سلام
وقت بخیر
3 تا سوال داشتم ، ممنون میشم با ذکر سند بهم پاسخ بدید
1 : آیا بعد از ظهور حضرت حجت رجعت وجود داره یا نه ؟ اگه وجود داره چه شخص یا اشخاصی رجعت میکنن ؟ آیا حضرت عیسی ( علیه السلام ) هم رجعت میکنن ؟
2 : دجال آخرالزمان که پیامبر تو احادیث ازش بیان کردن و فرمودن یک چشم داره آیا یه شخص حقیقی هست یا یک طرز فکر و مکتب ؟
3 : آیا این روایتی که از پیامبر (صل الله ) نقل میکنن که ایشون فرمودن دجال 40 روز وجود داره که یک روزش معادل یک سال اخروی ، یک روزش معادل یک ماه اخروی ، یک روزش معادل یک هفته اخروی و بقیه روزها مثل روزهای دنیوی ما هست حقیقت داره ؟
پرسش 1:
آخرالزمان شرح :
آيا بعد از ظهور حضرت حجت رجعت وجود داره ؟ اگه وجود داره ،چه شخص يا اشخاصي رجعت مي کنن ؟ آيا حضرت عيسي ( عليه السلام ) هم رجعت مي کنن ؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
رجعت از عقايد معروف شيعه است و تفسيرش چنين است:
بعد از ظهور حضرت مهدي(عج) و در آستانه رستاخير، گروهي از مؤمنان خالص و کفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز ميگردند. گروه اوّل مدارجي از کمال را طي ميکنند و گروه دوم کيفرهاي شديدي ميبينند. مرحوم سيدمرتضي از علماي شيعه ميفرمايد:
خداوند بعد از ظهور حضرت مهدي گروهي از کساني را که قبلاً از دنيا رفتهاند، به اين جهان باز ميگرداند، تا در ثواب و افتخارات ياري او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جويند. نيز گروهي از دشمنان سرسخت را باز ميگرداند تا از آنها انتقام گيرد.
بعد ميفرمايد: دليل بر اثبات اين عقيده اجماع اماميه است، زيرا احدي از آنها با اين عقيده مخالفتنکرده است.(1)
از کلمات بعضي از قدماي علماي شيعه و هم چنين از سخنان مرحوم طبرسي در مجمع البيان بر ميآيد که اقليت کوچکي از شيعه با اين عقيده مخالف بودند . رجعت را به معني بازگشت دولت و حکومت اهل بيت(ع) تفسير ميکردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولي مخالفت آنها طورياست که لطمهاي به اجماع نميزند.(2)
احياي گروهي از مردگان در دنيا محال نيست، همان گونه که زنده کردن جميع انسانها درقيامت کاملاً ممکن است. عقل چنين امري را محال نميبيند . قدرت خدا چنان وسيع و گسترده است که همه اين امور در برابر آن سهل و آسان است.
در قرآن مجيد، وقوع رجعت اجمالاً در پنج مورد از امتهاي پيشينآمده ، از جمله اين آيات:
1 ـ آيه 243 سوره بقره که در آن سخن از جمعيتي است که از ترس مرگ از خانهها بيرون رفتند. خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد:
"فقال لهم الله موتوا ثم احياهم"(3)
2 ـ نيز به آيه 261 سوره بقره استدلال شده که در آن سخن از پيامبري است که از کنار يک آبادي عبور کرد، در حالي که ديوارهاي آن فرو ريخته بود . اجساد و استخوانهاي اهل آن در هر طرف پراکنده شده بود . از خود پرسيد :چگونه خداوند اين ها را پس از مرگ زنده ميکند، امّا خدا او را يک صد سال ميراند و سپس زنده کرد و به او گفت: چقدر درنگ کردي؟ عرض کرد: يک روز يا قسمتي از آن، فرمود: نه بلکه يکصد سال بر تو گذشت.
اينپيامبر عُزير باشد يا پيامبر ديگري تفاوت نميکند، مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ در دنيا است(فاماته الله مأة عام ثم بعثه).(4)
3 ـ در آيه 55 و 56 سوره بقره درباره بنياسرائيل ميخوانيم که گروهي از آنها بعد از تقاضاي مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگباري شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگي برگرداند تا شکر نعمت او را به جا آورند: "ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون"
4 ـ در آيه 110 سوره مائده ضمن برشمردن معجزات حضرت عيسي(ع) ميخوانيم:" و اذا تخرج الموتي باذني؛ مردگان را با فرمان من زنده ميکردي".
