بنده ازدواج نکرده ام ولي به دختري دلبسته شدهام که دارايمشکلات اخلاقي مي باشد با مشاوران و حوزه و دانشگاه مشورت کرده ام هر کاري کرده ام موفق نشدم از وي دل بکنم پيش امام رضا و ديگر اماکن متبرکه هم رفتم ولي افا قه اي نکرد.چرا مهراين دختر از دل من بيرون نميره؟ با توجه به اينکه بعضي از خصوصيات اخلاقي وي در من تاثيرگذاشته؟ حتي من اگرگناهي هم مرتکب شدم توبه کردم با اينکه به آن دختر محرم بودم ولي هيچنوع ارتباط جنسي با وي نداشتم چون دوستش داشتم لطفا من را راهنمايي فرماييد

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مسأله دلبستگي كاملاً متفاوت از مسأله وابستگي است . نبايد اين دو موضوع را با يكديگر اشتباه تصور نماييد. در دلبستگي تعهدا و مسؤوليت وجود دارد ، در حالي كه افراد وابسته هيچ گونه تعهدي در برابر ديگر به طور رسمي پديد نياورده‌اند . در دلبستگي افراد مي‌توانند از يكديگر دور شوند. اما هنگامي كه فرد نمي‌تواند فرد مقابل را از خود دور ببيند، متأسفانه با پديده وابستگي روبرو است كه كاملآً محصول ناپختگي و عدم بلوغ هيجاني است. چيزي كه ما روز به آن فقدان هوش هيجاني نيز مي گويند؛ اما روشن است كه پس از روبرو شدن با آسيب‌ها نمي‌توان درمان آن را صرفاً آموزش هوش هيجاني دانست. بلكه اختلالات جديدتري نيز بر آن افزوده شده است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. در خصوص اين مورد با علم به اينكه اين فرد صلاحيت همسري شما را ندارد ، نمي‌توانيد از او فاصله بگيريد و احساس حاكم بر منطق شده . اين پديده همان وابستگي است كه خودتان را در قبال او متعهد نمي‌دانيد. اما با نبودن همراه با او حس مي‌كنيد كه چيزي از شما كم شده است.
اگر مشكل شما تا كنون برطرف نشده ، دليل آن عدم اقدامات لازم و پيگيري هاي مداوم است و يا عدم مراجعه به يك متخصص! گاهي افراد در طي يك نامه به دنبال دريافت نمودن ده‌ها راهكار هستند كه بتوانند با آن مشكل خود را حل نمايند. اما متأسفانه اين افراد گاهي مجال و فرصت استفاده از راهكار را هم پيدا نمي‌كنند. علت آن هم مشخص است كه فرد نمي تواند به جاي يك روان درمانگر با ظرافت‌ها و فنون نيز رفتار آشنا باشد . نمي‌داند كه كدام عوامل دقيقاً باعث شكست فرايند درمان مي‌شوند. اغلب افراد مشاوريني را غني مي دانند كه خروارها راهكار نثار آن ها مي كنند كه در بسياري از موارد اين راهكارها صرفاً به منظور پيشگيري بيان مي‌شود و نه درمان فردي كه شديداً گرفتار است و از مرحله پيشگيري گذشته است!!
رفتن به بقاع متبركه و اماكن مقدسه امري نيكو است. اما بي ترديد نمي‌تواند درمان تخصصي شما باشد؛ خداوند هر چيز را از مسير خودش محقق مي سازد؛ آيا تا به حال براي رفع گرسنگي و تشنگي خودتان به بقاع متبركه رفته ايد؟ چرا ما انتظار داريم به جاي راهكارهاي منطقي از راه‌هاي عجيب و غريب به درمان برسيم؟خدا اسباب اين كارها را در اختيار ما قرار داده است و ما نمي توانيم خودمان را جزء مستثناها بدانيم.
