اگر امام زمان وجود دارند چرا در دوران غیبت صغری پنهانی زندگی می کردند .و اگر خلافت عباسی دشمن ایشان بود چرا نواب ایشان را در این دوره نمیگرفت و دستگیر نمی کرد؟
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ما شيعيان عقيده داريم که امام زمان (ع) به دنيا آمده و زماني ظهور خواهد کرد. اما حضرت جهت حفظ جان خود مخفي زندگي مي نمود . حكومت عباسي در صدد دسترسي به امام زمان(ع) بود، براي يافتن حضرت تلاش بسياري كرد و به همين خاطر ، حاكمان آن زمان ، زندگي ا مام حسن عسكري (ع) را به طور دقيق تحت كنترل خود داشتند. تولد حضرت مهدي (ع) به صورت مخفي صورت گرفت (1) ، وقتي كه معتمد عباسي شنيد ، امام حسن عسكري (ع) بيمار است ، پنج تن از خدمتگزاران خويش و چند پزشك و قاضي القضات را نزد امام حسن عسكري (ع) فرستاد . به وزيرش دستور داد كه ده تن از اصحاب مطمئن خود را احضار كند و به منزل حضرت بفرستد تا شبانه روز در آن جا بمانند . همه اين اشخاص آن جا بودند تا آن حضرت وفات نمود. خليفه ، ماموري را به خانه حضرت فرستاد ، مامور اتاق ها را بررسي كرد و هر چه در آن جا بود ، مهر و موم نمود و در جست جوي فرزند او برآمد . كنيزان حضرت را بازرسي كردند و يكي از كنيز ها كه احتمال آبستني داشت، در اتاق نگه داشتند و بر او نگهبان گماردند . بعد از ياس از آبستن بودنش آزاد نمودند. (2)
همچنين هنگامي كه برخي از شيعيان قم ، براي دادن وجوهات خويش ، به سامرا آمده بودند، آنان خبر وفات امام حسن عسكري (ع) را شنيدند ، بعضي آن ها را به نزد جعفر راهنمايي كردند . شيعيان نيز پس از آزمايش ،از تحويل اموال به جعفر خوداري كردند . به پيكي كه امام زمان (عج) فرستاده بود وجوهات را تحويل دادند . پس از آ ن ،خبر اين امر به معتمد عباسي داده و او نيز دستور داد تا به جست وجوي مجدد خانه امام (ع) و خانه همسايگان بپردازند . (3) . شيخ طوسي يکي از اين موارد را از رشيق نقل کرده ميگويد:
«خليفه عباسي، من و دو نفر ديگر را به جهت دستگيري هر کسي که در خانه امام عسکري(ع) هست فرستاد، ما با ديدن معجزهاي نتوانستيم حضرت را دستگير کنيم و از تصميم خود منصرف شديم...». (4).
در باره عدم دستگيري نواب امام زمان (ع) توسط حکومت عباسي بايد گفت : دستگاه عباسي سعي کرد که آ نان را شناسايي و دستگير نمايند، اين سختگيري در قالب هاي مختلف ظهور نمود، از رواياتي که منعکس کننده عکسالعمل خلفاي عباسي از جمله «معتضد» در مقابل اماميه ، معلوم ميشود. محمدبن عثمان که مدتي از نيابت آن بزرگوار، در آن دوره بوده، در چه شرايط زماني هولانگيزي به فعاليتخود ادامه داده است و در عين حال، در کارهاي خود موفق نيز بوده است. دکتر «جاسم حسين» در اين زمينه چنين اظهار نظر ميکند:
«موضع خصمانه عباسيان نسبتبه وکلاي سفير دوم (محمدبن عثمان)، پس از مرگ عبيدالله بن سليمان در سال 288 ق ادامه يافت. مسؤوليت او به پسرش قاسم تفويض شد. قاسم در خصومتبا اماميه و بهطور کلي با شيعه شهره بود. وي در طول خدمتش در اين سمت همان سياست هاي پدر را در قبال اماميه دنبال کرد. حتي شرارت بيش تري از خود نشان داد. به روايت «ابن جوزي» قاسم بسياري از علويان بيگناه را به بهانه گرايش هاي قرمطي دستگير و بازداشت ميکرد که دستگير شدگان تا سال 291 ق در زندان ماندند. از زمان حکومت معتضد به بعد، امام براي احتياط، چندين بار محل اقامتخود را تغيير داد.» (5)
