چرا وقتی که پسری( نه مردی) یه دختری رو بکشه اعدامش نمیکنند وبرای اعدامش باید خانواده ی دختر پول بدن ؟
امروزه که نه دختر و نه پسر هیچ کدوم نون اور نیستند
این به معنیه اینه که قران برای همه ی زمان ها نیست واین منو دچار شک کرده

پاسخ:
با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
در پاسخ به اين سوال توجه به چند نكته ضروري است :
1- احكام اسلامي و بلكه هر قانوني حقوقي و غير حقوقي كه نياز به وضع دارد و قانونگذار آن ها را وضع مي كند ، تابع دليل و صلاحديد قانون گذار و مصلحت افرادي است كه قانون بر آن ها وضع مي شود .با برهان و استدلال عقلي نمي توان به دليل وضع آن ها رسيد. به اين معني كه اگر ما بخواهيم علت وضع قانوني را بدانيم، بايد از قانونگذار ( كه در قوانين مدني قانون گذار انسان ها هستند و در قوانين الهي قانون گذار خدا است ) سوال كنيم كه طبق كدام مصلحت و بنابر دوري از كدام مفسده اين قانون را وضع كرده اي ؟ نمي توانيم بدون انجام اين كار با استدلال عقلي و با سنجش هاي عقلي شخصي در مورد علت آن قضاوت كنيم.
به عنوان مثال مي خواهيم بدانيم كه چرا در ايران ساعت كاري از ساعت هشت شروع مي شود و در ساعت چهارده پايان مي پذيرد؟ براي فهميدن اين مطلب بايد از دولت و مجلس كه در اين مورد وضع قانون كرده است، دليل آن پرسيده شود. اگر خود بنشينيم و سال ها فكر كنيم ،شايد به دليل واقعي اين قانون پي نبريم . بلي مي توانيم توجيهاتي در اين زمينه براي خودمان در تفسير علت اين قانون دست و پا كنيم ، ولي تا وقتي از واضع قانون نپرسيم ، هيچ وقت نخواهيم فهميد كه اين توجيهات ما درست بوده يا نبوده است.
در قوانين الهي نيز مساله به همين نحو مي باشد. مثلا در اينكه چرا بايد نماز صبح را دو ركعت به جا بياوريم ، ولي نماز ظهر را چهار ركعت با فكر و انديشه عقلي خودمان به جائي راه پيدا نخواهيم كرد تا زماني كه از واضع قانون يعني خداي متعال و پيامبرش و كساني كه به علم الهي راه دارند، علمي در اين زمينه به ما رسيده باشد.
با توجه به فوائد آن عمل خاص ، توجيهاتي مي توانيم نزد خودمان براي پاسخ به سوال مان دست و پا كنيم ، ولي به هيچ وجه معلوم نخواهد شد كه آيا دلائل و توجيهاتي كه ما فكر كرده ايم و به نتيجه رسيده ايم ، علت واقعي جعل قانون به اين نحو بوده يا علت چيز ديگري بوده است ؟
مثل اينكه بگوئيم شايد به اين دليل بوده كه چون انسان صبح تازه از خواب بيدار شده است و زياد حال و حوصله عبادت طولاني را ندارد ، خداي متعال آسان گرفته ، نماز كوتاه تري را واجب كرده ، ولي وسط روز چون انسان سرحال است، خدا عبادت نسبتا طولاني تري را واجب كرده است .
2- همه قوانين در يك سطح نيستند و ما براي برخي كمتر و براي برخي بيش تر مي توانيم فائده و توجيه و حكمت پيدا كنيم.
3- قوانين حقوقي ، اجتماعي اسلام با توجه به اين كه حقوق اسلامي كه همان فقه اسلامي است ، يك مجموعه به هم پيوسته است و هر كدام از احكام و قوانين آن با احكام و قوانين قسمت هاي ديگر در ارتباط مي باشد، بايد به صورت منسجم نگاه شود تا در يافتن فوائد آن بيش ترين نتيجه به دست آيد.
