عوامل خودکشی
پژوهشگران در امور تربیتی و روانی درباره عوامل خودکشی عناوین زیادی را بیان داشته اند که اینک به برخی از این عناوین اشاره می نماییم.
"ارویل استنگل" در کتاب خودکشی می نویسد:
"روانشناسان اغلب کوشش داشته اند که میزان هایی را که حاکی از وقوع عمل خود کشنده است فهرست بندی کند، یکی از این فهرستها به ترتیب زیر است.
1- افسردگی همراه با احساس گناه، تحقیر و متهم ساختن خود توأم باتنش و تشویق.
2- هیپوکندریای شدید، یعنی تمایل به شکایت کردن مداوم.
3- بی خوابی همراه با توجه زیاد به این مسئله .
4- ترس از آزردن دیگران، یاخود، یااز کف دادن کنترل.
5- قصد خودکشی قبلی.
6- اشتغال ذهن و صحبت درباره خودکشی.
7- بی علاقگی و عدم دلسوزی خویشان، یازندگی گوشه گیرانه .
8- سابقه خودکشی در خانواده.
9- سابقه از هم پاشیدگی خانوادگی قبل از سن پانزده.
10- بیماری جسمانی شدید.
11- اعتیاد به الکل یا داروها.
12- مقارن مراحل نهایی یک دوره بیماری افسرده کننده هنگامی که حالت افسردگی هنوز باقی است، اما نیروی اولیه در حال برگشت است، خطر خودکشی به خصوص زیاد است." (10)
و در کتاب خانواده و مسایل نوجوانان و جوانان آمده است که این امور از عوامل خودکشی است:
"1- شکست و ناکامی در یک امر به گونه ای که انسان احساس می کند با این ناکامی ادامه زندگی به رفع و به مصلحت او نیست.
2- فقر و محروبیت برای آنها که تاب و توانش را ندارند و آن را برای خود ضایعه ای جبران ناپذیر می شمارند.
3- احساس گناه از یک امر که خود موجب اضطراب است و گمان فرد این باشد که آن قابل جبران نیست.
4- احساس رسوایی از ارتکاب عملش به صورتی که براساس آن آبرویش را در بین جمع بر باد رفته احساس کند.
5- احساس بی پناهی و بی کسی، بدین معنا که فکر کند، دیگران از او نفرت و انزجار دارند.
6- احساس نفرت و انزجار نسبت به دیگران به صورتی که گمان کند، با زندگی آنها مرگ برای او گواراتر است.
7- میل به انتقام به گونه ای که فکر کند با مرگ خود ضربه جبران ناپذیری بر دیگران وارد آمده است.
8- مجازات خود از طریق مرگ برای جبران ستمی که نسبت به دیگران روا داشته است.
9- آشکار ساختن خشم و پرخاشگری، خشمی که دیگر بیرونی و علنی شده است و نمی توان آن را در خود نگهدارد.
10- وجود بیماری های روانی که در مواردی آدمی را از خود بیگانه می سازد، آن چنان که انسان خود را چون حیوانی لایق کشتن می داند.
11- احساس این که دردها و رنجهای موجود او را به مرگ می کشاند ولی با مدت و زمانی طولانی تر، پس او خود را راحت می کند و زودتر از رنج خلاصی می یابد. (11)
ودر کتاب عقده های روانی آمده است که علل خودکشی این عوامل می تواند باشد.
افسردگی، اعتیاد به الکل، انزواگرایی و دل مردگی، جلب توجه دیگران به خود، از دست دادن محبوب(جوانان می خواهند به آن محبوب از دست رفته مثل مادر ملحق شوند و برای این امر به خودکشی اقدام می کنند، و در مردان مسن ملحق به زن مرحوم خود عامل خودکشی است.) پیری، بدرفتای اجتماعی، بیماریهای روانی، تنهایی و حوادث بد. (12)
- براساس تحقیقی که در دانشگاه "پردو" در ایالت "ایندیانا" انجام شد، معلوم شد که ده درصد از سالمندانی که از بیماری سختی رنج می برند، ترجیح می دهند خودکشی کنند. (13)
جیمز کاستلی می گوید: خودکشی بر دو نوع است ناقص و کامل.
