مرتضى رحیمى
مقدمه
«ارتداد» در لغتبه معنى بازگشت و رجوع چیزى به غیر خود است و گاهى به معنى صیرورت یعنى شدن است. در اصطلاح ارتداد یعنى حالت جدید اعتقادى که در مسلمانى با انکار یکى از اصول سه گانه دین یا نفى اصلى از اصول ضرورى دین رخ دهد به طورى که موجب انکار اصول سه گانه دین شود. رخ مىدهد در مفهوم قرآنى، ارتداد در صورتهایى همچون بازگشت از ایمان به کفر، برگشت از دین به کفر و نیز بازگشتبه گذشته به کار رفته است.
در مورد شرطهاى لازم براى تحقق ارتداد، در آیات ویژه ارتداد به شرط اختیار اشاره شده است. همچنین در قرآن آثار سویى براى ارتداد بیان شده است، از جمله حبط اعمال و زیان در آخرت; غضب و خشم و عذاب خداوند; زینتیافتن اعمال زشت فرد مرتد به دستشیطان; عدم نصرت خداوند در هدایت مرتد; و نیز توجه لعنتخدا و ملائکه و همه مردم به مرتد. براى هر یک از این آثار سوء نمونههایى در قرآن به چشم مىخورد. از جمله مواردى که قرآن کریم در خصوص مرتد از آن سخن به میان آورده، مساله توبه مرتد است. به موجب برخى از آیات مربوط به این موضوع، توبه مرتد به طور مطلق پذیرفته مىشود چه مرتد ملى و چه مرتد فطرى، چه زن و چه مرد. به موجب برخى از این آیات توبه مرتد در صورت تکرار پذیرفته نمىشود. در مقابل، روایاتى پذیرش توبه مرد مرتد فطرى را رد مىکنند که باید بین این آیات و آن روایات را به شکلى جمع نمود.
در مورد حکم فقهى ارتداد، از میان مجازاتهاى بیان شده براى مرتد، در قرآن به مساله پذیرش یا عدم پذیرش توبه مرتد و مجازات از بین رفتن پیوند زناشویى و ممنوعیت ازدواج اشاره شده است.
در فقه اهل سنت و بنا به راى برخى فقهاى شیعه، منافق و زندیق حکم مرتد را دارد. در قرآن آیاتى در خصوص ارتداد وجود دارد که در آنها از منافقان سخن به میان آمده و اختلاف نظرى که در تعابیر مربوط به منافق وجود دارد موجب اختلاف نظر در حکم فقهى منافق و زندیق شده است. از سویى مشرکان و اهل کتاب براى سوق دادن مسلمانان به سوى ارتداد تلاشهایى کردهاند و مسلمانان به واسطه ثبات در ایمان در برابر آنها پایدارى کرده و نقشه آنها را نقش بر آب نمودهاند.
مفهوم ارتداد
معناى لغوى ارتداد در بسیارى از آیات به چشم مىخورد از جمله آیه «لا ترتدوا على ادبارکم فتنقلبوا خاسرین» مائده / 21 یعنى به پشتسر خود بازنگردید (عقب نشینى نکنید) که زیانکار خواهید بود. و نیز آیه «قال ذلک ما کنا نبغ فارتدا على آثارهما قصصا» کهف/64 یعنى موسى گفت: این همان است که ما مىخواستیم و آنها از همان راه بازگشتند در حالى که پى جویى مىکردند. در برخى از آیات قرآن این مفهوم در فعل ثلاثى مجرد «رد» (1) این ریشه یافت مىشود مثل «ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم على اعقابکم» آلعمران/ 149 یعنى اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر از کسانى که کافر شدهاند اطاعت کنید شما را به عقب باز مىگردانند. البته در این آیه معنى یاد شده به صورت متعدى به کار رفته است. برخى اوقات ارتداد به معنى لغوى شدن (صیرورت) به کار رفته است، مثل «فلما ان جاء البشیر القاه على وجهه فارتد بصیرا» (یوسف /96) یعنى هنگامى که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر صورت او (یعقوب) افکند ناگهان بینا شد.
در این معنى فعل ارتد به معنى صار به کار رفته و ملحق به افعال ناقصه است.
«ارتداد» در اصطلاح یعنى «حالت جدید اعتقادى و تحول عقیدتى است که با انکار یکى از اصول سه گانه دین اسلام «توحید، نبوت، معاد) و یا نفى اصلى از اصول ضرورى دین که انکار آن به انکار اصول سه گانه منتهى شود به شخص مسلمان رخ مىدهد. (2)
مفهوم اصطلاحى ارتداد به صور گوناگونى در قرآن تکرار شده. گاهى از ارتداد به بازگشت از ایمان به کفر تعبیر شده مثل «ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین» آلعمران /100 و نیز «کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم» (آلعمران /86 و نیز «اکفرتم بعد ایمانکم» (آل عمران / 106)
با توجه به این که در بسیارى از آیات قرآن متعلق ایمان توحید و نبوت و معاد بیان شده چگونگى تعریف اصطلاحى ارتداد توسط این آیات روشن مىشود مثل آیه «آمن الرسول بما انزر الیه من ربه والمؤمنون کل آمن بالله وملائکته وکتبه ورسله» (البقره /285) یعنى پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران وى ایمان دارند. و نیز آیه «ومن یکفر بالله وملائکته وکتبه ورسله والیوم الآخر فقد ضل ضلالا بعیدا» (نساء / 136) از این دو آیه و آیات مشابه آنها استفاده مىشود که متعلق ایمان همان توحید و نبوت و معاد است. کتب و رسل در اصل نبوت مىگنجند و ملائکه نیز به لحاظ آن که واسطه در وحى و نزول کتاب بر پیامبران مىباشند متعلق ایمان هستند. (3) این مدعا توسط بسیارى احادیث نیز تایید مىگردد، مثل سخن پیامبر صلى الله علیه وآله که فرمودهاند: «الایمان ان تؤمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر» (4) یعنى ایمان آن است که به خدا و ملائکه وى و کتابها و رسولانش و روز قیامت ایمان بیاورى.
در پارهاى از آیات از ارتداد به برگشت از دین به سوى کفر تعبیر شده که همان مفهوم اصطلاحى ارتداد را به صورتى دیگر بیان مىکند. از جمله آیه «یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتى الله بقوم یحبهم ویحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین یجاهدون فى سبیل الله ولایخافون لومة لائم» (مائده / 54) یعنى اى گروهى که ایمان آوردهاید هر که از شما از دین خود مرتد شود بزودى خدا قومى که (بسیار) دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبتبه مؤمنان سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند به نصرت اسلام در راه خدا جهاد مىکنند و در راه دین از نکوهش و ملامت احدى باک ندارند.
