با عرض سلام و خسته نباشید:
با توجه به اینکه حضرت علی (ع) نیز در موارد مختلف پستی در مقابل رهبران را نکوهیده اند ، و در مواردی مشاهده شده که حتی بعضی از آیات عظام دست رهبر را بوسیده اند آیا این دو با یکدیگر تناقض ندارند؟
پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
بين آنچه که امام علي (ع)فرمود مبني بر اين که احترام به حاکمان جابر جايز نيست، و بين احترام به مراجع عظام و حاکمان عادل و رهبر انقلاب منافات ندارد، زيرا امام با آن بيانات در صدد مبارزه با فرهنگ ظلم پذيري، حرمت شکني و احترام به حاکمان ظالم است، يعني حضرت به مردم ميآموزد که در برابر حاکمان که روحيه استکبار و تکبر دارند، احترام نکنيد، زيرا اين امر با مقام و قداست انسان سازگار نيست . موجب تقويت روحيه استکبار و تکبر حاکمان جابر ميشود . حال اين که احترام به مراجع ديني، و رهبر عادل نه تنها اشکال ندارد، بلکه نوعي احترام به جايگاه بلند علم، تقوا و مقام ولايت ميباشد. احترام به اينان در حقيقت تقويت روحيه علم پروري و ولايت مداري و ارج نهادن به خدمت ارزنده رهبر عادل است. اتفاقا در برخي روايات ارج نهادن بر مقام معصومان و عالمان ديني تاکيد شده است. حال احترام ممکن است در قالب دست بوسيدن باشد يا در قالبهاي ديگر.. حتي ممکن است برخي از احترام ها زمينه خدمت گذاري بيش تري را براي رهبر وخدمت گزاران به اسلام وامت اسلامي را فراهم نمايد.
. افزون برآن بوسيدن دست و بوسيدن چيز هاي ديگر مانند حجر الاسود مذموم نيست .از آن نهي نشده است. در سنت رسول خدا وارد شده که ايشان در مراسم حج با عصا و چوب دستي خود حجر الاسود را لمس کرد . بعد عصاي خودش را که به حجر ماليده شده بود، بوسيد(1) . با استناد به روايات معتبر، همه عالمان شيعه و سني لمس و دست ماليدن بر حجر و بوسيدن حجر و بوسيدن دست ماليده شده بر حجر را مستحب مي دانند.(2)
در روايات فراواني وارد شده که افرادي دست و پاي رسول خدا و امامان را بوسيده و ايشان منع نکرده اند (3). رسول الله دست دخترش زهراي مرضيه را مي بوسيد.(4)
فقيهان شيعه و سني با توجه به اين روايات و با توجه به اين که بوسيدن دست پيامبر و امام و عالم عادل و پدر و مادر مؤمن و... نوعي احترام گذاري به آن ها است و در شرع هم نهي نشده ، بوسيدن دست و پاي پيامبر ، امام ، عالم ، حاکم عادل و پدر و مادر را جايز دانسته اند. البته برخي از عالمان اهل سنت مانند مالک روايات وارده را ضعيف دانسته ، حکم به کراهت داده ، ولي حکم به حرمت نداده ( يعني ايشان هم حرام نشمرده است).(5)
پي نوشت ها:
1. فقيه،ج2،ص251.
2.فقه السنة، ج 1 ،ص 698 ، مستند الشيعة ،محقق نراقي ، ج 12 ، ص 66.
3. الثمر الداني ، ص 698؛ كشاف القناع ،بهوتي، ج 2 ، ص 182؛ الكافي ،کليني،ج2،ص 185 .
4.بحار ،ج43،ص568؛المستدرک علي الصحيحين، حاکم نيشابوري،ج3،ص167.
5.روضه الطالبين، النووي،ج7،ص434 و438؛ رسالة إبن أبي زيد ، قيرواني ، ص 698؛ الدر المختار ، حصكفي ، ج 6 ، ص 701؛ القواعد والفوائد ، شهيد الأول ، ج 2 ، ص 328 .