رسول جعفریان
نوروز یا روز نو، در همه تقاویم، در همه دورهها و در میان همه فرهنگها، با اسامى گوناگون مطرح بوده و هست. گردش زمین به دور خورشید و پدید آمدن روز و شب و فصول سال و نیز حرکت ماه بر گرد زمین، بشر را به محاسبه واداشته و به طور طبیعى تقویم را پدید آورده است. آغاز هر سال، شروع جدیدى است که خود به نوعى انسان را با احساسى تازه و تولدى نو به حرکت در مىآورد. این آغاز همراه با شادى و سرور بوده و در هر فرهنگى آیینهاى ویژهاى براى نشان دادن خوش حالى و شادى تعبیه شده است. در میان ایرانیان، این روز نو، روزى بود که شاه جدید ساسانى به تخت مىنشست. خواهیم دید که آخرین نوروز ایرانى، که طى آن آیینهاى ویژهاى را اجرا مىکردند، [1] روزى در اواخر خردادماه بود که یزدگرد سوم بر تخت نشست و از آن پس، این نوروز، هر سال، با توجه به عدم محاسبه کبیسه و اهمال آن، در هر چهار سال یک روز به عقب مىافتاد. پس از آمدن اسلام، سنت نوروز، پابرجا ماند و این بدان دلیل بود که مردم ایران، به سرعت اسلام را نپذیرفته و تا یکى دو سه قرن، بسیارى از آنان بر آیین کهن خود بودند. حتى اگر اسلام را پذیرفتند، نتوانستند به آسانى آن را ترک کنند. دانسته است که اسلام دو عید را با عنوان عید فطر و اضحى با آیینهاى ویژه مطرح کرد، هر چند آنها آغاز سال نبود اما به هر روى عید طبیعى مسلمانان به شمار مىآمد. در برابر، نه از سوى اهل سنت و نه امامان شیعه، موضعگیرى روشن و شناخته شده مفصلى نسبتبه نوروز مطرح نشد. آنچه در این باره گفته شده پس از این اشاره خواهیم کرد.
بحث از نوروز، در فرهنگ شیعه، از قرن پنجم به بعد مطرح شد و تا آنجا که به منابع برجاى مانده ارتباط مربوط مىشود، نخستین بار در مختصر مصباح شیخ طوسى از آن یاد شد. پس از آن در منابع دیگر هم وارد گردید. در این مقال سیر ورود آن را در منابع شیعه و موضعگیرى فقهاى شیعه در باره آن را توضیح خواهیم داد. نکته جالب توجه آنکه در دوره صفوى، آثار فراوانى در زمینه عید نوروز نوشته شد. شیخ آقابزرگ ذیل مدخل نوروزیه، از بیش از پانزده رساله که در دوره صفوى تالیف شده یاد کرده است. در این مقال برآنیم تا بر چند رساله نوروزیه که در این دوره تالیف شده شرحى به دست دهیم.
مبناى محاسبه روز نوروز
نوروز نخستین روز فروردین ماه شمسى به حساب مىآید. محاسبه سال شمسى تا پیش از پیدایش تاریخ جلالى در سال 467 یا 471، بدین ترتیب بود که سال را دوازده ماه سى روزه تقسیم مىکردند که جمعا 360 روز مىشد. پنج روز باقى مانده را در پایان آبان ماه یا اسفندماه بر آن مىافزودند که جمعا 365 روز مىشد. با این حال پنجساعت و 48 دقیقه و 51/45 ثانیه باقى مىماند. این زمان، در هر چهار سال یک روز مىشد و از آنجا که در محاسبه نمىآمد، روز اول فروردین در فصول سال تغییر مىکرد. بنابر این ماههاى شمسى نیز در آن زمان، مانند ماههاى قمرى در فصول سال متغیر بود. معناى این سخن آن است که نوروز در ابتداى فروردین واقعى، یعنى نقطه آغاز اعتدال ربیعى قرار نداشت.
زمانى که یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانى، در سال 632 میلادى به تخت نشست، روز نخستسال، یعنى اول فروردین در آن تاریخ، مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوئن) (مطابق با 27 خرداد). پس از آن با محاسبه بالا، روز نوروز یا اول فروردین، هر چهار سال، یک روز به عقب مىآمد.
در سال 467، روز نوروز مطابق دوازدهم حوت یا اسفند بود. در این سال، ملکشاه سلجوقى، دستور داد تا منجمان، محاسبه دقیقى از سال شمسى انجام داده و روز اول فروردین را معین کنند. بر اساس محاسبه خواجه عبدالرحمان خازنى، منجم مرو، عوض آن که بر اساس محاسبه قبلى، روز واقعى دوازدهم اسفند را اول فروردین دانسته شود، اول فروردین را هیجده روز جلوتر برده و در ابتداى اعتدال ربیعى، یعنى فروردین واقعى قرار داد. در محاسبه جدید، هر سال را در چهار نوبت، 365 روز محاسبه کرده (دوازده سى روز به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده مىشد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه کردند. البته پس از هر هشت دوره چهارساله، سال پنجم را 366 قرار مىدادند. در این محاسبه آن پنجساعت و اندى نیز در محاسبه مىآمد. بدین ترتیب، روز نوروز، به عنوان نخستین روز فروردین ماه، از آن سال ثابت ماند.
بنابر این، نخستین سالى که روز اول فروردین آن دقیقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعى بود، سال 467 (یا 471) بوده است. [2]
نوروز در فرهنگ شیعه
دانسته است که سال قمرى، به عنوان سالشمار پذیرفته شده در آیینهاى دینى در دین مبین اسلام پذیرفته شده و در میان مردم و کتابهاى تاریخى مرسوم بوده است. در کنار آن سال شمسى، به دلیل ثبات آن در تعیین فصول، همیشه به عنوان سال مورد استفاده در امر کشاورزى و خراج و جز آن، اهمیتخود را حفظ کرده و در تقاویم محاسبه و یاد مىشده است. تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر در فرهنگهاى مختلف همیشه مورد بحث واقع شده و راه حلهاى مختلفى براى آن عرضه شده است. سیرى از این تطبیقها در میان تاریخ قمرى و شمسى را تقىزاده مورد بحث قرار گرفته است. [3]
در سال 1304 شمسى (1343 قمرى مطابق 1925 میلادى) در ایران، تقویم شمسى، به عنوان تقویم رسمى پذیرفته شد. محاسبه پیشین که دقیق بود مراعات شد و تنها عوض افزودن پنج روز به سال، شش ماه نخستسال را سى و یک روز، و پنج ماه دوم را سى روز و اسفند را بیست و نه روز قرار دادند که هر چهار سال، سى روز محاسبه مىشد. سالى که اسفند آن سى روز بود، آن را سال کبیسه نامیدند. [4] در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز مبناى محاسبه سال شمسى بوده و سال قمرى نیز در کنار آن به عنوان تقویم دینى مورد تاکید قرار گرفت.
این بود اجمالى از نوروز در تقویم شمسى. مهمترین نکته آن، این است که نوروز تا سال 467 درسال متغیر بوده وپس ازآن درآغازاعتدال ربیعى قرارگرفته واز آن پس تغییرى نیافته است.
نوروز در منابع کهن شیعى
در آغاز باید اشاره کنیم که مقصود از منابع کهن منابعى است که تا زمان شیخ طوسى تالیف شده است. آنچه که در باره نوروز در این منابع آمده، به شرح زیر است:
نخست آن که نجاشى ذیل شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است که وى از ثقات اصحاب است و کتابهایى داشته از جمله کتاب ما روى فى یوم النیروز. [5] روشن نیست حجم روایاتى که وى در این کتاب جمع آورى کرده چه اندازه بوده است. گفتنى است که صاحب بن عباد که باید او را با احتیاط شیعه معتزلى دانست، کتابى با عنوان کتاب الاعیاد و فضائل النیروز داشته است. [6]
در منابع کهن، چند روایت نیز در باره نوروز آمده، که به این ترتیب است:
1- نخست روایتى از ابراهیم کرخى که ضمن آن از امام صادق علیه السلام سؤال شده که شخصى مزرعه بزرگى دارد. در روز مهرگان یا نوروز، هدایایى (از طرف کسانى که بر روى آن کار مىکنند) به او داده مىشود. آیا بپذیرد؟ حضرت فرمود: آنها که هدیه مىدهند مسلمانند؟ ابراهیم مىگوید: آرى. حضرت فرمود: هدیه آنها را بپذیرد. [7]
2- روایت دیگر چنین است که در روز نوروز به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: الیوم النیروز. حضرت فرمودند: اصنعوا کل یوم نیروزا هر روز را نوروز کنید. [8] و نقل دیگر همان روایت آن که حضرت فرمود: نیروزنا کل یوم. [9] این همان روایتى است که در آن گفته شده در روز نوروز به آن حضرت، فالوذج هدیه کردند و حضرت این پاسخ را دادند. در حاشیه نسخهاى از فهرست ابنندیم آمده که ثابتبن نعمان بن مرزبان، پدر ابوحنیفه، یا جد او همان کسى بود که فالوذج به امام على علیه السلام هدیه کرد و حضرت فرمود: نوروزنا کل یوم یا مهرجونا کل یوم. [10] تعبیرى که صاحب دعائم آورده قدرى متفاوت است. در آنجا آمده: وقتى فالوذج به امام اهدا شد، حضرت دلیلش را پرسید؛ گفتند: امروز نوروز است. حضرت فرمود: فنیروزا ان قدرتم کل یوم. یعنى تهادوا و تواصلوا فى الله. [11] این روایت را بخارى نیز در التاریخ الکبیر آورده است. [12]
به جز آنچه از من لایحضر نقل شد، در آثار صدوق، اشارهاى به نوروز نشده است. تنها در عیون اخبارالرضا علیه السلام ضمن اشاره به داستان زیدالنار آمده که جعفر بن یحیى برمکى بعد از کشتن ابن افطس علوى، سر وى را همراه هدایاى نوروز نزد هارون فرستاد. [13] صدوق هیچ اشاره دیگرى به نوروز نکرده است. [14] گفتنى است که در آثار شیخ مفید نیز، کلمه نوروز یا نیروز یافت نشد. [15]
3- اشاره شد که در تهذیب شیخ طوسى، به بحث هدیه در روز نوروز و مهرجان [16] اشاره شده بود. جداى از آن شیخ طوسى در مصباح المتهجد، براى نخستین بار بحث از روز نوروز، به عنوان روزى متبرک که روزه استحبابى و نماز دارد، کرده است. آنچه در مصباح (به نقل از بحار) آمده چنین است:
روى المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق علیه السلام فى یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر، فصل اربع رکعات، تقرا فى اول رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرات انا انزلناه و... [17] گفتنى است که شیخ روز روز نوروز را نه در مصباح و نه در مختصر مصباح معین نکرده است.
