پرسشگر گرامی باسلام و تشکر از ارتباط با این مرکز.
دلیل این مسئله که چرا نماز ظهر و عصر با صداي آرام، ولي نمازصبح و مغرب و عشا با صداي بلند خوانده مي شود روایات است،
روایات زیاد در بیان مورد جهر و اخفات وارد شده است. و مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسایل الشیعه ج 6، ص 82. این روایات را تحت عنوان:« بَابُ وُجُوبِ الْجَهْرِ بِالْقِرَاءَةِ عَلَى الرَّجُلِ خَاصَّةً فِي الصُّبْحِ وَ أَوَّلَتَيِ الْعِشَاءَيْنِ وَ الْإِخْفَاتِ فِي الْبَوَاقِي عَدَا الْبَسْمَلَةِ» جمع نموده است.
ادر حدیث شریفي آمده است« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِأَيِّ عِلَّةٍ يُجْهَرُ فِي صَلَاةِ الْجُمُعَةِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ وَ سَائِرُ الصَّلَوَاتِ الظُّهْرُ وَ الْعَصْرُ لَا يُجْهَرُ فِيهِمَا إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ لِأَنَّ النَّبِيَّ ص لَمَّا أُسْرِيَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ كَانَ أَوَّلُ صَلَاةٍ فَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ الظُّهْرَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَأَضَافَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةَ تُصَلِّي خَلْفَهُ وَ أَمَرَ نَبِيَّهُ ص أَنْ يَجْهَرَ بِالْقِرَاءَةِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَضْلَهُ ثُمَّ فَرَضَ عَلَيْهِ الْعَصْرَ وَ لَمْ يُضِفْ إِلَيْهِ أَحَداً مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ أَمَرَهُ أَنْ يُخْفِيَ الْقِرَاءَةَ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ وَرَاءَهُ أَحَدٌ ثُمَّ فَرَضَ عَلَيْهِ الْمَغْرِبَ وَ أَضَافَ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةَ فَأَمَرَهُ بِالْإِجْهَارِ وَ كَذَلِكَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ فَلَمَّا كَانَ قُرْبَ الْفَجْرِ نَزَلَ فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْفَجْرَ فَأَمَرَهُ بِالْإِجْهَارِ لِيُبَيِّنَ لِلنَّاسِ فَضْلَهُ كَمَا بَيَّنَ لِلْمَلَائِكَةِ فَلِهَذِهِ الْعِلَّةِ يُجْهَرُ فِيهَا الْحَدِيثَ ».(1)
از امام صادق علیه السلام سؤال شد به چه دلیل نماز جمعه، مغرب، عشاء و صبح بلند خوانده شود .باقی نماز های یومیه مانندنماز ظهر و عصر مخفیانه؟ خوانده شود؟.
حضرت در جواب فرمود:هنگامی که پیامبر اسلام به سوی آسمان برده شد(شب معراج)، اولین نمازی که خداوند بر پیامبر اسلام واجب کرد نماز ظهر روز جمعه بود وخداوند ملائکه را دستورداد که پشت سر حضرت اقتداء کنند و پیامبر را هم امر نمود که نماز را بلند بخواند تا فضل آن حضرت برملائکه روشن گردد. پس از آن نماز عصر را واجب کرد و به ملائکه دستور نداد که پشت حضرت اقتداء کنند و به حضرت امر فرمود که نماز عصر را مخفی و بدون جهر بخواند، پس از آن مغرب را برآنحضرت واجب کرد و ملائکه را پشت سرحضرت درهنگام نماز اضافه فرمودو دستور دادکه که نماز مغرب را جهراً بخواند. همچنین نماز عشاء را واجب کردند و با اضافه کردن ملائکه ها دستور به جهر خواندن آن فرمود، پس هنگامى كه نزديك طلوع فجر و صبح صادق شد بزمين بازگشت و با مردم به نماز صبح ايستاد و خداوند او را امر فرمود كه قراءت را بلند أداء كند تا بزرگى و فضلش بر همگان روشن شود همان طور كه براى فرشتگان‏».
از این حدیث هم اصل وجوب جهر برای نماز صبح و مغرب و عشا در نمازهای یومیه استفاده می شود و هم به حکمت آن اشاره شده است. البته روایات دیگری نیز براین مسئله دلالت دارد. بنابراین مستند ما در این مسئله روایات است که در مورد جهر و اخفات وارد شده است.
توجه به این نکته نیز لازم است که :
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است . براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، عقل نیز همان حكم را مى‏كند كه شرع بیان كرده است(2)
با ید بدانیم که هر حكمى از احکام الهی حكمتى دارد گرچه ممكن است بر اثر كمى اطلاع و عدم احاطه بر تمام مسايل ما نتوانيم حکمت آن را كشف كنيم، ولى تعبداً آن را مي پذيريم.
اصولا گاهي خداوند دستوري به بشر مي دهد که ريشه و فلسفه اش براي بشر کاملا روشن ومعلوم نيست . گاهي چون براي فهم آنها به گذشت زمان و پيشرفت علم و دانش بشري نياز است، يا نمي‌تواند علت و فلسفه محدود در امور خاصي باشد، يا چون اهداف معنويي در آنها وجود دارد که انسان نميتواند همه آنها را درک نمايد، يا ممکن است با بيان فلسفه واقعي، انسان­ها دست به تشبيهات و توجيهاتي براي خود زده و از اهداف واقعي دور شوند و در احکام الهي تغيير ايجاد کنند. گاهي اصلا براي آزمايش انسان ها و ميزان تعبد و تسليم آنها در مقابل پروردگار است. امير مومنان علي (ع)فرمود:
« ابتلي خلقه ببعض ما يجهلون اصله تمييزا بالاختبار لهم؛ خدا مخلوقاتش را با بعضي از اموري که به اصل آن جاهلند، يعني فلسفه اش را نمي دانند، و به حکمت ونکته­هايش توجه ندارند آزمايش مي­کند»، براي اين که خوب­ها از بدها، اطاعت کنندگان از معصيت کاران جدا شوند.(3)
پی نوشت:
1. من لا يحضره الفقيه‏، شيخ صدوق‏،ج 1 ،ص 309 ،ناشر: جامعه مدرسين‏.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 20، ص 52،انتشارات صدرا.
3.نهج البلاغه خطبه 192.