باعرض سلام وخسته نباشید
دختری هستم 34 ساله لیسانس که مدت 2سال هست با آقایی آشنا شدم جهت ازدواج 28 ساله فوق دیبلم البته به گفته همه سن ظاهری من حداکثر 27 نشون میده.از لحاظ مذهبی اعتقادی فکری اصلا مشکلی با هم نداریم اما متاسفانه خانواده ایشون به خاطر تک پسر بودن ایشون مساله سنو بهونه کردن .من مایل نیستم ایشون بدون رضایت خانوادش با من ازدواج کنن سوالی کا داشتم آیا این ازدواج کلا به خاطر تفاوت سنی اشتباست یا نه؟ البته از چند تا مشاور سوال کردم ایرادی در این ازدواج نمی بینند .و اینکه از چه طریق این آقا میتونه خانوادشا راضی کنه چون این آقا میگه به هیچ وجه با کس دیگه ای ازدواج نمی کنم.آیا کتابی حدیثی چیزی هست که با نشون دادن اینها راضی بشن؟ممنون میشم

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز.
يکي از مسايل مهم در ازدواج رعايت تناسب سني بين زن و شوهر است که همواره سن بالاتر مرد مورد تأکيد قرار مي گيرد. در مورد ازدواج و بزرگ تر بودن سن دختر خانم هيچ گاه نمي‌توان به ازدواج توصيه نمود. متأسفانه بزرگ‌تر بودن سن ازدواج دختر همواره داراي برخي مخاطرات بوده است که احتمال رضايت‌مندي زناشويي را کاهش مي‌دهد. اين مسأله به عنوان يک مسأله عمده مي تواند مطرح گردد و هيچ مسأله اي ديگر نمي‌تواند اين ضعف عمده را برطرف سازد. مثلاً چيزي كه تحت عنوان چهره خودتان مطرح نموده ايد كه كمتر از آنچه هست نشان مي‌دهد، نمي تواند مسأله اي را برطرف نمايد. همچنين برخي ويژگي‌هاي مهم مانند پاک‌دامني و متدين بودن فرد و مسايلي از اين دست موجب تجويز چنين ازدواجي نخواهد شد. در خصوص اين مسأله بايد جدي باشيد و از هر گونه ترديد فارغ بمانيد. حتي اگر چند رونشناس به هر دليل مثلاً فقدان تجربه كافي ازدواج را تأييد نمايند، باز ملاك بررسي‌ها بايد آسيب شناسي‌ها و مراجعات به دادگاه‌ها باشد كه عملاً چنين است. حتي شما به عنوان يك دختر نمي‌توانيد به فرد مقابل تضمين دهيد با شناختي كه از خودم دارم مطمئن هستم كه در آينده اين اتفاقات نخواهد افتاد. برخي از مهم‌ترين مسايلي که در آسيب‌شناسي اين مسأله کاملاً متداول و شناخته شده است، عبارتند از:
فشار اجتماعي و نفوذ و طعنه و كنايه ها كه هر يك از زوجين را مورد اذيت و آزار قرار مي دهد. در واقع، طعنه‌هايي كه افراد جامعه معمولاً نسبت به هر يك از دو همسر به كار خواهند گرفت. گاه طاقت فرسا خواهد بود . منجر به شكست مقاومت رواني يكي از دو طرف يا هر دو خواهد شد. از آن مي‌توان تحت عنوان فشار اجتماعي ياد نمود . بسته به ميزان تحمل افراد ممكن است افراد را از ادامه زندگي مأيوس سازد. به کارگيري تعابير و طعنه‌ها به دختر که «با بچه شيرخواره ازدواج کرده‌اي!» از يک سو، و طعنه هاي مانند:«با مادر بزرگت ازدواج کرده‌اي!» از سوي ديگر مي‌تواند موجب ايجاد تنش در روابط همسران گردد.