"در خودکشی ناقص عامل خودکشی، تقاضای کمک است. و نیز گوشه گیری و انزوای اجتماعی و نیز عامل مهم دیگری که در خودکشی های ناقص نقش دارد. و آن انتظار و هم آلود ورمانتیکی است که فرد متوقع است که مرگ به عنوان پاسخ نهایی مشکلات به دنبال داشته باشد و عامل دیگر: پیدا کردن راهی برای حل مشکلات". (14)
"پاول پرتزل" د رکتاب "درک افراد مایل به خودکشی و مشاوره دادن به آنان" می نویسد که فشار روانی باعث خودکشی می شود.
این فشار روانی ممکن است حادثه ای ناخوشایند برای شخص باشد که وی در کنترل خود دچار مشکل شود و یا ناشی از مراحل عادی رشد مانند آغاز بلوغ یا یائیسکی و یا فرا رسیدن دوران پیری.
رایج ترین دلایل خودکشی که در یادداشتها آمده است عبارت است از:
- بیماری و درد و رنج همراه با آن
- ناکامی در روابط عشقی.
- تنهایی
- اختلافات زناشویی
و کمترین دلایل:
- مشکلات مادی
- احساس حقارت
- ندامت از اعمال گذشته
- انتقام جویی" (15)
برخی از مسوولان امور بازپرسی جنایی گفته اند که خودکشی در ایران علل جسمانی، روانی، عاطفی متعددی دارد که مهمترین آن عبارت است از:
- بیماری دردناک و صعب العلاج
- نقص عضو
- افسردگی روحی و روانی
- اعتیاد
- با انگیزه اقتصادی، مشکلات مادی، اخراج از کار، از دست دادن پایگاه اجتماعی، ترس از تنگدستی، ورشکستگی و ...
- ناکامی در امر ازدواج
- اختلافات خانوادگی
- شکست در تحصیل
- عدم توانایی تحمل احساس رنج و اندوه از خشونت، بدرفتاری، ناامیدی، محرومیت از محبت و شکت عدم ایمان واقعی به خدا. (16)
نکته ای مهم درباره علل خودکشی
دکتر "هارتیلوس" محقق سوئدی درباره خودکشی می گوید:
پیشرفتهایی که عمیقاً باعث تحول زندگی زنان شده است،مسوول بالا رفتن خودکشی در بین آنان است. هم چنین مدنیت، روگردانی از مذهب و بی قیدی در مسایل عاطفی و مدنیت ، روگردانی از مذهب و بی قیدی در مسایل عاطفی و جنسی(که مهمترین عامل به وجود آورنده احساس پوچی و بریدگی از زندگی است.) از عوامل خودکشی است. (17)
برخی دیگر از روانشناسان معتقدند که هیچ چیز بیش از بی ثباتی عاطفی زن را به طرف خودکشی نمی کشاند. گوشه گیری های طولانی که از احساس بی ثباتی اوضاع خانوادگی و عاطفی برای یک زن به وجود می آید او را سریع تر به طرف خودکشی می راند. (18)
یکی از روانشناسان دانشگاه بروکسل می گوید:
علت روز افزونی اخیر خودکشی در کشورهای اروپایی را بایستی در تغییر و تحول آن جوامع جستجو کرد. یا به عبارت دیگر دگرگونی جوامع اروپایی را می توان راهگشای حل این مشکل جانسوز قلمداد نمود. مدرنیزه شدن نیروی کار، تحرک بیش از پیش اجتماعی و جغرافیایی و فرایندهای ناشی از سستی ساختارهای فامیلی و پیوندهای خانوادگی از جمله عواملی است که همگی در این راستا نقشی را ایفا می کند." (19)
آماری از خودکشی و رهیافت هایی از آن
سازمان بهداشت جهانی در سال 1951 آماری از خودکشی، آدمکشی و الکیم را در چند کشور مهم اروپایی و آمریکایی شمالی ارایه نمود که اینک از نظرتان می گذرد. (20)
جدول زیر، میزان خودکشی، آدمکشی و الکلیسم را در چند کشور مهم اروپایی و آمریکای شمالی نشان می دهد:
جدول 1 / برحسب 100000 نفر افراد بالغ
کشور
خودکشی;
آدمکشی;
دانمارک
