سلام میخواستم بدانم که وقتی خدا از عاقبت ما انسان ها خبر دارد پس چرا ما را افریده است مگر خدا مهربان نیست؟ اگر خدا میداند که من اخرش به جهنم میروم پس چرا من را خلق کرد/ خیلی ممنون
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
مشكل اصلي سوال شما آن است كه هدف آفرينش انسان ها را آگاهي از نحوه عملكرد آنان يا بهشتي شدن شان فرض كرده ، در نتيجه خلقت افرادي را كه به اين سرانجام نمي رسند ، به نوعي مغاير با فلسفه آفرينش دانسته ايد ، در حالي كه حقيقت امر اين گونه نيست .
فلسفه آفرينش انسان همانند هر موجود ديگري بر اساس فياضيت مطلق خداوند تعريف مي شود ، يعني خداوند به واسطه فيض مطلق خود هر موجودي را كه لايق خلقت بوده و امكان آفريده شدن داشت و خلقت او به زيبايي و شكوه جهان خلقت مي افزايد، از نعمت وجود محروم نمي نمايد . او را خلق مي كند ، اما در عين حال حكمت خداوند اقتضا دارد كه خلقت، حكيمانه و هدفمند و داراي سرانجام و مسيري معين براي مخلوق باشد . بر اين اساس تكامل انسان و رسيدن به مراتب بالاي حيات بهشتي، هدف خلقت او بيان مي شود .
در نتيجه براي هر انساني مسيري معين و ابزاري لازم براي رسيدن به آن سعادت ابدي و تكامل عميق روحي و معنوي تعريف مي شود.امتحانات لازم و متناسب با ظرفيت هاي خاص خودش براي او در نظر گرفته مي شود . نمي توان قبل از برگزاري آزمون فرد را از فرصت حضور در آزمون محروم ساخت تنها به اين دليل كه نتيجه عملكرد او براي ما روشن است .
يقينا خداوند از قبل از نتيجه رفتارهاي اختياري ما آگاه است و علم و آگاهي پيشين خداوند از نحوه برخورد افراد با اختيار و حق انتخابي كه به آن ها داده شده ، در خصوص همه افراد يكسان است و تفاوتي در نحوه عملكرد آنان به وجود نمي آورد و تفاوتي هم براي خداوند نارد .
در نتيجه همان گونه كه كفر و عصيان و ظلم بندگان و در نتيجه جهنمي شدن آن ها ضرري به حال خداوند ندارد ، عبادت و تقوا و بندگي آنان و در نتيجه بهشتي شدن شان هم فايده اي به حال خداوند ندارد تا خداوند تنها بهشتيان را در آزمون سرنوشت ساز حاضر سازد و رفوزه ها را از ابتدا از اين فرصت محروم نمايد .
در فلسفه آفرينش و شكوه داستان خلقت تنها با بهشتي شدن انسان ها يا خلقت كساني كه با حسن انتخاب هاي خود اهل بهشت مي شوند، شكل نمي گيرد، بلكه زيبايي و شكوه اين داستان به آن است كه همه افراد به طور مساوي از فرصت خود بهره ببرند و هيچ كس نداند كه چه نتيجه اي در برابر او قرار دارد ، اگر قرار بود كه تنها اهل بهشت در دنيا خلق شوند، ديگر آزمون دنيا ، آزموني صوري و نمايشي مي بود و همه به نوعي مي دانستند كه در هر صورت اهل بهشت خواهند شد .
خدا كسي را جهنمي و كس ديگر را بهشتي نمي كند؛ البته خدا نسبت به اموري كه افراد انتخاب ميكنند و به نتايجي كه ميرسند، آگاه است، آن هم به دليل احاطهاي كه به همه امور در كل عالم دارد. به عنوان مثال اگر دو اتومبيل با سرعت زياد به سوي هم در حركت باشند، هليكوپتري كه بر بالاي مسير اين ها حركت ميكند، صحنه را ميبيند و ميداند كه تا چند لحظه ديگر اين دو اتومبيل با هم برخورد و تصادف ميكنند. ولي تصادف زاييده علم خلبان نيست، بلكه زاييده سرعت زيادي است كه رانندهها با انتخاب خود برگزيدهاند. اگر سرعت را انتخاب نميكردند، تصادف پيش نميآمد. حال در مورد خدا، آيا ميتوان سوء اختيار يك فرد و در نتيجه بدبخت شدن او را بر عهدة وليّ نعمتي گذاشت كه به او امكاناتي را براي انتخاب بهترينها عطا كرده است؟
درست است كه در علم خداوند روشن بوده که مثلا عده اي از افراد اگر آفريده شوند، در نهايت وارد جهنم خواهند شد ، ولي فرجام بهشت يا دوزخ براي انسان از مقوله «شدني» هاست؛ يعني بايد به دنيا بياييم تا بهشتي يا جهنمي «بشويم» . ظرف وجود ما با حضور در دنيا و طي مراحل علمي و عملي و گذر از فراز و نشيب ها شكل مي گيرد. بنابراين تا به دنيا نياييم پاداش و كيفر معنا پيدا نمي كند.