در مفهوم اصطلاحى ارتداد گفته شده است که چنانچه انکار ضروریات مذهب از اصول و ارکان مذهب شیعه باشد فقط موجب خروج از مذهب شیعه است نه دین اسلام و برخى از فقهاء همچون صاحب جواهر تفصیل قائل شدهاند بین این که اگر کسى شیعه باشد و ضرورى مذهب شیعه، مثل امامت را منکر شود انکارش موجب خروج از دین اسلام است و اگر غیر شیعه ضرورى مذهب شیعه را انکار نماید در این صورت ارتدادى صورت نگرفته و چنین فردى را مرتد نمىگویند. (5)
برخى از دانشمندان شیعه همچون فاضل مقداد (6) معتقد هستند که به موجب آیه یاد شده (مائده / 54) انکار نص در مورد حقانیت على علیه السلام موجب ارتداد استبه دلیل آن که ضمن آیه، پنج مورد از خصوصیات و اوصاف على علیه السلام بیان شده که عبارتند از:
1 - یحبهم و یحبونه، خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند این جمله قرآن همانند سخن پیامبر صلى الله علیه وآله است که در روز جنگ خیبر درباره على علیه السلام فرمودهاند:
«لاعطین الرایة غدا رجلا و یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله.» (7)
(2) اذلة على المؤمنین: نسبتبه مؤمنین سرافکنده و فروتن هستند.
(3) اعزة على الکافرین: به کافران سرافراز و مقتدرند.
(4) یجاهدون فى سبیل الله: در راه خدا جهاد کنند.
(5) ولایخافون لومة لائم: از نکوهش و ملامت ملامت کنندهاى هراسى ندارند.
به همین دلیل پس از این آیه، «انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة وهم راکعون» (مائده /55) که بىتردید در شان على علیه السلام نازل شده قرار دارد.
در بسیارى از روایات آمده است که آیه 54 سوره مائده در مورد على علیه السلام در فتح خیبر یا مبارزه با ناکثین و قاسطین و مارقین نازل شده و در روایتى آمده هنگامى که درباره این آیه از پیامبر صلى الله علیه وآله سؤال شد پیامبر صلى الله علیه وآله دستخود را بر شانه سلمان زد و فرمود:
«این و یاران او و هموطنان او» یعنى پیامبر صلى الله علیه وآله ایرانیان را به عنوان یاوران اسلام معرفى فرمودند و کوشش ایرانیان را براى پیشرفت اسلام پیشگویى نمودند. سپس پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: «لوکان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس» در روایات دیگرى گفته شده است که این جملات درباره یاران حضرت مهدى (عج) نازل شده، که با قدرت تمام در برابر مرتدین از دین حق مىایستند و جهان را پر از عدل و داد مىکنند. (8) این روایات با هم تضادى ندارند و به نظر درستتر، آیه اعم از موارد ذکر شده در روایات و غیر آن است و خطاب آن به همه مؤمنان به پیامبر است و اعلامى است از جانب خداوند در خصوص برخى افراد که پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله مرتد مىشوند و از آنجا که ارتداد به معنى بریدن از اسلام است آیه شامل اهل بصره و غیر آنها مىشود. (9)
در برخى از آیات قرآن درباره مفهوم ارتداد به بازگشتبه عقب یعنى اتخاذ روش جاهلیت تعبیر شده مثل «ان الذین ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدى الشیطان سول لهم» (محمد /25) یعنى کسانى که بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشت ایشان را در نظرشان زینت داده ... بدیهى است که این تعبیر درباره مفهوم ارتداد با تعابیرى که قبلا بیان شده تفاوتى ندارد; چون بازگشتبه عقب یعنى بازگشتبه جاهلیت و کفر و از سویى در روایت آمده که «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة.» (10)
شرایط ارتداد
همان گونه که در کتب فقهى بیان شده ارتداد با شرطهاى خاصى همچون بلوغ، کمال عقل، اختیار، علم مرتد به مدلول لفظ و قصد داشتن به مدلول لفظى که به کار مىرود بیان شده است. تعدادى ار این شرطها را برخى از مذاهب فقهى اسلامى مردود دانستهاند. از میان شروط یاد شده براى تحقق ارتداد، در میان آیات ارتداد به شرط اختیار تصریح شده که در آیه 106 سوره نحل مشاهده مىشود. فقها براى لزوم این شرط به آیه یاد شده استناد نمودهاند. مفهوم این شرط آن است که اگر فردى از روى اجبار و اکراه از اصول دین و یا ضروریات آن تبرى جوید مرتد تلقى نمىشود. به دلیل آیه «من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره وقلبه مطمئن بالایمان ولکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله ولهم عذاب عظیم» (نحل / 106) یعنى کسانى که بعد از ایمان کافر شوند بجز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالى که قلبشان آرام و با ایمان است آرى آنها که سینه خود را براى پذیرش کفر گشودهاند غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظیمى در انتظارشان است.
به نظر برخى از مفسران شان نزول این آیه برخى از مسلمین هستند که در دست مشرکان گرفتار بودند و از سوى مشرکان مجبور به ترک اسلام و اظهار سخنان کفر و شرک شده بودند (از جمله عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه) مىباشند. به موجب این شان نزول عمار زیر فشار مشرکان از اسلام بیزارى مىجوید و مسلمین پس از اطلاع از کار عمار حکم به کفر عمار مىکنند و پیامبر صلى الله علیه وآله درباره عمار مىفرمایند: «عمار از فرق سر تا پا مملو از ایمان است و ایمان با گوشت و خون وى آمیخته. پس از چندى عمار گریه کنان نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله مىآید و اظهار ندامت مىکند و پیامبر صلى الله علیه وآله با دست مبارکشان اشکهاى عمار را پاک مىکنند و به عمار مىفرمایند: «اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند آنچه مىخواهند بگو» و در این هنگام این آیه نازل مىشود. (11)
در این آیه مرتدان به دو دسته تقسیم شدهاند: (12)
(1) آنهایى که در دست دشمنان گرفتار شده و زیر فشار و شکنجه از اسلام بیزارى جویند ولى قلبشان از ایمان مالامال باشد مورد عفو واقع خواهند شد. این کار را تقیه گویند که در روایات معصومینعلیهمالسلام به آن تشویق شده.
(2) افرادى که دل خود را به روى کفر و بى ایمانى مىگشایند و عقیده خود را کنار مىگذارند گرفتار غضب خدا و عذاب عظیم وى مىشوند.
