باسلام فرقه ی ضاله جدیدی بنام صوفیان در کشور در حال فعالیت اند اینها چه فرقه ای هستند افکار عقاید و ... را بیان فرمایید ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
صوفى عنوان عمومى هر یک از سلسله‏هاى اهل تصوف است. صوفى منسوب است به «صوف» به معنى پشم، اهل تصوف ظاهراً به سبب پشمینه پوشى از بابت زهد و پارسایى به این عنوان مشهور شده‏اند.(1). از سوی دیگر دراویش و صوفیه، دارای فرقه‌های بسیاری هستند. عقاید و آداب متفاوت دارند.
پیدایش فرقه صوفیه در تاریخ اسلام به طور دقیق مشخص نیست ؛ زیرا تحولات فکری و سیر عقاید و آرا تدریجی است ؛ لکن از قرن دوم هجری گروه مخصوصی در اسلام پیدا شدند که به خاطر لباس ، روش و سکونت خاص ، گوشه نشینی ، سختگیری بر نفس و اعتقاد بر لطف خداوند، از بقیه مسلمانان ممتاز می شدند ، مانند ابراهیم ادهم (ابراهیم ابن ادهم ) ، بشر حافی و سفیان ثوری .
درباره منشأ تصوف و میزان تأثیر پذیری‏اش از ادیان و مذاهب، نظرهای مختلفی وجود دارد. بعضی منشأ تصوف را به پاره‏ای از عقاید بودایی، ایرانی، نوافلاطونی و مسیحی نسبت می دهند . دیدگاه دیگری عناصر اسلامی را در پرورش مبادی تصوف موثر می داند . معتقد است بدون اسلام و قرآن، تصوف قادر به ایجاد حالات معنوی عرفانی نیست. گاهی صوفی و عارف یکی دانسته می شود. استاد مطهری می گوید:
اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگى و نظرى یاد شوند، با عنوان «عرفا» و هرگاه با عنوان اجتماعى شان یاد شوند، غالبا با عنوان «متصوفه» یاد مى‏شوند. عرفا و متصوفه هر چند یک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى‏شوند و خود نیز مدعى چنین انشعابى نیستند، و در همه فرق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوسته اجتماعى هستند، یک سلسله افکار و اندیشه‏ها و حتى آداب مخصوصى در معاشرت‏ها و لباس پوشیدن‏ها، و احیانا آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاه‏ها و غیره به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوصى داده و مى‏دهد.(2)
این آداب و حالت ها و روش ها آن ها را از مسلمانان جدا کرده حتی برخی از کارهای آن ها بر خلاف شرع اسلام است. در برخی از روایات نیز از صوفیه مذمت شده است. به روایات زیر توجه شود :
1 -از امام رضا(ع) نقل شده : «هر کسى نزد او سخن از صوفیان به میان آید و او به زبان و دل خویش آن‏ها را مردود نداند و باطل نشمارد، از ما نیست. هر که آن‏ها را ردّ کند و گمراه داند، به منزله کسى است که در رکاب پیامبر جنگیده باشد.»(3)
2 -مردی خدمت امام صادق(ع) رسید و عرض کرد: گروهی پیدا شده‌اند به نام «صوفیه» نظر شما درباره آنان چیست؟ فرمود: «اینان دشمنان ما هستند. هر کس به آنان تمایل داشته باشد، از آنان است .در قیامت با آنان محشور خواهد شد. در آینده گروهی پدید آیند که ادعای دوستی ما کنند و به دیگران تمایل نشان دهند و خود را در مسلک آنان درآورند ـ‌و سخنان آنان را توجیه کنند. آگاه باشید هر کس به آنان تمایل نماید، از ما نیست و ما از او بیزاریم»(4).
3ـ چون به پیامبر اسلام خبر رسید که یکی از اصحابش به نام «عثمان به مظعون» در خانه خود محلی را به عنوان عبادت برگزیده و دنیا را رها کرده، همواره مشغول عبادت است، پیامبر به وی فرمود: «رهبانیت و دنیا را رها کردن، در دین من نیست. رهبانیت امت من، جهاد در راه خداست»(5).
4ـ پیامبر می فرماید: «قیامت برپا نشود تا اینکه گروهی از امت به نام «صوفی» پدید آیند که از من نباشند. حلقات ذکر ترتیب دهند . صدای خود را به ذکر بلند کنند. به گمان خود، از امت من هستند. آنان اهل دوزخ می باشند»(6).
5ـ امام رضا(ع) می فرماید: «کسی مذهب تصوف را نمی‌پذیرد جز جهت فریب مردم یا اینکه بر اثر جهالت و حماقت آن را پذیرفته است»(7).
به خاطر بدعت‏ها و خرافاتى که از طرف صوفیان ایجاد شد، از نظر برخی علماى اسلام مردود شناخته شدند.(8) البته همواره خصوصا در میان شیعه، عرفایى بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهرى با دیگران ندارند . در عین حال عمیقا اهل سیر و سلوک عرفانى مى‏باشند . در حقیقت عرفاى حقیقى این طبقه‏اند، نه گروه‏هایى که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعت‏ها ایجاد کرده‏اند.(9)
امروزه در کشورهای اسلامی گروه‏های صوفیه در حدود دویست فرقه‏اند . تقریباً همه این فرقه‏ها پیرو مذاهب چهارگانه اهل سنت‏اند. تنها پنج فرقه کوثریه، گنابادیه، مونس علیشاهیْ (ذوالریاستین)، شمسیه و صفی علیشاهیه در ایران به نام شیعه معروف و شناخته شده‏اند.(10)

به منابع زیر مراجعه فر مایید:
- عبد الله مبلغی ، تاریخ ادیان و مذاهب جهان ، ج 3 ، ص 1399 ،انتشارات منطق ( سینا)، قم، 1373، چاپ سوم(بحث فرقه شیخیه)
- محمد جواد مشکور، فر هنگ فرق اسلامی، ص303- به بعد ، موسسه چاپ وانتشارات آستان قدس رضوی، 1375، چاپ سوم
پی نوشت ها:
1. دائرة المعارف فارسى، مصاحب، ج 1، ص 1597، ماده صوفى.
2 . مرتضى مطهرى، آشنایى با علوم اسلامى، کلام - عرفان، ص 84، قم، انتشارات صدرا.
3. حسینى دشتى، معارف و معارف، ج 6، ص 740، قم، 1376، چاپ دوم .
4 . همان .
5. بحار الانوار، ج 67، ص 114 .
6.معارف و معاریف، ج 6، ص741.
7. عباس قمی ،سفینه البحار، ج 5، ص200، دارالا سوه للطباعه و النشر، 1422، چاپ سوم.
8. آیت اللَّه ناصر مکارم شیرازى، استفتائات، ج 2، ص 37، سؤال 36 و 37.
9. مرتضى مطهرى، همان، ص 84.
10. عبد الله مبلغی ، تاریخ صوفی و صوفیگری، ج 1، ص 113، بی نام.