4- ابن ادریس (598) در سرائر مىنویسد: شیخ ما ابوجعفر در مختصر مصباح آورده از چهار رکعت نماز مستحب در نوروز فرس سخن گفته اما روز آن را معین نکرده، چنانکه ماه آن را از ماههاى رومى یا عربى مشخص نکرده است. آنچه برخى از اهل حساب و علماى هیئت و اهل فن در کتابش گفته، این است که روز نوروز دهم ماه ایار (دهم ماه مه مطابق دوم اردیبهشت) که سى و یک روز است مىباشد. زمانى که نوروز از آن گذشت، روز نوروز فرا مى رسد. گفته شده نیروز و نوروز دو لغت است. اما نیروز معتضد که به آن نوروز معتضدى مىگویند، روز یازدهم حزیران (یازدهم ژوئن مطابق سوم خرداد) است. مردمان سواد و زارعین، در باره امر خراج به وى شکایت کردند و این که قبل از رسیدن محصول، خراج گفته مىشود و همین سبب بدهکارى آنهاست که خود عامل اجحاف به رعایاست. او مصصم شد که پیش از یازدهم حزیران خراج از کسى مطالبه نکنند. شعرى نیز در باره این عمل او سروده شد... همه این مطلب را صولى در کتاب الاوراق آورده است. [18]
در دو کتاب دعا که به فارسى در قرن ششم تالیف شده یاد از حدیث معلى بن خنیس در اعمال روز نوروز که مهمترین آنها، گرفتن روز، پوشیدن لباس نیکو و نماز مخصوص است، شده است. این دو مورد از دو متن فارسى شیعى قرن ششم قابل توجه است جز آن که به احتمال قریب به یقین برگرفته از شیخ طوسى است.
5- در کتاب ذخیرة الاخره که مشتمل بر ادعیه بوده و در نیمه نخست قرن ششم تالیف شده، فصلى تحت عنوان عمل روز نوروز فارسیان آمده است. در شرح آن حدیث معلى بن خنیس به این ترتیب نقل شده است:
روایت کند معلى بن خنیس از صادق علیه السلام که گفت: چون روز نوروز بود، روزه دار و غسل کن و جامه پاکترین درپوش و بوى خوش بکار دار و چون نماز پشین و دیگر و سنتهاى آن بگذارده باشى، چهار رکعت نماز کن به دو سلام و بخوان در رکعت اول الحمد و ده بار انا انزلناه فى لیلة القدر و در رکعت دویم الحمد و ده بار وده بار قل یا ایها الکافرون و در رکعتسیم الحمد و ده بار قل هو الله احد ودرچهارم رکعت الحمد و ده بار معوذتین. و چون از نماز فارغ گردى تسبیح زهرا علیهما السلام بگوى. چون چنین بکنى خداى تعالى شصتساله گناه تو بیامرزد. و دعااین است:... [19]
6- در کتاب نزهة الزاهد نیز که در نیمه دوم قرن ششم یا نیمه نخست قرن هفتم نوشته شده آمده است: نوروز فرس: امام جعفر صادق علیه السلام گفت: چون روز نوروز در آید غسل کن و جامه پاکترین در پوش و بوى خوش بکار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن به دو سلام. پس از الحمد در اول رکعت، ده بار انا انزلناه بخوان و در دوم ده بار قل یاایها الکافرون و در سوم ده بار قل هو الله احد و در چهارم ده بار هر دو قل اعوذ. و چون فارغ شوى سجده شکر کن و این دعا بخوان تا تو را گناه شصتساله بیامرزد. و دعا این است: اللهم صل على محمد و ال محمد الاوصیاء المرضیین و صل على جمیع انبیاءک و رسلک بافضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک ... [20]
7- قطب الدین راوندى (م 573) حدیثى در باره نوروز، در کتاب لب اللباب خود آورده است: عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحى. دوروز رابراى شما جانشین دوروز کردم. عید فطر وقربان را بجاى عیدنوروز و مهرگان قرار دادم. [21]
مناسب است در اینجا بیفزایم که مراسم نوروز در شهرهاى شیعه نیز برپا بوده است. حداقل دو قصیده از سیدضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى از قرن ششم در دست داریم که عید نوروز را به برخى از بزرگان آن ناحیه تبریک گفته است. در یکى از این اشعار آمده:
هذا الربیع و هذه ازهاره وافى سواء لیله و نهاره. [22]
8- ابن شهر آشوب (م 588) در مناقب خبرى در برخورد منصور با امام کاظم علیه السلام آورده است. وى مىنویسد: منصور از امام خواست تا در عید نوروز، بجاى او در مجلسى نشسته و هدایایى را که آورده مىشد از طرف او بگیرد. امام در پاسخ چنین گفت:
انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله صلى الله علیه وآله و سلم فلم اجد لهذا العید خبرا؛ انه سنة للفرس محاها الاسلام و معاذ الله ان نحیى ما محاه الاسلام. [23]
من اخبارى را که از جدم رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم وارد شده بررسى کردم و خبرى در رابطه با این عید پیدا نکردم. این عید از سنن ایرانیان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده است. به خدا پناه مىبرم از اینکه چیزى را که اسلام آن را از میان برده دوباره آن را زنده کنم.
صاحب جواهر با توجه به نقل شیخ، ابنفهد، شهید اول و دیگر متاخرین، بر مسلم بودن استحباب روزه روز نوروز تاکید کرده است. سپس نقل بالا را از امام کاظم علیه السلام آورده و گفته است که این نقل نمىتواند معارض ادله استحباب باشد، به علاوه که محتمل است که بر اساس تقیه صادر شده باشد؛ شاید هم مقصود نوروزى جز نوروزى باشد که متفق علیه است. [24] باید توجه داشت که مستند همه، روایت معلى بن خنیس است. به علاوه، اگر تقیهاى در کار بود، باید امام همان ابتدا موافقت مىکرد نه مخالفت. نکته سوم وى نیز واضح البطلان است، زیرا به هر روزى در آن روزگار، یک نوروز بیشتر وجود نداشته است.
این بود آنچه در منابع شیعه تا قرن ششم در باره نوروز نقل شده است. در این باره، مهم همان روایت معلى بن خنیس است و جز آن، چیزى در باره تایید نوروز به چشم نمىخورد. منشا آنچه در آثار بعدى در باره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگرى نیز افزوده شده که منشا آنها را اشاره خواهیم کرد.
