خداوند در آیه 56 سوره الذاریات الله را به عنوان هدف و غایت انسان و جن معرفی میکند و راه شناخت ورسیدن به الله را عبادت بیان میکند همچنین خداوند در سوره بقره در مورد شهدا میفرماید: "... نزد پروردگارشان روزی میخورند" از طرفی انسان پس از مرگ یا وارد بهشت (بهشت برزخی و بعد از حسابرسی قیامت بهشت ابدی) میشود یا وارد جهنم (جهنم برزخی و بعد از حسابرسی قیامت جهنم ابدی )میشود حال سوال من و برداشت من این است که آیا ما دو نوع بهشت داریم 1) بهشتی که در آن شرابها و طعام و حورالعین بهشتی است 2) بهشتی که در آن علاوه بر وجود نعمات بهشتی مثل شرابها و حورالعین بهشتی امکان ملاقات مستقیم با خود الله نیز وجود دارد ( البته منظور دیدن الله تیست بلکه منظور حس کردت الله است ) و اینکه کدام بهشت نصیب انسان بشود بستگی به نیت انسان دارد(اگر برای اینکه ملاقات با خود الله نصیبش بشود عمل صالح انجام داد بهشتی که در آن ملاقات با خود الله نیز وجود دارد نصیب او میشود ولی اگر برای رسیدن به خود بهشت عمل صالح انجام داد بهشتی که در آن طعام های بهشتی و حورالعین بهشتی وجود دارد نصیب او خواهد شد) مثلا شهدا در زمره افرادی هستند که در بهشتی که در آن امکان ملاقات با خود الله نیز وجود دارد ساکن می شوند آیا این برداشت های من درست است ؟

پرسشگر گرامی باسلام و تشکر از ارتباط با این مرکز.
در رابط به این پرسش و برداشت چند نکته باید مدنظر باشد:
اول : بر اساس آموزه‌های وحیانی بهشتیان هر کدام طبق عمل صالح خود درجه خاصی از بهشت را دارند . هر کدام در درجه خاص خود مقیم خواهند بود:
«ولمن خاف مقام ربّه جنّتان، و من دونهما جنّتان، مدهامتان؛ (1) برای هر کس از مقام پروردگارش بترسد ،دو بهشت است، و پایین‌تر از آن دو، دو بهشت دیگر نیز هست که از شدت سبزی سیه‌گون می‌نماید».
صاحب نظران معتقدند که این گونه آیات ناظر به تفاوت درجات و مراتب بهشت است. خائفان از مقام الهی که مخلصان و مقربانند، در مراتب بالاتر بهشت قرار دارند . در مرتبة پایین‌تر، مؤمنانی جای دارند که از ترس دوزخ و به طمع بهشت، خداوند را عبادت کرده‌اند. (2) در برخی روایات آمده که هر کدام از گروه‌های خاص از مؤمنان از در خاص وارد بهشت می‌شود:
«إنّ للجنّة باباً یُدعى الریّان لا یدخله إلاّ الصائمون؛ (3) بهشت دری دارد که سیراب کننده نامیده می‌شود و از آن در فقط روزه‌داران وارد می‌شوند».و در روایتی دیگر فرمود
«إنّ للجنّة بابٌ یقال له باب المعروف لا یدخله إلاّ اهل المعروف؛ (4) بهشت دری دارد به نام در نیکو کاری که جز نیکوکاران از آن وارد نمی‌شوند».
از این گونه روایات به دست می‌آید که هر کس درجه خاص در بهشت دارد.چه این که بر اساس آموزه های دینی در بهشت درجات متعدد است وجود دارد که هر کسی طبق اعمال خود به درجه خاصی نایل می شود مثلا
1. جنة الخلد: وعده این بهشت به متقین داده شده است.لذا فرمود (جنة الخلد التى وعد المتقون).(5)
2. جنان عدن: جنات عند وسط بهشت است که باغ‏هاى بهشتى محسوب مى‏شود اما گسترده است، به طورى که هر گوشه‏اى از آن گویى بهشت مستقلى است.
3. جنة المأوى: جنت المأوى محل پذیرایى بهشتیان است که اعمال صالح انجام داده‏اند.
4. جنات فردوس: شاید بهترین بهشت‏ها باشد. از پیامبر نقل شده: هنگامى که از خداوند تقاضاى بهشت مى‏کنید، فردوس را تقاضا کنید که وسط بهشت و قسمت اعلا و برتر آن است . بر فراز آن عرش خدا است. نهرهاى بهشتى از فردوس سرچشمه مى‏گیرد. (6)
در حدیثی از امیر المؤمنین (ع) آمده : براى هر چیز محل اعلائى است . اعلاى بهشت، بهشت فردوس است که براى محمد و آل محمد (ص) است.
