طبق دیدگاه ما شیعیان تمامی ائمه دارای علم الهی می باشند در اکثر مقاتل چنین آمده که امام حسین (ع) بطرف کوفه حرکت کردند در مسیر راه اسب امام از حرکت باز ایستاد امام علت توقف را نمی داند از پیر مردی نام این سرزمین را می پرسد میگوید...سپس می فرمایند نام دیگری هم دارد ....و در نهایت می گوید کربلا حال سوال این است اگر طبق عقیده ما امامان ما دارای علم الهی هستند پس چرا نام این سرزمین را مانند امام علی (ع)نمی داند و آیا نعوذ بالله فهم یک حیوان از امام معصوم بیشتر است که او می داند این سرزمین کجاست از حرکت باز می ایستد و امام نمی داند؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سوال امام از يك مساله دليل بر نداستن پاسخ آن نيست. بلكه مي تواند دلائل ديگري داشته باشد كه با توجه به ابعاد ديگر ماجرا روشن مي شود.
اگر امام حسين عليه السلام از آن فرد سوال كردند كه نام اين سرزمين چيست ، به اين معني نيست كه امام نمي دانست و يا نمي توانست با كمك گرفتن از علم الهي پاسخ را بداند. اگر به علت اصلي حركت امام و برپائي نمايشگاه عظيم و خونبار كربلا نگاه كنيم و به گفتار و كردار و عملكرد امام و ديگر اوليا مانند حضرت زينب و امام سجاد عليه السلام در طول اين مسير از مدينه تا مكه و از آن جا تا كربلا و از كربلا تا كوفه و سپس تا شام و از آن جا به مدينه با دقت نظر تامل كنيم، مي يابيم كه اين حادثه بايد ماندگار مي ماند تا اسلام ماندگار مي شد.
براي رسيدن به اين هدف ( ماندگاري و پخش عظمت و عمق فاجعه در عالم اسلام و از آن جا به عالم بشر ) هم خود امام حركات و گفتار و عملكرد خود را دقيق تنظيم مي كرد و هم بازماندگان آن عزيز بعد از او گفتار و كردار خود را ساماندهي مي كردند.
آيا امام نمي توانست بدون خانواده خود از مدينه حركت كند و فقط خود را از دست عامل يزيد برهاند. چرا كه آن ها فقط به دنبال بيعت او بودند ؟ آيا امام از مدينه نمي توانست به جاي مكه به يمن برود در حالي كه در يمن ياراني هم داشت ، همان گونه كه ديگراني هم پيشنهاد آن را دادند. ولي امام نپذيرفت ؟
يقينا مي توانست. ولي اگر امام تنها و در گوشه اي از صحرا به محاصره مي افتاد و به شهادت مي رسيد. حتي با عده اي از ياران خود آيا كربلا و عاشورا هماني بودند كه الان است و اين گونه شور و هيجان و غيرت مي آفريد ؟ آيا اگر امام به جاي مكه به طائف يا يمن يا هر جاي ديگر مي رفت، مي توانست مانند مكه كه كنگره عظيم اسلامي در ذيحجه هر سال در آن برگزار مي شود و تمام مسلمانان از هر منطقه مملكت اسلامي به آن جا مي آيند ، صداي حق طلبي خود را به تمام جامعه اسلامي برساند و باعث ماندگاري آن شود ؟ به خصوص با آن وضعيت خروج خود از مكه كه بيش تر به فرار از دست تروريست هاي يزيد بن معاويه شبيه بود تا خروج از مكه ، كه همين باعث بسياري از سوالات ديگر مسلمانان شد.
تمام حركات امام و تمام سير حركتي امام در عين اينكه متوجه وضعيت فعلي خود بود ، متوجه اين مساله نيز بود كه اين حركت بايد ماندگار شود.
امام از آن دهاتي نام آن سرزمين را پرسيد و باز تكرار كرد تا زماني كه نام كربلا را شنيد و گريه كرد و پناه برد از غم و اندوه آن سرزمين به خدا در برابر ديدگان همه تا اين سوال و جواب و
گريه و استغاثه در گوش تاريخ بماند و آيندگان بيايند و بپرسند كه فرزند پيامبر به چه گناهي كشته شد ؟
تا آن دهاتي گريه امام و استغاثه او را به گوش هم ولايتي هاي خود برساند . از آن طريق اين نداي مظلوميت امام به گوش ديگران برسد كه چند ماه بعد از شهادت امام غوغائي در عالم اسلام برپا شود كه تا قيامت دشمنان اسلام نتوانند آن را آرام كنند.
امام با استفاده از علم الهي خود مي توانست خيلي ساده اين مراسم را برگزار كند. وقتي به سرزمين كربلا رسيدند، بگويد چادر بزنيد و به كسي هم نگويد يا بگويد كه بلي اين جا كربلا است، ولي اثر آن صحنه با آن سوال و پرسش كجا و اثر اين حركت كجا ؟
اين گونه نبود كه ديگر ائمه عليهم السلام من جمله اميرالمومنين عليه السلام و يا پيامبر در تمام طول زندگي خود با استفاده از علم الهي كه داشته ( و يقينا داشته اند) رفتار كرده اند. اگر مطالعه در حيات پيامبر و ائمه عليهم السلام داشته باشيم مي بينيم كه استفاده آن بزرگواران از اين علم بسيار محدود بوده ،در بسياري از حوادث به صورت عادي با مسائل برخورد مي كردند.
مانند حادثه جنگ خندق كه حضرت پيامبر با وجود علم به نظر صحيح در مورد اينكه اگر در مدينه بمانند و دفاع كنند. بهتر است يا بيرون مدينه با دشمن روبرو شوند ؟ اين مساله را به شور گذاشتند و طبق نظر مسلمانان عمل كردند كه منجر به حفر خندق با نظر سلمان فارسي شد.
خيلي از اتفاقات را پيامبر و يا امير المومنين عليهما السلام از شاهدان آن اتفاقات سوال مي كردند ؟ آيا پاسخ را نمي دانستند ؟ بنابر ادله صحيح كه در دست است ، يقينا مي دانستند و يا لااقل مي توانستند با استفاده از علم الهي بدانند. پس چرا سوال مي كردند و از علم الهي خود استفاده نمي كردند ؟ به خاطر اينكه در آن حال موظف به استفاده از آن نبودند و تكليف بر اين داشتند كه به صورت عادي با آن برخورد كنند و يا مصالح ديگري در كار بود مانند آنچه كه در ماجراي سوال امام حسين عليه السلام از اسم سرزمين كربلا عرض شد.