوهى مىسازند و زندگى را در کام خود و دیگران تلخ مىکنند. اما مثبت اندیشان، همیشه نیمه پر لیوان را مىبینند و خطاها و لغزشهاى دیگران را نادیده مىگیرند و زندگى را نشاطانگیز مىنمایند. «آندرو متیوس» به مراجعان خود که از افسردگى رنج مىبردند، چنین توصیه مىکرد: «اولین کار براى رهایى از افسردگى و ناراحتى این است: دهانت را هنگامى باز کن که حرفى مثبت و سازنده براى گفتن داشته باشى.»(61)
پرورش حالات روحى مثبت مانند: مهربانى، همدردى، کمک به دیگران و... به سلامت و شادى روحى منجر مىشوند. اعمال و واکنشهاى ما نتیجه افکار ما هستند. پس اگر افکار مثبت و شاد داشته باشیم، زندگىمان شاد خواهد بود.
6 . در حال زیستن
شادى در گرو زندگى کردن در زمان حال است. متأسفانه بعضى از مردم به دیروز و فردا به صورت افراطى مىنگرند؛ یا حسرت دیروز را مىخورند یا خود را در آرزوهاى دست نیافتنى فردا غرق مىکنند و نشاط و آرامش را از خود سلب مىنمایند. اگر به آینده نگرى و دور اندیشى اهمیت داده شده؛ براى ساختن آینده است، اما نه به قیمت از دست دادن امروز. از طرفى، آینده مجموعهاى از امروزهاست. پس به دست آوردن آینده در صورتى است که امروز را ذخیره کنیم. لذا اشتباه است اگر امروز را فداى آینده کنیم که در این صورت، آیندهاى نیز نخواهد بود، چون مهمترین آفت آینده، از دست دادن اجزاى آن، یعنى امروز است. هر وقت توانستیم از امروز استفاده کنیم، به آینده نیز خواهیم رسید.
پیشوایان دین همواره بر این نکته مهم تأکید داشتهاند. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «گذشته عمر تو رفته است و باقى مانده آن، محل تردید است؛ پس زمانى را که در آن به سر مىبرى، براى عمل، غنیمت شمار».(62) در جاى دیگر مىفرماید: «قلبت را از اندوه گذشته آکنده مساز که تو را از آمادگى براى آینده باز مىدارد».(63) و باز فرموده است: «نگرانىهاى سال را بر نگرانى امروزت اضافه مکن، براى امروز مشکلات خودش کافى است.»(64)
سعدیا دى رفت و فردا همچنان معلوم نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
ویکتور هوگو مىگوید: «سراسر عمر ما تلاشى است پیوسته براى دست یافتن به کام یابى و سعادت، در حالى که شاید خوش بختى همین لحظهاى بود که به آن مىاندیشیم».(65) وقتى به جاى لذت بردن از هر لحظه زندگى، آن را صرف آماده شدن براى آینده مىکنیم، در واقع شادمانى خود را به تعویق مىاندازیم. ما توانایى خویش را براى تجربه کردن و لذت بردن از زمان حال از دست مىدهیم. پس وقتى فرصت شادمانى داریم، آن را از دست مىدهیم.(66)
صائب تبریزى مىگوید:
حالِ ما را غم آینده مشوّش نکند
در بهاران، نبود فکر زمستان ما را
در روایات اسلامى، از «امروز» به عنوان غنیمت و فرصت یاد شده که دقیقاً همان چیزى است که از سوى کارشناسان امور تعلیم و تربیت و روان شناسان، در جهان امروز مطرح شده است.