به نظر مرحوم فاضل مقداد (13) یکى از نکات متضاد از این آیه آن است که بیزارى جستن از ائمهعلیهمالسلام حرام وتقیه در آن مباح است ولى اگر فردى که به زور وادار به برائت جستن از ائمهعلیهمالسلام شده سختى و فشار وارده را تحمل نماید و صبر کند و از ائمهعلیهمالسلام بیزارى و برائت نجوید بهتر است. دلیل بهتر بودن عدم تبرى و بیزارى جستن از ائمهعلیهمالسلام در چنین حالتى سخن علىعلیه السلام است که فرمودهاند: «اما السب فسبونى فان لى زکاة و لکم نجاة و اما البرائة فلا تتبروا منى فانى ولدت على الفطرة و سبقت الى الایمان و الهجرة.» (14)
آثار ارتداد
در قرآن مجید براى ارتداد آثار سوئى بیان شده است از جمله حبط (بر باد رفتن) اعمال و زیان در آخرت. به عبارت بهتر در اصطلاح علم کلام، ارتداد از میان رفتن ثواب اعمال پیشین استبر اثر گناهان بعدى چنانچه در آیه 5 سوره مائده آمده: «ومن یکفر بالایمان فقد حبط عمله و هو فى الآخرة من الخاسرین» (15) یعنى اگر به حکم نازل شده از سوى خداوند (در خصوص حلیت طعام اهل کتاب و زنان آنها بر شما) معترض باشید و آن را انکار کنید اعمال خوبتان بر باد خواهد رفت و در آخرت زیانکار خواهید بود.
همچنین در آیه 217 سوره بقره گفته شده که اعمال مرتدانى که با حال کفر مىمیرند در دنیا و آخرت حبط مىشود. آیه به این صورت است «ومن یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر حبطت اعمالهم فى الدنیا والآخرة واولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» یعنى کسى که از آیین خود برگردد و در حال کفر بمیرد تمام اعمال نیک (گذشته) وى در دنیا و آخرت بر باد مىرود و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.
از جمله آثار سوء ارتداد که در قرآن به آن اشاره شده غضب و خشم و عذاب دردناک خداوند است چون فرد مرتد غضب و عذاب خداوند را براى خود تدارک مىبیند چنانچه در پایان آیه 106 سوره نحل آمده: «ولکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله» همانگونه که گذشتبه موجب این آیه مرتدان به دو دسته تقسیم مىشوند و مرتدانى که با میل و رغبت عقیده خود را کنار مىگذارند گرفتار غضب خداوند و عذاب عظیم وى مىشوند. این معنى در آیه «فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون» آلعمران /106 نیز به چشم مىخورد، زیرا به موجب این آیه، به آنان که پس از ایمان کافر و مرتد شدند گفته مىشود که به دلیل کفرتان بچشید عذاب خداوند را. و از سویى این آیه درباره ارتداد سخن مىگوید; چه آن که مرحوم علامه طباطبایى (16) در ذیل تفسیر این آیه به نقل از انس بن مالک از ابوهریره، از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت نمودهاند که «یرد على یوم القیامة رهط من اصحابى او قال من امتى فیحلؤن على الحوض فاقول: یا رب اصحابى فیقول لاعلم بما احدثوا بعدک ارتدوا على اعقابهم القهقرى فیحلؤن.
از جمله آثار سوء دیگر ارتداد آن است که اعمال زشت افراد مرتد توسط شیطان برایشان زینت داده مىشود و آنها توسط شیطان فریفته مىشوند چنانچه خداوند فرموده: «ان الذین ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدى الشیطان سول لهم» محمد /25 یعنى کسانى که بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشت ایشان را در نظرشان زینت داده و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فریفته است.
اثر سوء دیگر ارتداد که در قرآن به آن اشاره شده کمک نکردن خداوند به هدایت افراد مرتد است چنانچه فرموده است: «کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم وشهدوا ان الرسول حق» آل عمران / 86 یعنى چگونه خداوند هدایت مىکند قومى را که پس از ایمان آوردن خویش کفر ورزیدند و گواهى دادند که پیامبرصلى الله علیه وآله حق است اینان در بازگشت از اسلام ظالم و ستمکار هستند و خداوند هرگز ستمگران را هدایت نمىکند. استفهامى که به وسیله کیف انجام شده افاده استبعاد و انکار مىکند، یعنى هدایت مرتدان را محال و غیر ممکن مىنمایاند. وجود صفت ارتداد در افراد مرتد سبب آن است که خداوند ایشان را هدایت نکند. این که در آیه گفته شده که خداوند مرتدان را هدایت نمىکند منافات ندارد با این که اگر توبه کنند و از ارتداد خویش بازگردند خدا ایشان را هدایت نماید. (17)
اثر سوء دیگر ارتداد که در قرآن به آن تصریح شده توجه لعنتخدا و ملائکه و همه مردم به مرتدان است، چنانچه خداوند فرموده: «اولئک جزاؤهم ان علیهم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین × خالدین فیها لایخفف عنهم العذاب ولاهم ینظرون × الا الذین تابوا» آلعمران /87-89 یعنى کیفر مرتدان آن است که لعنتخداوند و ملائکه و همه مردم شامل ایشان مىشود و آنها همواره در این لعن مىمانند و مجازاتشان تخفیف نمىیابد و به آنها مهلت داده نمىشود مگر کسانى که پس از آن توبه کنند.
اولئک در آغاز آیه اشاره دارد به «قوما کفروا بعد ایمانهم...» که در آیه قبل (آل عمران / 86) به آن اشاره شد.
لعنتخداوند به معنى آن است که خداوند ایشان را از رحمت و سعادت دور مىسازد و لعنت مردم و لعنت ملائکه بر چنین افرادى به معنى آن است که آنها از خداوند درخواست مىکنند که خداوند مرتدان را از رحمت و سعادت دور مىسازد. (18)
توبه مرتد
به نظر اکثریت فقهاى شیعه مرتد دو نوع است: ملى و فطرى البته برخى دانشمندان شیعه همچون اسکافى و ابن جنید (19) و نیز دانشمندان اهل تسنن تقسیم مرتد به دو نوع ملى و فطرى را قبول ندارند و معتقدند که همه انواع ارتداد، چه در مورد زن و چه در مورد مرد حکم یکسانى دارد. از آیات قرآن در مورد ارتداد نگرش اول استفاده مىشود، یعنى بر اساس آیات قرآنى تفاوتى بین زن و مرد مرتد و بین مرتد ملى و فطرى وجود ندارد اما روایات شیعى مرتد ملى و فطرى را متفاوت مىدانند. لذا اکثریت فقها به استناد این روایات مرتد را به دو نوع ملى و فطرى تقسیم نمودهاند.
در تعریف مرتد فطرى سه نظر و سه تعریف بیان شده است: (20)
(1) مرتد فطرى کسى است که در هنگام انعقاد نطفهاش پدر و مادرش یا یکى از آن دو مسلمان باشند و در هنگام بلوغ از اسلام خارج شود چه در هنگام بلوغ اظهار اسلام کرده باشد و چه نکرده باشد.