نوروز در منابع اهل سنت
در اینجا بىمناسب نیست، اشارهاى به آنچه در منابع اهل سنت در باره روز نوروز آمده داشته باشیم. بطور کلى باید گفت که این عید، از پس از اسلام مورد توجه حکام اموى و عباسى بوده و بویژه در حوزه شرق، هدایاى نوروز به طور مرتب از طرف حکام از کدخدایان دریافت مىشده است. افزون بر آن کار گرفتن خراج نیز بر اساس نوروز بوده و یکى دوبار در عهد متوکل [25] و معتضد عباسى، [26] نوروز تا تیرماه به تاخیر افتاده تا مردم در پرداخت آن گرفتار مشکل نشوند، زیرا در این وقت محصول به دست مىآمده است. در زمان مقتدر نیز این مشکل به عنوان نوعى ظلم در حق رعایا مطرح بوده است. [27]
به گزارش یعقوبى، معاویه پس از رسیدن به خلافت، به عبدالرحمن بن ابىبکره نوشته است تا هدایاى نوروز و مهرگان براى وى ارسال شود. [28] عمر بن عبدالعزیز، در ردیف کارهاى اصلاحى خود این امر را متوقف کرده [29] و نامهاى به یکى از حکام خویش نوشته تا از گرفتن هدایاى نوروز و مهرگان خوددارى کند. [30] بعد از وى، یزید بن عبدالملک بار دیگر گرفتن هدایاى نوروزى را باب کرده است. [31] در زمان نصر بن سیار نیز گرفتن هدایا در خراسان مرسوم بوده، [32] چنانکه در سال 236 در فارس. [33] در باره نوروز و مهرگان در ادب عربى، مقالاتى در زبانهاى فرنگى نوشته شده است. [34]
در تمام این دوران، روز نوروز به عنوان یک روز معین براى مسلمانان شرق شناخته شده بوده و به دلیل درگیر بودن آن با امر خراج، موقعیتخود را حفظ کرده است. شاعرى در سال 220 هجرى، روز نوروز را در ردیف دو عید فطر و اضحى قرار داده است:
فابکوا على التمر ابکى الله اعینکم فى کل اضحى و فى فطر و نیروز
شواهد وجود دارد که در اواخر قرن سوم، توده مردم در این نواحى، در ایام نوروز به آتش بازى و ریختن آب مىپرداختهاند. حکومت نیز به احتمال تحت تاثیر فقهاى اهل سنت، با آن مقابله مىکرده است.
در حوادث سال 282 آمده است که در این سال، مردم از آنچه در نوروز عجم، از آتش بازى و ریختن آب و جز آن انجام مىدادند، منع شدند. [35]
در حوادث سال 284 آمده است که روز چهار شنبه، سوم جمادى الثانیه، یازدهم حزیران (ماه ژوئن)، در چهارسوها و بازارهاى بغداد، اعلام شد که کسى در شب نوروز حق روشن کردن آتش و ریختن آب را ندارد. روز پنجشنبه نیز همین اعلان، اعلام شد. اما در عصر روز جمعه، در خانه سعید بن یکسین، رئیس شرطه بغداد، در بخش شرقى بغداد، اعلام شد که خلیفه، مردم را در روشن کردن آتش و ریختن آب آزاد گذاشته است. پس از آن توده مردم، حتى بیش از حد به این کار پرداختند به طورى که بر روى اصحاب شرطه نیز در مجلس جسر (پل) آب ریختند. [36]
برگزارى مراسم نوروز نه تنها در شرق اسلامى، بلکه در غرب نیز رواج یافته است. به نقل مقریزیه در سال 363 هجرى، المعزلدین الله، خلیفه فاطمى مصر، دستور داد تا از روشن کردن آتش در شب نوروز و همچنین ریختن آب خوددارى کنند. در همانجا آمده است که در سال 361، آتش بازى گستردهاى در قاهره انجام شده و این کار سه روز ادامه یافته است. بدنیال بود، معز فاطمى مردم را از روشن کردن آتش و ریختن آب منع کرده و کسانى را نیز گرفته و حبس کردند. [37] همو آورده است که در سال 517 هجرى نیز در روز نوروز هدایاى گرانبهایى از طرف امرا تقدیم شده که بسیار بسیار مفصل و گرانقیمت بوده است. [38] همو در سالهاى بعد از آن روز، که از آن با عنوان نوروز قبطى یاد شده، از گستردگى بازى و کارهاى ضد اخلاق و گرفتن هدیه توسط امیر نوروز و جز آن سخن گفته است. [39] در منابع فقهى اهل سنت هم، مخالفتبا نوروز دیده مىشود. از جمله غزالى در کیمیاى سعادت بر ضد نوروز سخن گفته است. [40] در منبع دیگرى، گفته شده است: روزه گرفتن روز شنبه، کراهت دارد چون تشبه به یهود است. نیز روزه گرفتن نوروز و مهرگان، چرا که آن هم تشبه به مجوس است.[41]
ابن قدامه نیز نوشته است: روزه گرفتن نوروز و مهرگان کراهت دارد، زیرا این ها، روزهایى است که کفار آن را بزرگ مىشمرند. [42] گفتنى است که گروه طالبان که در حال حاضر بر افغانستان حاکماند، امسال (1376) اعلام کردند که برگزارى مراسم نوروز بر خلاف اسلام بوده و نباید تعطیل شود.
نوروز در منابع شیعى قرن هفتم به بعد
همانگونه که گذشت، منابع بعدى، با تکیه بر سخن شیخ، به بیان اعمال روز نوروز در کنار اعیاد دیگر پرداختهاند. اما بحث مهم از این زمان به بعد، بحث از تعیین روز نوروز است . کسانى از فقیهان براى تعیین روز نوروز کوششهایى کردهاند. از آن جمله شهید اول (م 786) در کتاب ذکرى الشیعة است. وى در آنجا با اشاره به روایت معلى بن خنیس نوشته است که مقصود از نوروز یا اول سال فارسیان یا وارد شدن خورشد در برج حمل (فروردین) و یا دهم ایار (دوم اردیبهشت) است. بدینترتیب سهقول دراینبارهنقلکردهکه تفصیل آن درسخن ابنفهد آمدهاست. [43]
عبارت مفصل در تعیین روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلى (م 841) است. وى با اشاره به سخن شیخ طوسى در مختصر مصباح المتهجد و چهار رکعت نماز مستحبى آن مىنویسد: «یوم النیروز جلیل القدر اما تعیین روز آن از سال مشکل است. این در حالى است که چون متعلق عبادت الهى شده شناخت آن مهم است و با این حال، از علماى ما جز آنچه ابنادریس گفته متعرض بیان آن نشدهاست.» سپس ابنفهد سخن ابنادریس وشهید را آوردهاست.
آنگاه در باره سخن شهید که گفته روز نوروز یا اول سال فارسیان یا رفتن خورشید به برج حمل است مىنویسد: قول نخست وى که اول سال فارسیان باشد همان است که در میان فقهاى عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشید به برج جدى این همان است که نویسنده کتاب الانواء آن را گفته است. [44] پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل کرده. آنگاه مىافزاید: آنچه از این تفاسیر درستتر است، آن که نوروز همان زمان وارد شدن خورشید به برج حمل (فروردین) است. سپس دلائلى براى آن ذکر مىکند. مهمترین دلیل آن که شناخت این روز به عنوان نوروز میان مردم رایج است و طبعا خطاب باید راجع به همین عرف باشد. آنگاه خود دو اشکال بر این دلیل آورده؛ یکى آن که در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشید در حمل اطلاق نمىشود و دوم آن که نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانى است و جدید است. این اشاره به تغییر روز نوروز در زمان سلطان ملکشاه سلجوقى است. پاسخ ابن فهد آن است که وقتى عرف مختلف شد، عرف شرعى باید مراعات شود. اگر چنین عرفى در کار نبود، عرف نزدیکترین بلاد به شرع باید مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسیر از نوروز - اعم از سلطانى و غیر آن - مربوط به پیش از اسلام است! [45]
نکته مهم در مطالب ابنفهد آن است که روایت معلى بن خنیس را به گونهاى دیگر نقل کرده و شکل مفصل آن را آورده است. وى از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدین على بن عبدالحمید نسابه - و او به سند خود تا معلى بن خنیس - روایت مفصلى را در باره روز نوروز آورده است. این روایت پیش از این زمان، در منابع دیگر شیعى نبوده است. روایت چنین است که معلى نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: روز نوروز، روزى است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم، براى امام على علیه السلام در غدیر پیمان گرفت و مردم به ولایت او اعتراف کردند. خوشا به حال کسى که بر آن پیمان باقى ماند و بدا به حال کسى که آن عهد را شکست. روز نوروز، روزى است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم امام على علیه السلام را به وادى جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پیمانها گرفت. روز نوروز، روزى است که امام على علیه السلام بر خوارج غلبه یافت و ذوالثدیه را کشت. روز نوروز، روزى است که قائم ما از اهل بیت علیهم السلام قیام خواهد کرد و خداوند او را بر دجال پیروز خواهد نمود و دجال را بر کناسه کوفه بدار خواهد زد. هیچ نوروزى نخواهد آمد جز آن که ما انتظار فرجى در آن داریم. این از روزهاى متعلق به ماست که فارسیان آن را حفظ کردند و شما (عربها) آن را ضایع کردید. یکى از انبیاى بنىاسرائیل از خدایش خواست تا قومى را که چندین هزار بودند و از ترس مرگ از دیارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را میرانده بود، زنده کند. خداوند به وى فرمود: بر قبرهاى آنان آب بریز. او در این روز، بر قبور آنها آب ریخت و آنها که سى هزار تن بودند زنده شدند. همین امر سبب شد تا ریخت آب در روز نوروز سنتشود، امرى که سبب آن را جز راسخان در علم نمىدانند. روز نوروز، اول سال فارسیان است. معلى مىافزاید: آن حضرت این مطالب را بر من املا کرد و من از املاى آن حضرت آن را نوشتم. [46]
ابن فهد، به دنبال آن، روایت دیگرى از معلى نقل کرده است. در این روایت آمده است که امام صادق علیه السلام در صبحگاه نوروزى که معلى به خدمت آن حضرت رسیده بود، از ایشان شنید که: روز نوروز، روزى است که خواند از بندگانش پیمان گرفت تا او را عبادت کرده به وى شرک نورزند و به انبیاى او، حجج او و اولیاى او ایمان بیاورند. روز نوروز، نخستین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و در زمین شکوفه پدید آمد (و خلقت فیه زهرة الارض .... ). روز نوروز، روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى فرونشست و روزى است که خداوند کسانى را که از ترس مرگ از سرزمینشان خارج شده و مرده بودند زنده کرد. و روزى است که جبرئیل بر رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم فرود آمد. و روزى است که ابراهیم بتهاى قومش را شکست. و روزى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم امام على علیه السلام را بر دوش گرفت تا بتهاى قریش را در مسجد الحرام شکست. [47]
ابن فهد به چهار نکته در این دو روایت توجه کرده.
