همه ما میدانیم که حضرت علی یک بار بعد از جنگ به علت تیری که به پای نازنین حضرت رفته بود مجروح شده بود.طبیب بعد مشورت با امام حسن (ع) که چه هنگام مناسب برای کشیدن تیر است به این نتیجه رسیدند که هنگام نماز خواندن بکشند بیرون زیرا که امیرالمومنین در آن هنگام غرق مناجات با حضرت حق تعالی می باشند و این هم رخ داد و تیر در آن هنگام کشیده شد بیرون و حضرت هیچ دردی احساس نکرد و بلافاصله بعد نماز آه بلندی کشید و از هوش رفت ........
از طرفی یکی از اتفاقات دیگر را که مایه ی افتخار شیعه است و آیه ای در شان نزول این اتفاق برای امیرالمومنین نزل شده را ذکر میکنم و در انتها به پرسش خود میپردازم،اتفاق همان نیازمندی بود که به مسجد آمد واظهار نیاز کرد و حضرت در حال رکوع انگشتر خود را بخشید به نیازمند،حالا سوال من اینست که چطور در واقعه اول حضرت غرق نماز بودند ولی در حادته دوم حضرت متوجه اطراف بودند؟

سلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز.
انگشتردادن حضرت علي عليه السلام به فقير از امور مسلم و متواتر در تاريخ است كه قرآن هم بر آن تاكيد دارد ، در حالي كه داستان بيرون كشيدن تير ازپاي حضرت ظاهرا در منابع معتبر نقل نشده و بيش تر داستاني مشهور محسوب مي شود ، نه يك روايت داراي سند محكم . در كتاب هاي نقل شده هم سندي براي آن ذكر نشده است .
در هر صورت ، بر فرض صحت سند اين نقل و درستي روايتي که مي‌گويد در هنگام نماز تير را از پاي حضرت درآوردند و متوجه نشد، بايد گفت : اين حادثه و اعطاي انگشتر در نماز به فقير هيچ منافاتي با هم ندارند.در هر دو حضور قلب وجود داشته و هر دو عمل عبادت خالصانه محسوب مي گردد ، زيرا :

اوّلاً : شنيدن صداي سائل و کمک به او، پرداختن به امور غير خدايي نيست. آنچه در نماز مطلوب نيست ،اشتغال به امور غير خدايي است.از آن جا كه قلب پاک امام علي عليه السلام در برابر اظهار نياز سائلان حساس بود ، كم ترين نكته اي دراين خصوص براي ايشان جلب توجه مي نمود .
در واقع حضرت علي عليه السلام با اين کار عبادتي را با عبادت ديگر در آميخت . در حال نماز زکات داد و به فقير انفاق نمود. هر دو کار براي خدا و در راه تقرّب به او بود. اين عمل را قرآن به بهترين وجهي تأييد کرده و ستوده است ؛ اگر اين عمل نشانه غفلت و دوري از ياد خدا بود، قرآن آن را به عنوان يک کار با ارزش تلقي نمي کرد.
دوم : حالات پيامبران، امامان و اولياي خداوند در همه حال و در حال نماز هميشه به يک شكل و يک منوال نيست. گاهي حال متوسطي دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادي هم توجّه دارند و از آن ها غافل نيستند . اگر مسئله اي پيش آيد، در صورت لزوم واکنش نشان مي دهند . اعطاي انگشتر به فقير و مستمند توسّط امام علي(ع) در هنگام نماز يکي از نمونه هاي بارز همين حالت است.
نظير اين حالت را از پيامبر گرامي اسلام(ص) و ديگر امامان اهل بيت(ع) هم نقل کرده اند:
شيخ صدوق در علل الشرايع و علامه مجلسي در بحارالأانوار مي نويسند:
در يکي از روزها که پيامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وي اقتدا کرده بودند، در هنگام نماز، کودکي شروع به گريستن نمود، حضرت نمازش را به سرعت به پايان رسانيد، بعد از نماز علت اين کار را از حضرت جويا شدند، فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبي؛(1) آيا فرياد بچه را نشنيديد؟!» يعني: نماز را به سرعت به پايان رساندم تا اين که مادر کودک هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساکت نمايد.
گاهي هم غرق در عالم ملکوت مي شوند و به جز ذات پاک کبريايي، چيزي نمي بينند و به آن چه در اطراف شان رخ مي دهد، هيچ توجهي ندارند؛ حتي از بدن خود غافل مي شوند. انگار که دستگاه حواس ظاهري آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان رباني، از فعاليت خويش باز مي ماند و آن چه را مربوط به ابدان شان مي شود، احساس نمي کنند.
شبيه اين، جريان حضرت يعقوب پيامبر است. فرزندش حضرت يوسف(ع) به جفاي برادران در چاه کنعان افتاد، حضرت يعقوب(ع) متوجّة اين امر نشد. بعد از گذشت سال هاي متمادي، حضرت يوسف عزيز مصر شد، برادران نزد يوسف رفتند، و از مصر پيراهن فرزند گمشدة يعقوب، يوسف را با خود آوردند، قرآن مي گويد: «فلمّا فصلت العير قال أبوهم اني لأجدُ ريح يوسف؛(2) هنگامي که کاروان فرزندان يعقوب از مصر حرکت کرد، يعقوب که در کنعان بود گفت: من بوي يوسف را استشمام مي کنم».
سعدي شاعر نامدار، اين دو حادثه را با هم مقايسه مي‌کند و مي‌پرسد که چگونه شد. حضرت يعقوب در هنگامي که فرزندش يوسف را در نزديک محل زندگيش در کنعان به درون چاه انداختند، متوجّه نشد، امّا پيراهن يوسف را از مصر استشمام نمود؟!
يکي پرسيد از آن گم گشته فرزند که اي روشن روان پير خردمند
زمصـرش بوي پيـراهن شنيــدي چرا در چاه کنعــانش نديدي؟
سپس خود پاسخ را چنين مي‌دهد:
بگفتا حال ما برق جهان است گهي پيدا و ديگر گه نهان است
گهـــي بر طارم اعلي نشينم گهـــي بر پشت بام خود نبينم(3)
پس حالات روحي و معنوي انبيا و اوليا هم مختلف و متفاوت بوده است. چه بسا حالات حضرت علي در نماز هاي واجب و در خلوت هاي شان با وقتي كه در مسجد و در جمع مردم نماز مستحبي مي خواندند، متفاوت باشد .

پي نوشت ها:
1. مجلسي، بحارالانوار، ج 88، ص 93؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 40.
2. يوسف (12) آيه 98.
3. کليات سعدي، ص 53.