تحدي در قرآن به اين شكل مطرح شده است ( واگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده ايم شك داريد، سوره اي مثل آن بياوريد و جز خدا همه حاضرانتان را فراخوانيد اگر راست مي گوييد و هرگاه چنين نكرديد- كه هرگز نتوانيد كرد- پس بترسيد از آتشي كه براي كافران مهيا شده و هيزم آن مردمان و سنگها هستند)
معناي دقيق واژه ي (مثل) در اين تحدي نامعلوم است. قرآن نگفته است كه منظورش از (مثل) چيست، بنابراين دعوت به رقابت و مبارزه اي كرده كه معيار و ميزان داوري آن مشخص نيست.
وقتي ادعاي افرادي همچون مسيلمه ي كذاب را مي بينيم كه آياتي شبيه قرآن را بيان ميكند(اشاره به آياتي شبيه سوره فيل و كوثر) در پاسخ مي شنويم كه اين متن مثل و شبيه قرآن نيست، بلكه تقليدي از اوست.
ما بايد تعيين كنيم كه مثل قرآن بايد داراي چه ويژگي هايي بوده كه اولا آهنگ و وزن قرآن را داشته باشد و در عين حال تقليدي از آن نباشد!!
لطفا به 2 سوال كه در ذيل يك مثال مي آيد توجه كنيد!
1- آيا خالق يكي از آثار يا شاهكارهاي هنري مي تواند بگويد كه چون كسي نمي تواند همچون اين اثر را خلق كند پس اين اثر الهي است؟ آيا نمي شود يك مخترع يا هنرمند اثري را خلق كند كه ديگران از آوردن آن عاجزباشند و او آنرا به آسمانيان نسبت دهد؟
2- اگر كسي تابلويي شبيه به اثرآن نقاش كشيد و يا شعري شبيه به اشعار اين شاعر سرود، نقاش و شاعر ميتوانند دو پاسخ دهند:
الف) اگر شباهت بسيار زياد باشد، آنگاه آنها ميگويند: اين تقليدي از آثار ماست!
ب)اگر شباهت زياد نباشد، آنگاه آنها ميگويند: اين مثل آثار ما نيست!
بطور كلي:
اگر من به شما بگويم اين ليوان شبيه آن پارچ است، شما از من مي پرسيد: چه شباهتي وجود دارد؟ كه ممكن است من به شما جواب دهم، در هر دوي آنها مي توان آب را نگه داشت.
شباهت داراي اصولي است كه عبارتست از: 1- مشبه 2- مشبه به 3- وجه شبه.
بنابراين مشبه و مشبه به داراي يك وجه شباهت ميباشد.
وقتي قرآن مي گويد سوره اي مثل اين بياوريد بايد وجه شباهت را نيز مشخص كند، بايد معيار دهد كه از چه لحاظ شبيه باشد. در غير اين صورت مبارزان مي توانند هر جوابي بدهند زيرا از نظر هر كدام، سوره ي ساخته شده شبيه به سورهاي قرآن است.
خلاصه كلام:
منظور شما از متني كه مثل قرآن باشد، چيست؟ و با كدام معيار و ميزان روشن ، مشخص و قطعي مي توان حكم كردكه متن ارائه شده توسط مخالفان ، ((مثل)) قرآن هست يا نيست؟
قسمت دوم: پاسخ به تحدي قرآن از ديدگاه محتوايي
آيت ا... مكارم شيرازي: اين آيات تمام جهانيان و مراكز علمي دنيا را به سوي اين مبارزه دعوت مي كند.
جناب آقاي جوادي آملي: محور تحدي رسول اكرم تنها فصاحت و بلاغت نيست، زيرا كسي كه نه زبان عربي را مي فهمد و نا با آن مي تواند سخن بگويدبراي او تحدي به فصاحت و بلاغت روا نيست.
پس مي توان نتيجه گرفت دعوت تحدي قرآن يك دعوت محتوايي است.
مسئله بسياري از منكران، آوردن يا نياوردن همانندي مانند قرآن نيست، بلكه دليل رد ايشان مخالفت با برخي از آموزه هاي آن است.
با تشكر از حوصله و صبوري جنابعالي در مطالعه متن فوق و پاسخ گويي به آن
از طرف دوستدار و دانش آموز حقير شما
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
اين كه قرآن جزييات اين مبارزه معرفتي را تبيين ننموده، از ابعاد زيبايي هاي قرآن است كه همه چيز را در قالبي كلي و موجز بيان مي كند . در عين تبيين اصول و كليات ، نوعي ابهام و ضرورت تامل و تعمق را براي مخاطب برجاي مي گذارد .
البته بحث تحدي و مبارز طلبي قرآن از مباحث دقيق و جدي است كه بررسي جزييات آن نيازمند توضيحات مفصل است ، اما به طور اجمال بايد گفت كه حقيقت بي مانندي قرآن را بايد در ابعاد گوناگون اعجاز جستجو نمود ؛ در واقع ابتدا نبايد وجوه اعجاز قرآن را به يك يا دو وجه محدود كرد ، به اين معنا كه كسي تصوّر كند قرآن از لحاظ انتخاب واژه ها و آهنگين بودن يا موزون بودن و يا فصاحت و بلاغت ومانند آن معجزه است . بلكه قرآن همه ابعاد اعجاز را در خود جمع كرده است .