یکى: تطبیق روز نوروز با روز غدیر یعنى هیجده ذىحجه سال دهم هجرت است.
دوم: سنت آب ریختن که در بهار معنا دارد نه در ماه جدى (دىماه).
سوم: خلقت خورشید در این روز که با سخن منجمان سازگار است و
چهارم: شکوفه دادن زمین که باز در فروردین است نه در دىماه. [48] بدین ترتیب وى خواسته تا از این روایت نتیجه بگیرد که روز نوروز همان زمان ورود خورشید به حمل یعنى آغاز فروردین ماه است. به نظر مىرسد این قدیمىترین بحثى است که در کتابهاى فقهى شیعه در تعیین روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوى مکرر مورد نقد و ایراد قرار گرفته است.
مشکل این دو حدیث آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکى باشد، حاوى دو نوع آگاهى در باره روز نوروز است که این خود منشا شبهه در باره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت مىکند. افزون بر آن، دانسته است که، ابن غضائرى گفته: غالیان روایاتى را به معلى بن خنیس نسبت داده و نمىتوان بر اخبار وى اعتماد کرد. [49] در این صورت، این روایت که بىگرایش غالیانه یا نگرش افراطى هم نیست، از همان دسته مجعولاتى باشد که غالیان به معلى نسبت دادهاند. باید این نکته را نیز یادآورى کرد که گفته شده قرامطه - گرایشى وابسته به مذهب افراطى اسماعیلیه - دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده، روزه مىگرفتهاند. [50] بلافاصله باید تاکید کنیم که مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمىگرفتهاند، بلکه به نقل بیرونى، اساسا «مجوس را روزهاى نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد گناه کرده است.» [51]
یاد از این نکته لازم است که بخش ریخت آب روى مردگان که به یکى از انبیاى بنىاسرائیل نسبت داده شده، در روایتى از ابنعباس آمده است. [52] در همانجا آمده که وقتى از مامون در باره سنت آبپاشى در روز نوروز سؤال شد، نوروز را همان روزى دانست که آن مردگان از قوم بنىاسرائیل در آن زنده شدند. تواند بود که این روایت از اسرائیلیات نیز باشد که در جامعه اسلامى به نوعى با عقائد رایج پیوند داده شده است.
از همه اینها گذشته، شاید تاویل دیگرى براى این روایتبتوان جستجو کرد و آن این که - در صورت درستى صدور آن از امام صادق علیه السلام - شاید امام، خواستهاند بفرمایند که اصولا هر روزى که نشانى از پیروزى آیین الهى در آن باشد، نوروز است. درست همان طور که در یکى از روایات سابق الذکر آمده بود که امام على علیه السلام فرمود: هر روز ما را نوروز کنید. این معنا براى نوروز، کاملا مطابق تعبیر ایام الله است که در قرآن به روزهاى متعلق به خداوند اطلاق شده است. البته با این تاویل باید، آنچه در روایت در باره نوروز فارسیان آمده، قدرى اصلاح شود.! در گزارش برخى از رسالههاى دوره صفوى، اشکالات دیگرى بر متن این خبر وارد شده که به موقع اشاره خواهیم کرد.
نوروز و نوروزیههاى دوره صفوى
چنین به نظر مىرسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقى، حتى با وجود مخالفتهاى برخى از فقهاى سنىمذهب، دوام آورده است. عجیب آن که برخى از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سورى و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بى پایگى آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویى نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور این عید در بخش وسیعى از دنیاى اسلام در حال حاضر، از نواحى عراق و ترکیه گرفته تا جمهورى آذربایجان، جمهوریهاى آسیاى میانه، افغانستان، پاکستان و طبعا ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوى، این عید مورد اعتناى کامل بوده است. در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:
نکته نخست: آن که در دوره صفوى، تاریخ قمرى و شمسى رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار مىشده است. اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: «ایرانىها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم مىکنند و به همین جهت داراى دو نوع سال شمسى و قمرى مىباشند. سال قمرى از نظر مذهبى برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهاى سوگوارى خود را برحسب آن سال تعیین مىکنند.» وى پس از آن اشاره کرده که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسى محاسبه کرده و مثلا مىگویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. [53] وى چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سورى بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و گفته است که مردم آن را بدترین روزهاى سال دانسته کار را تعطیل مىکنند «از خانه کمتر خارج شده و حتى المقدر کمتر حرف مىزنند و سعى مىکنند به کسى پولى ندهند ... عدهاى هم کوزههاى خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و وزه را از آب پر کرده و آن را مىآورند و به خانه و اطاقهاى خود مىپاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته با خود مىبرد...» [54] تاورنیه نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان استسخن گفته و مىنویسد: در این روز تمام بزرگان براى سلام شاه به دربار حاضر مىشوند و هر کس به اندازه شانش باید ارمغان و پیشکشى به شاه بدهد ... و در این روز شاه ثروت گزافى به دست مىآورد ... براى روز اول سال، اگر یک ایرانى اتفاقا پول نداشته باشد که قباى نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد مىگذارد و قباى نو را حتما به دست مىآورد. [55] شواهد فراوانى در باره اهمیتبرگزارى مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوى در دست است که نیازى به نقل آنها نیست.
نکته دوم: آن که این مساله را باید از زاویه دیگرى نیز مورد توجه قرار داد و آن این که با پیدایش دولتشیعى، طبیعى بود که روزهایى که در فرهنگ فقهى و تاریخى شیعه، از اهمیتى برخوردار استبزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شیعى بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزها عزا و مصیبتبودند و یا روزهاى شادى و فرح. نوع دیگر، روزهایى بود که در تقویم مذهبى، عباداتى براى آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتى که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقى در باره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. [56] همینطور رسالهاى به دستور شاه سلطان حسین صفوى نوشته شد با عنوان هدایة الصالحین دراثبات آن که تولدامام على علیه السلام در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است. [57]
به علاوه، مردم نیاز به تقویمهایى داشتند تا به معرفى این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فى معرفة الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانى (م 1091) و اختیارات علامه مجلسى (م 1110) است. باید اعتقاد به خوبى و بدى ساعات را هم به این مطالب افزود و رسالههایى که به این مسائل هم پرداختبه آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسائل، جریانى را در تالیف پدید آورد که به نوعى با بحث تقویم ارتباط مىیافت.