اگر به قانون ارث در اسلام به تنهائي و به عنوان يك قانون جداي از قوانين ديگر اسلامي نگاه كنيم ، به نظر ناعادلانه بيايد كه چرا بين مرد و زن فرق گذاشته شده ، ولي وقتي به همين قانون با توجه به قوانين ديگر مانند اينكه وظيفه تامين اقتصاد خانواده بر عهده مرد گذاشته شده ، نه زن ، وظيفه گرداندن اقتصاد جامعه بر عهده مردان آن جامعه گذاشته شده ، نه زنان ،‌ وظيفه جهاد و حفظ جامعه اسلامي در برابر خطراتي كه ممكن است منجر به از بين رفتن مردان شود و با از بين رفتن آن ها اقتصاد خانواده شان به خطر بيافتد ( كه البته اين خانواده كساني جز زن و فرزند او نيستند و در آخر سر هم نفع آن ارث بيش تر به زنان مي رسد تا مردان ) بر عهده مردان گذاشته، نه زنان ، به نظر مي رسد كه اگر حمايت مالي قانون اسلام از مردان نبود ، دچار بي عدالتي مي شديم.
باز با تمام اين فوائد و دلائل ما به دليل اصلي كه خدا از وضع اين قانون در نظر داشته ، دست پيدا نكرده ايم و شايد به گوشه هائي از آن پي برده باشيم.
در مورد مثال مورد سوال شما نيز وضع به همين ترتيب است . آنچه كه در باره دليل اين كه چرا ديه مردان بيش تر از زنان است ،پاسخ داده مي شود به اين كه چون مردان اقتصاد خانواده را مي گردانند ، تنها اشاره به گوشه اي از علت اصلي وضع اين قانون از طرف خداي متعال است . نمي توانيم آن را دليل اصلي و پاسخ اصلي به حساب بياوريم ، چرا كه مي توان مانند شما در مقابل اين پاسخ گفت : اگر در جامعه اي وضعيت برعكس باشد و زن ها اقتصاد خانواده را به جاي مردان تامين كنند ، نبايد به اين قانون عمل كنيم و يا بايد برعكس عمل كنيم ؟ يعني به زنان بيش تر از مردان بدهيم ؟
مسلما خير . نمي شود قانون الهي را تغيير داد ،چرا كه با اين پاسخ ( با فكر و انديشه خودمان ) به حقيقت علت وضع اين قانون نرسيده بلكه توانسته ايم به گوشه اي از حكمت هاي آن اشاره كنيم.
آيا اين سخن به معني اين است كه نمي توانيم از احكام الهي و فلسفه آنها سوال كنيم و اگر هم سوال كنيم به نتيجه نخواهيم رسيد ؟ اگر قانوني با عقلي كه خدا دستور استفاده از آن را در قرآن به ما داده و فرموده است كه با عقل تان جلو برويد ، جور درنيايد،چگونه بايد آن را بپذيريم ؟
مي توان سوال كرد و مي توان دنبال پاسخ بود . حتما هم پاسخ دارد ولي بايد دقت كرد كه چگونه و از چه كسي بايد دنبال پاسخ سوال مان باشيم.
به اين گونه سوالات كه از علت احكام الهي پرسيده مي شود ،تنها خدا و پيامبر او و ائمه كه به علم الهي راه دارند مي توانند پاسخگو باشند . ديگران يعني علما و مسلمانان اگر پاسخي از پيامبر و امامان در روايت هاي رسيده از آن ها ،‌به دست شان رسيده باشد ،مي توانند پاسخگوي آن باشند. علت اصلي بي پاسخ است تا زماني كه خدمت امام معصوم كه به علم الهي دسترسي دارد برسيم.
اما آيا تا آن زمان به هيچ وجه نمي توانيم دنبال پاسخ سوال مان باشيم ؟ چرا مي توانيم ولي با توجه به اين نكته كه هر چه كه برسيم آميخته است با اشتباه و امكان اين كه علت اصلي نباشد ، نبايد يك پاسخ را پاسخ اصلي به حساب بياوريم و بعد با برخورد به موارد نقض دچار مشكل شويم.
اما چرا ما اين قوانين را چشم بسته بايد قبول كنيم ؟ يعني بگوئيم چون خدا گفته و در قرآن آمده ، پس درست و يا چون پيامبر اين گونه دستور داده، پس درست است؟ آيا اين روش مخالف عقل نيست ؟
قوانين را چشم بسته قبول نكرده ايم چرا كه هر مسلمان قبل از اينكه قبول كند مثلا نماز صبح دو ركعت است و نماز ظهر چهار ركعت و ديه مرد دو برابر ديه زن است ، اين مساله را قبول كرده است و ايمان دارد كه خدا عالم به همه مصلحت ها و مفسده ها است . غير از صلاح بندگان كه مخلوقات او هستند ،چيز ديگري نمي خواهد . هر آنچه كه از قوانين وضع كرده ، به خاطر صلاح فرد و جامعه انساني بوده است ،چرا كه خود نه نفعي در عمل به آن قانون مي برد و نه ضرري از عمل نكردن ما به آن قانون به خدا مي رسد.