چنانچه اختلاف سني پسر و دختر تا آن اندازه باشد که همسران نتوانند محدوديت‌ها و عواطف ناشي از مرحلة رشد يکديگر را در نظر گيرند، باز هم با يک وضعيت بحراني روبرو خواهيم بود؛ مثلاً انجام برخي رفتارهاي عاشقانه بزرگ شده براي افرادي که از حدّ سن خاصي فراتر رفته‌اند ، قابل پذيرش نيست. در واقع، در اين نوع ازدواج‌ها، «تفاوت نسل» در ميان است که يک ايراد اساسي در ازدواج پديد مي‌آورد.
- عدم توانايي پذيرش اصل ازدواج و فرد مقابل از سوي خانواده طرفين و آغاز عدم سازش و ناسازگاري عمدي با فرد مقابل (به ويژه خانواده پسر كه دختر را متهم به فريب دادن فرزند خود مي‌كنند) است.
- فشار اجتماعي و تلاش براي نفوذ در هر يک از همسران در قالب طرف‌داري و دلسوزي يا طعنه و كنايه‌هايي كه شنيدن آن ها هر يك از زوجين را مورد اذيت و آزار قرار مي دهد و به واکنش عليه همسر خود بر مي‌انگيزد.
- وجود احساسات و نگرش‌هاي متفاوت افراد نسبت به مسايل گوناگون كه به وضعيت سني، شرايط بدني و رواني هر يک از دوره‌هاي رشد بستگي دارد.
- عدم پايبند ماندن پسر نسبت به زن و تلاش براي برقراري ارتباط با دختران جوان تر از همسر خود کاملاً مورد انتظار است. فکر کردن به اين نکته که جوان هستم و خوش‌تيپ هستم مي‌تواند فرد را به سوي روابط خارج از خانواده ترغيب نمايد. حتي زيبايي زن هم نمي‌تواند مانع از تلاش براي ارتباط با دختران ديگران و روابط نامشروع باشد. اين مسايل هنگامي تشديد مي گردد که فرد با يک تنش در روابط نيز روبرو باشد.
پيش فرض ها و افكار قالبي هر يك از طرفين نسبت به ديگري كه: «گمان کرده‌اي چون تو بزرگ‌تر هستي ،مي‌تواني به من امر و نهي كني؟» يا «تو آن قدر بچه هستي که نمي‌تواني مسايل خودت را برطرف کني!»
نگراني خانمي مسن تر از اينكه نكند كه چون جوان تر از من است به سوي دختران جوان جذب شود. عمدة آسيب‌ها نيز اغلب از ناحيه پسر، متوجه دختران خواهد بود؛ چنان که گاهي ممكن است پسر در آينده بنا به هر دليلي احساس كند كه فريب خورده است و بايد با يك فرد كوچك‌تر از خودش ازدواج مي‌كرد تا بتواند بر خلاف همسر کنوني خود، شاداب‌تر باشد و رفتاري همدلانه‌تر داشته باشد.
يکي ديگر از موارد آسيب‌هاي برتري ‌سن دختر نسبت به پسر هنگامي آشکار مي‌گردد که همسران در زندگي مشترک خود با يک مسأله روبرو مي‌شوند؛ در اين صورت آن ها با خود گمان خواهند کرد که اين همان پيش‌بيني ما و ديگران است که به دليل عدم تناسب سن با همديگر سازگار نيستيم و مناسب نقش و شأن همسري براي يکديگر نيستيم و نمي‌توانيم با يکديگر به زندگي ادامه دهيم. در واقع، اين افراد آمادگي ذهني بسياري دارند تا مسايل معمولي را هم به مسألة سن اسناد دهند. اين مسايل وسوسه کننده در اطرافيان و مشاهده‌کنندگان نيز به چشم ‌مي‌خورد.
ما نمي‌توانيم به خاطر حرف اين آقا كه ديگر با كسي ازدواج نخواهد كرد، خود را وارد يك ازدواج ريسك دار نماييم؛ بنابراين فرض استفاده از روشي براي جلب رضايت والدين و آيه و حديث منتفي خواهد بود و اين موارد را بايد با استفاه د از عقل سليم و قرار دادن آن تحت شرع دريافت.