با توجه به آنچه در آغاز بحث در باره تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالى گفته شد، بحث از تعیین روز نوروز و این که آیا نوروز وارد شده در روایات، همین نوروز مرسوم استیانه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود. استدلالهایى که در این قبیل رسالهها آمده، به طور عمده بر پایه مطالب نجومى، تاریخى و نیز روایاتى است که به آنها اشاره کردیم. افندى با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینى مىنویسد: او رسالهاى نوشت که نوروز، درست همین روزى است که اکنون مرسوم است. آقا رضى قزوینى رسالهاى در انکار این مطالب نوشت. همین طور محمدحسین بن میرزا ابوالحسن قائنى و میرزا رضى الدین محمد مستوفى خاصه اصفهان دو رساله در تایید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندى مىنویسد: و قد صارت هذه المسالة مطرحا لاراء الفضلاء. [58]
در این دوره افزون بر بحثهاى نجومى و اصولى و فقهى در این باره، یکى دو روایت دیگر در باره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسى در بحار بدون آن که نام منبعش را یاد کند، با این عبارت که: رایت فى بعض الکتب المعتبرة آورده و سندى بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوى این روایت معلى بن خنیس است اما نه در حد چند سطرى که در مصباح شیخ آمده و یا یکى دو صفحهاى که در المهذب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. [59] آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلى است که معلى از امام خواسته تا نامهاى فارسى سى روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سى نام فارسى همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردىبهشت روز و... آمده است. علامه مجلسى روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگرى آورده اما در آنجا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: وجدت فى بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق علیه السلام... در این نقل، بخش اول سخن امام با معلى نیامده بلکه تنها نامهاى ایرانى سى روز آمده است. [60] نیز همان روایت را نقل کرده بدون نام منبع و تنها با عبارت: و روى ایضا فى بعض الکتب ... [61] جالب آن که علامه پس از نقل این سه روایت مىنویسد: این روایات را ما از کتابهاى منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند اما من بر آنها اعتمادى ندارم. در نسخ آنها نیز اختلافاتى زیادى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره کردم. حقیقت آن است که این اسامى براى سى روز از منجمان بوده و روشن نیستبه چه دلیل به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است. علامه مجلسى به نقل از ابوریحان - و قاعدتا از الاثار الباقیه - آن نامهاى ایرانى را آورده است. [62]
افزون بر این روایت، نقل دیگرى هم در دوره صفوى مطرح بوده و آن این است که هفتسلام به مشک و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را خواندن که یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال. این نقل را آقارضى قزوینى آورده و افزوده که در جایى معتبر به نظر نرسیده است. [63]
فهرست نوروزیهها
1- النوروزیه، مؤلف ناشناخته. تالیف شده به نام شاه طهماسب. ملامحمد جعفر فرزند محقق سبزوارى از آن نقل کرده است. ذریعه 24 / 382، ش 2054
2- النوروز، محمد ابراهیم الحسینى المدرس الخادم، (رد بر نوروزیه آقا رضى قزوینى) ذریعه، 24 / 379، ش 2040 و نک : ش 2049
3- نوروز، همان رساله به فارسى.
4- نوروزیه، محمد تقى بن محمد رضا رازى. تالیف شده به اسم شاه صفى ( سلطنت از 1038 - 1052). نسخهاى از آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه (فهرست 12 / 2517) و کتابخانه ملک موجود است. ذریعه، 24 / 383، ش 2053
5- نوروز و سى روز، فیض کاشانى (م 1091)، در شرح فارسى حدیث معلى بن خنیس. فیض چندین رساله در تقویم دعایى دارد. از جمله تقویم المحسنین و معیار الساعات. رساله نوروز وسى روز را دکتر معین همراه گفتارى تحت عنوان روز شمارى در ایران باستان در سال 1325 شمسى (توسط انجمن ایران شناسى) چاپ کرده است. ذریعه 24 / 380، ش 2048
6- نوروزیه، اسماعیل بن محمد باقر خاتون آبادى (م 1116)، تالیف شده به نام شاه سلیمان صفوى در یک مقدمه، دوازده باب و یک خاتمه. ذریعه، 24 / 2051
7- نوروزیه، محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادى (م 1127)، تالیف شده به نام شاه سلطان حسین صفوى. نسخه آن در دانشگاه تهران (فهرست 2 / 1266) موجود است. ذریعه 24 / 379، ش 2042
8- نوروزیه، ملاباقر بن اسماعیل کجورى. گفته شده در این رساله، مؤلف میرمخدوم شریفى را که در نواقض الروافض بر ضد غدیر و نوروز سخن گفته رد کرده است. آقابزرگ نسخهاى از آن نشناسانده است. ذریعه، 24 / 382، ش 2052
9- نوروزیه، ملامحمد جعفر بن محمد باقر سبزوارى. نسخهاى شخصى از آن را آقابزرگ دیده و عبارت نخست آن را آورده است. ذریعه 14 / 382، ش 2055
10- نوروزیه، مؤلف ؟ نسخهاى از این رساله به شماره 1015 در کتابخانه آیةالله مرعشى موجود است و در آن تاریخ 1084 آمده است.
11- نوروزیه، آقارضى قزوینى. بسیارى بر این رساله رد نوشتهاند. نسخهاى از آن به خط مؤلف در کتابخانه ملى موجود است. ذریعه 24 / 383، ش 2058
12- نوروزیه، میرمحمد حسین بن محمدصالح خاتون آبادى. نسخهاى از آن در کتابخانه حضرت عبدالعظیم علیه السلام موجود است. ذریعه 24 / 383، ش 2056
13- نوروزیه، میرزا محمد حسین بن میرزا ابوالحسن قائنى. ردى استبر رساله آقارضى قزوینى. ذریعه 24 / 383، ش 2057
14- نورزویه، رضى الدین محمد مستوفى در رد بر آقا رضى. آقابزرگ نسخهاى از آن نشناسانده است. ذریعه 24 / 383، ش 2059
15- نوروزیه، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار ، ج 56، صص 91 - 143 . این مدخل، گرچه رساله مستقلى نیست، اما، به دلیل آن که مرحوم مجلسى مفصل در این باره سخن گفته، در اینجا معرفى شد.
16- رساله در فضیلت روز نوروز، مؤلف ؟ نسخهاى از آن در نه برگ در کتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 459) موجود است.
17- نوروزنامه، مؤلف ؟ نسخه آن در کتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 572) موجود است.
18- نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در کتابخانه آیةالله گلپایگانى (فهرست، 3 / 79) موجود است.
19- نوروزیه، عماد الدین محمود بن مسعود. تالیف شده بنام سلطان حمزه میرزا. نسخهاى از آن در کتابخانه وزیرى یزد (فهرست، 4 / 1167 ، ش 2107) موجود است. در آنجا از مؤلف به عنوان جالینوس ثانى یاد شده است. نیز مطالب آن در رساله خواجویى که ناظر به آن رساله تالیف شده آمده است.
20- نوروزیه، ملا اسماعیل خواجویى (م 1173). شرح و نقدى استبر رساله عمادالدین بن مسعود. ذریعه 24 / 381 ، ش 2050 (این رساله را آقاى سیدمهدى رجایى در میراث اسلامى ایران دفتر چهارم چاپ کرده است.)
21- نظم حدیث معلى بن خنیس منسوب به خواجه در کتاب سى روز و نوروز فیض کاشانى آمده و بیت اول آن چنین است:
بقول جعفر صادق خلاصه سادات ز ماه فارسیان هفت روز مذموم است [64]
22- نوروزیه، میرزا محمد مهدى بن هدایةالله خراسانى ( 1152 - 1217) ردى استبر رساله خواجویى. نسخهاى از آن در کتابخانه مجلس (فهرست 9 / 322 - 326 . فهرست نویس محترم به تفصیل گزارش آن را آورده) موجود است. ذریعه 24 / 384، ش 2062
23- نوروزیه، غیاث الدین ادیب کاشانى، معاصر ناصرالدین شاه قاجار. در این رساله اقوال پیشینیان آمده و بررسى شده است. نسخهاى از آن در کتابخانه ملى (فهرست 1 / 399) موجود است. ذریعه 24 / 384، ش 2060
در فهرست نسخههاى خطى فارسى 1 / 367 چندین رساله نوروزیه که مؤلف آنها ناشناخته است، معرفى شده است.
گزارش رساله آقارضى قزوینى
از رسالههاى نورزیه کوتاه این دوره که مورد انتقاد برخى قرار گرفته، رساله نوروزیه آقارضى قزوینى است که آن را در سال 1062 هجرى نگاشته است. عقیده وى آن است که نوروز در روایات، به هیچ یک از اقوالى که در باب تعیین نوروز گفته شده قابل تطبیق نیست. عجیب آن که وى به هر روى راه حل صریحى به دست نداده است. در اینجا مهمترین بخش رساله را که به طور عمده در انکار تطبیق نوروز رایجبا نوروز یاد شده در روایات است مىآوریم.
آقارضى ابتدا حدیث معلى بن خنیس را، آن گونه که شیخ آورده نقل کرده؛ آنگاه با نقل روایت مربوط به دعاى یا محول الحول و الاحوال، و یاد از این نکته که در جاى معتبرى آن را ندیده، مىنویسد: با اشاره به استحباب اعمال مذکوره در نوروز و این که این اعمال موقته است و در امثال این عبادات اگر التزام وقتخاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید بدعتباشد مىافزاید: «بنابر این تعبد به این عمل مکلفى تواند که لااقل ظنى به تعیین وقت مذکور تحصیل کرده باشد و تحصیل این ظن لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود. و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حسابیه، نوروز متعدد است، چنانکه بعضى از آن بعد از این مذکور مىگردد، و اشهریه بعضى به بعضى ازمنه اماره نمىشود و در ظاهر قرآن چیزى در این باب نیست، اماره آن از روایات و اخبار تتبع باید نمود.» وى آنگاه نقلى را که ابن فهد در المهذب آورده و ضمن آن به تطبیق روز غدیر با نوروز و همینطور روز شکستن بتها با آن شده آورده و در پایان ترجمه آن نقل مىنویسد: «روز اول سال فرس که صریح خاتمه حدیث است، چنانکه با امارهاى که در صدر حدیث مذکور است موافق باشد، صعوبتى تمام دارد و وجهش عن قریب ظاهر خواهد شد.»