در ادامه خط مشي «معتضد»، در زمان «مقتدر» براي دستگيري وکلا و نزديکان و دوستداران امام طرحهايي ميريختند. يکي از آن طرح ها، اين بود که دستور داده شد. کساني که به زيارت مرقد امام حسين ،(ع) و مقابر قريش، که مرقد امام هفتم و امام نهم در آن جا است، ميروند، دستگير شوند تا اطلاعات لازم از آن ها کسب گردد، ولي اين نقشه شوم، نقش برآب شد. مرحوم کليني، اين موضوع را چنين بيان ميکند:
علي بن محمد گويد:
«توقيعي از ناحيه مقدسه بيرون آمد که از زيارت مقابر قريش و حائر (کربلاي معلي) نهي فرموده بود. بعد از چند ماه ، وزير ، «باقطاني» را خواست و گفت: طايفه «بنيفرات» (6) و «برسيها» را ملاقات کن و به آن ها بگو: نبايد مقابر قريش (کاظمين) را زيارت کنيد؛ زيرا خليفه دستور داده است، کسي که مقابر قريش را زيارت کند، در کمينش باشند و او را دستگير کنند.» (7)
همچنين در زمان «مقتدر» در سال 312 ق ، حسين بن روح ، به عللي ، به مدت پنجسال زنداني شد و درسال317 ق آزاد گرديد. دوران «راضي» هم ، که آخرين خليفه دوران غيبت صغري بود، مملو از ظلم و ستم و خونريزي بود . به قدري بر نايب چهارم ، علي بن محمد سمري ، سخت گرفت که او نتوانست به فعاليتخود ادامه دهد و غيبت کبري آغاز گرديد
با مطالعاتي که در زندگاني نواب خاص امام زمان (ع) و کارگزاران آن ها و روش فعاليت آنان، صورت گرفته است، به نظر ميرسد، مسائل مندرج در ذيل، علت فاش نشدن اسرار آن ها گرديد:
1-زندگاني نواب و وکلاي آن ها طوري تنظيم شده بود که توجه کسي را به خود جلب نميکرد . زندگاني آن ها به شکل طبيعي و عادي بود، عثمان بن سعيد در زمان امام حسن عسگري (ع) به صورت تاجر روغن زندگي ميکرد . سهم امام (ع) را در داخل ظرف روغن به امام (ع) ميرسانيد. در زمان غيبت صغري، نيز زندگي خود را به همين روش ادامه داد، بدون اين که کوچک ترين تغييري در روش زندگي وي حاصل گردد.
2- نواب و وکلا همه ملتزم به «تقيه» بودند و به صورت کامل تقيه را مراعات مينمودند.
3- شبکه «نيابت» و «وکالت» به قدري قوي و از چنان کارآيي برخوردار بود که وکلا بلافاصله از نقشههاي خلفا آگاه ميشدند . نقشه آن ها را با شکست مواجه ميکردند. نيروهاي اطلاعاتي را در همه جاي ارکان حکومت گماشته بودند، که از اطلاع رساني منسجمي برخوردار بودند. فعاليتهاي اين ها به قدري مخفيانه و حساب شده بود که دولت و حکومت از ناحيه اين ها، احساس خطر نميکرد . در طول اين مدت، هيچ بهانهاي را به دست دشمن ندادند. تا از آن طريق در چنگال حکومت قرار گيرند. چنان که، محمد بن عثمان در سخت ترين شرايط با وکلاي استان هاي دور دست، مانند قم در تماس بودند . وکلا از طريق بازرگاناني که اطلاعي از رابطه محمدبن عثمان به عنوان نايب دوم و فرستادگان کالا نداشتند و فکر ميکردند بين اشخاص روابط تجاري حاکم است . روابط شان را طوري تنظيم کرده بودند که فرستادگان، نامهاي به حاملان اموال نميدادند . هنگام تحويل اموال، مطالبه قبض نميکردند. اين ها همه حاکي از ارتباطات تشکيلاتي قوي و نيرومند است. اين يکي از علتهاي اساسي موفقيت آن ها در دوران فعاليتشان به شمار ميرود که با مطالعه زندگاني آنان، بيش تر روشن ميشود.
