نکته اینکه جنازه ای وجود ندارد که خاک شود
با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
عذاب قبر جسماني و روحاني است، ولي جسم و بدن برزخي معذب است، نه بدن مادي و دنيايي.
توضيح مطلب با توجه به دو نکته روشن ميشود:
1ـ روح انسان پس از مرگ و انقطاع از بدن مادي، خود را با بدن برزخي و قالب مثالي مييابد و ميبيند، روح آدمي با رفتن از حيات دنيوي به حيات برزخي، بدن مادي خود را رها کرده و با بدن مثالي خود متحد ميگردد، بدني که متناسب با نظام برزخي بوده و اتحادش با روح قويتر از اتحاد آن با بدن مادي در زندگي دنيوي است.
قالب مثالي موجود در خواب ميتواند ما را به بدن برزخي تا حدودي هدايت کند، چرا که هنگام خواب که تعلق روح به بدن مادي تا اندازهاي کم ميشود و از حدود مادي تا اندازهاي آزاد ميگردد، روح خود را با يک نوع تمثيل مثالي يافته، خود را با بدني شبيه بدن مادي و دنيوي ميبيند. اين دليل روشني است که روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادي يا تعلق کم تر، قدرت تمثل به بدن مثالي را دارد.
انسان در هنگام خواب و خواب ديدن خودش را با همان بدن ميبيند. با همان شکل و تصوير، و اين حکايتگر وجود بدن مثالي و قالب برزخي است که با انتقال روح از اين عالم مادي به نظام برزخي به وجود نيامده، بلکه قبلاً هم در آن نظام وجود داشته، ولي از آن محجوب بودهايم. اگر اين حجاب را که تعلق و توجه به نظام مادي و ماديات است . کنار زنيم، اکنون نيز خود را در آن قالب مثال نمودار ميبينيم، چنان که در خواب تا حدودي که تعلق روح به بدن مادي که ميشود، در عالم خواب و خواب ديدن در حالي که بدن مادي ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است. خود را با بدني مشابه با اين بدن يافته، سيرها و حرکتها و فهمها و ديدنيها و شنيدنيها و خوردنيها و خواستنها با آن داريم.(1)
از نظر روايات وجود بدن برزخي امري مسلم و قطعي است. امام صادق(ع) فرمود: «اما[ارواح مؤمنان] در بدن هايي شبيه بدن هاي دنيوي آنان است».(2)
يا در جاي ديگري فرمود: «ارواح انسانها به صورت جسدهاي دنيوي در درختي در بهشتاند» (3) که هر دو حکايتگر وجود بدن برزخي و مثالي در عالم برزخ است.
2ـ ميان قبر برزخي و قبر خاکي ارتباط خاصي حاکم است، يعني ميان روح انسان در برزخ و بدن مادي او در قبرخاکي ارتباط وجود دارد. ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادي که در طول زندگي دنيوي با يکديگر يک نوع اتحاد داشتهاند، سرچشمه ميگيرد که با قطع تعلق روح از بدن، پس از مرگ به کلي از ميان نميرود، بلکه يک نوع ارتباط در حد پايينتري ميان روح برزخي و بدن خاکي و مادي وجود دارد. البته نه در حد و اندازهاي که در زندگي دنيوي و دردوران تعلق روح به بدن بود و نه با آن کيفيت و کميت، بلکه در ميزاني ضعيفتر و با کم و کيفي ديگر، از همين رو قبرخاکي با قبر و عالم برزخي روح ارتباطي دارد که جاها و نقاط ديگر اين ارتباط را ندارد. به همين جهت است که به رغم حضور روح در عالمي فوق ماده، زمان و مکان [برزخ] توجه خاصي به بدن مادي و به نقطهاي که بدن خاکي در آن است، دارد. بر اساس همين ارتباط ميان قبر برزخي و قبر خاکي است که دستور و احکام خاصي در باب قبرخاکي، تشييع جنازه، کفن، دفن، حرمت قبور، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور در شريعت اسلامي وجود دارد.
ارتباط ميان روح انسان در برزخ و بدن مادي او در قبر خاکي در ساعت و روزهاي اول مرگ، بيش از روزها و اوقات بعدي است. اين به دليل ألفت شديدي است که روح با بدن مادي در دنيا داشته، البته به تدريج با انس گرفتن روح با بدن برزخي و قالب مثالي از اين توجه و ارتباط کاسته شده، ارتباط ضعيفي ميان روح و بدن خاکي باقي ميماند.
با توجه به اين دو نکته روشن ميشود که روح ما از انتقال به عالم برزخ با بدن برزخي ما يا در عذاب است، اگر اهل عذاب باشد، يا در نعمت و بهجت، اگر اهل نعمت باشد.