نيز ايمان داريم در راستي و تعبيت كامل پيامبر از دستورات خدا و اينكه هر آنچه پيامبر و امامان عليهم السلام گفته اند ،همان است كه خدا خواسته تا بگويند.
نيز ايمان داريم به اينكه پيامبر آخرين پيامبر و قرآن آخرين كتاب قانون و هدايت براي بشر است . خدا پيامبر بعد از حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم نخواهد فرستاد . بنابراين كتاب آسماني و شريعت و قوانين غير از قرآن و شريعت اسلام نخواهد فرستاد ، بنابراين بايد اسلام براي همه زمان ها و شريعت و قوانين اسلامي براي همه زمان ها و جوامع وضع شده باشد.
البته تمام اين ايمان ها بر اساس دليل و استدلال صحيح و درست مي باشد . هيچ شكي در صحت آن ها نيست.
با توجه به تمام اين موارد، اگر به موردي رسيديم و برخورديم كه با فكر و انديشه ما كه از خيلي چيزها خبر نداريم ، زياد جور در نمي آيد ، نمي توانيم بلافاصله در صدد شك در آن و رد آن برآييم. زيرا به علم و خير خواهي واضع آن ايمان و يقين داريم. مانند دكتري كه مي دانيم و يقين داريم كه با سواد است . غير از صلاح ما چيزي نمي خواهد، چرا كه بهبودي و يا بدتر شدن وضعيت ما نفعي يا ضرري به او نمي رساند ، ‌اگر در دستوري از نسخه اش دچار ابهام شديم و علت آن دستور را نفهميديم ، به خودمان اجازه نمي دهيم كه اولا نسخه را بي اعتبار بدانيم . ثانيا آن را مخالف علم پزشكي بدانيم چرا كه اگر هم نفهميم، مي گوئيم من نفهميدم ، ولي يقينا دليل صحيح و موجهي داشته كه دكتر چنين تجويزي كرده و چنين دستوري داده است.
4- بعد از تمام اين سخنان با توجه به مطالب گذشته مي توانيم براي مورد سوال شما حكمت و فائده اي هم در نظر بگيريم مانند اينكه مسووليت اقتصادي جامعه و خانواده بر عهده مردان است و تامين باقيمانده ديه زن براي قصاص مرد ، براي اين است كه خانواده او به خاطر عمل او دچار از هم پاشيدگي نشوند. اين مساله در مورد مرداني كه تشكيل خانواده داده اند، بيش تر صدق مي كند تا در مورد مرداني كه هنوز خانواده اي تشكيل نداده اند و مثلا در خانه پدر خود زندگي مي كنند.
شايد در وهله اول به نظر بيايد كه قصاص او بدون تكميل ديه از طرف خانواده زن مقتول، چه ضربه اي به صورت مستقيم به خانواده او مي زند ، در حالي كه هنوز خانواده اي ندارد ؟ ولي با دقت بيش تر مي يابيم كه در خانواده هاي قديمي بيش تر و در خانواده هاي جديد كم تر پسران بازوي مهمي براي اقتصاد خانواده به حساب مي آمده اند و اكنون نيز مي آيند.
با از دست رفتن يك پسر ضربه بيش تري به پدر و مادر و خانواده آن ها به لحاظ اقتصادي مي خورد تا با از بين رفتن يك دختر ( دقت داشته باشيد كه مقايسه صرفا از جهت اقتصادي است، نه از جهت انساني كه هر دو انسانند و هيچ تفاوتي در اين جهت نيست ).
به همين خاطر هم بود كه در زمان ها گذشته و حتي در جوامع كنوني نيز پدر و مادرها از به دنيا آمدن يك پسر بيش تر خوشحال مي شدند تا از به دنيا آمدن يك دختر( نمي خواهيم بگوئيم كه كار آن ها درست بوده و يا درست است بلكه مي گوئيم كه همين وجه اقتصادي قضيه باعث آن خوشحالي و غم غلط شده بوده است ) .
بنابراين همان حكمت و فائده تامين بقيه ديه مرد از طرف خانواده زن مقتول در برابر قصاص مرد ،‌ در اين جا يعني ( پسران مجرد ) نيز وجود دارد، البته با شدت كم تر و به صورت غير مستقيم تر.