ابعادي از قبيل : اعجاز كلامي ،اعجاز علمي،اعجاز هنري ، اعجاز خبر از غيب ،نبودن اختلاف در آن ،به اعتبار آورنده آن ، به اعتبار هدايت گري،قوانين و تشريعات آن و... ؛ اگر قرار باشد. همانندي براي قرآن جستجو كرد، بايد در همه اين ابعاد داراي ويژگي و برجستگي باشد، نه تنها در قالب و فرم ظاهري ؛ به علاوه قرآن در ارائه اين فرم و قالب هم داراي بداعت و ابتكار بوده ، هر نمونه مشابه بايد داراي نوآوري و بداعت باشد، نه اين كه از شيوه و روش قرآن تبعيت كند .
بر اين اساس اين كه قرآن همه مخالفان را به مبارزه طلبيده و خواسته كه در رد آن كتابي همچون قرآن يا ده سوره و يا حتي يك سوره بياورند ، به اين معنا نيست كه برخي افراد گمان كرده اند و همانند قرآن آياتي با معاني و الفاظ مترادف قرآن ساخته اند ؛ بلكه مشابهت در اين خصوص آن است كه در هر مقطع زماني فرد يا افرادي يك مجموعه معرفتي مانند قرآن بياورند كه هم در قالب و فرم و شكل و محتوا و هم در جامعيت و تنوع مطالب و هم در اثر بخشي فردي و اجتماعي كاركردي نظير قرآن داشته باشد .
اين حقيقت از نظر تاريخي قابل انكار نيست كه قرآن در جامعه خشن و خشك عربي چنان تاثير عميق و تحول شگرفي ايجاد نمود كه در عرض دو دهه ماهيت فرهنگي و بينشي و رفتاري يك منطقه بزرگ جغرافيايي را دگرگون نمود ؛ اگر قرار باشد كتابي چون قرآن و مثل او نوشته شود ، نه اين كه تعابيري به ظاهر شبيه قرآن بياورد، بلكه بايد چنين تاثير و تحولي را در جامعه كنوني رقم بزند. تا بتوان آن را همانند قرآن دانست.
بر اين اساس مي توان گفت كه هيچ كتابي مانند قرآن و هيچ سوره اي مانند سوره هاي قرآن قابل ارائه نيست . تا كنون هر تلاشي كه در اين زمينه شده، از نظر تاثيرگذاري فرهنگي و اجتماعي به هيچ وجه قابل عرض اندام در برابر قرآن نبوده است .
اما در خصوص اين كه صرف بي مانندي دليل بر آسماني بودن نيست، بايد گفت : قرآن هم چنين ادعايي ننموده است . تنها براي مبارزه با افرادي كه آن را ساخته و پرداخته ذهن بشري پيامبر يا ناشي از كمك هاي برخي انسان هاي غير عرب معرفي مي كردند، چنين مبارز طلبي را مطرح نمود تا ناتواني ايشان از اين امر را آشكار سازد .
اما در عين حال ابعاد گوناگون اعجازي قرآن و قرائن و شواهد مختلفي كه در خصوص آن وجود دارد، به ضميمه ناتواني از مقابله به مثل با قرآن مي تواند نتيجه اي مانند آسماني بودن را براي ما در خصوص اين كتاب رقم بزند ؛ به اين بيان كه اصولا از نظر عقلي توان مندي هاي بشري اموري قابل تكرار هستند . در شرايط ايده آل مي توان اموري را كه در گذشته از انسان ها صادر شده ، تكرار نمود .
اگر نقاشي يك نقاش برجسته تكرار نمي شود و ديگرهرچه كشيده شود ، ارزش همان نسخه اول را ندارد ،بدان معنا نيست كه نقاشي كپي داراي نقائصي در برابر نقاشي اصلي است ، بلكه ارزش هاي تاريخي و حاشيه اي است كه باعث ارزش نقاشي اصل مي شود . مهم تر از همه اين كه فردي مثلا در 5 قرن گذشته توانسته چنين اثري را با امكانات و ابزار محدود آن زمان خلق كند . و اصولا هماوردي با معجزه محال است . به صرف اين كه كسي تا كنون مشابه آن را نياورده ، مدعي اعجاز نيستيم ، بلكه آوردن مثل قرآن غير ممكن است.
اما بديهي است كه در همان موقعيت اگر فرد ديگري قرار مي داشت ، چه بسا مي توانست نظير اين تابلو را در زيبايي خلق نمايد . مهم شرايط و موقعيت هاي زماني و مكاني است ،
اقتضاي توانايي ها و پيشرفت هاي بشري آن است كه در هر زمينه خاصي در موقعيت معيني به درجه اي از توانمندي مي رسد . در آن موقعيت حتي شاهكارها قابل تكرار و مشابه سازي است.
بر اين اساس است كه وقتي در زمان رسول خدا( كه توانايي هاي ادبي و فصاحت و بلاغت در زبان عرب به اوج خود رسيده و شعرايي در اوج توانايي مطرح مي شوند كه برترين ابيات و اشعار تاريخ عرب را سروده)7 اثر برتر در اين زمينه از كعبه آويزان شد، ناگهان با آمدن قرآن و مبارزه طلبي و ناتواني بزرگ ترين نامداران عرصه ادبيات عرب از مقابله به مثل اين ادعا در ذهن قوت مي يابد كه يقينا اين اثر قابل تكرار نيست و وجهي فرابشري دارد .