اساساً اختيار آدمي، زمينه پاداش و جزا را در جهان فراهم مي نمايد. اگر قرار باشد كه همه انسانها خوب باشند يا تنها انسانهاي خوب آفريده شوند، اختيار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه كج وجود نداشته باشد كه عدهاي دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد. نيك و خوب بودن در كنار بديها معنا مي يابد.
در واقع آنچه خداوند آفريد، موجود انساني است و انسان با اختيار و حق انتخاب معنا مي يابد . اگر انتخاب و اختيار او نباشد، فرقي با مثلاً فرشتگان ندارد، يعني اگر فقط انسان پاك آفريده مي شد، چيزي جز فرشته نبود، در حالي كه انسان موجود و نوعي جداي از فرشته است . چون چنين است و پاي اختيار و انتخاب به ميان آمد، بايد راه نيك و بد هر دو وجود داشته و هر يك از اين دو راه نيز براي خود رهرواني داشته باشد. اگر قرار باشد كه راه بدي از همان ابتدا به جهت علم ازلي خدا بسته باشد، ديگر اختيار نيك از ميان نيك و بد معنا نداشت.
به علاوه اين علم مانع فيض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد ، همان طور كه آموزگاري قبل از امتحان يا حتي از ابتداي سال مي داند كه كدام دانش آموز موفق و كدام يك رفوزه خواهد شد ، اما نه در طول سال در تدريس و آموزش آن ها تفاوتي قائل مي شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخي دريغ مي نمايد ؛ اين لازمه يك آزمون مهم و كامل است .
پس در فلسفه آفرينش هيچ تفاوتي بين انسان هاي گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نيست. خداوند به دليل علم به سرانجام افراد نمي تواند برخي را از فيض وجود محروم نمايد ،زيرا اين محروم كردن فرد از يك نعمت به خاطر جرمي است كه مرتكب نشده است .
از طرف ديگر بزرگي و زيبايي و شكوه آزمون دنيا براي همه افراد در اين است كه هر فرد امكان شكست خود را بدهد . از نحوه رفتار و عملكرد ديگران درس عبرت بگيرد . به علاوه عملكرد افراد گمراه و بدكار مهم ترين آزمون ديگر انسان ها در برابر گزينه هاي امتحانات الهي است . در نتيجه مي توان گفت بدون وجود اين افراد و اين فضا در آزمون دنيا حتي بهشتي شدن بهشتيان هم ارزش چنداني ندارد. اگر قرار باشد كه همه انسانها خوب باشند يا تنها انسانهاي خوب آفريده شوند، انتخاب درست و صحيح معنا يا ارزش نداشت .
در نتيجه مي توان دريافت كه خلقت اين انسان ها با مهرباني خداوند هم منافاتي ندارد زيرا كمك و لطفي به مجموعه انسان ها و عامل مهمي در مسير شكل دادن به ساختار عظيم و جدي آزمون دنيا است كه به كمال رسيدن همه انسان ها در خلال اين آزمون مهم و جدي و پر از عبرت و سرشار از خطر شكل گرفته سامان مي يابد .البته در اين ميان لطف و رافت و مهرباني خداوند در هزاران شكل و صورت شامل حال بندگان حتي گنهكاران و اهل عذاب مي شود و بسياري از ايشان در نهايت به سعادت و نجات مي رسند .
همين شما كه مي گوييد خداوند چرا مرا خلق كرد اگر خلق نمي شديد و بر فرض امكان اعتراض برايتان محقق نمي شد معترض مي شديد كه خداوندا چرا مرا از اين آزمون مهم و سرنوشت ساز و فرصت رسيدن به سعاذت ابدي محروم كردي و اين گونه ظالمانه با مكن برخورد نمودي ؛ پس حقيقت آفرينش مختارانه همه انسان ها منافاتي با مهرباني و لطف الهي ندارد و عين عدالت او نيز محسوب مي گردد .