از ابن عباس نقل شده که باغ‏هاى بهشت هشت است:
جنة المأوى، دار الجلال، دارالقرار، دارالسلام، بهشت عدن، بهشت خلد، بهشت فردوس و بهشت نعیم. (7) گفتنی است که درجات و مقامات بهشت به اندازه درجات و مقامات بهشتیان است. رتبه و مقام بهشتیان با هم تفاوت دارد..
5. برخی جنة اللقا را به عنوان برترین مقام مطر ح نموده اند . (8)
دوم : بر اساس آموزه‌های وحیانی و باورهای اعتقادی ،درجات بهشت در پی عمل به تکالیف الهی و از رهگذر تکامل معنوی در دنیا برای انسان حاصل می‌شود . عالم آخرت جای پاداش گرفتن است و نه جای عمل و تکامل معنوی.
انسان هر چه در آخرت دریافت می‌کند ، نتیجه عمل صالح اوست که در دنیا انجام داده است. دنیا سرای تکلیف و عمل و کاشت است. آخرت سرای نتیجه‌گیری و برداشت است لذا فرمود:
«الدنیا مزرعة الاخرة؛ (9) دنیا کشتزار آخرت است». در آیات قرآن کریم نیز در این باره اشاراتی آمده از جمله فرمود:«ولتنظر نفسٌ ما قدمت لغد؛ (10) هر کسی باید بنگرد تا چه عملی برای فردای قیامت خود پیش می‌فرستد».
بر اساس این گونه آموزه‌های متعالی هرچه آدمی در آخرت از لقای پروردگار و سایر مواهب بهشتی دارد ، پی‌آمد اعمال صالح در دنیا است. درجات بهشت را باید با عمل‌های صالح از دنیا با خود برد. بالاترین درجة بهشت با عمل صالحی که در دنیا انجام داده ،به دست می‌آید . از رهگذر عمل به تکلیف و با نردبان انجام تکالیف و از سکوی عبودیت باید بهشت لقا را به دست آورد.
کسانی که در دنیا نتوانسته‌اند زمینه‌ای فراهم سازند که در آخرت به بهشت لقا بار یابند ،بعید است به آن مقام منیع راه یابند.
سوم_در باره مفهوم ملاقات خدا باید توجه داشت که مراد درک حسی او نیست چون همان که رویت حسی خدا ناممکن است هرگونه درک حسی او نیز محال است بنابراین حال باید دید که مراد از لقاء خدا چیست ؟ گرچه در این باره جای سخن بسیار است. ولی به اختصار باید گفت لقاء الله به معنای فنای در اسما و صفات الهی و مشاهده احاطه قیومی حق و فنای ذات خود و بالعیان وجود خویش و جمیع موجودات را سایه حق دیدن. (11)
در ملاقات ممکن الوجود با خداوند، اصل ملاقات حقیقتاً وجود دارد و در آن شکی نیست ولی باید به شکلی باشد که لایق ملاقات کننده و ملاقات شونده باشد و به این دلیل معنای
لقاء الله از طریق تهذیب نفس و خود سازی حاصل می‌شود و قتی آدمی چشم جان خود با صیقل ایمان و تقوا پاک کرد چشم دل او به رؤیت جمال حضرت دوست نایل می‌شود، و این رؤیت با چشم دل صورت می‌گیرد و گرنه او منزه از آن است که کسی بتواند او را با چشم سر مشاهده کند.
امیر مؤمنان در حدیث ذعلب جمله زیبای دارد و گفته است : «لم تَره العیون بمشاهدة الابصار ولکن رأته القلوب بحقایق الایمان؛ (12 ) خدا را هیچ چشمی سر نمی‌توانند ببیند لکن قلب با حقایق ایمان او را مشاهده می‌تواند».
از این کلام نورانی به روشنی بدست می‌آید که اولاً خداوند قابل رؤیت است،‌ثانیاً رؤیت خدا با چشم ظاهر امکان پذیر نیست. بلکه با حقایق ایمان و چشم دل مشاهده می‌شود. پس بنابر این مراد از لقاء الله رؤیت قلبی و ایمان حق تعالی است که نصیب مردمان پاک می‌شود و هر کسی توفیق لقاء الله را ندارد. گفتنی است که
موضوع دیدن (رؤیت) خداوند، یکی از بحث انگیزترین موضوعات کلامی است و در باره آن اختلاف شدیدی بین فرقه‌های مختلف اسلامی وجود دارد. متکلمان امامیه و معتزله معتقدند که خداوند، نه در دنیا و نه در آخرت، قابل رؤیت حسی نیست.