09/35
67/0
سوئیس
72/23
42/1
فنلاند
35/23
45/6
سوئد
74/19
01/1
ایالات متحده امریکا
52/15
5/8
فرانسه
83/14
53/1
پرتغال
24/13
79/2
انگلستان
43/13
863/0
استرالیا
03/13
57/1
کانادا
40/11
67/1
اسکاتلند
06/8
52/0
نروژ
84/7
38/0
اسپانیا
71/7
88/2
ایتالیا
67/7
38/7
ایرلند شمالی
82/4
13/0
جمهوری ایرلند
70/3
54/0
جدول 2
کشور
جمع خودکشی و آدمکشی
دانمارک
76 /35
سوئیس
14/25
فنلاند
80/29
ایالات متحده امریکا
02/24
سوئد
75/20
پرتغال
03/16
فرانسه
36/16
ایتالیا
05/15
استرالیا
60/14
انگلستان
29/14
کانادا
07/13
اسپانیا
59/10
اسکاتلند
58/8
نروژ
22/8
ایرلند شمالی
95/4
جمهوری ایرلند جنوبی
24/4
جدول 3 / تعداد تقریبی الکلهک
کشور
با عواقب و عوارض بیماری یا بدون آن در 1000000 نفر افراد بالغ
ایالات متحده امریکا
3،952 (1948)
فرانسه
2،850 (1954)
سوئد
2،580 (1948)
سوئیس
2،385 (1947)
دانمارک
1،950 (1948)
نروژ
1،560 (1947)
فنلاند
1،430(1947)
استرالیا
1،340 (1947)
انگلستان
1،100 (1948)
ایتالیا
550 (1942)
"اروین استنگل" می نویسد:
خودکشی با اسلحه گرم بیشتر در مردها است و بر طبق آمار نسبت آن شصت و پنج است.
خودکشی با وسایل تیز و برنده در مردها بیشتر است به نسبت چهل و سه به سیزده.
خودکشی به صورت مسمومیت در زنها بیشتر است. به نسبت نصد و نود و هشت به سیصد و شصت و دو. (21)
بسیاری از اقدام کنندگان به خودکشی سابقه از هم پاشیدگی خانوادگی در زمان کودکی داشته اند. (22)
جیمز کاستلی در کتاب خودکشی می نویسد:
در برابر هر خودکشی کامل و موفق هشت تا صد مورد خودکشی ناقص و ناموفق وجود دارد. از هر ده نفری که مرتکب خودکشی می شوند هشت نفر از آنان پیشاپیش در مورد قصد و نیت خود هشدار می دهند.
در آمریکا میزان خودکشی در میان مردان همزمان با افزایش سن، پیوسته بالا می رود و مردان مسن یکی از بزرگترین ریسکها در اقدام به خودکشی را دارا هستند.
هم چنین میزان خودکشی در بین زنان از سنین نوجوانی تا پنجاه سالگی افزایش می یابد.
و سپس پیوسته رو به کاهش می نهد.
هم چنین میزان خودکشی در بین مجردین بالاتر از متاهاست و در بین زن و شوهرهای مطلقه بیش از مجردین است.
و در میان زوجهای بی فرزند بیش از زوجهایی است که دارای فرزندند.
ونیز میزان خودکشی در بین افراد شهرنشین بیش از مناطق روستایی است.
در میان نظامیان بیش از مردم عادی است.
در میان پروتستانها بیش از کاتولیکهاست
و در میان کاتولیکها بیش از یهودیان است. (23)
در کتاب عقده های روانی آمده است.
خودکشی در محله های فقیر نشین کمتر است از محله های متوسط نشین و در محله های پرجمعیت خیلی کمتر است از محله های کم جمعیت کسانی که به افسردگی شدید دچارند بیش از بیماران دیگر خودکشی می کنند. و بعد از افسردگی اعتیاد به الکل بیشتر آمار خودکشی را به خود اختصاص داده است. (24)
حدود یک سوم از مردان هلندی که مرگ آنان در سنین بیست و پنج تا سی و چهار است خود باعث نابودی خویش می شوند و با اقدام به خودکشی جان خود را از دست می دهند. (25)
دکتر مهدی بلایی پزشکی در سال 1368 ه.ش پس از تحقیق بر روی 4097 نفر از کسانی که در ایران اقدام به خودکشی نمودند آماری بدین شرح ارائه نمود.