پس از آن سخن ابنادریس را در تعیین روز نوروز آورده که گفته است این روز همان دهم ماه ایار رومى است. آقارضى به تفصیل در نادرستى این نظر سخن مى گوید. وى مىنویسد: و آنچه از بعضى از محصلین نقل کرده، اگر مراد این باشد که نوروز عبارت از روز دهم ایار است ظاهر البطلان است چه اطلاق لفظ نوروز بر آن به هیچ اصطلاح متعارف نیست. و اگر مطلب این باشد که در سالى از سالها مطابق دهم ایار بوده کلام بىفائده است. و اگر مراد این باشد که همیشه مطابق دهم ایار است این نیز باطل است. و تفصیل بیان آن که اهل فرس به اتفاق علماى هیئت و حساب، تا ظهور جلال الدین ملکشاه سلجوقى در سال شمسى دو اصطلاح داشتهاند. اول اصطلاح قدیم که مبدا آن از زمان حمشید بوده و بناء حساب آن بر رصدى موافق رصد ابرخس است که مدت یک دوره شمس را به حرکتخاصه 365 روز و ربعى یافته و طریق آن بوده که هر سال از 119 سال را 365 روز گیرند و در سال 120 به جهت کبیسه و اصلاح ربع، یک ماه افزایند که آن سال 395 روز شود. و نقل کردهاند که جلوس هر پادشاهى در هر وقت که اتفاق افتادى، مبدا ساختندى و به تتمه سابق نپرداختندى و ضبط سال به این اصطلاح در زمان ما بلکه از زمان یزدجرد متروک است. دیگر اصطلاح جدید که الیوم به تاریخ قدیم مشهور است و در تقاویم ضبط مىکنند و مبدا آن از جلوس یزدجرد شهریار است که در ربیع الاول احدى عشر من الهجره بوده است و هر سال ایشان 365 روز استبىزیاده و نقصان و دست از اصطلاح کسر بالکلیه برداشتند و لهذا اول سال ایشان در جمیع فصول اتفاق مىافتد و در عهد سلطان ملکشاه بناء حساب سال را بر رصد بطلیموس ... که سال شمسى را 365 روز و پنجساعت و نیم و کسرى یافتهاند نهادند و روز جمعه دهم رمضان سنه 471 که شمس قبل از وصول به نصف النهار از حوت نقل به حمل کرده بود اول فروردین ماه و روز نوروز نامیدند. و به سبب اعتبار که در هر سال نوروز از دایر بودن در فصول یا اجزاى آن چنانچه از اصطلاحین سابقین لازم مىآید ضبط کردند و اشهر اصطلاحات نوروز در زمان ما این است اما هیچ یک از این اصطلاحات ثلاثه با حساب روم موافق نیست، چه اصطلاح روم که ابتداى آن از عهد اسکندر استیا دوازده سال بعد آن، اگرچه در این معنى که نزد ایشان رصد ابرخس معتبر استبا اصطلاحین اولین موافق است اما در طریق اصلاح کسر با هیچ یک موافقت ندارد، چه در طریق ایشان، چنانکه الحال نیز مشهور است و منجمان در تقاویم ضبط مىکنند هر سال را 365 گیرند تا سه سال و سال چهارم را 366. پس تعیین نوروز فرس با یکى از ایام مشهور سال رومى که مخالف جمیع اصطلاحات فرس استخطا باشد.
و قطع نظر از این مخالفتبا آنچه در صدر حدیثسابق مذکور شد که در این روز پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم عهد گرفتبه غدیر خم جهت امیرالمؤمنین(ع) از روى حساب درست نمىآید بیانش آن که از تاریخ هیجدهم ذى الحجة الحرام سال دهم از هجرت که به اتفاق نص غدیر خم در آن روز واقع شده تا هیجدهم ذى الحجة سال 1062 ، 1052 سال قمرى است و هر سال قمرى به اتفاق عبارت است از 354 روز و کسرى و این کسر به اتفاق، در هر سى سال، 11 روز مىشود بى زیاده و نقصان. بنابر این به قواعد حسابیه مدت مذکوره 372794 روز است و چون این عدد بر عدد ایام سال شمسى به اصطلاح روم که 365 روز و ربعى است قسمت کنیم، خارج قسمت 1020 سال رومى و 39 روز مىشود. پس اگر روز غدیر حجة الوداع دهم ایار ماه بودى، در سال 1062 بایستى دهم ایار ماه رومى، در پانزدهم شهر ربیع الثانى باشد و حال آن که در این سال، در اواسط شهر جمادى الاخره است. و اگر بالفرض مطابق نیز بودى، بیش از این لازم نیامدى که نوروز فرس در حجةالوداع، چنانکه مطابق 18 ذى الحجه عربى بوده با دهم ایار ماه رومى نیز موافق افتاده و از این موافقت لازم نیاید که نوروز فرس را همیشه آن روز اعتبار کنند و این معنا بسیار ظاهر است.
و از این حساب معلوم توان نمود که نوروز فرس مطابق نوروز جلالى که در میان ما معروف است نیست، چه سال جلالى از سال رومى بنابر ارصاد معتبره در مدت مذکوره قریب به هشت روز ناقص است. پس اگر هیجدهم ذى الحجه با نوروز فرس به این اصطلاح مطابق بودى، بایستى که در این سال نوروز جلالى در هفتم ربیع الثانى باشد و حال آن که در نهم شهر مذکور است. با آن که قطع نظر از حساب مذکور، معلوم است که حدوث این اصطلاح به چند قرن بعد از زمان حضرت رسول و اهل بیت علیهم السلام بوده. پس چون تواند بود که بناى احکامى که از ایشان مروى استبر این اصطلاح باشد؟
و از این بیان روشن مىشود که نوروز فرس مذکور، مطابق نوروز یزدجردى نیز نیست، چه حدوث آن چنانکه مذکور شد، قریب به سه ماه بعد از غدیر حجة الوداع است و قطع نظر از آن، حساب مذکور مبطل آن است، چه هر گاه عدد ایام مذکوره را بر سال یزدجرى که 365 روز است قسمت کنند، خارج قسمت 1021 سال و 129 روز باشد، پس اگر غدیر حجةالوداع با نوروز یزدجردى موافق بودى، بایستى که نوروز مذکور در سال 1062 بر 18 ذى حجه این سال، به 129 نوروز مقدم بودى، یعنى در نهم شعبان اتفاق افتادى و حال آن که در این سال، اول فروردین ماه ایشان که به نوروز کبرا اشتهار دارد، مطابق دهم ذىالقعدة الحرام و اول آذرماه ایشان که بعد از خمسه آبان است و اعتبار اول سال در این نیز احتمالى هست در نهم رجب واقع است. پس هیچکدام نوروزمعتبرشرعىکه به نص حدیث مطابقروزغدیر حجةالوداع بودهباشد، نباشد.
اما نوروز جمشیدى، چنان که مذکور شد در زمان ما بکه از زمان یزدجرد مضبوط نیست و ماههاى کبیسه آن مجهول است. لیکن این قدر معلوم است که تفاوت آن از سال رومى، اگر مبدا یکى باشد، هرگز زیاده از یک ماه نشود و این قدر در تعیین آن در زمان ما کافى نیست. و العلم عندالله. [65]
گزارش رساله خواجویى
محمد اسماعیل خواجویى (متوفاى 1173) از علماى بعد از فتنه افغان است که رسالههاى فراوانى در زمینههاى مختلف علوم اسلامى دارد. [66] یکى از رسالههاى وى شرحى است که وى در باب مساله نوروزیه نگاشته و نگاه وى به طور عمده به رساله شخص دیگرى استبا نام محمد بن مسعود. [67] عقیده وى در این باب آن است که نوروز مذکور در روایات با اولین روز آبان که نوروز قدیم فرس بوده تطبیق مىکند.
وى در آغاز رساله خود مىنویسد:« و در تعیین روز نوروز شرعى میان اهل شرع خلاف بود، بعض اصحاب کیاست و زکى از این شکسته بىدست و پا العبد الجانی محمدبن الحسین المشتهر باسماعیل المازندرانى عفى عنه التماس نموده و استدعا فرموده که اشاره اجمالیه به اختلاف فقها و مختار علما در باب نوروزفیروز نموده، اشاره فى الجمله به مختار خویش نیز نماید». نوشته وى، همانگونه که در آغاز آورده ناظر به رساله محمد بن مسعود است.
در ادامه آمده: «فقیر گوید: صاحب رساله (همان محمد بن مسعود) گفت که چون این معلوم شد گوییم: روز نوروز روزى است که در اول آن روز یا قبل از نصفالنهار آن روز یا در نصفالنهار و بعد از نصفالنهار پیش از آن روز به واسطه آفتاب به نقطه اول نزول کند. فقیر بىبضاعت گوید: مشهور بین المنجمین آن است که اگر تحویل جرم آفتاب از آخر حوت به اول حمل قبل از زوال واقع شود آن روز روز نوروز است، و اگر بعد از زوال واقع شود روز دیگر نوروز است.» از نظر وى، در تعیین روز نوروز، ملاک همان عرف است زیرا:« پس اهل شرع نوروز روزى را گویند که اهل عرف آن روز را نوروز گویند نه اول روز که آفتاب در تمام آن روز به حمل انتقال کرده باشد.»
