چرا خدا،خدا باشه چرا ما خدا نباشیم؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مطمئنا منظور شما از خدا بودن ، دارا بودن نام و عنوان خدايي نيست ، بلكه برخورداري از جايگاه و موقعيت خداوند در عالم و به عبارت بهتر ، خدا بودن يعني قرار گرفتن در راس هرم وجود در عالم هستي است .
قرار گرفتن هر كس در جايگاه و منصب حقيقي خود در عالم هستي مبتني بر حقيقت وجودي خود اوست . خدا يا بنده بودن از جمله مناصب و موقعيت هاي اجتماعي و اعتباري نيستند كه هركس بتواند چنين منصب و مقامي را به دست بگيرد ؛ بلكه اين جايگاه ها از جمله امور حقيقي هستند كه تنها همان موجودي كه ساختار وجودي اش با آن مقام همخواني داشت ، قابليت قرار گرفتن در آن موقعيت را دارد .
در حقيقت قرار گرفتن در مقام خدايي تنها از يك موجود ساخته است و آن هم واجب الوجود ،يعني موجودي كه در نهايت درجه كمالات وجودي است . اين وجود هم ذاتي او و برخاسته از حقيقت ذات خودش است، نه موجودي ديگر ؛ در نتيجه همه موجودات ديگر ،چه بخواهند و چه نخواهند، نمي توانند در اين جايگاه قرار بگيرند . اگر بنا بود ما خدا باشيم ، ديگر ما با اين مشخصات و خصوصيات وجودي نبوديم .
يعني ممكن نيست كه يك انسان يا يك موجود ممكن و محدود با همين ويژگي هاي وجودي كه اكنون در خود سراغ دارد ، بتواند در چنين جايگاه و مقام و منصبي قرار بگيرد . در عين حال همان خصوصيات را دارا باشد ، بلكه اگر خدا بود ،ديگر موجودي در نهايت كمال و بدون هيچ يك از خصوصيات قبلي خود بود .مثل عدد 5 كه نمي تواند عدد100 باشد.
چرا ما چنين موجود برتري نشديم و به جاي آن حقيقت واجب الوجود در عالم هستي قرار نگرفتيم؟
اولا اين امر به اختيار ما و خواست و اراده ما نبود . نمي توانست باشد . معنا ندارد كه موجودي قبل از به وجود آمدنش اراده كيفيت و كميت حقيقت وجودي خود را داشته باشد و جايگاه وجودي خود را تعريف و انتخاب نمايد .
ثانيا ما و همه موجودات ديگر داراي پيشينه عدم هستيم . زماني بوده كه ما نبوديم ، در نتيجه اكنون كه پا به عرصه وجو گذاشته ايم. مي توانيم بپرسيم كه چرا به جاي آن موجود ديگر قرار نگرفتيم و چرا در زمان خلقت علل و عوامل ايجاد ما به گونه اي رقم نخورد كه ما مثلا پيامبر و امام و ... باشيم ؛ اما اين پرسش در مورد وجود خداوند كه وجودي ازلي و ابدي و بي حدوث است، بي معناست ، چون جايگاه خداوندي در عالم از ازل تا ابد همواره داراي مصداق روشن و حقيقي خود بوده و در نتيجه جايگزيني به جاي او بي معناست .
در واقع تا هستي بوده، در راس هرم هستي هم خداوند حضور داشته ، هيچ گاه سابقه عدم و فقدان در حريم او نبوده كه بخواهيم تصور كنيم در وقت تعيين حقيقت وجودي موجودات ، ممكن بود به جاي خدا ، موجود ديگري به جاي او بنشيند .