الف: از نشر عامل خودکشنده
67% خودکشی ها بر اثر اختلافات خانوادگی است
و 26% از آنان بر اثر مالی و بیکاری است
و 6% بر اثر بیماریهای روانی است.
ب: از نظر تشکیل خانواده
53% از افراد خودکشی کرده که در بیمارستان بستری شده اند متاهل اند.
و 45% از این عده مجردند.
و 21% از این عده مطلقه اند.
ج: از نظر شغل
49% از افراد خودکشی کرده که در بیمارستان بستری شده اند خانم خانه دارند.
و 29% از این عده بیکارند.
و 14% از این افراد محصلند. (26)
ره یافتهایی چند با توجه به آمارها
با توجه به ارقام و آماریهایی که مربوط به پدیده خودکشی موجود است، میتوان به این حقایق پی برد.
- خودکشی در میان طبقات مرفه بیشتر است.
- خودکشی در ثروتمندترین کشورهای دنیا کاملاً رایج است.
- با بالا رفتن سطح زندگی و تقلیل فقر عمومی خودکشی افزایش پیدا کرده است.
"ارقام و آمار نشان می دهد که بین افزایش خودکشی با افزایش رفاه رابط دارد." (27)
- الکلیسم با خودکشی رابطه مستقیم در د و این دو پدیده هر دو در ارتباط با فقر معنوی و پدیده انحطاط قرارد دارد. (28)
- خودکشی به انسجام اجتماعی بستگی دارد.
هر چه انسجام اجتماعی بیشتر باشد، اقدام به خودکشی کمتر است. (29)
- بین خودکشی و این امور رابطه مستقیم وجود دارد:
جنس مذکر، ازدیاد سن، بیوه گی ، مجرد یا مطلقه بودن، نداشتن فرزند، تمرکز جمعیت، اقامت در شهرهای بزرگ، سطح زندگی بالا، بحران های اقتصادی، اعتیاد به الکل، سابقه اختلاف خانوادگی در زمان طفولیت، اختلال روانی و بیماری های جسمی (30)
- بین خودکشی و این عوامل رابطه معکوس وجود دارد:
جنس مونث، جوانی، تراکم اندک جمعیت (التبه به شرطی که تراکم خیلی کم نباشد) ، مشاغل روستایی، تعلقات مذهبی، تاهل، تعداد زیاد فرزندان، تعلق نداشتن به طبقات اجتماعی- اقتصادی پایین تر و جنگ (31)
تحلیلی چند درباره خودکشی
روان شناسان درباره تحلیل پدیده خودکشی نظریاتی را بیان داشته اند که اینک به مهمترین آنها اشاره می شود:
- خودکشی معلول حمله پرخاشگرانه
در کتاب عقده های روانی آمده است:
"روانکاوان عقیده دارند که خودکشی و یا اقدام به خودکشی در واقع در حکم یک حمله پرخاشگرانه است که فرد به محبوبش و یا به طور کلی به اجتماع می کردند. (32)
- خودکشی معلول احساس تنهایی و دوری از اجتماع به عقیده دورکهایم افرادی که خانواده تشکیل نداده اند جزء اجتماع نشده اند و بیشتر در معرض خودکشی هستند به همین جهت خودکشی در مجردها بیشتر از متأهلها است. (33)
- خودکشی معلول نیروی مرگ یا تاناتوس (Thamatas)
فروید می گوید: در همه انسانها یک نیروی زندگی یا اروس ( Eras) و یک نیروی مرگ یا " تاناتوس" وجود دارد.اروس و تاناتوس پیوسته با هم در جنگ و ستیزند و خودکشی به عنوان پیروزی نهایی نیروی مرگ یا تاناتوس بر نیروی زندگی یا اروس است.