7 . تبسم و خنده
یکى از اسباب مسرت و شادى، تبسم و لبخند مىباشد. این موضوع از نظر علمى نیز ثابت شده است. متخصصان مىگویند: در یک قهقهه، شانهها، گلو، گردن و دیافراگم تکان مىخورند، به طورى که عضلات بعضى افراد که عادت به خنده درست و حسابى ندارند، دچار گرفتگى مىشود، قلب تندتر مىزند، فشار خون بالا مىرود و سطح اکسیژن خون افزایش مىیابد؛ همچنان که تعداد دفعات تنفس بیشتر مىشود. احتمالاً مهمتر از همه، اندورفین، داروى مغزى، ترشح مىشود که نه فقط در انسان احساس سرخوشى به وجود مىآورد، بلکه از نظر بسیارى از پزشکان، یکى از بهترین داروهاى طبیعى است.(67)
هر کس در روابط اجتماعى خود با دیگران، به کار کرد خنده و اهمیت آن در ایجاد شادى پى برده است. پیشوایان دین به خصوص پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهخنده رو بودند. در روایتى آمده است: رسول خداصلى الله علیه وآلههنگام سخن گفتن تبسم مىکرد.(68) البته خندیدن باید به گونهاى باشد که شخصیت انسان آسیب نبیند و با وقار و متانت در تضاد نباشد. در این صورت، خنده، به موقع و متعادل خواهد بود. امام علىعلیه السلامدر توصیف پرهیزگاران مىفرماید: «اگر بخندد، صدایش به قهقهه (خنده صدادار) بلند نمىشود.»(69)
8 . شوخى
با مزاح و شوخى، خاطرات غمانگیز فراموش مىشود و طراوت و شادى جایگزین آن مىشود. اغلب اتفاقات و حوادث ناراحت کننده زندگى را مىتوان با روح شوخى و بذله گویى به امورى خوشایند و قابل تحمل تبدیل کرد. بر این اساس، اسلام شوخى و بذله گویى را به منظور به دست آوردن نشاط روحى تجویز کرده و براى زدودن کسالت و ملالت، در چهارچوب نظم اخلاقى، مطلوب شمرده است. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآلهیکى از صفات مؤمن را شوخ طبعى و زنده دل بودن دانستهاند.(70) امام صادقعلیه السلامبه یکى از یارانش فرمود: «شوخى شما اصحاب با یکدیگر چه مقدار است؟ گفت: کم است. حضرت فرمود: این گونه نباشید، به درستى که شوخ طبعى از حُسن خلق است. شما بدین وسیله برادرتان را شاد مىکنید؛ همان گونه که رسول خداصلى الله علیه وآلهاهل شوخى و مزاح بودند تا سرور و شادى را در قلب اصحاب ایجاد کنند.»(71)
البته از نظر اسلام، شوخى باید معقول و منطقى باشد و از حد اعتدال خارج شود. روایاتى که از شوخى کردن نهى کردهاند، ناظر به مواردى است که اصول اخلاقى در آن رعایت نشده باشد. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «کسى که زیاد مزاح کند، شکوه و وقار او کم مىشود.»(72)
9 . خودآرایى
آراستگى ظاهرى، جذابیت به همراه دارد، ناخواسته توجه دیگران را به سوى انسان جلب مىکند و ارتباط صمیمانهاى را ایجاد مىنماید که در پرتو آن، شادمانه زیستن پرورش خواهد یافت.
10 . بوى خوش
یکى از عوامل نشاط آور، استفاده از بوى خوش است. انسان با استشمام بوى خوش، نیرویى تازه مىگیرد و به وجد مىآید. عطر زدن از سنتهاى پسندیدهاى است که اسلام بر آن تأکید کرده است. امام صادقعلیه السلاممىفرماید: «رسول خداصلى الله علیه وآلهبراى بوى خوش، بیشتر از خوراکش خرج مىکرد.»(73)
11 . پوشیدن لباسهاى روشن
امروزه این نظریه روان شناسان به اثبات رسیده است که رنگها مىتوانند بیانگر خلق و خو و احساسات و حالات درونى انسان باشند.(74) بر این اساس، براى هر رنگى ویژگى و خواصى ذکر شده است. بدون تردید رنگ روشن مثل سفید و یا سبز، مفرح و بهجت آور است. از این رو پزشکان و جراحان در اتاقهاى عمل، از این رنگ استفاده مىکنند تا امید به زندگى را در دل بیماران خود ایجاد نمایند. معمولاً در جشنها و عروسىها از لباس سفید استفاده مىکنند که پیام آور شادى، نشاط، عشق و محبت است. اسلام به پوشیدن لباسهاى روشن، به ویژه سفید توجه زیادى مبذول داشته است. امام باقرعلیه السلاممىفرماید: «هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست».(75) از سوى دیگر، استفاده از لباس سیاه که غمانگیز مىباشد، مکروه اعلام شده است. امام علىعلیه السلاممىفرماید: «لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است.(76) (البته چادر، عمامه و لباس سیاه براى عزادارىها استثنا شده است و چه بسا گاهى اوقات موجب وقار و نشاط زنان در جامعه ما باشد).
12 . ورزش
تحرک جسمى و فکرى در زندگى ماشینى امروز، در تعادل روحى انسان بسیار مؤثر است. به تجربه ثابت شده که پس از انجام حرکات ورزشى، سرخوشى و طراوتى به آدمى دست مىدهد که شاید تا آخر روز اثرش باقى باشد. ضمن این که بر رفتارهاى تحصیلى و شغلى نیز اثر مىگذارد.