(2) مرتد فطرى کسى را گویند که در هنگام انعقاد نطفهاش پدر و مادرش یا یکىاز آن دو مسلمان باشند و در هنگام بلوغ اظهار اسلام کند و پس از آن از اسلام خارج شود.
(3) مرتد فطرى کسى است که در هنگام تولدش یکى از پدر و مادرش یا هر دوى آنها مسلمان باشند و در هنگام بلوغ اظهار اسلام کند و بعد آن را رها نماید.
امام خمینى (ره) - از میان سه تعریف فوق تعریف دوم را قبول دارند. (21)
در مقابل سه تعریف فوق سه تعریف و سه نظر براى تفسیر و تعریف مرتد ملى وجود دارد. از نظر فقه شیعه زن مرتد توبهاش پذیرفته مىشود خواه مرتد ملى باشد و خواه مرتد فطرى و مردى که مرتد ملى است توبهاش پذیرفته مىشود ولى توبه مردى که مرتد فطرى است پذیرفته نمىشود با وجود این بسیارى از فقهاى شیعه همچون ابن جنید و اسکافى و صاحب مسالک و صاحب عروه و صاحب جواهر و ... قائل به پذیرش توبه مرتد فطرى مرد هستند.
برخى از فقهاى شیعه همچون صاحب عروه گفتهاند: «اقوى قبول توبه مرتد فطرى در همه چیز مگر وجوب قتل او و خروج زوجه او از زوجیت و عده وفات نگه داشتن و انتقال مال سابق او (سابق بر ارتداد) به وارث. توبه در این امور اثرى نخواهد گذاشتبنابراین بعد از توبه پاک مىشود و عبادات او صحیح است. (23)
پس از این مقدمه گفته مىشود که آیات زیادى در خصوص توبه مرتد سخن مىگویند.
از برخى از این آیات پذیرش توبه مرتد به صورت مطلق استفاده مىشود چه ملى باشد و چه فطرى و چه مرد باشد و چه زن، از جمله آیات زیر:
«کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم وشهدوا ان الرسول حق... اولئک جزاؤهم ان علیهم لعنةالله والملائکة والناس اجمعین خالدین فیها لایخفف عنهم العذاب ولاهم ینظرون الا الذین تابوا من بعد ذلک واصلحوا فان الله غفور رحیم ان الذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کفرا لن تقبل توبتهم واولئک هم الضالون» آل عمران / 86 تا 90
از آیات فوق موارد زیر استفاده مىشود: (24)
(1) ارتداد و کفر گناهى است که مرتکب آن را براى همیشه در دوزخ مىاندازد لذا ارتداد و کفر از بدترین گناهان کبیره هستند.
(2) چنانچه کفر مرتد زیاد شود و فرد مرتد با ایمان، عناد داشته باشد توبهاش پذیرفته نمىشود ولى اگر براى وى حق آشکار شده باشد و از وى خواسته شود که توبه کند اما با حالت کفر بمیرد آمرزیده نمىشود و چنانچه توبه کند و بدون عناد خود را اصلاح کند، مثل آن که ارتداد وى به دلیل شبههاى باشد که برایش حاصل شده و پس از آن که پاسخ شبهه وى داده شد توبه کند یا از او خواسته شود که توبه کند، چنانچه توبه کند و شبههاش همچنان باقى باشد توبهاش پذیرفته مىشود چون خداوند آمرزنده و مهربان است.
شان نزول (25) بیان شده براى این آیات، نشاندهنده پذیرش توبه برخى از مرتدان است. به این صورت که: یکى از انصار به نام حارث بن سوید، شخصى به نام محذربن زیاد را مىکشد و از ترس مجازات از اسلام برمىگردد و به مکه مىگریزد، پس از ورود به مکه از کار خود پشیمان مىشود و یک نفر از خویشاوندانش را به مدینه مىفرستد تا از پیامبر صلى الله علیه وآله سؤال کند که آیا امکان بازگشت وى به اسلام وجود دارد یا نه. این آیات در این باره نازل مىشود و لذا حارث خدمت پیامبر صلى الله علیه وآله مىرسد و مجددا مسلمان مىشود و تا آخر عمر به اسلام وفادار مىماند ولى یازده نفر از پیروانش که از اسلام خارج شده بودند به کفر خود باقى مىمانند، آخرین آیه، که درباره عدم پذیرش توبه مرتدان سخن مىگوید، در خصوص این یازده نفر است.
در تفسیر نمونه (26) بر اساس شان نزول یاد شده چندین احتمال بیان شده:
(1) ایشان با اختیار خود مسلمان نمىشوند و توبه نمىکنند مگر هنگامى که پیروزى مسلمانان را ببینند ظاهرا پشیمان شده و اظهار توبه کنند لذا چون توبه ایشان ظاهرى است پذیرفته نمىشود.
(2) این گونه افراد وقتى که مرگشان فرا رسد و مرگ را ببینند توبه مىکنند لذا توبه آنها پذیرفته نیست، چه آن که در هنگام مرگ وقت توبه پایان یافته. (27)
(3) توبه از گناهان معمولى در حال کفر پذیرفته نیست، یعنى اگر کسى بر کفر مصر باشد اما از گناهى مانند ظلم و غیبت و مانند آنها توبه کند توبهاش بى فایده است چون با وجود آلودگىهاى عمقى شستن آلودگىهاى سطحى روح و جان مفید نیست.
از جمله آیاتى که درباره توبه مرتد سخن مىگوید و از آن پذیرش توبه مرتد استفاده مىشود آیه 38 سوره انفال است: «قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف وان یعودوا فقد مضتسنت الاولین» یعنى اى رسول ما کافران را بگو که اگر از کفر خود دست کشیده و به راه ایمان باز آیید هر چه از پیش کردهاید آمرزیده شود و اگر به کفر و عصیان رو آورید سنت الهى در گذشته است.
از این آیه استفاده مىشود که: (28)
(1) اگر کفار مسلمان شوند گناهان قبلى ایشان که حقوق الله است (انجام معاصى و ترک واجبات) بخشوده و آمرزیده شود و این مساله دال بر آن است که کفار در حال کفر مکلف به انجام واجبات و ترک معاصى هستند.
(2) هر گاه کفار پس از مسلمان شدن مرتد شوند عذاب خدا شامل حال آنها خواهد شد روش خداوند درباره امتهاى پیشین نیز این گونه بوده.
دلیل آن که فقط حق الله آنها بخشیده مىشود آن است که بر عدم سقوط حق الناس دلیل خاص داریم لذا عام آیه با مخصص منفصل تخصیص یافته است. (29)
از جمله آیاتى که به توبه مرتد اشاره دارد آیه 137 سوره نساء است: «ان الذین آمنوا ثم کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم ولالیهدیهم سبیلا» یعنى آنان که ایمان آوردند سپس کافر شدند باز هم ایمان آوردند و دگر بار کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز خدا آنها را نخواهد بخشید و نه آنها را به راه راست هدایت مىکند.