فرقه مجسمه، خداوند را جسم و دارای جهت می‌شمارند. از این ور، رؤیت حسی او را به طور مطلق، چه در دنیا و چه در آخرت، ممکن می‌دانند.
اهل حدیث و اشاعره نیز رأی میانه‌ای را برگزیده اند. آن ها بر این باورند که در آخرت، مؤمنان می‌توانند خداوند را با چشم مشاهده کنند. اشعری در این باره می‌گوید: خداوند در آخرت با چشم دیده می‌شود؛ چنان که قرص کامل ماه در شب بدر دیده می‌شود و مؤمنان او را می‌بینند.
اشعری ها بر‌ این ‌اعتقادند که‌ مردم ‌در قیامت ‌خدا را با چشم ‌ظاهری ‌می‌بینند و معمولا به این ‌آیه ‌شریفه استناد می کنند: «‌وجوه ‌یومئذ ناضرة‌ الی ‌ربها ناظره؛ (13) صورت‌هایی‌ در آن ‌روز، شاداب‌ است‌ و به ‌سوی ‌پروردگارش ‌می‌نگرد».
اما باید گفت که آیه‌ مذکور در مورد پاداش های ‌روحانی ‌و معنوی ‌بندگان ‌است‌ که ‌تنها به ‌ذات ‌پاک ‌پروردگار امید دارند؛ یعنی‌ با نگاهی‌ با چشم‌ دل‌ و از طریق‌ شهود باطنی‌، آن‌ کمال ‌و جمال ‌مطلق ‌را مشاهده ‌می‌کنند و مجذوب ‌ذات‌ بی‌مثالش‌ می‌شوند.
همچنین آیات‌ دیگر مانند این ‌آیه بر مطلب ما دلالت دارند‌: «لاتدرکه ‌الابصار و هو یدرک ‌الابصار؛ (14) چشم های ‌ظاهری ‌و حسی، ‌او را نمی‌بینند و او چشم ها را می‌بیند».
با توجه به این که هر یک از فرقه‌های یاد شده، کوشیده اند علاوه بر آوردن دلایل عقلی و نقلی بر ادعای خود، به نقد دلایل گروه مخالفت بپردازند، بحث «رؤیت» به مبحثی مفصل و گسترده تبدیل شده
است. گفتنی است که رؤیت ‌با چشم‌، خواه ‌به ‌همین ‌کیفیتی ‌باشد که‌ امروز است ‌و یا با تحول ‌به ‌شکل ‌دیگر، به ‌هر حال، ‌یک ‌امر مادی ‌و طبیعی ‌است ‌که ‌با اندازه‌ و شکل ‌و رنگ‌ و عمق سروکار دارد و این‌ها همه ‌اموری ‌مادی‌ و طبیعی ‌هستند و محال ‌است ‌به‌ذات ‌پاک ‌پروردگار، چه‌ در دنیا و چه ‌در آخرت‌،ارتباطی ‌پیدا کند. (15) محل اختلاف در این بحث، دیدن حسی خداوند به مدد قوه بینایی و عضو حسی آن، یعنی چشم است.
اما اگر مقصود از رؤیت، نوعی شهود قلبی و ادراک باطنی باشد، هیچ بحث و گفتگویی در امکان آن نیست. وقوع چنین مشاهده ای که از آن به «رؤیت قلبی» در مقابل «رؤیت حسی» تعبیر می‌کنیم ، هم در دنیا و هم در آخرت، ممکن خواهد بود.
در این باره مطالعه کتاب لقاء الله تألیف عارف بزرگ میرزا جواد ملکی تبریزی بسیار مفید و سودمند است.
پی‌نوشت‌ها:
1. رحمن (55)، آیه 46، 62 و 64.
2. محمد سعیدی مهر آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 318، نشر طه قم 1383 ش.
3. مجلسی محمد باقر بحار، ج 93، ص 252، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق.
4. همان، ج 71، ص 408.
5. فرقان (25)، آیه 15.
6. الوسی روح المعانى، ج 16، ص 47، نشر دار الفکر بیروت 1417 ق.
7. همان، ص 350.
8. مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 36
9. فیض کاشانی علم الیقین، ج 1، ص 347، نشر بیدار قم 1377 ش.
10. حشر (59)، آیه 18.
11. میرزا جواد ملکی تبریزی،رساله لقاء الله، ص 7 ـ 6، نشر آل علی قم 1382 ش.
12. صدوق، التوحید، ص 305، نشر جامعة مدرسین، قم 1416ق.
13. قیامت (75)، آیه 22-23.
14. انعام (6)، آیه 103.
15. ناصر مکارم پیام قرآن، ج 4، ص 233، نشر مدرسه امیر المؤمنین، قم 1378 ش.