in ke gofte mishavad rah haye residan be khoda moteaddd ast in shobhe ijad mishavad ke aya az terighe din haye digar nemishavad be khoda resid faghat mosalmanan be khoda miresand?masalan az tarighe dine zartosht nemishavad be khoda resid?

پاسخ:
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
مراد از به خدا رسيدن چيست ؟ مراد از به خدا رسيدن پيمودن مسيري است كه انسان را از تعلقات مادي دور كرده و به خداگونه شدن و متجلي نمودن صفات خداوند در وجود خود وا مي دارد . روشن است كه لازمه اين امر طي نمودن مسيري است كه به اين نتيجه ختم مي شود . به شكل طبيعي اين مسير ، مسيري خاص و معين است كه از جانب خداوند تبيين و ترسيم مي شود . هر راه و مسيري نمي تواند به چنين مقصدي ختم گردد .
اين مسير خاص همان حقيقتي است كه از آن به "صراط مستقيم " تعبير مي كنيم . راه مستقيم تنها و تنها يك شاهراه معين و محوري است ،هرچند در درون خود داراي مسيرهاي داخلي متعددي باشد كه از اين شاهراه خارج نيست .اگر در مورد تعدد مسيرهاي رسيدن به خداوند سخن گفته مي شود ،منظور همين راه هاي داخلي و متنوع است كه سلايق و روحيات مختلف را در بر مي گيرد ، اما از اصول و كليات و محورهاي اصلي حركت در اين شاهراه خارج نيست .
اما در مورد اديان گوناگون و اين كه آيا اين تنوع گرايش ها و تفكرات مصداقي بر اين تعدد مسير هاي رسيدن به خداست، بايد گفت :
از منظر قرآن، دين و پيام تمامي پيامبران الهي يك ماهيت و حقيقت دارد كه آن اسلام است (اسلام به معني تسليم حق و حقيقت شدن و از انكار و لجاجت فاصله گرفتن) و اين امر در همة زمان ها يك حقيقت دارد . در يك قالب معين معرفي مي شود . بهترين معرف آن در زمان حاضر شريعت محمدي است. قرآن در موارد مختلفي به اين حقيقت اشاره نموده است .پيروان رسول گرامي اسلام (ص) و نيز پيشينيان ره يافته و مومن را مسلمان مي خواند.(1)
در واقع پيام و دستورعمل طي مسير به سمت خداوند همواره و در هر زماني با شكل و ظاهري متفاوت توسط پيامبران به مردم عرضه مي گردد ،يعني با توجه به مقتضيات زمان و هماهنگ با خرد جامعه ، اين دستور عمل به كمال خود ادامه مي دهد، تا اين كه به آخرين و والاترين پيامبر؛ يعني رسول گرامي مي رسد . حضرت توانست براي تمامي انسان ها تا روز قيامت دين و مكتب كامل و جامعي را عرضه بدارد.
اين حقيقت و حقانيت تا زماني قابل قبول و منطبق بر اصل تسليم و اسلام به معناي عام خود است كه دستورعمل ديگري در ميان نباشد ؛ وقتي مي توان دستورعمل قبلي را منطبق بر مسير حق و صرااط مستقيم دانست كه خداوند خود بر درستي طي اين مسير مهر تاييد زده باشد.با رسيدن بشر به مرحله بالاتري از كمال و رشد فكري و خرد ورزي و با آمدن پيامبر جديد با شريعتي نو، اصرار بر تبعيت از دين و شريعت قبلي جز سرپيچي از دستور خداوند و دوري از حقيقت تسليم عنوان ديگري نخواهد داشت .
بنابراين با وجود اثبات حقانيت اسلام وشريعت پيامبرخاتم ،تبعيت از فرامين و دستورات اديان گذشته و پيروي از آن ها در قالب درآمدن در زمره يكي از پيروان اين اديان عين ضلالت و گمراهي و تخطي از مسير سعادت و صراط مستقيمي است كه خداوند براي بشر ترسيم نموده ، همانند اصرار بر تحصيل در مقطع تحصيلي پايين تر توسط دانش آموزي است كه بايد در مقطعي بالاتر به تحصيل بپردازد .
معتقديم همه اديان آسماني و آموزه هاي اصيل آنان از جانب خداوند و در مقام و جايگاه خود محترمند . منابع ومتون ديني آنان هم مشتمل بر دستورات و نكات قابل توجه و منطبق بر معارف دين اسلام است . مي توان از آن ها درس گرفت . در مسير معرفت و عبوديت خداوند بهره برد ، اما اين به معني تبعيت مطلق و پيروي از اين شرايع و آموزه ها نيست . نبايد به منزله كفايت تبعيت از اين آموزه ها در مسير رسيدن به حق و خداوند نيست .
به علاوه نبايد فراموش كرد كه حقيقت و معرفتي نيست مگر آنكه بهتر و كامل تر از هر دين ديگري در اسلام بيان شده است .
البته توجه به اين امر هم ضروري است كه مشكل پيروان اديان ديگر آن است كه در عين مواجهه با حقيقت دين اسلام و پيامبر خاتم با آن همراهي ننموده، به پيروي از شريعت و دين خود اصرار بورزند ، اما بسياري از افراد كه در چنين موقعيت و وضعيت محيطي و فرهنگي قرار نگرفته و واقعا دين و آيين قبلي را عين حقيقت دانسته وبدان مومن و پايبند هم بودند، در زمره اهل نجات خواهند بود .

پي نوشت :
1 - آل عمران(3) آيه 67؛ بقره (2) آيه 132.