چگونه می توان یکتایی و یگانه بودن خداوند را اثبات کرد ؟
اگر فرض کنیم خدای دیگری غیر از خداوند خالق این هستی وجود دارد به گونه ای که مثلا آن خدا هیچ مخلوقی ندارد که با این آفریده ها ایجاد تداخل کند ،یا مثلا مخلوقاتش غیر مادی اند و تداخلی با ما و محیط ما ندارند و کاملا مجزا هستند ، دلیل نادرست بودن این فرض چیست ؟

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
از منظر عقل و ادله عقلي اعتقاد به توحيد و يگانگي خدا به خاطر اين نيست كه مثلا اگر دو خدا باشند، با يكديگر نزاع و دعوا دارند، بلكه بحث برسر اين است كه اصلاً وجود دو خدا ذاتا ممكن است يا محال؟ در اين باره ادله فراواني نقل شده است، از جمله دركتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5»، شهيد مطهري 5 برهان براي استحاله وجود دو خدا ذكر نموده كه يكي از آن ها نيز به دو برهان مستقل تقسيم مي‏ شود. اين براهين عبارت است از:
1- برهان رابطه وحدت عالم و يگانگي مبدأ آن،
2- برهان عدم تناهي،
3- برهان صرافت و محوضت وجود،
4- برهان تمانع،
5- برهان فرجه،
6- برهان نبوت.
با توجه به اين نکته اگر نحوه وجود خدا را چنان که قرآن و روايات (به ويژه روايات عميقي که از حضرت علي(ع) در اين زمينه وارد شده) و چنان که براهين عقلي و فلسفي تبيين مي کنند، تعقل کنيم ،پي مي بريم که عقلا تعدد خدا همانند جمع شدن 2 طرف نقيضين محال است. بنابراين نکته اساسي در مقام تصور و داشتن ادراک صحيح از خدا و واجب الوجود است . اگر در اين زمينه به يک تصور درست از وجود حق تعالي نائل شويم، معلوم مي شود تعقل وجود خداوند ملازم با وحدانيت اوست ،به گونه اي که به هيچ نحوه فرض تعدد در او راه ندارد.
برداشت از مجموعه آيات و روايات و براهين عقلي در باره وجود خدا اين است که او وجودي است:
اولا، نامتناهي .
ثانيا، کمال مطلق و داراي همه کمالات وجودي ، همچنين او واحد است به وحدت حقيقي، نه عددي ؛نيز محض و صرف وجود است . هيچ شريکي در او راه ندارد . روشن است كه عقلا تعدد در اين نحوه وجود محال است. هر يک از مفاهيم چهارگانه فوق حد وسط يک برهاني است بر اين مدعي که تنها به دو مورد از اين براهين اشاره مي كنيم :
برهان اول از ملاصدرا است که استاد مطهري تقرير خوبي از اين برهان دارند که به صورت خلاصه بيان مي شود :
کثرت فرع بر محدوديت است. آن جا که محدوديت نيست، کثرت و تعدد معقول نيست. واجب الوجود وجود مطلق و بي نهايت است .همان طور که وجود دو عالم جسماني غيرمتناهي که از نظر ابعاد غير متناهي باشند، تصور ندارد ،زيرا با نبودن حد و مرزي براي عالم جسماني هر چه را به عنوان عالم ديگر فرض کنيم، عين همين عالم خواهد بود، نه عالمي ديگر ،هم چنين اگر وجودي را مطلق و غيرمتناهي تشخيص داديم که وجود حق اين گونه است- چون هرگونه حد و قيد مساوي با مقهوريت است و حال آن که خداوند قهار است، نه مقهور - ديگر فرض وجود مطلق ديگر که در عرض او باشد و بتوان آن را دوم اين وجود فرض کرد، امکان ندارد.
