رسول جعفریان
امسال از طرف مقام معظم رهبری به عنوان سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» نامیده شد. کسانی بر این عقیده اند که اگر عنوان آن سال «اتحاد اسلامی و انسجام ملی» بود مناسبت تر مینمود. اما آن چه مهم است تحقق آن در عینیت جامعه و تلاش همگان برای رسیدن به آن است.
بدون تردید با وجود همه دشمنیهایی که با این اصل به خصوص در بخش وحدت اسلامی آن میشود، ایده وحدت اسلامی که منادی آن در دهههای اخیر امام خمینی بود، یک ایده استوار، معقول، شدنی و حیاتی برای حفظ هویت اسلامی شرق است. در این زمینه، باید یکسره کوشید و از ابراز نظرهای افراطی هراسی به خود راه نداد و در هر دو بخش چه این سوی و چه آن سوی، با افراطیها مبارزه کرد، کسانی که برای ریختن خون مسلمانان از شیعه و سنی ارزشی قائل نیستند و خود جای گرم و نرمی دارند و بدون واهمه از انفجار و انتحار، با دلمشغولیهای آرام خویش زندگی میکنند.
در اینجا تنها بر اساس تجربه مطالعاتی در زمینه تاریخ و سیاست، اصولی را که رعایت آنها میتواند به امر وحدت اسلامی کمک کند ارائه میکنیم. هرچند ممکن است، سخن تازهای در این زمینه نبوده و شاید صرفا تدوین آن تا اندازهای تازه باشد.
1ـ در درجه نخست دولتهای اسلامی، الزاما میبایست وحدت را به عنوان یک اصل مسلم باور کرده و آن را مبنای سیاستهای عمومی خویش قرار دهند تا بتوان پیشرفتی در این زمینه داشت. یکی از مهمترین نتایج این امر طراحی سیاستی است که بتواند امت اسلامی را به وحدت برساند. مهم ترین این سیاستها، حرکت در جهت از بین بردن تعصب و طائفی گری است که هم برای ایجاد وحدت سیاسی در کشورها اهمیت دارد و هم برای ایجاد همگرایی در کلیت جهان اسلامی. بلافاصله باید تذکر داد که بیش از حد دولتی کردن سیاست وحدت طلبی، واکنشهایی را میان مردم و برخی رهبران سنتی برای مخالفت پدید میآورد، اما باید برای آنها چارهای اندیشید، زیرا ما برای آینده هیچ راهی جز این اتحاد نخواهیم داشت. آنچه تاکنون شاهد آن بوده ایم، به خصوص از ناحیه برخی از کشورهای عرب منطقه، ابراز نظرهای صوری برای وحدت، اما در عمل میدان دادن به اختلاف افکنان بوده است. بدون تردید چیزی که میتواند زمینه این امر را فراهم کند، تصویب قوانینی در سازمانهای اسلامی برای جلوگیری عملی از این اقدامات و امکان بازرسی و بازخواست از دولتهای متخلف است. تمرکز دولتها بر وحدت همچنین میتواند خنثیکننده تلاشهای بیگانگان برای ایجاد اختلاف و استفاده از مسائل طائفی و مذهبی برای رسیدن به مقاصدشان باشد.
2ـ یک گام مهم، ارائه پژوهشهای عملی برای تبیین حقایق تاریخی از دیدگاه علمی بدون تعصبات مذهبی است. از آن جایی که بسیاری از تعصبات در اطراف مسائلی دور میزند که پایه علمی ندارد، این تحقیقات میتواند روشنگر بسیاری از نکات باشد. البته در این باره باید افرادی که خودشان از تعصب به دور هستند، کتاب و مقاله بنویسند و در نگارش هم حرمت همه چیز را پاس بدارند و در نوع نگارش، لطمهای به عواطف و احساسات مذهبی نزنند. روشن است که نشر این قبیل پژوهشها که باید با زبان کاملا علمی نوشته شده و تحریک کننده نباشد، میتواند دست کم روی قشری از فرهیختگان تأثیر بگذارد و از طریق آنان به تودههای مردم منتقل شود. در سالهای اخیر روشنفکران جهان اسلام، تألیفاتی در این زمینه داشتهاند که گرچه برخی با واکنشهای منفی مواجه شده، اما روی نسل جدید تأثیر خاص خود را داشته و میتوان امید داشت که به مرور فراگیر شود.