اين تعبير نشان ميدهد که مسيح(ع) از معجزه خود (زنده کردن) استفاده کرد، بلکه تعبير فعل مضارع (تخرج) دليل بر تکرار آن است و اين خود يک نوع رجعت برايبعضي محسوب ميشود.
5 ـ در سوره بقره آيه 3 در مورد کشتهاي که در بنياسرائيل براي پيدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاستهبود، ميفرمايد: "دستور داده شد گاوي را با ويژگي هايي سر ببرند. بخشي از آن را بر بدن مرده زنند تا به دنيا بازگردد (و قاتل خود را معرفي کند و نزاع خاتمه يابد) "فقلنا اضربوه ببعضها کذلک يحيي الله الموتي و يريکم آياته لعلکمتعقلون".(5)
مرحوم علامه مجلسي(ره) ميفرمايد: بيش از دويست حديث درباره رجعت داريم که چهل و چند نفر از راويان متفاوتند . علماي بزرگوار در بيش از پنجاه کتاب آوردهاند . اين روايات وقوع رجعت را تأييد ميکنند.(6)
امام صادق(ع) در حديثي ميفرمايد:« ان الرجعة ليست بعامةْ، و هي خاصةْ، لا يرجع الاّ من محض الايمان محضاً، او محضالشرک محضاً ؛
ر جعت عمومي نيست بلکه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت ميکنند که ايمان خالص ياشرک خالص دارند».(7)
رجعت از معتقدات شيعه است . بوي قيامت از آن استشمام ميشود. با شواهد قرآن که ذکر شد، تحقق آن مشکل نيست. مهدي موعود انتقام خونهاي به ناحق ريخته را از ستمگران و دشمنان ائمه خواهد گرفت.
بر اساس مضمون بسياري از روايات و برخي از آيات عيسي زنده است . هنگام ظهور امام زمان(ع) از آسمان نازل ميگردد . جزء اصحاب خاص حضرت قرار ميگيرد. امام زمان (ع)هنگام اقامه نماز، امامت جماعت را به او پيشنهاد ميکند، ولي حضرت عيسي قبول نميکند و ميگويد: امير و امام غير از من است ـ اراده خدا بر اين تعلق گرفته که امير و امام شما باشيد ـ سپس نماز به امامت امام زمان اقامه ميگردد .حضرت مسيح نيز به او اقتدا ميکند.(8)
بنابراين حضرت عيسي (ع) نيز مي آيد و با حضرت مهدي همکاري مي کند، گرچه به آن رجعت گفته نمي شود ، چون نمرده، بلکه زنده است و در آسمان مي باشد .
به کتاب موعودشناسي و پاسخ به شبهات ، از علي اصغر رضواني ، مراجعه نمائيد .
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، ج 15، ص 556، مكارم شيرازى ناصر و ديگران ، ،دار الكتب الإسلامية
تهران ، 1362.
2.همان، ص 556.
3.همان، ص 556.
4.همان، ص 557.
5.علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 122 ،تحقيق محمد الباقر البهبودي ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان.
6.همان، ص 39.
7.همان.
8. تفسير نمونه، ج 21 ص 100 ؛
مجمع البيان ، ج 9 ، ص 54 ، ذيل آيه 61 زخرف .
پرسش 2:
دجال آخرالزمان که پيامبر تو احاديث بيان کردن و فرمودن يک چشم داره ،آيا يه شخص حقيقي هست يا يک طرز فکر و مکتب ؟
پاسخ:
دجال از ريشه «دجل» به معناي دروغگو و حيلهگر است. از ظاهر روايات اسلامي استفاده ميشود. دجال فردي است که در آخر الزمان و پيش از قيام حضرت مهدي(عج) خروج ميکند. مردي که داراي يک چشم و با ظاهري غير عادي است. وي با انجام کارهاي شگفتانگيز جمع زيادي را فريب ميدهد . در يک دوره چهل روزه يا چهل ساله دنيا را پر از ظلم و جور ميکند. اين فرد سرانجام به دست حضرت عيساي مسيح به هلاکت ميرسد.(1)
از پيامبر(ص) روايت شده : امت من به چهار فتنه گرفتار ميگردد که چهارمين آن فتنه دجال است.(2)
آيا دجال نام شخص است يا يک جريان انحرافي؟ در اين مورد چند احتمال وجود دارد:
1 - ممکن است دجال نام فرد معيني نباشد، بلکه هر کسي که با ادعاهاي پوچ و بياساس و با توسل به حيلهها و نيرنگها درصدد فريب مردم برآيد. در همين راستا در روايات آمده است که قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) کذابها و دجالهاي متعددي خروج خواهند نمود.(3)
2 - احتمال دارد فردي معين به عنوان دجال در دوره غيبت با ويژگي هايي که براي او بيان شد، خروج کند و مردم را به انحراف بکشاند.