در تفسیر نمونه (30) آمده که این آیه هیچ گونه دلالتى بر عدم قبول توبه این گونه افراد ندارد بلکه درباره افرادى سخن مىگوید که در حال شدت کفر مىمیرند این گونه افراد نه شایسته آمرزش هستند و نه هدایت، مگر این که در کار خود تجدید نظر کنند.
به نظر مرحوم علامه طباطبایى (31) چون ایمان در دل این گونه افراد مستقر نشده و امر خدا را بازیچه قرار مىدهند امید آن نیست که توبه کنند و هر که چنین باشد ایمانش جدى نیست که ازوى پذیرفته شود هر چند که اگر به طور جدى ایمان مىآوردند مغفرت و هدایتشامل حال ایشان مىشد چون خداوند پذیرش توبه حقیقى افراد را وعده داده است. برخى معتقدند که آیه دلالت دارد بر این که ازدیاد کفر بعد از ایمان در هنگامى که مسبوق به کفر است انسان را به حدى مىرساند که راه را نمىیابد و مورد آمرزش خدا واقع نمىشود هر چند که امکان دارد پس از توبه و ایمان آوردن و انجام عمل صالح آمرزیده شود اما بعد از ازدیاد کفر و تکرار آن گویا فرد مرتد استهزا و مسخره مىکند لذا آمرزیده نمىشود. (32)
این آیه دال بر آن است که توبه مرتد، چه ملى و چه فطرى در صورت ازدیاد و تکرار کفر و ارتداد پذیرفته نیست.
از جمله آیات مرتبط به توبه مرتد آیه 74 سوره توبه است: «یحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا کلمة الکفر وکفروا بعد اسلامهم.. . فان یتوبوا یک خیرا لهم» یعنى به خدا سوگند مىخورند که (سخنان زننده در غیاب پیامبر صلى الله علیه وآله) نگفتهاند. در حالى که قطعا سخنان کفر آمیز گفتهاند و پس از اسلام کافر شدهاند... اگر توبه کنند براى آنها بهتر است.
آیه بالصراحه دال بر پذیرش توبه مرتد است. (33)
با وجود آن که این آیه و برخى از آیات دیگر دال بر پذیرش توبه مرد مرتد فطرى هستند از برخى روایات عدم پذیرش توبه مرد مرتد فطرى استفاده مىشود. تخصیص این آیات توسط روایات یاد شده مشکل است لذا بهتر است که بین روایات و آیات به این صورت جمع شود که اگر مرتد فطرى در زمان ارتدادش کشته شود، به این دلیل که ارتدادش براى حاکم شرع ثابت نشده یا آن که ارتدادش براى حاکم شرع ثابتشده ولى حاکم شرع براى اجراى حد مبسوط الید نیست، ولى توبهاش پذیرفته مىشود. مقتضاى سیاستحکومت اسلامى و مذاق معنوى اسلام نیز این نظر را تایید مىکند و از سویى این نظر با آخر آیه 34 سوره مائده، مربوط به حکم محارب، تایید مىگردد: (34) «الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم» یعنى مگر آنان که پیش از آن که بر آنها دستیابید توبه کنند پس بدانید که خدا بخشنده و مهربان است.
با توجه به آنچه از آیات گذشتحق پذیرش توبه مرتد فطرى است مگر آن که مرتد ارتداد و کفرش را تکرار کند و به این صورت عملا استهزاء کند. پذیرش توبه مرتد از سویى با عموم آیاتى که دال بر پذیرش توبه گناهکاران هستند سازگار است و از طرفى در صورتى که توبه مرتد پذیرفته نشود یا تکلیف مالایطاق است که با عدالتخداوند سازگار نیستیاء;"ظظ آن که موجب سقوط تکلیف از فرد عاقل بالغ است که این هم نادرست است و از سویى برخى از فقها معتقدند که مرتد باید قضاى نمازهاى زمان ارتداد را به جا آورد. این فتوا در فرض قبول توبه مرتد حتى فطرى، معقول مىنماید.
حکم فقهى ارتداد در قرآن
در فقه اسلامى براى مرتد مجازاتهایى از قبیل اعدام، زندان ابد، محرومیت از ارث، تقسیم اموال، عدم پذیرش توبه، از بین رفتن پیوند زناشویى و ممنوعیت ازدواج و غیره بیان شده است. از میان مجازاتهاى یاد شده در کتابهاى آیات الاحکام و تفاسیر به مجازات از بین رفتن پیوند زناشویى و ممنوعیت ازدواج و عدم پذیرش توبه مرتد در صورت ازدیاد و تکرار ارتداد اشاره شده است. در این خصوص به برخى از آیات براى استخراج حکمهاى یاد شده استناد شده است.
در مورد مجازات از بین رفتن پیوند زناشویى و ممنوعیت ازدواج، به دو آیه زیر استناد شده:
1 - «لاتمسکوا بعصم الکوافر وسئلوا ما انفقتم ولیسالوا ما انفقوا ذلکم حکم الله یحکم بینکم» ممتحنه / 10 یعنى هرگز متوسل به حفاظت کافران نشوید و شما (اگر زنانتان از اسلام به کفر باز گشتند) از کفار مهر و نفقه مطالبه کنید آنها هم مهر و نفقه طلب مىکنند این حکم خداست میان شما بندگان.
به موجب این آیه هر گاه یکى از زن و شوهر که مسلمان هستند کافر یا مرتد شوند رابطه نکاح بین آنها قطع مىشود چون ارتداد عبارت است از بازگشت از اسلام به کفر و فرقى میان مرد و زن نیست. (35)
در فقه گفته شده چنانچه ارتداد زن یا مرد قبل از دخول باشد، ازدواج فورا به هم مىخورد و در صورتى که ارتداد پس از دخول صورت گیرد، فسخ و انحلال ازدواج متوقف بر انقضاى عده خواهد بود. چنانچه عده سپرى شود و مرتد توبه نکند پس از انقضاى عده، بدون خواندن صیغه طلاق جدایى صورت مىگیرد. (36)
عصم جمع عصمت در اصل به معنى منع است و در این جا به معنى نکاح و زوجیت است البته برخى گفتهاند که منظور نکاح دایم است نه نکاح موقت و تعبیر به عصمت نیز به مناسبتبا ازدواج دایم است چون زن را از ازدواج با دیگرى براى همیشه منع مىکند. و کوافر جمع کافره یعنى زن کافر است. در آخرین حکم که در آیه ذکر شده سخن از مهر زنانى است که از اسلام خارج شده و کافر شوند و درباره آنها مىفرماید:
هر گاه کسى از زنان شما از اسلام جدا گشتشما حق دارید مهرى را که پرداختهاید مطالبه کنید. (37)
در این که آیا حکم یاد شده مخصوص زنان مشرک است و یا زنان اهل کتاب را نیز شامل مىشود، در میان فقها اختلاف است ولى ظاهر آیه مطلق است و همه زنان کافر را شامل مىشود. هر چند شان نزول آیه درباره یکى از مواد عهدنامه صلح حدیبیه است که به موجب آن هر که از اهل مکه به مسلمانان بپیوندد مسلمانان باید وى را بازگردانند و اگر کسى از مسلمانان اسلام را رها کند و به مکه بازگردد مشرکان مىتوانند وى را بازنگردانند. به موجب این شان نزول زنى بنام «سبیعه» مسلمان مىشود و در سرزمین حدیبیه به مسلمانان مىپیوندد همسرش به موجب عهد نامه صلح حدیبیه تقاضاى بازگرداندن وى را از پیامبرصلى الله علیه وآله مىنماید. این شان نزول موجب تخصیص آیه نمىشود. (38)
2 - «لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا» (نساء / 141) یعنى خداوند هرگز براى کافران بر مؤمنان راه تسلطى قرار نداده است.