13 . تغذیه مناسب
پژوهشها نشان دادهاند که صبحانه مناسب و حاوى مختصرى مواد قندى، سهم به سزایى در شادى روزانه دارد. همچنین برخى پروتئینهاى موجود در گوشت و سبوس غلات و ویتامینهاى «ب»، نقش مؤثرى در شادى بخشى و پیشگیرى از افسردگى دارد. نقش سبزیجات و میوهها، به ویژه سیب، پرتقال، زیتون و شیر در افزایش نشاط، غیر قابل انکار است.(77)
14 . مسافرت
سیر و سفر و تغییر محیط و جابه جایى، زندگى را از یک نواختى ملال آور خارج مىکند و نشاط و شادکامى را به ارمغان مىآورد. در شعرى که به امام علىعلیه السلامنسبت داده شده، آمده است: براى رسیدن به ترقى و تعالى، از وطنهاى خود دور شوید و مسافرت کنید که در سفر پنج فایده است: تفریح و انبساط روح؛ تحصیل درآمد و تأمین معاش؛ فرار گرفتن علم و تجربه؛ یادگیرى آداب زندگى و آشنایى با افراد فاضل.(78)
15 . رویکرد به ادبیات و شعر
شعر و شادى، هر دو منشأ درونى دارند و بین آنها رابطه مستقیم برقرار است. از این رو هر گاه انسان بخواهد احساسات و عواطف خود را بروز دهد، از شعر استفاده مىکند. وقتى کسى غمگین مىشود، اقدام به آواز خوانى مىکند. اگر علتش را جویا شوید، مىگوید: دلم گرفته است و مىخواهم غمهایم را فراموش کنم.
16 . اعتماد به نفس
یکى از اسباب شادى، اطمینان به خود و تجربه آن در عمل است. خانم الیزابت هارلوک، روان شناس معاصر «سه میم» را عوامل اصلى شادى مىداند: 1 - محبوبیت؛ 2 - مقبولیت؛ 3 - موفقیت.(79) این «سه» وقتى حاصل مىشود که انسان به خود اعتماد داشته باشد.
تکنیکهاى تقویت اعتماد به نفس و کسب شادى
1 . خود را سرزنش نکنید: سرزنش و سرکوفت زدن به خود، نشاط و شادمانى را از شما سلب مىکند، زیرا نسبتهاى ناروا به خود دادن، در ضمیر ناخودآگاه باقى مىماند و از ضمیر ناخودآگاه پیامهاى منفى به ذهن مخابره مىشود و در این شرایط احساس مىکنید که توان انجام کارى را ندارید. البته این گفته بدان معنا نیست که اشتباهات را نادیده بگیرید، بلکه نشان مىدهد که راجع به نقاط ضعف و قدرت، باید قضاوت منصفانه داشت.
2 . خود را تشویق کنید: انتظار نداشته باشید که دیگران از شما تعریف کرده و یا شما را تشویق کنند. چه بسا بى توجهى یا حسادت و نظایر آن باعث مىشود که دیگران کمتر شما را تشویق کنند، ولى خودتان را هر چند وقت یک بار تحسین کنید و پاداش بدهید. این امر، وجودتان را از شور و شوق و شادمانى لبریز مىکند.
3 . بر نقاط قوت خود پافشارى کنید: بالیدن به توانایىهاى خود، برچسب منفى به خود نزدن و برجسته کردن امتیازات، احساس رضایت و خرسندى به شما خواهد داد. پس با هر نوع تفکر منفى برخورد کنید تا غم و غصه شما را فرا نگیرد.
4 . محدودیتها و کمبودهاى خود را بپذیرید و با آنها کنار بیایید، از مشکلات نهراسید و به شکستها نیندیشید، بلکه به موفقیتها فکر کنید و بدانید فقط شما نیستید که داراى این مشکل هستید. از این طریق، جرئت پیشروى و مسئولیت پذیرى پیدا مىکنید و شادى بر زندگىتان حاکم خواهد شد.
17 . حضور در جمع افراد شاد
بعضى از محققان، برقرارى ارتباط با خویشاوندان و تشکیل اجتماعات خانوادگى و محافل دوستانه و صمیمى و بحث و گفت و گو با آنان را در ایجاد شور و نشاط درونى مؤثر مىدانند. همچنان که آدم عبوس و غمگین، دیگران را اندوهگین مىکند، انسان متبسم و خنده رو نیز دیگران را به شادى وا مىدارد.
18 . خوش سخنى
در همه زیبایىها، سخن زیبا از جایگاه خاصى برخوردار است، زیرا از یک طرف، سخن زیبا شادى ساز است و از طرفى دیگر، سایر زیبایىهاى عالم به وسیله سخن بیان مىشود. سخن و کلام، هم در کمال و شادى انسان مؤثر است و هم در سقوط و غم و اندوه وى اثر دارد و این، بستگى به انتخاب کلمات و طرز اداى آن دارد. مسائلى که در این باره باید مورد توجه قرار گیرد تا سخن زیبا تأثیر خود را در شاد زیستن حفظ کند، عبارت اند از: 1 . سخن، گزنده و نیش دار نباشد؛ 2 . همراه با ادب اسلامى باشد؛ 3 . با تبسم همراه گردد؛ 4 . آهنگ متنوع داشته باشد؛ 5 . با گرمى و صمیمیت درونى همراه باشد.