3ـ باید توجه داشت که بروز تعصبات مذهبی، بیش از آن که از ناحیه اکثریت باشد که نیازی به آنها ندارد، از ناحیه جامعه اقلیتی است که در میان یک اکثریت زندگی میکند و تحت فشار آنهاست. دلیل این امر آن است که هر اقلیتی وقتی خود را در تهدید ببیند، روی مسائل خاص خود تکیه میکند و با شدت و حدت بیشتری به حفظ آنها میپردازد. بنابرین تا وقتی مشکل اقلیتها حل نشود، و آنان احساس نکنند که میبایست روی تفاوتهای خودشان برای حفظ هویتشان انگشت بگذارند، ماجرای اختلاف میان آنان و دیگران حل نخواهد شد. اقلیت باید احساس کند تفاوتی با دیگران ندارد و این امر تنها با اعطای حقوق حقه او امکان پذیر است.
4ـ رهبران هر مذهبی، میبایست برای وحدت، زمینهسازی کنند. این کار در دو مرحله انجام میگیرد: اول ایجاد زمینههای ذهنی که اندیشمندان باید فراهم کنند. دوم توصیههای عملی و راهبردی که نمیتواند از سوی علمای درجه سوم و حتی دوم مطرح شود. این اقدام برای آن که به نتیجه برسد، باید از سوی بالاترین مقامات مذهبی که مورد اعتماد مردم و هم مذهبان خود هستند، اعلام شود. اظهار نظر در این باره از سوی دیگران ممکن است زمینهای را فراهم کند، اما بسا تردیدهایی را هم به وجود میآورد. باید تلاش کرد تا رهبران مذهبی اصلی،رهبری جریان وحدت اسلامی را در دست بگیرند.
شاید همین جا نکته دیگری هم اهمیت داشته باشد و آن این است که نباید اصلاح صرفا از سوی محافل روشنفکری مذهبی باشد. زیرا این جماعت در میان تودههای مردم نفوذ چندانی ندارند و هر از گاهی به لائیک بودن هم متهم میشوند. قشری که باید وحدت را بپذیرد و ترویج کند، قشری است که به طور مستمر به عنوان رهبر مذهبی، کار هدایت مردم را بر عهده دارد. مردم به امام جماعت مسجد خود بیش از یک استاد دانشگاه بها میدهند. البته در این سالها قدری فضا تغییر کرده اما همچنان این مسئله وجود داشته و خواهد داشت که اعتماد مردم به رهبران درجه اول مذهبی است که صرف نظر از قیل و قالهای علمی، مسائل دینی را بسیار صریح و بدن تردید بیان میکنند.
5ـ یک اقدام اساسی برای وحدت، پدید آوردن شعارها و نمادها، برای وحدت است که میباید در دستور کار مراکز تبلیغی و رسانهای قرار گیرد. برای این کار باید تمامی مراکز هنری آماده شوند. یک مثال خوب تاریخی، نشریهای است که حدود پنجاه سال پیش از این در تهران با نام مسلمین به چاپ میرسید و نشریهای وحدت گرا بود. دراین نشریه به اخبار جهان اسلام به طور یکسان نگاه میشد و به هیچ وجه طائفی گری در آن دخالت داده نمیشد. بحث هندوستان، اندونزی، مسائل آفریقا و غیر آن. اما جالب بود که به لحاظ شعاری، روی جلد آن، در حاشیه، در سه سمت بالا و چپ و راست، تصویر کوچک شده دهها مسجد بزرگ جهان اسلام را که هر کدام از یکی از شهرهای برجسته در جهان اسلام بود، انتخاب کرده و تقریبا به صورت دائمی این حاشیه را روی جلد نشریه به چاپ میرساند. دنبال کردن بحثهای مربوط به تمدن اسلامی و تبیین نظریاتی برای بازگشت به شکوه و عظمت جهان اسلام که معلول نوعی اتحاد میان اقوام و ملتهای اسلامی در قرن چهارم و پنجم هجری بود، میتواند در آماده کردن اذهان امت برای وحدت و در نهایت رسیدن به مجد و عظمت پیشین مؤثر باشد.
