با سلام و خسته نباشید
می خواستم بپرسم سختی هایی که بعضی از انسانها هنگام مرگ می کشند (بواسطه بیماری شدید یا ....) ارتباطی با اعمال آن شخص دارد یا خیر؟ یعنی آیا انسانهایی که درد و رنج بسیاری را تحمل می کنند و زجر فراوان می بینند، گناهکار محسوب می شوند؟
با تشکر

<!--break-->پاسخ:
با عرض سلام و تشکر.
در آيات و روايات چهار نوع جان دادن داريم كه براى هر يك بيان لطيفى آمده است :
1 خوبانى كه راحت جان مى دهند. حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: هنگام مرگ خوبان ، بشارتى به آنان داده مى شود كه چشم شان روشن و به مرگ علاقه پيدا كرده و راحت جان مى دهند.(1)
2 خوبانى كه سخت جان مى دهند. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: الموتُ كفّارة لذُنوبِ المؤ منين (2) مرگ و سختى هاى آن سبب جبران گناهان اندكى است كه مؤ منان دارند تا پس از مرگ كيفر ديگرى نداشته و پاك و پاكيزه نزد خدا روند.
3 بدانى كه راحت جان مى دهند. امام كاظم عليه السّلام مى فرمايد: و تُصَفّى الكافرين من حسناتهم؛ (3) راحت مردن كافر به خاطر تسويه حسابى است كه خداوند نسبت به كارهاى نيك آنان انجام مى دهد، چون بعضى كافران نقاط خوبى در زندگى دنيوى خود دارند كه آسان مردن جزاى آن هاست .
4 بدانى كه به سختى جان مى دهند، كه اين اوّلين عذاب الهى است .(4)
با اين بيان معلوم مي شود سخت جان دادن و يا آسان جان دادن با اعمال انسان ارتباط دارد اما ما نمي توانيم در اين باره داوري کنيم ،يعني هرکس را که سخت جان داد، بگوييم گناهکار بوده و هرکس راحت جان داد ،بگوييم مومن بوده است.هميشه درد و رنج اثر گناه نيست، بلکه گاهي نشانه ايمان است .امام باقر(ع) مي فرمايد:
«هر گاه خدا بخواهد بنده‌اي را اكرام كند در حالي كه او گناهاني دارد، او را مريض مي‌كند تا پاك شود؛
اگر به واسطه‌ شدت گناه پاك نشد، او را حاجتمند مي‌كند. اگر باز هم پاك نشد ،هنگام جان دادن بر او سخت مي‌گيرد تا پاك شود. هر گاه خداوند اراده كرده باشد كه بنده‌اي را خوار كند، در حالي كه او كار خيري انجام داده است، صحت جسماني به او مي‌دهد.
اگر جبران نشد ،رزق وسيع مي‌دهد. باز اگر جبران نشد، راحت جان دادن را به او عطا مي كند.»(5)
درد و رنج براي هر شخصي يا گروهي، حكمت متناسب با آن‌ها را دارد. مثلاً براي گنه‌كاران عذاب يا هشدار باشد و براي اهل ايمان امتحان يا ترفيع درجه يا تطهير يا ...
پي نوشت ها:
1-بحار الانوار، ج 6، ص 153.
2-همان، ج 6، ص 151.
3-همان، ج 6، ص 155.
4-همان، ج 6، ص 152.
5- اعلام الدين، ص 433.