پس از آن در تعیین روز نوروز به نقل صاحب رساله، روایت معلى بن خنیس را که به دو صورت در مصادر آمده نقل کرده آنگاه مىافزاید: «فقیر بىبضاعت گوید: به حسب ظاهر میان این حدیث و حدیثسابق تناقض است، چه در حدیثسابق مذکور است که پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم در روز نوروز امیر المؤمنین علیه السلام را به دوش مبارک برداشته تا بتان قریش را از فوق کعبه به زیر انداخته شکست و فانى ساخت، و این بلا شبهه در سال فتح مکه معظمه بود، چنانچه اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالتبر این دارد.... و فتح مکه معظمه در ماه مبارک رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان که شیخ مفید و شیخ طبرسى و ابن شهر آشوب و دیگران روایت کردهاند، و احادیث معتبره بر این دلالت کرده است، و اکثر بر آنند که در روز سیزدهم ماه بوده، و بعضى بیستم هم گفتهاند، و حرکتحضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارک رمضان بعد از نماز عصر بوده، و روز غدیرخم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذی الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود که هر دو در روز نوروز باشد، چه نوروز از قرار حساب گذشته بعد از شش هفتسال از فتح مکه معظمه بلکه بیشتر به ذى الحجه خواهد رسید نه بعد از یک سال، چنانچه مقتضاى این دو حدیث است.»
وى ادامه مىدهد:« و چون هر دو به یک طریق از معلى منقول است ... پس ترجیح احدهما بر دیگرى من حیث السند متصور نیست، و بنابر این مضمون هیچ یک حجت نخواهد بود، و بر آن اعتماد نشاید کرد، و به او استدلال نتوان نمود، چه تناقض در کلام معصومین غیر واقع است. پس از اینجا فهمیده مىشود که این دو حدیث کلاهما او احدهما از معصوم متلقى نگردیده، و چون از او نباشد حجیت را نشاید و سند شرعى نتواند بود، فافهمه. و عجب است آنکه صاحب رساله و عالى حضرت مستدل شیخ ابن فهد و سائر علماى سلف رحمهم الله در این مدت متمادى که قریب به هزار و صد سال است، یعنى از زمان ورود حدیث الى زماننا هذا متفطن به آنچه گفتیم نشدهاند. و از این حدیث استدلال بر تعیین روز نوروز شرعى نمودهاند و فرمودهاند که آن روزى است که آفتاب به اول حمل رفته باشد چنانچه خواهد رسید مع ما فیه.»
خواجویى ادامه مىدهد: «حقیر بىبضاعت گوید: پوشیده نیست که کلام معلى (بن خنیس) که این قدر مىدانم که عجم این روز را تعظیم مىکنند و مبارک مىدانند، و قول حضرت صادق - علیه السلام - که این روز را اهل فرس ضبط کردهاند، و قول آن حضرت که روز نوروز اول سال فارسیان است چنانچه خواهد رسید، دلالتبر آن کند که این روز غیر نوروزى بوده است که منسوب به سلطان جلالالدین ملک شاه. چه این نوروز در بلاد و لغات اعاجم آن زمان و مکان شایع و معروف نبوده است، و ایشان ضبط آن نکرده بودهاند، و اول سال ایشان نبوده است، بلکه بعد از مدتهاى متمادى به وضع گماشتهگان سلطان حدوث یافته، و به مرور شهور و دهور ذایع و شایع شد. و آنچه در میان اعاجم آن زمان مشهور و معروف بوده اول سال فارسیان بوده، چنانچه حضرت صادق - علیه السلام - در آخر حدیث معلى اشاره به آن خواهد فرمود، و اول سال ایشان اول جلوس یزدجردبن شهریار بود که اول فروردین ماه قدیم است نه جلالى، و آن روزى است که آفتاب به اول عقرب رفته باشد. و ظاهرا صاحب رساله و احمدبن فهد حلى و محمد صالح الحسینى (خاتون آبادى) اول سال فارسى را عبارت از اول حمل که مبدء سال تاریخ ملکى است گرفتهاند، و این به غایتبعید بل اشتباه شدید است.»
خواجویى این نظر را پذیرفته است که نوروز موجود در روایات، اولین روز سال فرس قدیم است که در اصل ابتداى حلول خورشید به برج عقرب یعنى آبان ماه مىباشد. وى مىنویسد: «پوشیده نیست که کلام شیخ شهید - رحمه الله - صریح است در این که اول سال فارسیان که روز نوروز است نزد ایشان چنانچه حدیث معلى ناطق استبر آن غیر نوروز سلطانى است که در آن روز آفتاب به اول حمل نزول مىکند، و در کلام امام علیه السلام تصریح استبه این که روز نوروز اول سال فارسیان است .. چه این عید از اعیاد قدیمه متداوله میان عجم است در بلاد ایشان، چنانچه از کلام معلى که این قدر مىدانم که عجم تعظیم این روز مىکنند و آن را مبارک مىدانند، و از قول امام به حق ناطق جعفربن محمد صادق علیها السلام که این روز از قدیم الایام مکرم و محترم بوده مستفاد مىشود ... به خلاف وضع تاریخ ملکى و نوروز سلطانى که مسبوق استبه چهار صد و پنجاه و کسرى تقریبا بر ورود این اخبار، پس ورود این بر وفق آن به غایتبعید است. ... و سابقا مذکور ساختیم که آخوند فیض در رساله مذکوره آورده که روز نوروز نزد فارسیان اول فروردین ماه قدیم است که اول عقرب باشد، و گفته که این است مختار صاحب انواء و مشهور میان فقهاى عجم در بلاد ایشان.
وى سپس به نقد آنچه ابن فهد در تایید مطابقت نوروز در روایات با نوروز به معناى آغاز بهار گفته، پرداخته است. وى در باره استدلال ابنفهد به عرف مىنویسد: «شهرت این تاریخ و عرف این اصطلاح در میان مردم در زمان عالى حضرت مستدل و ما بعد آن الى هذه الاوان مسلم است و لکن مفید مطلوب نیست، بلکه باید که این عرف قبل از ورود شرع، یا در وقت ورود آن مشهور و معروف باشد تا احکام شرعیه از عبادات و ادعیه بر وفق آن وارد تواند شد. چه متابعتشرع عرفى را که بعد از آن به چهار صد و پنجاه و کسرى تخمینا حادث و بعد از حدوث به مدتهاى متمادى به مرور شهور و دهور ذایع و شایع شود بىمعنى است. و چون تواند بود که شارع گوید که روزه مثلا در روز نوروز سنت است و اهل شرع آن زمان و مکان ندانند که مراد وى از نوروز چه روزاست». دلیل دیگر ابن فهد آن بود که «از امام علیه السلام منقول است که روز نوروز بعینه روز غدیرخم است، و روز غدیر در سال دهم هجرت بوده، و حساب کردهاند موافق اول نزول آفتاب به حمل بوده در نوزدهم ذى حجه به حساب تقویم و هلال را در مکه در شب سىام ندیده بودند و در روز هجدهم ذى الحجه بود به رؤیت.» وى این دلیل را نیز نمىپذیرد زیرا که «سابقا دانسته شد که بین الحدیثین تناقض است، و تناقض در کلام معصوم روا نیست، دانسته شد که استدلال بهما قبل رفع التناقض بینهما غیر صحیح است، بلکه بر مستدل لازم است که اول رفع تناقض نماید تا استدلال او صحیح و کلام او مقبول شود.» وى محاسبه ابنفهد را هم نپذیرفته و مىافزاید: «مؤید آنچه گفته شد این است که از راویان حدیث غدیر که در روز غدیرخم در غدیر حاضر و ناظر بودهاند منقول است که آن روز به غایت گرم و با حرارت بوده است. و معلوم است که در اول نزول آفتاب به حمل با وصف سابقه دستبرد برد العجوز اگر هوا در جحفه و ما بین الحرمین در فصل نوروز سلطانى در غایت اعتدال نباشد به غایت گرم نخواهد بود، چنان که از حضار غدیرخم مروى است.»
وى دلایل دیگر ابنفهد را نیز رد کرده و در نهایت از روى احتیاط مىنویسد:« چون فهمیده شد که این مساله خلافى است و دلائل هیچ یک افاده یقین بل ظن به خصوص روزى نمىکند، پس احوط آن است که اعمال روز نوروز در این دو روز که روز نزول آفتاب به اول حمل و اول عقرب باشد کرده شود، چه از اصحاب سائر مذاهب دلیل اقناعى هم به نظر نرسید. ولکن قول شیخ شهید علیهالرحمه که نوروز اول سال فرس استیا حلول آفتاب در برج حمل یا دهم ایار یاد از آن مىدهد که او در تعیین روز نوروز مردد است میان این سه روز، پس اگر اعمال نوروز در دهم ایار ماه رومى هم کرده شود بهتر خواهد بود».
