اگر پسر و دختری که فامیل هستند و از بچگی همدیگر را دوست داشته باشند اما معلوم نباشد که برای ازدواج است یانه و از این جریان فقط چند نفر با خبر باشند غیر از پدر طرفین موردی دارد و چرا؟
پاسخ:
هر گونه ارتباط دختران و پسران که خارج از حدود شرعي باشد، با هم فاميل باشند يا نباشند، جايز نيست .
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسدهاى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است. براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پارهاى كارها منع نموده است و آن ها را حرام دانسته. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهيى. حكمتها به گونهاى است كه اگر عقل انسان به آنها آگاه گردد، عقل نيز همان حكم را مىكند كه شرع بيان كرده است.(1)
جايز نبودن ارتباط دختران و پسران نيز از همين قبيل است، يعني برگرفته از مصالح و مفاسد واقعي است . قطعا شما هم با ماهم نظر هستي که بي شک رابطه دختر و پسر، يک دوستي ساده مانند دوستي دو دختر يا دو پسر نيست، بلکه در دوستي و ارتباط دو جنس مخالف، پديدهاي وجود دارد که نبايد آن را ناديده گرفت و آن هم مسئله غرايز جنسي است که قابل انکار نيست. هرچه سعي شود ناديده گرفته شود، باز نميتوان وجود آن را انکار کرد. به خصوص در مورد دختران و پسران جواناني که مجرّد بوده و در اوج بلوغ جنسي قرار دارند. اينکه از نظر اخلاقي يا ديني براي آن حد و مرزي قرار داده شده، به جهت پيامدهاي مختلف آن است.
غريزه جنسي از نيرومندترين غرايز در وجود انسان است که بسياري از رفتارهاي انساني را شکل ميدهد. به گونههاي مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که يک مکتب جامع است و ميخواهد مردان و زنان مسلمان، از يک طرف روحي آرام و اعصابي سالم و چشم و گوشي پاک داشته باشند تا بتوانند قلههاي رفيع انساني و رستگاري را فتح نمايند و از طرف ديگر به نيازهاي غريزي و فطري خود نيز دست يابند، با حساسيت ويژه، اما واقع بينانه و لحاظ کردن طبيعت و اميال دروني و خواستههاي نفساني انسان، قوانين و احکامي را جهت حفظ و نگه داري فرد و جامعه در خط اعتدال و ميانه روي وضع کرده است. از جمله آن احکام، چگونگي ارتباط با جنس مخالف است.
اين ها همه به سبب اين است که اسلام از جانب کسي براي هدايت انسانها فرستاده شده که خالق فطرت و غريزه با تمامي استعدادهاي بهينه و ذخيره شده در انسان است. بنابراين هر عاملي که موجب تحريک انگيزههاي شهواني در جامعه گردد و به آرامش روحي و رواني و عفت عمومي، صدمه وارد کند، مورد تأييد اسلام نيست. اسلام ميخواهد انواع لذتهاي جنسي در محيط و درون خانواده شکل گيرد .از اين طريق آرامش روحي و رواني و پيوندهاي عاطفي نيز برقرار بماند .با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود.
به جهت همان ميل شديد جنسي گاهي اوقات بي آن که دختر و پسر(به خصوص پسران) بخواهند در شرايطي قرار ميگيرند که حتي اراده خود را از دست ميدهند . ديگر نميتوانند از ارتباط جنسي خود داري کنند . ناخود آگاه و بي آن که که بخواهند،کم کم در آن شرايط بدون بازگشت قرار ميگيرند .زماني متوجه ميشوند که کار از کار گذشته است، يعني با فراهم شدن شرايط ديگر، اراده جلوگيري بسيار سخت و دشوار است.، پس چرا نبايد اين جريان را از سرچشمه بست ؟ به همين خاطر در اسلام حتي خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکاني که رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است.
مگر غير از اين است که تمام روابط جنسي بين دختران و پسران از ارتباطهاي به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است ؟ متأسفانه به همين ارتباط جنسي ختم نشده، بلکه عاملي براي پديد آمدن بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي و رواني نيز ميشود. بهترين شاهد بر ادعاي فوق مراجعه به واقعيات موجود در اجتماع است، در باره طلاقها، فسادهاي جنسي، اعتياد و افسردگيها مقداري تحقيق کنيد، ببينيد نقطه شروع اين نابسامانيها از کجا بوده ؟ بسياري از آن ها با يک نگاه ساده يا يک ارتباط کلامي کوچک با نامحرم شروع شده ، به تدريج به ايجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجاميده و در انتها به قرار و مدار و...
اما مسئله اين است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصا دختران جوان، هنوز به سني نرسيدهاند که عاقبت برخي از کارها براي شان تجربه شده باشد، فقط همان ابتداي کار را که شيرين است ميبينند . به دوستي با پسران نامحرم تن ميدهند . به اين ترتيب وارد دامي ميشوند که خلاصي از آن بسيار دشوار است. چرا که اولين مشکل آن ها، مشغوليت فکرشان است .عقب افتادن تدريجي از درس. مشکل بعدي خانواده (اگر داراي خانواده مذهبي باشند)،مشکل بعدي ازدواج است. آن ها اگر بخواهند با همان پسري که از طريق کوچه و خيابان با او آشنا شدهاند، ازدواج کنند ،هيچ ضمانتي وجود ندارد که او چند دوست دختر ديگر در آستين نداشته باشد و سر بزنگاه از اين دختر جدا نشود و به آن ها نپيوندد . به اين ترتيب دختران زيادي را دچار داغ فراق و افسردگي و نابساماني خانوادگي نکند، حتي در دانشگاهها يا محيطهاي کاري نيز ارتباط نامناسب با نامحرم، غالبا باعث گرفتاري است، زيرا چه بسا باعث ايجاد عشقهايي در دل دختران و پسران جوان ميگردد که به دلائل گوناگون، هرگز به "وصل" منجر نخواهد شد . داغ آن براي هميشه به دل طرفين خواهد ماند و فکرشان را آزرده خواهد ساخت.
مسائل فوق هيچ کدام قصه نيست، بلکه واقعيتهايي است که به وفور در جامعه جاري است . تنها با گوشه هايي از آن ها آشنا ميشويم. بسياري از گرفتاران اين مسائل به دليل حيا و شرم، مشکلات خود را براي ديگران بازگو نميکنند. اگر اين کار را ميکردند، درس عبرت خوبي براي ديگران مخصوصا جوانان و نوجوانان ميگشت.
بنابراين عدم جواز ارتباط خارج از حدود شرعي دختران و پسران با هم فاميل باشند يا نباشند، از احکام الهي است . احکام دين مقدس اسلام، بر اساس مصلحت زندگي انسانهاست . خداوند که بهتر از هر کس ساختمان فطري انسان را ميشناسد، از روي محبت و به خاطر خود ما اين احکام را وضع نموده و گرنه او نه بخيل است و نه نيازمند به اين احکام. شايسته است ما نيز در نگاه خود به زندگي بايستي عاقبت کارها را بنگريم . از زندگي ديگران عبرت بگيريم . به مسايل عميق تر نگاه کنيم . به آنچه از طرف خداوند بزرگ و عالم مطلق بيان شده، توجه بيش تري نماييم.