اما در مورد فراموش كردن رابطه هاي احساسي و عاشقانه توجه داشته باشيد اين مسايل مانند شماره تلفن و برخي اطلاعات غير ضروري ديگر نيستند كه در آينده با تغيير منزل و مانند آن از بين بروند. اين دسته از اطلاعات شامل محتواهاي احساسي هستند و ماندگارتر هستند. بنابراين به اين مسأله بستگي دارند كه ديدگاه ابتدايي شما نسبت به آن ها چه چيزي باشد. كسي كه معتقد است نمي‌تواند آن را فراموش كند، يعني كه نمي‌خواهد آن ماده اطلاعات را كنار بگذارد و علاقمند است همچنان آن را حفظ كند. حال اگر همين فرد واقعاً معتقد گردد كه مي‌تواند آن را به كمك روانشناس يا مشاور كنار بگذارد ، احتمال كنار آمدن با اين تعارض به زودي صورت خواهد گرفت.
نرسيد ن به يك عشق خود بدتر از از دست والدين نيست كه هزاران بار اتفاق افتاده است و افراد با آن كنار آمده‌اند و همين طور چگونه وقتي افراد معشوق يا معشوقه خود را از دست مي دهند، معمولاً با سادگي يا كمي دشواري خود را مجبور به ترك مي‌بينند و از آن عبور مي كنند و به فرد ديگري دل مي‌بندند و البته در كمترين موارد(صرفاً موارد مرضي) فرد نمي‌تواند عبور كند؛ به هر حال همه چيز در انديشه خودتان است كه بخواهيد يا نخواهيد؛ راه سومي وجود ندارد. بله؛ اگر خواستيد ممكن است به تنهايي نتوانيد كه در اين صورت از روانشناس كمك بگيريد. در گير با افكاري هستيد كه با احساست تنهايي و غم‌انگيز گره خورده اند و نمي گذارند شما از اين مراتب عبور کنيد. مي‌گوييد نمي‌توانيد در حالي كه قلباً نمي خواهيد. زمانه و تجربه به ما بارها نشان داده است که ما اغلب مجبور به پذيرش واقعيات هستيم و با آن کنار مي آييم. چون در بسياري موارد آنچه مي خواهيم نمي شود و آنچه مي خواهيم نمي شود. بنابراين بهتر است با يک روانشناس گفتگو کنيد تا روش تحليل مسايل و حاکم کردن منطق بر عاطفه و احساس را فرا بگيريد. اين مسأله نيازمند برگزاري جلسات متعددي است كه بايد به صورت ادامه دار تمرينات را انجام داده و او با چك كردن آن ها به شما كمك كند.
اما در نهايت هر فردي لازم دارد تا فرا گيرد كه دنيا محل به دست آوردن و از دست دادن است؛ يعني همان طور كه ياد مي گيريم كه چيزهايي را به دست آوريم، بايد ظرفيت تحمل از دست دادن برخي چيزها را هم به دست آوريم. اين درست است كه ما چيزهاي زيادي داريم؛ اما همه آن ها همواره در معرض تهديد هستند و ممكن است هر آن هر يك از آن ها را از دست بدهيم. در واقع، چه كسي به ما تضمين داده است كه تمام اين امكانات براي هميشه يا تا آخر عمر با ما همراه باشد؟ به همين دليل هم خداوند ظرفيت سازش با موقعيت هاي شكست و ناخوشايند را در انسان قرار داده است و فرد اندكي بعد با موقعيت سازگار مي‌شود. در اين بين نكته مهم خواست قلبي فرد براي تغيير است كه گاهي به دليل برخي مشكلات ديگر فرد نمي‌تواند نسبت به آن راضي شود. مثلاً هنگامي كه يك دختر از اعتماد به نفس بالايي برخوردار نيست و از پاسخ منفي يك نفر وحشت مي‌كند، به تكاپو مي افتد كه به هر طريق ممكن پاسخ مثبت را بشنود؛ در اين موارد افراد با وضعيت دشوار روبرو مي‌شوند كه بايد با كمك مشاور ادامه دهند.