از آنجا که کلمه سبیلا نکره است که در کلام منفى واقع شده و نکره در سیاق نفى افاده عموم مىکند بسیارى از فقها در مسائل مختلف حقوقى و حکمى براى عدم تسلط کفار بر مؤمنان به این آیه استدلال نمودهاند.
بدیهى است که براى انحلال ازدواج میان مسلمان و مرتد و کافر مىتوان به عموم این آیه استناد نمود، چه آن که یکى از راههاى تسلط کافر بر مسلمان ازدواج است که عمومیت آیه آن را نفى مىکند.
از جمله حکم فقهى ویژه ارتداد که در قرآن بیان شده عدم پذیرش توبه مرتد در صورت ازدیاد و تکرار ارتداد وى است. محقق حلى درباره این حکم فقهى مىگوید: «هر گاه ارتداد تکرار شود، شیخ گفته: در بار چهارم فرد مرتد کشته مىشود و اصحاب ما روایت نمودهاند قولى را، که به موجب آن فرد مرتد در بار سوم کشته مىشود.» (39)
همانگونه که گذشت آیه 90 سوره آل عمران یعنى «ان الذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کفرا لن تقبل توبتهم واولئک هم الضالون» به این حکم فقهى اشاره دارد.
منافقان و ارتداد
در فقه اهل سنت گفته شده که زندیق (یعنى کسى که اسلام را ظاهر کند و کفر را پنهان سازد) حکم مرتد را دارد و یکى از افرادى است که مجازاتى شدیدتر از مجازات مرتد را دارد مگر آن که به زندیق بودن خود اعتراف کند و پیش از آن که از وى درخواست توبه شود توبه کند و از سویى مالکیه و حنابله معتقدند که زندیق همان کسانى هستند که در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله منافق نامیده مىشدند. این گونه افراد باید کشته شوند هر چند که توبه کنند و در صورتى که توبه کنند کشته شدن آنها به خاطر خداست نه کفر. (40) برخى از فقهاى شیعه نیز توبه زندیق را قبول نمىکنند.
از سویى در تفسیر برخى از آیات در خصوص ارتداد، از منافقان سخن گفته شده، از جمله آیه 25 سوره محمد: «ان الذین ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدى الشیطان سول لهم» قبلا از این آیه سخن به میان آمد. (41)
در تفسیر نمونه گفته شده که قراین موجود در آیات قبل و بعد نشان مىدهد که آیه از منافقان سخن مىگوید که دلایل حقانیت پیامبر صلى الله علیه وآله را دیدند ولى به خاطر هواپرستى به آن پشت کردند. (42)
در تفسیر مجمع البیان طبرسى ذیل تفسیر آیه یاد شده گفته شده: «از ابن عباس و ضحاک و سدى روایتشده که منافقان نزد پیامبر صلى الله علیه وآله اظهار ایمان مىکردند ولى هنگامى که نزد خود جمع مىشدند کفر خویش را اظهار مىداشتند و این همانى است که در آیه از آن با (ارتدوا) یاد شده است. این آیه دال بر آن نیست که مؤمن هم گاهى کافر مىشود چون مانعى نیست که منظور از بازگشت در باطن از ایمان باشد پس از آن که دلیل و برهان بر صحت ایمانش اقامه شده و آن را اظهار نموده است.» (43)
از جمله آیات راجع به ارتداد که در آن از منافقان سخن گفته شده آیه 74 سوره توبه است: «یحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا کلمة الکفر وکفروا بعد اسلامهم... فان یتوبوا یک خیرا لهم» قبلا در قسمت توبه مرتد از این آیه سخن به میان آمد.
یکى از شان نزولهایى که درباره این آیه بیان شده این است که برخى از منافقان مطالب زنندهاى درباره اسلام و پیامبر صلى الله علیه وآله گفته بودند و پس از فاش شدن اسرارشان سوگند دروغ یاد کردند که چیزى نگفتهاند. یکى از ایشان توبه مىکند که پیامبرصلى الله علیه وآله توبه وى را مىپذیرد.
از جمله آیاتى که درباره ارتداد سخن گفته و در آن به منافقان اشاره شده آیه 89 سوره نساء است: «ودوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء فلاتتخذوا منهم اولیاء حتى یهاجروا فى سبیل الله» یعنى آنها دوست دارند که شما هم مانند آنها کافر شوید و مساوى یکدیگر گردید نبابراین از آنها دوست انتخاب نکنید مگر این که در راه خدا مهاجرت کنند. ولى آنها که از هجرت سرباز زنند (و به اقدام علیه شما ادامه دهند) آنها را هر جا بیابید اسیر کنید یا به قتل برسانید.
به دنبال آیه قبل که درباره عدهاى از منافقان سخن مىگوید خداوند مىفرماید که آنها نه تنها خودشان کافرند بلکه دوست مىدارند که شما هم مانند آنها کافر شوید و مساوى یکدیگر شوید. (44)
سیره پیامبر صلى الله علیه وآله درباره منافقان مدینه و مانند آن و منافقان مکه متفاوت بوده، زیرا منافقان مدینه به ظواهر اسلام عمل مىکردند و مبارزه صریحى با اسلام و مسلمین نداشتند لذا پیامبر هیچ گاه دستور قتل ایشان را صادر نکرده تا مبادا دشمنان وى را متهم به قتل یارانش کنند و یا برخى با سوء استفاده از این مساله با مخالفان خود به عنوان منافق در آویزند و آنها را به قتل برسانند. ولى کسانى که مثل منافقان مکه همکارى آشکارى با دشمنان اسلام داشتند مشمول این حکم نبودند لذا در آیه به قتل آنها دستور داده شده. (45)
از سویى به اعتبارى دیگر منافقان دو دسته دانسته شدهاند: برخى از منافقان از اول ایمانشان ظاهرى بوده و برخى دیگر در آغاز ایمان حقیقى داشتهاند سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفتهاند. (46)
شاید اختلاف در تعابیرى که در خصوص منافقان به چشم مىخورد موجب اختلاف نظر درباره حکم فقهى ایشان شده و برخى از اهل تسنن و شیعه حکم به ارتداد منافق نمودهاند.