همان طور که با فرض لا يتناهي بودن عالم جسماني امکان کثرت و نفوذ منتفي است، با فرض وجود مطلق غير متناهي نيز امکان وجود مطلق ديگري منتفي است ؛ بله وجودات متناهي که شأن و جلوه اي از خدا و در طول او و معلول هستند ،نه در عرض او اشکال ندارد ،زيرا کل عالم جلوه ذات حق است .
اما برهان کمال مطلق بودن خداوند بر محال بودن تعدد خدايان:
اگر دو خدا فرض کنيم ،بايد بين آن ها تمايز باشد ،زيرا با نبود هرگونه تمايز فرض دو بودن منتفي است.
در اين صورت ما با دو احتمال مواجهه هستيم:
الف) يکي از آن دو خدا کامل مطلق و ديگري ناقص و فاقد بعضي کمالات است.در اين صورت فقط همان کامل مطلق خداست و اين احتمال به وحدت مي انجامد.
ب) هر يک از دو خداي مفروض داراي کمالي باشد که ديگري فاقد آن است.
در اين صورت هيچ يک خدا نيستند. چون هر يک ناقص بود و ناقص طبق فرض نمي تواند خدا باشد .
به علاوه احتمال دوم مستلزم ترکيب هر دو خدا از وجدان کمال و فقدان کمال است اما در خدا ترکيب راه ندارد؛ يعني هر خدا مركب مي شود از بخش داراي كمالات و بخش فاقد كمالات كه اين امر در خدا محال بوده ،بيانگر محدوديت و مشكلات عقلي ديگر است .
اگر بگويد احتمال سومي هم هست که هر يک داراي تمام کمالات باشد مي گوييم :
ديگر دوئيت معنا ندارد چون تمايزي در بين نيست :
امكان ندارد دو خدا داشته باشيم كه عين هم در همه چيز باشند . براي دوتا بودن دو موجود لازم است كه لااقل در يك چيز جزيي با هم تفاوتي داشته باشند ؛ فرضا مي خواهيد دو برادر دوقلو را در ذهن تصور كنيد كه در همه خصوصيات ظاهري وباطني عين هم هستند .هيچ اختلافي حتي در لحظه ولادت و... در آن ها وجود ندارد ؛ حتي در همين تصور ذهني هم نيازمند آن هستيد كه براي اين دو نفر نوعي تمايز و تغاير گر چه اعتباري فرض كنيد تا به يكي عنوان برادر اول و به ديگري عنوان برادر دوم بدهيد ؛ مثلا يكي را در سمت چپ تصوير ذهني خود مي نهيد و ديگري را در سمت راست .
اگر قرار باشد در همين امور هم تفاوتي بين اين دو نباشد ،مي بينيد كه تصور اين دو نفر دچار مشكل مي شود، يعني نمي توانيد دو نفر را تصور كنيد كه هر دو در سمت راست قرا داشته باشند يا هر يك در سمت چپ ديگري باشد .
مساله عينيت دو خدا در همه چيز دچار همين مشكل است ؛ تازه آنچه ذكر شد ،در خصوص امري ذهني بود ،چه رسد به دو خدايي كه در خارج فرض تحقق آن ها شده ؛ پس فرض دوئيت بدون وجود اندك تفاوتي بي معناست . فرض وجود تفاوت هم چنان كه ذكر شد، باطل است . توجه و دقت در همين برهان ساده به روشني محال بودن تعدد خدا را آشكار مي سازد .
براهين متعدد ديگري نيز در اين زمينه ذکر شده مانند برهان تمانع و برهان فرجه و... مي توانيد به منابعي در اين زمينه مراجعه فرماييد مانند کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم استاد مطهري، ج 5 که همين سؤال را مطرح کرده و جواب داده اند.
کتاب معارف قرآن استاد مصباح يزدي، ج 3 - 1 و تفسير شريف الميزان ذيل سوره توحيد و آيه « لوکان فيهما آلهه الا الله لفسدنا» (انبيا، آيه 22).