(البته این نظریه فروید از نظر روانکاوان و خودکشی پژوهان مورد تایید قرار نگرفته است. آنان منکر چنین نیرویی در خود انسانند. (34)
خودکشی معلول سه میل
به عقیده کارل منینگر(Carlmemhnger ) خودکشی به مثابه فراگیری سه قسمتی است که شامل میل به کشتن، میل به کشته شدن و میل به مردن است آرزوی کشتن ناشی از احساس پرخاشگری و تمام متون پرخاشگری به ما می گوید که پرخاشگری برخاسته از ناکامی در رسیدن به یک هدف مهم است.
چون حساس گناه (عذاب وجدان)، این احساس پرخاشگرانه را فرا می گیرد، پرخاشگری به درون شخص بر می گردد و متعاقب آن تبدیل به آرزوی کشته شدن می شود.
در سومین مرحله یعنی هنگامی که آن آرزوی مرگ اولیه با فشارهای بغرنج و پیچیده دو مرحله نخست ترکیب می شود آرزوی مردن را پدید می آورد.
البته این مرحله آرزوی مردن به ندرت پیش می آید (35)
اریک فروم روانکاو آلمانی می گوید:
موارد زیادی از خودکشی معلول این حس است که زندگی شکستی بیش نیست و ارزش زنده ماندن را ندارد.
خودکشی مانند ورشکست، شدن سوادگری است که دیگر امید به جبران زیانهای خود را ندارد. (36)
تحلیلی فرا مادی درباره خودکشی
با توجه به آیات و روایات اسلامی اینک به تحلیلی درباره پدیده خودکشی می پردازیم. و می گوییم:
آدمی به بهترین شالوده ها بنا شده است که از این بهترین شالوده ها قرآن به (احسن تقویم) تعبیر نموده است (37)
در این "احسن تقویم" و یا بهترین شالوده ها استعدادها و یا تمایلات تعالی وجود دارد آدمی می خواهد به بالا و بالاتر پربگشاید و پرواز کند.
در این شکوفایی استعدادها و حرکت به سوی تعالی ایمان و تقوا لازم و ضروری است آدمی اگر از این دو "ایمان" و "تقوی" بهره مند شد. به سوی تعالی حرکت می کند و گرنه به سوی انحطاط می رود.
حرکت به سوی تعالی و ایمان به خدا و زندگی آخرت فطری است به همین جهت است که انسانها مرده های خود را به خاک می سپارند و این امر حتی در عصر حجر هم وجود داشت. این تدفین مردگان، حکایت از عقیده آدمی به بقای روح و زندگی آخرت و قیامت دارد.
بنابراین می گوییم بشر فطرتاً در پی کمال و یا عزت است.
حال به هر راهی که تصور کند که میتواند به کمال و عزت برسد، قدم می نهد، او به دنبال پول و ثروت می رود به خیال این که پول و ثروت برایش عزت و سعادت می آورد. در پی کسب مقام و قدرت نظامی وسیاسی و مانند آن است به این امید که به کمال برسد، در پی کسب علوم مادی و طبیعی تلاش می کند، این هم به هیمن انگیزه و امید. همه بگوید و به مقام خوشنودی برسد، غافل از این که هیچ یک از اینها برای او عزت نمی آورد و او را به مقام خشنودی نمی رساند.
آنچه که برای او عزت می آورد: ایمان، تقوی، تسلیم و توکل به خداوند سبحان است اما بشر گمراه به جای قرب به خدا به پول، و مقام و مانند آن دل خوش کرده است و سراب را آب می پندارد و به سویش می رود و به آن نمی رسد بلکه بیشتر گمراه می شود و در مسیر انحطاط فرو می رود در این باره قرآن می گوید: " انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد، همانا زندگی دنیا لعب، لهو و زینت و تفاخر و تکاثر در مال و فرزند است". (38)
کسی که زندگی پست را اداره کند به پنج فعالیت پست است وکارش از این پنج چیز بیرون نیست (لعب ، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر) اولین قدم در انحطاط خواستن زندگی پست دنیوی به جای قرب خداوندی است.
قدم بعدی در انحطاط، دوست داشتن زندگی پست بیش از حیات طیبه و جاودانی آخرت و ترجیح دادن اولی بر دومی است.