عذاب و نعمت متوجه به روح ما در قالب بدن برزخي است، نه به بدن مادي و خاکي ما که در عالم مادي در زير خاک مدفون ميباشد. اين بدن مادي پس از مرگ نه حرکتي دارد و نه احوالي، اما در عين حال روح با قالب مثالي در همان حال، در عالم برزخ يا در عذاب وحشتناکي به سرميبرد. فريادش بلند که تصورش بسيار مشکل است، يا در نعمت و ابتهاج به سر ميبرد که تصوير آن هم بسي مشکل است.
اما از آن جا که گفتيم ميان بدن مادي در زير خاک با روح در قالب مثالي در عالم برزخ ارتباط ضعيفي وجود دارد، آن عذابها يا نعمتها تأثير ضعيف و ناچيزي بر بدن مادي ميگذرد. آنچه که در اصل در عذاب يا در نعمت است، روح با قالب مثالي در عالم برزخ است.
برخي ميگويند: اين که گفته ميشود انسان پس از مرگ يا معذب است يا متنعم، چرا هنگامي که بدن مادي را در قبر ميگذاريم و روي آن را ميپوشانيم، پس از مدتي قبر را ميشکافيم، هيچ خبري نمييابيم، نه از سوختن بدن و سوزش قبر خبري است و نه از مصفا گشتن آن، آنچه ميبينيم همان بدن خاکي است که در قبر با سکون کامل افتاده و هيچ اثري از آثار وحشت يا نعمت در آن نيست. برخي نيز دوربين در درون قبر کار ميگذارند و مسائل آن را از هنگام دفن تا مدتي بعد دنبال ميکنند، ولي هيچ اثر و تغيير و تحولي که دلالت بر رنج يا شادي داشته باشد، نمييابند، تنها آنچه از طريق دوربين فيلمبرداري مشاهده ميکنند، بدن خاکي است که در کمال سکوت آرميده است.
آيا اين امور دلالت ميکند. بر اينکه هيچ عذابي [چه خوب و چه بد] در کار نيست و فشار قبر، سؤال منکر و نکير عذابها و نعمتها پوچ است و غيرواقعي؟
با توجه به توضيحات گذشته پاسخ روشن است، ولي در عين حال براي بهتر روشن شدن اصل پرسش و نيز پاسخ به اين پرسش، توجه به خواب ديدن بسيار راهگشاست.
اگر در خواب ديدن تأمل کنيم، در خواهيم يافت که خواب ديدن چه آيت خوبي و چه حکايتگر عجيبي است از نسبت ميان قبر خاکي و قبر برزخي، چرا که بدن شخصي که ميخوابد و خواب وحشتناکي ميبيند، به صورتي که از خواب برمي خيزد، خدا را شکر ميکند که خواب بوده است، در اين حالت که خواب ميبينيد، در آرامش نيست؟ البته که چنين است، کساني که کنار بدن اين خواب بيننده حضور داشته باشند، بدن او را در هنگام خواب در کمال سکوت مييابند، به صورتي که اگر خواب بيننده، از خواب وحشتناک خود آن ها را مطلع نکند، اينان آگاه نخواهند شد در آن زماني که نظارهگر بدن ساکن و آرام شخص بودهاند، او در چه عذابي و دهشتي بوده است !بر عکسش را هم حساب کنيد، بدن کسي که خواب فرحناک و دلپذير ميبيند، نيز در کمال آرامش است. افرادي که در کنار او حضور دارند، اين امر را تصديق خواهند کرد.
اين بهترين نشان است. ميان نسبت قبر خاکي و قبر برزخي که به ما ميفهماند ميشود انسان در برزخ در حال نعمت يا وحشت باشد و در عين حال اثري در بدن خاکي او، در قبر از عذاب يا ابتهاج نباشد.
البته گاهي که انسان خواب ترسناک و ناراحت کنندهاي ميبيند، بدن او عرق ميکند که اثري از خواب او بوده است، ولي اولاً اين امر هميشگي نيست.
ثانيا ميان عالم خواب و برزخ تفاوت است.
در عالم خواب ارتباط روح با بدن مادي کاملاً قطع نشده ، ولي در عالم برزخ ارتباط روح با بدن مادي به کلي قطع است، مگر ارتباط بسيار محدود و ناچيزي که در صورت معذب بودن عذاب روح در عالم برزخ تأثير چنداني در بدن مادي در زير خاک که قابل مشاهده باشد، نخواهد گذاشت. (4)
اما اين که ماهيت فشار و عذاب يا نشاط و شادي برزخي چيست، از گنجايش پاسخ خارج است. (5)
پي نوشت ها:
1. استاد شجاعي، محمد، خواب و نشانهاي آن، مقدمه و تدوين محمدرضا کاشفي، کانون انديشه جوان، تهران، چاپ دوم، 1379، ص 58ـ62.
2. بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت 119.
3. همان، ص 269، روايت 121.
4. خواب و نشانهاي آن، ص 71ـ75.
5. بهترين کتاب در باب مسائل برزخ براي مطالعه: استاد شجاعي، عروج روح، مقدمه و تدوين محمدرضا کاشفي، کانون انديشه جوان، تهران، چاپ اول، 1379.