پى نوشت ها:
1) فرهنگ فارسى عمید، واژه شاد و شادى.
2) ابوالفضل طریقه دار، شرع و شادى، ص 24.
3) مقالات فلسفى، ج 2، ص 66.
4) نشریه پیوند، ش 297، ص 33.
5) مایکل آیزنک، روانشناسى شادى، ترجمه خشایار بیگى و مهرداد فیروز بخت، ص 12.
6) روزنامه انتخاب، 7 آذر 79، ص 8.
7) خسرو امیر حسینى، مهارتهاى شاد زیستن، ص 62 و 63.
8) امدادهاى غیبى، ص 56 و 57.
9) همان.
10) توبه (9) آیه 82.
11) تفسیر نمونه، ج 8، ص 63 و 64.
12) قصص (28) آیه 76.
13) غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 272.
14) نهج البلاغه، قصار 333.
15) مرتضى مطهرى، سیرى در سیره نبوى، ص 239 - 240.
16) بحارالانوار، ج 75، ص 321.
17) همان.
18) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 136.
19) بحارالانوار، ج 77، ص 52.
20) محمود اکبرى، غم و شادى، ص 38.
21) نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 166.
22) بحارالانوار، ج 48، ص 174.
23) اصول کافى، ج 2، ص 206.
24) وسائل الشیعه، ج 11، ص 569.
25) بحارالانوار، ج 44، ص 286.
26) میزان الحکمه، ج 3، ص 463.
27) بحارالانوار، ج 75، ص 374.
28) زخرف (43) آیه 47.
29) میزان الحکمه، ج 7، ص 149.
30) هود (11) آیه 10.
31) خندههاى بلند، ص 23.
32) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 113.
33) خسرو امیر حسینى، همان، ص 71.
34) همان، ص 72.
35) روزنامه جمهورى اسلامى، 5 / 7 / 72.
36) نهج البلاغه، قصار 188.
37) خسرو امیر حسینى، همان، ص 156.
38) کشف الغمه، ج 1، ص 363.
39) وسائل الشیعه، ج 12، ص 12.
40) لئالى الاخبار، ج 2، ص 209.
41) نشریه پیوند، ش 292، ص 34.
42) کافى، ج 6، ص 49.
43) کنز العمال، حدیث 6009.
44) مهدى بهادرى نژاد، شادى و زندگى، ص 26.
45) همان.
46) همان.
47) ر.ک: مایکل آیزنک، همان، ص 53 - 56 و ابوالفضل طریقه دار، همان، ص 35.
48) مایکل آیزنک، همان، ص 158 - 159.
49) وین دایر، عظمت خود را در یابید، ترجمه محمد رضا آل یاسین، ص 46.
50) باربارا آنجلیس، لحظههاى ناب زندگى، ترجمه شهرزاد لولاچى، ص 19.
51) مجله حدیث زندگى، ش 9، ص 45.
52) بحارالانوار، ج 68، ص 159.
53) همان، ج 66، ص 342.
54) نهج الفصاحه، حدیث 2941.
55) بحارالانوار، ج 75، ص 201.
56) ویکتور فرانکل، انسان در جست و جوى معنى، ترجمه دکتر نهضت صالحیان و مهین میلانى، ص 225.
57) اندرو متیوس، آخرین راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلى راد، ص 96.
58) همان، ص 62.
59) همان، ص 164.
60) مثنوى معنوى، دفتر دوم، بیت 860.
61) آندرو متیوس، ص 83.
62) میزان الحکمه، ج 8، ص 4036.
63) غررالحکم و دررالکلم، ج 6، ص 345.
64) همان، ص 329.
65) ابوالفضل طریقه دار، همان، ص 36.
66) بارباراد آنجلیس، همان، ص 9.
67) روزنامه ایران، 8 آبان 1379، ص 1.
68) مکارم الاخلاق، ج 1، ص 20.
69) نهج البلاغه، خطبه 184.
70) بحارالانوار، ج 74، ص 153.
71) اصول کافى، ج 2، ص 663.
72) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 591.
73) وسائل الشیعه، ج 1، ص 443.
74) خسرو امیر حسینى، همان، ص 179.
75) بحارالانوار، ج 78، ص 330.
76) همان، ج 83، ص 248.
77) مجله حدیث زندگى، همان، ص 46.
78) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 22.
79) مجله حدیث زندگى، همان، ص 45.
با معارف اسلامى آشنا شویم ـ ش 60