1- الف :چرا امام علي دخترش حضرت زينب را به ازدواج كسي داد كه گويا در حد حضرت زينب نبوده و در جايي هم خواندم شوهرش مخالف جدش (رسول خدا )بوده ؟ ب : چرا حضرت لوط و بعضي پيامبران با اينكه قرآن آنان را جز كافران خطاب نموده طلاق نداده بودند مگر قرآن نگفته كه مرد مومن جز با زن مومن نبايد ازدواج كند؟

2-اين سوالم كمي متفاوت است يك هفته پيش كبوتري به طور اتفاقي بالاي در وروردي خونه مان آمد و تا الان اينجا است با اينكه صاحبش آمد دنبالش و بردش ولي بازهم از آنجا فرار كرده و آن همه كبوتر را رها كرد و شبها تا صبح و بيشتر روز را تك و تنها بالاي درمان ايستاده و اين براي ما خيلي عجيب است و فكر مي كنم حكمتي دارد در ضمن مادر بزرگم چند هفته پيش فوت كرده گفتم شايد ربطي داشته باشد در كل خواستم برايم حكمتش را بيان كنيد

پرسش 1:
پيامبران و زنانشان
شرح : 1- الف : چرا امام علي دخترش حضرت زينب را به ازدواج كسي داد كه گويا در حد حضرت زينب نبوده و در جايي هم خواندم شوهرش مخالف جدش (رسول خدا )بوده ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
آنچه که در برخي کتاب ها در باره عبدالله بن جعفر آمده است ، صحت ندارد، زيرا عبد الله بن جعفر از شخصيت هاي لايق و شايسته بود. به همين خاطر امام علي (ع) حضرت زينب(س) را به عقد وي در آورد. اگر عبدالله لياقت نداشت، حضرت چنين کاري نمي کرد. عبدالله همان شخصيتي است که به حضرت زينب (س) اجازه داد در کربلا حضور يابد. (1) دوتا از فرزندان خود را به کربلا فرستاد .خود از اينکه در کربلا حضور نداشت، اظهار تاسف نمود.(2) همچنين عبدالله بن جعفر کسي نبود که با رسول خدا مخالفت کرده باشد، زيرا سابقه درخشان وي نشان از جايگاه و اصالت خانوادگي او دارد . عبدالله از اولين کودکاني است که اسلام آورد. عبدالله در حبشه متولد شد . پس از اينكه پيامبر اسلام به مدينه هجرت كرد ، همراه پدر و مادرش به مدينه آمد. عبدالله همراه پدر و مادرش در خدمت پيامبر بود. او عاشق حضرت علي (ع)بود . پس از حضرت در خدمت امام حسن (ع) و پس از آن در خدمت امام حسين (ع)بود. عبدالله در جنگ جمل، جنگ صفين و جنگ نهروان همراه علي (ع)با نيروهاي مخالف جنگيد. (3)
پدر عبدالله، جعفربن ابى‏طالب است كه ذوالجناحين (داراى دو بال) و ابوالمساكين (پدر بينوايان) لقب يافت. جعفر، برادر تنى على و محبوب پيغمبر بود.
مادر عبدالله‏ بن جعفر، اسماء دخت عميس است، وى خواهر ميمونه ام‏المؤمنين ‏و سلمى همسر حمزة‏بن عبدالمطلب و لبابه همسر عباس ابن عبدالمطلب است. (4) . اين زن نيز با تقوا و با شخصيت بود .
ابن حجر در اصابه نقل مى‏كند كه رسول خدا فرمود: خوى و خلقت عبدالله به‏من مى‏ماند.
دست راست عبدالله را گرفته و فرمود: «بارالها! خاندان جعفر را برقرار بدار . كسب و كار را براى عبدالله مبارك گردان‏». (5). همچنين عبدالله يکي از سخاوتمندان بود که در اين امر مشهور بود و براي مستمندان و فقرا خدمات قابل توجه انجام داد(6)
پي نوشت ها:
1. رياحين الشريعه، ذبيح الله محلاتي، ج3 ،ص41 ، دارالکتب الاسلاميه ، تهران.
2 معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي ،ج7، ص 232،قم،1376.
3.منتهي الآمال ،شيخ عباس قمي ، ج1 ص382 ،موسسه انتشارات هجرت،قم، 1378 .
4. همان .
5. الاصابة ، بن حجر ،ج 2، ص 281.
6.شيخ عباس قمي ، همان.