6ـ یک اقدام لازم برای ایجاد زمینه ذهنی آن است که محققان و نویسندگان و رسانهها درباره بیان ضرر و زیان اختلافات مذهبی در گذشته و این که تا چهاندازه خسارتبار بوده و هر بار سبب از میان رفتن نیرو و انرژی بخش مهمی از جهان اسلام شده، بدون آن که این اختلاف مشکلی را حل کرده و در بستهای را گشوده باشد، تحقیق کنند و کتاب بنویسند و خبر و گزارش تهیه کنند. به عبارت دیگر، بیان تجارب تلخ اختلافها میتواند راه را برای ساختن ذهنیتی در جهت بی فایده بودن تکرار آن مسائل هموار کند. البته گفتنی است که برخی از طوایف، دقیقا از این مسائل برای تعمیق و توسعه اختلافات استفاده کرده هر بار میکوشند تا با مرور بر آن تجربهها، دیگری را مقصر نشان داده و زمینه را برای خشمگین کردن طائفه مقابل فراهم سازند.
7ـ فاصله معرفتی میان دو طایفه مذهبی، دشواریهایی را در داشتن یک تصور شگفت از یکدیگر در اذهان آنان فراهم میسازد. راه حل این نیست که ما دو طایفه را از صحنه حذف کنیم تا وحدت فراهم شود، راه حل قرآنی (اصل تعارف میان اقوام و قبایل) آن است که این تفاوت را زمینه آشنایی آنان نسبت به یکدیگر قرار دهیم. به عبارت دیگر راه حل رفع این مشکل آن است که زمینههایی برای معرفت متقابل میان آنان فراهم آید. این زمینهها به خصوص با تأکید روی جنبههای مثبت دیندارانه از طرف هر یک نسبت به دیگری است تا تصور نکند گروه مقابل کافر هستند و اساسا توجهی به دین ندارند. این معرفت را میتوان با رفت و آمدهای وسائل مذهبی که به نوعی با هنر نیز ممزوج باشد شبیه فیلمهای تلویزیونی و سینمایی و یا پدیدههای هنری دیگر توسعه داد.
8ـ تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد که در دنیای اسلام، همگرایی با تأکید روی عرفان و معنویت بسیار سریع فراهم میآمده است. زمانی که دنیای اسلام علائق عرفانی گسترده داشت، توانسته بود نسلها و نژادها و طوایف مختلف را زیر سایه وحدتی فراگیر جای دهد و از آنان یک امت واحده که زبان یکدیگر را راحت میفهمیدند بسازد. تصوف منهای جنبههای منفی آن، به دلیل آموزههای معنوی و تأکیدی که روی جنبههای الهی موجود در انسان ـکه مهم ترین جنبههای مشترک انسانها محسوب میشودـ دارد میتوانست و میتواند زمینه این وحدت را در سرتاسر جهان اسلام فراهم کند. اگر در دستگاه تصوف اصلاحاتی صورت بگیرد و شکل حزبی آن که فرقه سازی است و خود اسباب مخالفت و معارضت است کنار گذاشته شده و تنها آموزههای اصلی آن در رواج معنویت به عنوان مهم ترین هدف دین مورد توجه قرار گیرد، میتوان امیدوار بود که به مقدار زیادی همگرایی و وحدت اسلامی مورد نظر فراهم آید. شاید همین امر سبب آن شد تا در مصر مسأله تقریب پذیرفته شده اما در سعودی که تفکر وهابی شدیدا ضد فلسفه و تصوف است نه.
9ـ در حال حاضر بحث عَوْلمه و جهانی شدن بحثی فراگیر است. این رویه به دنبال یکسان سازی در جهان از طریق تبلیغ ارزشهای اجتماعی و انسانی فراگیر است. مسلم این تجربهها به کار ما میآید. ما باید در مقابل آن، نظریه جهانی شدن اسلامی را مطرح کنیم. یعنی اکنون که فضایی در جهت جهانی شدن فراهم آمده، دقیقا آن را به سمت جهانی شدن اسلامی یا یک پارچه کردن جهان اسلام بکشانیم. طبعا برای این کار باید ارزشهای تعریف شده در اسلام را تا آنجا که بتواند تمامی جهان اسلام و طوایف درونی آن را پوشش دهد، تعریف کنیم و بشناسانیم و بر اساس آنها نوعی جهانی شدن اسلامی را تبلیغ کنیم. با این کار، هم در مقابل جهانی شدن به سبک غربیها ایستاده ایم و هم وحدت طوایف داخلی جهان اسلام را استوار کردهایم.