در قدم سوم جریان انقلاب عشق ورزیدن نوعی پرستش است و این با پیروی از هوای نفس همراه است در روند حرکت انحطاطی آن گاه که آدمی به این مرحله رسید، در این صورت شیطان او را گمراه و اغواء می کند و فکرش را فاسد می نماید و زشتیها را زیبا و زیباییها را در نظرش زشت می گرداند(زین للناس حب الشهوات) (39) و سرانجام او را به کفر و کبر و انکار حقایق می رساند این فرد منحط و محروم از حیات طیبه در مسیر کبر و کفر و انکار، بسیاری از امور حیاتی و ضروری را انکار می کند انکار عالم غیب، انکار حیات برزخی، انکار قیامت، انکار نظام تشریعی برای انسان، انکار فیض و رحمت خداوندی، انکار فضایل و برتری مردم نیکوکار، انکار برتری پیامبران، انکار برتری خالق نسبت به دیگران و انکار هر کمالی در خارج از خود.
حال که این فرد که در مسیر انحطاط قرار گرفت و فعالیتهای وی محدود به خوردن و خوابیدن شد در این صورت او از مقام انسانی به مرتبه حیوانی تنزل می کند. (والذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکلون الانعام) (40)
این فرد بر اثر غفلت از خدا و نداشتن ایمان و تقوی، چنان دستگاه ادراکی او از کار می افتد که بدتر از حیوان می شود. (اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون) (41)
این گونه زیستن عوارض مهمی دارد که از جمله آن تعبیر قرآن "معشیت ضنک" یا افسردگی، عدم امنیت و آسایش خاطر است، فرد خشنود نیست، ممکن است به خوشی مادی نایل گردد. ولی رضایت خاطر ندارد معشیت ضنک نقطه مقابل نفس مطمئنه است آن که در زندگی از نفس مطمئنه محروم است غیر از احساس یأس و رنج و بی هدفی احساسی ندارد او دائم افسرده و نگران است می خواهد با خوردن و آشامیدن به خوشی محدود برسد تا از احساس رنج از نداشتن هدف ، رهایی یابد.
در این باره اریک فروم می گوید:
" آنها علاقه زیادی به خوردن و آشامیدن دارند و می کوشند تا به وسیله خوردن و نوشیدن بر احساس کمبود و نگرانی غلبه کنند و افسردگی خود را چاره سازند دهانشان مهمترین عضوشان بوده و همواره برای دریافت غذا باز است در رؤیاهای خود مکرر خواب غذا خوردن را که سمبل محبوب واقع شده است و یا گرسنگی را که تعبیر آن ناامیدی و یاس است می بیند. (42)
این فردی که در این سراشیبی انحطاط قرار گرفت یا متوجه این انحطاط می شود و یا توجهی ندارد اگر توجهی نداشته باشد در همین مرحله خواب و خور و زندگی حیوانی می ماند و همانند حیوانات زندگی می کند. " اولئک کالانعام" حال اگر احساس کرد که در مسیر انحطاط و بدبختی قرار گرفته ست و از فضایل معنوی و ضروری برای بهداشت روانی ، فاصله گرفته است. دانست که مقام واقعی او غیر از این زندگی است در این صورت احساس وحشت از بیهودگی به وی عارض می شود و می کوشد تا به امور سرگرم کننده روی آورد که این نوعی خود فریبی است و او را بیش از پیش در منجلاب بدبختی و انحطاط فرو می برد حال اگر با این امور سرگرم کننده، از رنج حاصل از احساس بدبختی وی کاسته شد، او در همین حد انحطاط می ماند ولی اگر نتوانست بر این احساس غلبه کند در این صورت به کار و زندگی بی علاقه می شود.
اریک فروم در این باره می نویسد:
" چه بسا سوداگران که خود را زندانی شغل و کالای خود می دانند، حس می کنند ک تولیدات آنان با فریب و نیرنگ همراه است از مشتریی که آنان را ناچار از تظاهر و چاپلوسی به منظور فروش کالا می کند، بیزارند، از رقبای خود متنفرند زیرا تهدیدی برای آنان می باشند از زیردست و بالا دست خود منزجرند، زیرا در رقابت دائم با آنها هستند، مهمتر این که از خود نیز بیزارند، زیرا می بینند که چگونه زندگیشان می گذرد و اثر و نتیجه ای جز مستی ناشی از موقعیت در کسب پول به جا نمی گذارند. (43)
فردی که به این حد از انحطاط رسید ، یکی از دو راه را طی می کند.