تلاش مشرکان و اهل کتاب جهتسوق دادن مسلمین به سوى ارتداد
در برخى از آیات قرآن تصریح شده که مشرکان یا اهل کتاب مىکوشیدند که مسلمانان را به سوى ارتداد بکشانند و آنها را نسبتبه دینشان بدبین کنند، از جمله خداوند فرموده: «قل اندعوا من دون الله ما لاینفعنا ولایصرنا ونرد على اعقابنا بعد اذ هدینا الله کالذى استهوته الشیاطین فى الارض حیران» انعام / 71 یعنى اى پیامبر بگو آیا چیزى غیر از خدا بخوانیم که نه سودى به حال ما دارد و نه زیانى، و بازگشتبه عقب کنیم بعد از آن که خداوند ما را هدایت کرده همانند کسى که بر اثر وسوسههاى شیاطین راه را گم کرده و سرگردان مانده در حالى که یارانى دارد که او را به سوى هدایت دعوت مىکنند که به سوى ما بیا.
این آیه در برابر اصرار مشرکان که مسلمانان را به سوى بت پرستى و کفر مىخواندند نازل شده و مىفرماید اگر ما به سوى بت پرستى باز گردیم و پس از هدایت الهى در راه شرک گام نهیم بازگشتبه عقب کردهایم. چون افراد به سرگردانى مقدارى راه مىروند و سپس باز مىگردند افرادى که از ایمان به سوى شرک بازگشتهاند به هواپرستان سرگردان تشبیه شدهاند که برنامههایشان را از شیطان الهام مىگیرند. (47)
در جوامع الجامع (48) در تفسیر «نرد على اعقابنا» گفته شده: «راجعین عن دیننا الذى خیر الادیان» بعد اذ هدینا الله یعنى بعد از آن که خدا ما را هدایت نمود از دینمان که بهترین ادیان استبرگردیم.
این آیه نشان دهنده آن است که مشرکان تلاش مىکردند مسلمانان را به سوى کفر و ارتداد و کنار گذاشتن دین اسلام سوق دهند.
از جمله آیاتى که به تلاش اهل کتاب جهتسوق دادن مسلمانان به سوى ارتداد اشاره دارد آیه 109 سوره بقره آمده: «ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتى یاتى الله بامره» یعنى بسیارى از اهل کتاب از روى حسد که در وجود آنها ریشه دوانده دوست مىداشتند شما را بعد از ایمان و اسلام به حال سابق برگردانند با این که حق براى آنها کاملا روشن شده استشما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش (جهاد) را بفرستد. از لغت ود که متضمن معنى دوستى با دلبستگى است فهمیده مىشود که اهل کتاب مىکوشیدهاند تا راههایى براى برگرداندن مؤمنان از ایمان بیابند و از «لو» که امتناع را مىرساند و از ایمان مضاف به «کم» (ایمانکم) که ثبات ایمان را مىرساند فهمیده مىشود که با ثبات ایمان کوشش اهل کتاب براى برگرداندن مؤمنان از ایمان به کفر اثرى ندارد. (49)
در برابر نقشه اهل کتاب جهت مرتد کردن مسلمانان، قرآن مىفرماید، مسلمانان باید عفو و گذشت کنند و به انجام وظایف و کارهاى خویش مشغول باشند و از دستورات پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله پیروى کنند و نقشههاى اهل کتاب را نادیده بگیرند تا مسلمانان قدرت بیشترى پیدا کنند و دستور جهاد صادر شود. (50)
از جمله آیاتى که به تلاش اهل کتاب جهت مرتد کردن مسلمانان اشاره مىکند آیه «یا ایها الذین امنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین» (آل عمران / 100) استیعنى اى کسانى که به اسلام گرویدهاید (ایمان آوردهاید) اگر پیروى بسیارى از اهل کتاب را کنید شما را بعد از ایمان به کفر برمىگردانند.
در شان نزول این آیه گفته شده: (51) یکى از یهودیان بنام «شامس بن قیس» که در کفر و عناد بى نظیر بود روزى از کنار مجمع مسلمانان مىگذشت و دید جمعى از طایفه اوس و خزرج که سالها جنگهاى شدیدى داشتند در صلح و صفا با هم نشسته و مجلس انسى به وجود آوردهاند. وى از دیدن این صحنه ناراحت مىشود و با خود مىگوید که اگر وضع به همین منوال پیش برود یهود در خطر خواهد بود. لذا به یکى از جوانان یهودى دستور مىدهد که به جمع مسلمین بپیوندد و حوادث خونین «بغات» (جنگ خونین و طولانى بین اوس و خزرج) را به یاد آنها بیاورد این توطئه مؤثر واقع مىشود و اختلافات گذشته تجدید مىگردد. پیامبر صلى الله علیه وآله مطلع مىشود و با جمعى از مهاجران به سراغ آنها مىآیند و آنها را پند و اندرز مىدهد. جمعیتبا شنیدن سخنان پیامبر صلى الله علیه وآله سلاحها را بر زمین مىگذارند دست در گردن هم مىافکنند و به شدت گریه مىکنند و دوباره صلح و صفا برقرار مىشود. در این هنگام آیات 99 تا 101 سوره آل عمران نازل مىشود. در دو آیه اول یهود نکوهش مىشوند و در دو آیه بعد به مسلمانان هشدار داده مىشود که مواظب این توطئهها باشند.
منظور از بازگشتبه کفر که در آیه به آن اشاره شده «کفر حقیقى و بیگانگى» مطلق از اسلام است و ممکن است که منظور از کفر همان عدوات و دشمنىهاى دوران جاهلیتباشد که خود یکى از شعبههاى کفر به شمار مىرود. (52)
خداوند در آیه بعد به صورت تعجب از مؤمنان سؤال مىکند چگونه ممکن استشما راه کفر در پیش گیرید در حالى که هم پیامبرصلى الله علیه وآله در میان شماست و هم آیات الهى مرتبا بر شما خوانده مىشود.