وى در نهایتبا تمسک به تسامح در ادله سنن، چنین حکم مىدهد که «پس کردن این اعمال در این روز خالى از اجر نخواهد بود.»
فصل بعدى وى در بیان برخى از اعمال روز نوروز است که در روایت وارد شده است. یک روایت که در مباحث گذشته از آن یاد نشد چنین است: « و نقل کردهاند که هر که در این روز سیصد و شصتبار آیة الکرسى را تا و هو العلی العظیم بخواند بعد از آن سیصد و شصتبار بگوید: اللهم هذه سنة جدیدة و انت ملک قدیم اسالک خیرها و خیر ما فیها، و اعوذ بک من شرها و من شر ما فیها، و استکفیک مؤونتها و شغلها یا ذا الجلال و الاکرام، تا آخر سال از جمیع بلاها و آفتها محفوظ باشد.»
و روایت دیگرى که پیش از این گذشت چنین است که «و از سیدنا امیر المؤمنین سلام الله علیه مروى است که هر که این هفت آیه مشتمله بر هفتسلام را در روز نوروز بر کاسه چینى به مشک و زعفران بنویسد و به گلاب بشوید، هر که از آن آب بخورد تا سال دیگر هیچ المى و دردى به وى نرسد، و اگر گزندهاى وى را گزد زهر بر او کار نکند به قدرة الله تعالى: سلام على نوح فی العالمین، سلام قولا من رب الرحیم، سلام على ابراهیم، سلام على موسى و هارون، سلام على آل یس، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین، سلام هی حتى مطلع الفجر.
و در پایان نیز مىنویسد: «و چون سائر ادعیه و اعمال شرعیه روز نوروز که در کتب اصحاب نقل شده سندى که فی الجمله اعتمادى بر آن باشد ندارد، لهذا به همین قدر اکتفا نمود و بالله التوفیق.
پىنوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. فهرستى از آنها را ابوریحان در آثارالباقیه (ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363) از منابع زردشتى آورده است. ر، ک: صص 325 - 333.
[2]. مجموع آنچه گذشت، از مقالات تقى زاده (گاه شمارى در ایران» ، ج 10، صص 3 - 6، (به کوشش ایرج افشار، تهران، 1357) مقاله همو تحت عنوان نوروز در مجله یادگار سال چهارم، ش 7، و مدخل نوروز در لغتنامه دهخدا گرفته شده است. در باره اختلاف در اینکه نوروز سلطانى در سال 467 بوده یا 471 نک : مقالات، ج 10، ص 168 پاورقى. توضیحات محیط طباطبائى در باره سیر تقویم در ایران نیز قابل توجه است. وىمشکل سال 467 یا 471 ، مساله افزودن پنج روزه زائده را به آخر آبان و اسفند را نیز حل کرده است. نک : تاریخ تحولات تقویمى در ایران از نظر نجومى، میراث جاویدان، شماره 14 - 15، صص 101 - 108.
[3]. مقالات تقى زاده، ج 10 «گاه شمارى در ایران قدیم»، فصل پنجم، ص 153 به بعد.
[4]. متن تصویبنامه مجلس شوراى ملى را که در شب 11 فروردین ماه 1304 شمسى انجام شده و اسناد دیگر در این باره را ببینید در: پیدایش و سیر تحول تقویم هجرى شمسى، محمدرضا صیاد، مجله میراث جاویدان، ش 14 ، 15 ، صص 19 - 118
[5]. رجال النجاشى، ص 428
[6]. الفهرست، ابن الندیم، ص 190.
[7]. الکافى، ج 5، ص 141 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 300 ؛ التهذیب، ج 6، ص 378.
[8]. کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3 ، ص 300.
[9]. همان.
[10]. الفهرست ابن الندیم، ص 256 ؛ الانساب، ج 3، ص 37.
[11]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 326.
[12]. التاریخ الکبیر، ج 4، ص 201.
[13]. عیون اخبار الرضا (ع)، ص 550.
[14]. این استقصاء بر اساس کار رایانهاى است که ضمن آن همه آثار صدوق در برنامهاى توسط مرکز کامپیوترى علوم اسلامى قابل جستجو است.
[15]. این جستجو نیز بر همان اساسى است که در پاورقى پیشین گذشت.
[16]. عید مهرگان، روز شانزدههم مهرماه برگزار مىشده است. ر، ک: آثار الباقیه، ص 337.
[17]. مصباح المتهجد، ص 591 ؛ بحار الانوار، ج 59 ، ص 101 ؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص 346.
[18]. السرائر، ج 1، ص 315.
[19]. ذخیرة الاخره، ص 152.
[20]. نزهة الزاهد، 285.
[21]. مستدرک الوسائل ، ج 6، ص 152 از لب اللباب.
[22]. دیوان السید ضیاءالدین ابوالرضا فضل الله راوندى (تصحیح محدث ارموى، تهران، 1374 ق)، ص 65 و شعرى دیگر در 131، و نیز در ص 196.
[23]. مناقب ابن شهرآشوب، ج 2 ص 379 ؛ مسند الامام کاظم علیه السلام، ج 1 صص52 - 51.
[24]. جواهر الکلام، ج 5، ص 40.
[25]. تاریخ الطبرى، ج 9، ص 218 (حوادث سال 245).
[26]. همانجا، ج 10، ص 39.
[27]. همانجا، ج 11، ص 203 (حوادث سال 301).
[28]. تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 306.
[29]. همانجا، ج 2، ص 306.
[30]. تاریخ الطبرى، ج 6، ص 659 (حوادث سال 101).
[31]. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 313.
[32]. تاریخ الطبرى، ج 7، ص 277.
[33]. همانجا، ج 9، ص 184 (حوادث سال 236).
[34]. مقالات تقىزاده، ج 10، ص 155.
[35]. تاریخ الطبرى، ج 10، ص 39.
[36]. همانجا، ج 10، ص 53.
[37]. الخطط المقریزیة، ج 1، ص 268.
[38]. همانجا، صص 268 - 269.
[39]. همانجا، ص 269.
[40]. ر.ک: مقالات تقى زاده، ج 10، ص 153.
[41]. بدائع الصنایع، ج 2، ص 79.
[42]. المغنى، ج 3، ص 99.
[43]. در اصل باید گفت درست آن، آن است که اول سال فرس، اول برج عقرب یا آبان ماه بوده است.
[44]. تاکنون بر ما روشن نشده که این کتاب که در باره دانش نجوم بوده، از کیست. دهها کتاب با این نام در فهرست ابنندیم شناسانده شده است. محتمل است که مقصود کتاب الانواء احمد بن عبدالله ثقفى (م 319) باشد.
[45]. المهذب البارع فى شرح المختصر النافع، ج 1، صص 191 - 193 (چاپ انتشارات اسلامى، قم 1414.
[46]. المهذب، ج 1، صص 194 - 195.
[47]. المهذب، ج 1، صص 195 - 196.
[48]. المهذب، ج 1، ص 196.
[49]. مجمع الرجال، قهپائى، ج 6، ص 110.
[50]. تاریخ الطبرى، ج 10، ص 26.
[51]. آثار الباقیه، ص 357.
[52]. الخطط المقریزیة، ج 1، ص 268 ؛ آثار الباقیه، ص 325. متن حدیث را بیرونى چنین آورده: نقل شده که در نوروز جامى سیمین که پر از حلوا بود، براى پیغمبر(ص) به هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند: امروز روز نوروز است. پرسید که، نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آرى، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فتبمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت: کاش هر روزى براى ما نوروز بود.
[53]. سفرنامه اولئاریوس، (ترجمه حسین کردبچه، تهران، کتاب براى همه، 1369) ج 2، ص 690.
[54]. سفرنامه اولئاریوس، ج 2، ص 466.
[55]. سفرنامه تاورنیه، (ترجمه ابوتراب نورى، تهران، سنایى، 1336) ص 635.
[56]. ذریعه ج 23 ، صص 275 - 276.
[57]. فهرست کتابخانه مجلس، ج 10، ص 1737. به احتمال قوى این رساله از محمدباقر بن اسماعیل خاتون آبادى (م1127) باید باشد.
[58]. ریاض العلماء ، ج 1، ص 6.
[59]. بحارالانوار، ج 59، ص 91 - 100.
[60]. همانجا، ج 59، صص 101 - 105.
[61]. همانجا، ص 107.
[62]. همانجا، ص 11.
[63]. مرحوم شیخ عباس قمى هم آن را به نقل از «کتب غیرمشهوره» آورده و صورت دیگر آن را یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال یاد کرده است.
[64]. ذریعه، ج 24، ص 209، ش 1087.
[65]. نوروزیه آقارضى، نسخه خطى شماره 8755 کتابخانه مرعشى، برگهاى 48 - 51.
[66]. مجموعهاى از رسالههاى وى را آقاى سیدمهدى رجایى چاپ کردهاند.
[67]. این رساله به کوشش سیدمهدى رجایى در میراث اسلامى ایران دفتر چهارم به چاپ رسیده است.