در مطالعات اينجانب در رابطه با موضوع تناسخ در نهج البلاغه چيزي يافت نشد موضع اسلام وامامان معصوم در اين رابطه چيست
در مورد تناسخ به معناي مشهور و متداول در ادياني مانند بودا و ذن و... بايد گفت كه اسلام به شدت با اين تفكر برخورد كرده و آن را باطل دانسته، اين امر در روايات متعددي مورد اشاره قرار گرفته است كه نمونه هايي ازاين روايات ذكر مي شود :
مأمون به حضرت رضا عليه السلام عرض کرد: درباره کساني که قائل به تناسخ¬اند چه ميفرماييد؟
فرمود:« کسي که تناسخ را بپذيرد و به آن عقيده داشته باشد ،به خداي تعالي کفر آورده و بهشت ودوزخ را غير واقعي تلقي کرده است». (1)
امام صادق عليه السلام نيز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اينان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمي است و نه برانگيختن و زنده شدن. قيامت در نظر آنان عبارت از اين است که روح از قالبي بيرون رود و در قالب ديگري وارد شود. اگر در قالب اول نيکوکار بوده ،بازگشتن در قالبي برتر و نيکوتر در عالي ترين درجه دنيا خواهد بود . اگر بدکار يانادان بود،در پيکر بعضي از چهار پايان زحمتکش و بار بر که حيات شان با رنج و زحمت طي ميشود، مستقر ميگردد يا در بدن پرندگان کوچک و بد قيافه اي که شب ها پرواز ميکنند و به گورستانها علاقه و انس دارند ،جاي ميگيرد».(2 )
مسئله تناسخ وعود ارواح به دنيا نه فقط مخالف مکتب پيامبران الهي و موجب کفر به خدا و نفي معاد و انکار ثواب وعذاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمي نيز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلايلي بر ابطال آن آورده اند.
صدر المتألهين شيرازي فيلسوف معروف ميگويد: «دانستي که نفس در اولين مرحله تکوين، درجه اش درجه طبيعت است. سپس به تناسب حرکت استکمالي ماده، ترقي ميکند تا از مرز نبات و حيوان بگذرد. بنابراين وقتي نفس درمرحله¬اي از قوه به فعليت مي¬رسد ،هر چند آن فعليت ناچيز باشد. محال است دوباره به قوه محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه همان طور که قبلا اشاره شد صورت و ماده، شيء واحدي هستند که داراي دو جهت فعل و قوه ميباشند . با هم مسير حرکت استکمالي را ميپيمايند . در مقابل هر استعداد و قابليت به فعليت مخصوصي نايل ميشوند. بنابراين محال است روحي که از حد نباتي و حيواني گذشته به ماده مني و جنين تعلق بگيرد». (3)
يعني از حالت فعليت به حالت قوه که بدون هيچ فعليتي است، باز گردد.
اما بطلان تناسخ از اين جهت است که وقتي نفس به تدبير نطفه اي اشتغال يافت، اگر طبق نظر تناسخيها نفس ديگري هم بر آن تعلق گيرد، نتيجه آن ميشود که بدن داراي دو روح گردد و اين غير ممکن است؛ زيرا محال است يک چيز داراي دو ذات يعني دو نفس باشد، چون هر فردي در درون خود فقط يک نفس احساس ميکند. بنابراين تناسخ مطلقا محال است.(4)
عموم فرقه¬هاي اسلامي در اين عقيده متفقند که روح پس از پايان اين زندگي به بدن ديگري در اين جهان باز نميگردد . دانشمندان شيعه و سني با صراحت تمام عقده تناسخ را که يکي از خرافات اديان باستاني «هند» است محکوم ساخته¬اند. تنها دسته کوچکي در اين ميان «تناسخيه» بودند که از اين عقيده طرفداري مي¬کردند . امروزه وجود ندارند. منشأ اين عقيده هندوها و چيزهائي است که عرب از فلسفه آن¬ها اقتباس کرده اند. اين عقيده بيش تر در ميان اقوامي طرفدار داشته که به رستاخيز و معاد چنان که ما ايمان داريم و قرآن تشريح ميکند، معتقد نبودهاند.(5)
پينوشتها:
1 . احتجاج طبرسي، ج 2، ص 89.
2 .مومنون(23) آيه 100.
3. شواهد الربوبيه، ص161.
4. مبدء و معاد، ص 238اقتباس از معاد؛ گفتار فلسفي، ج 1، ص 263 تا 280 به اختصار.
5. ناصر مکارم، عود ارواح، ص 46.