1- خود تباهگری و روی آوردن به تمایلات (مازوخیتی) (44)
2- دگر تباهگری و حرکت به سوی "سادیسم" .
در مسیر خود تباهگری گاهی به سوی مواد مخدر و یا الکل روی می آورد و تدریجاً خود را نابود می نماید و گاهی نیز به خودکشی روی می آورد و یکباره زندگی خود را از بین می برد.
در هر حال سرانجام این نوع زندگی خودکشی است.
حتی در صورتی که به مواد مخدر و یا الکل روی می آورد نیز به خودکشی اقدام نموده است. لیکن خودکشی از نوع تدریجی، چرا که اولاً با توجه به ارقام و آمار مربوط به خودکشی به این نتیجه می رسیم که " الکیسم" در هر جامعه ای با خودکشی همراه و متحد است: افزایش هر کدام از این دو مفسده با افزایش دیگری نسبت مستقیم دارد.
ثانیاً : "خودکشی معلول فقر مادی نیست بلکه با افزایش رفاه مادی ارتباط مستقیم و این با توجه به آمارها به خوبی روشن می شود.
می توان گفت که این دو پدیده (الکلیسم و خودکشی ) هر دو معلول فقر معنوی و پدیده انحطاط است که فرد در فرآیند انحطاط به این دو روی می آورد.
با توجه به تمامی آن چه که در این تحلیل فرا مادی از پدیده خودکشی بیان شد به این نتیجه می رسیم که بهترین راه درمان پدیده خودکشی تقویت ایمان و تقوی و یاد خداست. همان چیزی که قرآن می گوید:
الا بذکر الله تطمئن القلوب: بدانید که با یاد خدا آدمی به آرامش و آسودگی می رسد. (45)
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها
10- اروین استنکل خودکشی ص 71
11- دکتر امیری قائمی، خانواده و مسایل نوجوانان و جوانان، ج 2 ص 185
12- عقده های روانی، همان صص 14 – 17
13- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخه 28/2/1376
14- جیمز کاستلی، خودکشی واپسین تقاضای کمک، روزنامه سلام مورخه 7/2/72
15- روزنامه سلام مورخه 18/2/1372
16- روزنامه رسالت، مورخه 18/10/1370
17- مجله مکتب اسلام، ش 12 سال 16 ص 54
18- همان ص 55
19- روزنامه رسالت، مورخه 18/7/1370
20- جلال الدین فارسی، فلسفه انقلاب اسلامی صص 253 – 251
21- خودکشی، اروین استنکل ، ص 43
22- همان ص 60
23- خودکشی واپسین تقاضای کمک ، روزنامه سلام مورخه 31/1/1372
24- عقده های روانی، ص 14
25- روزنامه رسالت مورخه 28/7/1370
26- روزنامه ابرار، مورخه 6/3/1368
27- فلسفه انقلاب اسلامی ، ص 253
28- همان، ص 251
29- خودکشی واپسین تقاضای کمک، روزنامه سلام، مورخه 31/1/1372
30- خودکشی، اروین استنکل، ص 23
31- همان، ص 27
32- عقده های روانی، پور باقر ص 15
33- همان ص 14
34- روزنامه سلام ، مورخه 7/2/1372
35- روزنامه سلام همان
36- جامعه سالم، اریک فروم ص 181 به نقل از فلسفه انقلاب اسلامی، فارسی، ص 253
37- لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم(تین 95)
38- حدید، 20
39- آل عمران، 14
40- محمد، 12
41- اعراف، 179
42- اریک فروم، انسان برای خویشتن، ص 9 به نقل از فلسفه انقلاب اسلامی، فارسی، ص 235
43- اریک فروم، جامعه سالم ص 215 به نقل از همان ص 242
44- مازوخیسم یا خودآزاری: تباهی و فساد اجرای عمل جنسی به نحوی که با شکنجه و درد توأم باشد معمولاً این مرض در میان مردانی مشاهده می شود که به انحراف در عمل جنسی مبتلا هستند.
45- رعد، 28