3 - ممکن است مراد از دجال، سفياني باشد؛ يعني فردي با ويژگيهاي ابوسفيان، يا از نسل ابوسفيان قيام کند و جهان را به آشوب و فساد بکشاند. اين فرد در کتابهاي اهل سنت بيش تر به عنوان دجال و در کتابهايشيعه بيش تر به عنوان سفياني ياد شده است.
4 - ممکن است دجال کنايه از فرهنگ غلط و منحرف کننده و يا هر ابزاري که موجب آن شود، مانند ماهواره يا تلويزيون ، يا مقصود کفر جهاني و سيطره فرهنگ مادي بر همه جهان باشد.
روايات در رابطه با دجال در کتاب هاي شيعه و سني فراوان است. همچنين در انجيل نيز در باره دجال مطالب زيادي ذکر شده است. (4 ) بنا بر اين اصل دجال و آمدنش قطعي است. اما اينکه دجال کيست و چه خصوصياتي دارد و اينکه يک نفر يا چند نفر است يا يک جريان است، دقيقا روشن نيست .
براي اطلاع بيش تر در اين زمينه ميتوانيد به کتاب «چشم به راه مهدي(ع) بحث مربوط به «بررسي نشانههاي ظهور» و دادگستر جهان از ِآيت الله ابراهيم اميني مراجعه نماييد.
پينوشتها:
1. فصلنامه حوزه، ش 71 - 70، ص 262؛
مصاحب، دائرةالمعارف فارسي، ح 1، ص 921،
صحيح بخاري ، ج 8 ، 103 ،
مسند احمد حنبل ، ج 5 ،ص 13 ،
الغيبه ،شيخ طوسي ، 463 تهران، مكتبة نينوى الحديثة،
2. کنزالعمال، ج 11، ص 163، خ 31049. علي متقي هندي .
3 . بحارالانوار، ج 52، ص 209؛
ارشاد مفيد، ج 2، ص 347 تر جمه سيد هاشم رسولي محلاتي ، تهران ،انتشارات علميه اسلاميه؛ کنزالعمال، ح 14، ص 200.
4 .داد گستر جهان ،ابراهيم اميني ، ص223-226 ،قم ، انتشارات شفق ،1378 ، چاپ هيجدهم .
پرسش 3:
آيا اين روايتي که از پيامبر نقل مي کنن که ايشون فرمود دجال 40 روز وجود داره که يک روزش معادل يک سال اخروي ، يک روزش معادل يک ماه اخروي ، يک روزش معادل يک هفته اخروي و بقيه روزها مثل روزهاي دنيوي ما هست حقيقت داره ؟
پاسخ:
روايت مذكور را مروزي در كتاب الفتن نقل مي كند :
حدثنا نعيم ثنا ضمرة بن ربيعة عن يحيى بن أبي عمرو الشيباني عن عبد الله بن عمرو الحضرمي عن أبي أمامة الباهلي رضي الله عنه عن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال ( أيام الدجال أربعون يوما فيوم كالسنة و يوم دون ذلك و يوم كالشهر و يوم دون ذلك و يوم كالجمعة و يوم دون ذلك و يوم كالأيام و يوم دون ذلك و آخر أيامه كالشررة في الجريدة ؛( 1 )
پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: مدت زمان فتنه گري دجال چهل روز است . هر روز آن متفاوت از روز ديگر است . يك روزش معادل يك سال است. روز ديگر كم تر از آن . روزي معادل يك ماه و روز ديگر كم تر از آن. روزي به اندازه روز جمعه و روز ديگر كم تر از آن. روزي هم به اندازه چند روز و روزي كم تر و آخرين روزش به اندازه زمان شراره آتش در هيزم است.
پي نوشت :
1.كتاب الفتن،نعيم بن حماد المروزي، ص 337 ،تحقيق و تقديم ،دكتور سهيل زكار،1414 - 1993 م،دار الفكر للطباعة والنشر و التوزيع - بيروت - لبنان،،