مرحوم آیتالله طالقانى در ذیل تفسیر این آیه گفتهاند: «نهضت اسلامى از سالهاى نخست که در مدینه پا مىگرفت در معرض خطر ارتداد بود چه آن که فرقهاى از اهل کتاب به هر وسیله مىکوشیدند که نو مسلمانان را به دنبال خود به ارتداد بکشند. برانگیختن کینههاى جاهلیت در بین مهاجرین و اوس و خزرج نمونهاى از همین نقشه ارتدادىشان بود.» (53)
از دیگر آیاتى که به تلاش کفار جهت مرتد کردن مسلمانان اشاره مىکند آیه 149 سوره آل عمران است: «یا ایها الذین امنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم على اعقابکم فتنقلبوا خاسرین» یعنى اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر از کسانى که کافر شدهاند اطاعت کنید شما را به عقب باز مىگردانند که در این صورت سرانجام زیانکار خواهید شد.
از این آیه استفاده مىشود که پس از پایان جنگ احد که مسلمانان زخم خورده و کشته داده بودند و به خانههایشان بر مىگشتند عدهاى از دشمنان اسلام در لباس خیر خواهى و دلسوزى بین مسلمین تفرقه مىانداختند و با وضع نامساعد روحى مسلمانان سعى مىکردند که آنها را نسبتبه اسلام بدبین کنند و آماده پذیرش عقاید و پیشنهادهایى در مورد سازش با مشرکان و اهل کتاب کنند. آیه در پیروى از کفار به مسلمانان هشدار مىدهد و مىفرماید که اگر از آنها پیروى کنید آنها شما را به عقب برمىگردانند و شما را به سوى کفر و فساد مىکشانند و بعد مىفرماید خدا پشتیبان و رپرستشماست و او از بهترین یاوران است.
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1- لسان العرب ذیل کلمه «ردد».
2- عمید زنجانى، فقه سیاسى اسلام، 3/319 به نقل از تذکرة الفقهاء 1/457 و جواهر 21/343 .
3- مصباح یزدى، اخلاق در قرآن، /177.
4- الجامع الصحیح، مسلم بن الحجاج بن مسلم، مصر، مطبعه محمدعلى صحیح 1334 ه 1/24 .
5- مقارنه و تطبیق در حقوق جزاى عمومى اسلام، دکتر علیرضا فیض /417 به نقل از جواهر 41/602.
6- کنز العرفان، فاضل مقداد 1/390 و 391.
7- همان ماخذ به نقل از صحیح بخارى 2/299 و 3/51 و سیره ابن هشام 2/324.
8- تفسیر نمونه ،4/ ذیل تفسیر آیه 54 سوره مائده.
9- همان ماخذ و کنزالعرفان، فاضل مقداد 1/391.
10- کنزالعمال ج 6/65 و مسند احمدبن حنبل 4/96 و محاسن برقى /156.
11- تفسیر نمونه 11/ ذیل تفسیر آیه 106 سوره نحل.
12- تفسیر نمونه 11/ ذیل تفسیر آیه 106 سوره نحل.
13- کنزالعرفان 1/393.
14- همان ماخذ به نقل از نهج البلاغه عبده 1/114 و نیز نهجالبلاغه دکتر شهیدى خطبه 75، یعنى همانا پس از مرگ من مردى بر شما چیره شود... او شما را فرمان دهد که مراد شنام گویید و از من بیزارى جویید اما مرا دشنام دهید چون براى من زکات است و براى شما نجات اما بیزارى که من بر فطرت مسلمانى زادهام و در ایمان و هجرت از همه پیش افتادم.
15- در مقابل احباط تکفیر وجود دارد که عبارت است از کیفر گناهان پیشین بر اثر اعمال نیک از میان برود در این که کفر و ارتداد باعثحبط مىشود تردیدى وجود ندارد. که این آیه آن را تایید مىکند چون گناه کفر به قدرى زیاد است که بر ثوابهاى پیشین فایق مىآید ولى در این که افراد با ایمان هم که گناه کردهاند و هم اطاعتخدا را نمودهاند و بدون توبه از دنیا رفتهاند اعمال بدشان پاداش اعمال نیک را از بین مىبرد یا نه بین متکلمان اختلاف است. (ن. ک: تفسیر نمونه 2/ ذیل تفسیر آیه 217 بقره).
16- تفسیر المیزان 3/380.
17- همان ماخذ 3/340.
18- همان ماخذ 1/ ذیل تفسیر آیه «اولئک یلعنهم الله ویلعنهم اللاعنون» (بقره /159).
19- فقه القرآن، یزدى 2/166.
20- جواهر الکلام، نجفى 41/604.
21- تحریر الوسیله 2/366.
22- جواهر الکلام 41/608.
23- دکتر فیض، مقارنه و تطبیق در حقوق جزاى عمومى اسلام ،419 به نقل از حاشیه سید بر جامع عباسى /285.
24- فقه القرآن 2/166.
25- تفسیر نمونه 2/ ذیل تفسیر آیات 86 - 90 سوره آل عمران البته شان نزول دیگرى نیز براى آیات یاد شده بیان شده، که طبق آن، آیات درباره برخى از اهل کتاب نازل شده که پیش از بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله مردم را به ظهورش بشارت مىدادند ولى پس از بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله کافر شدند و رو در روى مسلمانان ایستادند.
26- همان ماخذ 2/ ذیل تفسیر آیات یاد شده.
27- اشاره دارد به آیه «ولیست التوبة للذین یعملون السیات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان ولا الذین یموتون وهم کفار...» (نساء /18).
28- کنزالعرفان، فاضل مقداد 1/404.
29- همان ماخذ.
30- تفسیر نمونه 4/ ذیل تفسیر آیه 137 سوره نساء.
31- تفسیر المیزان 5/113.
32- یزدى، فقه القرآن 2/168.
33- یزدى، فقه القرآن 2/168.
34- همان ماخذ .
35- خزائلى، احکام القرآن /103.
36- آیتى و امینى، تحریر الروضة فى شرح اللمعة /367.
37- تفسیر نمونه 24/40.
38- همان ماخذ.
39- شرایع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام مع تعلیقات السید صادق الشیرازى 2/963.
40- غروى، محمد، کتاب الفقه على المذاهب الاربعة و مذهب اهل البیت 5/645.
41- مبسوط شیخ طوسى 7/282 و جواهر الکلام 41/631).
42- تفسیر نمونه 21/ ذیل تفسیر آیه 25 سوره محمد
43- ترجمه تفسیر مجمع البیان 23/77.
44- تفسیر نمونه 4/51 چاپ هفتم .
45- همان ماخذ .
46- همان ماخذ 24/152.
47- همان ماخذ 5/ ذیل تفسیر آیه 71 سوره انعام .
48- تفسیر جوامع الجامع 1/387.
49- طالقانى، تفسیر پرتوى از قرآن 1/260.
50- تفسیر نمونه 1/ ذیل تفسیر آیه 109 سوره بقره .
51- همان ماخذ 3/ ذیل تفسیر آیه 100 سوره آل عمران.
52- همان ماخذ .
53- تفسیر پرتوى از قرآن 3/251.
--------------------------------------------------------------------------------
فصلنامه مشکوة- شماره 62-65