10ـ جلوگیری از کارهای افراطی و محکوم کردن اعمال غیر انسانی افرادی که جزو افراطیها هستند، یکی از کارهایی است که باید دنبال شود. در قدم نخست این اعمال که به نام دفاع از مذهب علیه دیگران خشونت به خرج داده میشود باید محکوم گردد.
به علاوه نباید برای آنها زمینه سازی صورت گیرد، یعنی از سوی افراد غیر مسؤول یا مسؤول مطالبی ابراز شود که نوعی پوشش مشروعیت گونه پنهانی برای آنها درست کند.
بر دولتهاست تا عملا در برابر این قبیل اعمال حساسیت خاص نشان بدهند و چنان که پیگیری جدی نکنند، عاملان آن اعمال تصور خواهند کرد اعمالشان مورد تأیید برخی از دولتهاست.
این برخورد سرد، مشکل دیگری را هم پدید خواهد آورد و آن این که جناح مقابل برای به کار گرفتن خشونت توجیه مشروعی به دست میآورد و بعد از آن است که یک دور غیر قابل انتها پدید خواهد آمد که آغاز و شروع کننده مشخص نخواهد بود.
در اینجا باید گفت، رفتارهای وحشیانهای که این روزها در عراق بر ضد شیعه به بهانههای مذهبی و سیاسی صورت میگیرد یا حرکتهای تروریستی که در پاکستان بر ضد شیعه صورت میگیرد، یکی از مهم ترین مسائلی است که باید از سوی دولتهای اسلامی محکوم شود. زیرا این قبیل مسائل در آینده فجایع دیگری را به دنبال خواهد داشت که در حال حاضر قابل پیش بینی نیست.
اما نکته دیگر آن است که این قبیل اقدامات، یک مشکل دیگر هم ایجاد خواهد کرد و آن این است که برای مثال، موضع جناح افراطی داخل شیعه را چندان استوار میکند که دیگر جایی برای سخن گفتن از وحدت در میان شیعه باقی نمیگذارد. افراطیها برای جناح میانه رو چنین استدلال میکنند با این قبیل اعمال چرا شما شعارهای وحدت گرایانه سر میدهید؟ طبیعی است که در میان طرفداران هر مذهب، این قبیل جناحبندیها وجود دارد و شروع این قبیل اعمال در یک سمت، موضع این جناح را در سمت مقابل تقویت میکند.
به علاوه این قبیل رفتارها اگر با سکوت برگزار شود، دامنه اش به کشورها و جوامع دیگر هم کشانده میشود. زیرا وقتی در جایی امکان تلافی نباشد، این اقدام در جای دیگری دنبال میشود.
11ـ نکته دیگر آن است که عالمان و اندیشمندانی که در تلاش برای وحدت میان مسلمانان هستند، میبایست از اظهار نظرهایی که سبب تحریک هم مذهبان آنان میشود جلوگیری کنند. در واقع آنان باید توجه داشته باشند که روی یک لبه باریک و در عین حال تیز حرکت میکنند. آنان باید مراعات احساسات مذهبی هر دو طرف را بکنند. هرگاه آنان، اظهاراتی بکنند که تحت عنوان اطلاح طلبی نوعی مخالفت با عقاید و باورهای پذیرفته شده داشته باشد، طبعا نقش آنان دیگر نقشی وحدت آفرین نیست. بسا این کارها لازم باشد اما نه از زبان کسی که دنبال وحدت است. این کار را باید علمای اصلاحطلب انجام دهند و تبعات آن را هم بپذیرند. اما کسی که طالب وحدت است، اگر در این زمینهها اظهار نظر کند، سبب برآشفتن هم مذهبان خود شده و آنان را نسبت به اهداف خود مشکوک میکند.
12ـ در جریان وحدت، میبایست هر چه بیشتر به دنبال مقاطعی از تاریخ گشت که بتواند نقطه اتکای هر دو طرف باشد. برای مثال، سیره نبوی باید با نهایت اهمیت در این چند جامعه شیعه دنبال شود. مسلما در طرح سیره نبوی (ص) امکان آن هست که بدون مسائل فرقهای به آن پرداخته شود و بر اسلامیت به طور کلی و تجربه اسلامی منهای آنچه که به مسائل مذهبی مربوط میشود تأکید صورت گیرد. ما هرچه قدر بتوانیم روی احیای اسلام از طریق آثار مشترک تلاش کنیم، هم دین را حفظ کرده ایم و هم از آثار ویرانگر فرقهگرایی پرهیز نمودهایم.