پرسش 2:

يك هفته پيش كبوتري به طور اتفاقي بالاي در وروردي خونه مان آمد و تا الان اين جا است با اينكه صاحبش آمد دنبالش و بردش، ولي بازهم از آن جا فرار كرده و آن همه كبوتر را رها كرد و شب ها تا صبح و بيش تر روز را تك و تنها بالاي در ايستاده و اين براي ما خيلي عجيب است و فكر مي كنم حكمتي دارد . در ضمن مادر بزرگم چند هفته پيش فوت كرده. گفتم شايد ربطي داشته باشد.
پاسخ:

ربطي بين فوت مادر بزرگ شما و ماندن کبوتر وجود ندارد. لااقل در منابع اسلامي براي اين گونه اتفاقات ربطي نديديم.
پرسش 3:
چرا حضرت لوط و بعضي پيامبران با اينكه قرآن آنان را جز كافران خطاب نموده، طلاق نداده بودند ، مگر قرآن نگفته كه مرد مومن جز با زن مومن نبايد ازدواج كند؟

پاسخ:
طبيعي است که هر انساني براي همسري و همراهي در زندگي و براي مادري فرزندانش ، زني پاکدامن و مؤمن و صالح که ويژگي هاي زن خوب را داشته باشد، انتخاب مي کند . پيامبراني مانند حضرت نوح و لوط هم به طور طبيعي سعي داشته اند زناني مؤمن ، عفيف، پاکدامن ، خوش اخلاق، صالح و... را براي همسري برگزينند تا ياوراني خوب در زندگي براي خود و مادراني صالح براي فرزندان باشند ، ولي منعي ندارد که با توجه به ظواهر، کسي را خوب و ارزشمند براي همسري تشخيص دهند ، ولي بعد معلوم شود صالح و ارزشمند نبوده است يا صلاحيت همسري را از دست بدهد زيرا آن ها هم مانند بقيه انسان ها موظف بوده اند به نشانه ها و ظواهر حکم کنند . مامور به باطن نبودند.
البته برخي از ازداوج ها با انگيزهاي سياسي و براي پيشبرد دين و دعوت آن قبايل به مسير حق بوده است .
اين گونه نبوده که همسران آنان از ابتدا منحرف و کافر و ناصالح و...بوده ؛ ايشان با اين که آنان منحرف و مشرک و کافر بوده اند، با آنان ازدواج کرده باشند. اگر از ابتدا منحرف بودند که با پيامبران همرنگي نداشتند و حاضر نمي شدند به همسري ايشان در آيند.
آيه قرآن در مورد اين دو زن مي فرمايد:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ؛ (1)
خداوند براى كسانى كه كافر شده‏اند ،به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند . ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حال شان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آن ها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى‏شوند!»
اين دو زن به نبوت همسران خود کفر ورزيده و ايمان نياورده و به آن دو بنده صالح خدا خيانت کرده و دشمنان شان را ياري داده اند.
اما اين که چرا از آن ها جدا نشده و طلاق نداده اند، احتمال هاي مختلفي ممکن است باشد :
1. کفر خود را آشکار و علني نکرده بلکه در باطن کافر بوده و با کافران همکاري داشته اند ،ولي به ظاهر ادعاي ايمان داشته اند. در اين صورت که آن ها منافقانه ادعاي ايمان داشته ، ولي در باطن کافر بوده و در مسير پيامبر سنگ اندازي کرده اند ، حضرات نوح و لوط هم موظف بوده اند با آن ها مدارا کنند تا شايد متنبه شوند و مؤمن واقعي گردند.
اين احتمال قوي است . در غالب تفاسير هم آن ها را منافق و کافر واقعي و مؤمن ظاهري شمرده اند.علاوه اين آيات در وهله اول براي انذار بعضي همسران رسول خدا آمده که در ظاهر مؤمن به رسول خدا و در باطن غير مؤمن بودند و اين نشان از نفاق آن ها دارد.
2. حکم جدايي زن و مرد مؤمن و کافر در اسلام بعد از هجرت و با قوت گرفتن اسلام و پيدا شدن مدينه النبي وضع شد. (2) قبل از آن در دوران عسرت مکه ، زن و مرد به صرف ايمان آوردن يکي و کافر بودن ديگري از هم جدا نمي شدند. بعيد نيست که در شريعت نوح و شريعت لوط (که شريعت حضرت ابراهيم بوده) ، اين حکم هنوز وضع نشده بود.
در كنار همه پاسخ ها بايد به اين مساله هم توجه كرد كه يكي از امتحانات انبيا در داشتن همسران بد بوده است.
پي نوشت ها:
1. تحريم (66) آيه 10.
2. ممتحنه (60) آيه 10.