4.رهبري غير مستقيم و از پشت صحنه امام زمان (ع) و استفاده از امدادهاي غيبي در صورت لزوم و اقتضاي مصلحت. (8)
شايد حکومت هاي عباسي بيش تر از اين نمي توانستند به نواب اربعه فشار بياورند. از اين رو محذور داشتند که بيش تر از اين نسبت به شيعيان از جمله نواب سخت گيري نکنند ، حتي برخي گفته اند که بعضي از خلفاي عباسي سعي مي نمودند- با فريب ونيرنگ که هم شده - به شيعيان فشار نياورند . با انجام برخي از کار ها آنان را جذب کنند. چنان که ، درباره «معتضد» نوشتهاند که او دستور داد بر معاويه در منابر لعن کنند. يا اينکه اموالي که محمد بن زيد علوي از سهم امام و غيره، جهت تقويت شيعيان فرستاده بود، به صورت علني در بين علويان تقسيم گردد. مورخان درباره «راضي» مينويسند که او عقايد حنابله را تخطئه کرد . در مقابل آنان از علي ،(ع) و اهل بيت و شيعيان دفاع نمود. همچنين کارهايي در زمان اين ها صورت ميگرفت که به نفع شيعيان تمام ميشد. مثل به قتل رسيدن «حلاج» در زمان «مقتدر» و «شلمغاني» در زمان راضي که از مدعيان دروغين نيابت بودند . فعاليت آنان باعث پراکندگي و تزلزل و انحراف شيعيان و منجر به تضعيف «نواب خاص» ميگرديد.(9)
گرچه اين مطلب را با اين کليت نمي توان پذيرفت ، زيرا تاريخ نشان مي دهد که حکو مت هاي عباسي به شيعيان سخت گيري مي نمودند ، اما در مجموع مي توان گفت : حکومت هاي عباسي درباره سختگيري نسبت به شيعيان از جمله نواب ، موانع و محذورات داشته اند.
مهم تر از همه اينکه کمک هاي الهي و ياري شخص امام زمان (ع) موجب مي شده است که از سختي هاي حکومت عباسي نسبت به نواب اربعه کاسته شود. نمونه زير اين امر را نشان مي دهد:
«حسينبنحسن علوي» ميگويد: مردي از نديمان «روز حسني» و مرد ديگري که همراه او بود، به او گفتند: اکنون او (يعني حضرت صاحب الزمان اموال مردم را [به عنوان سهم امام] جمع ميکند . وکلايي دارد . وکلاي آن حضرت را که در اطراف پراکنده بودند، نام بردند.
اين خبر به گوش عبيداله بن سليمان (10) وزير رسيد، وزير، همت گماشت که وکلا را بگيرد، سلطان گفت: جستجو کنيد ببينيد خود اين مرد (امام ) کجاست، زيرا اين کار سختي است. عبيداله بن سليمان گفت:
وکلا را ميگيريم، سلطان گفت: نه ، بلکه اشخاصي را که نميشناسند ،به عنوان جاسوس با پول نزد آن ها ميفرستيم. هر کس از آن ها پولي قبول کرد، او را ميگيريم؛ در همان موقع توقيعي از ناحيه مقدسه امام زمان ، عليهالسلام، صادر شد که هيچ کس از وکلا چيزي از مردم نپذيرند و از آن امتناع ورزند و خود را بياطلاع نشان دهند. مردي ناشناس به عنوان جاسوسي نزد محمدبناحمد (قطان) آمد و در خلوت به او گفت: مالي همراه دارم که ميخواهم آن را به امام برساني، محمد گفت: اشتباه کردي، من از اين موضوع خبري ندارم، جاسوس همواره مهرباني و حيلهگري ميکرد، ولي محمد بن احمد تجاهل مينمود؛ به همين ترتيب هر جاسوسي نزد وکلاي حضرت فرستادند، وکلا از پذيرفتن آنان و اموال شان خودداري کردند؛ زيرا مطلب قبلا به اطلاع آن ها رسيده بود .
احتمال دارد حضرت در دستگاه عباسي افرادي را مامور کرده بودند تا اخبار را به وي و نواب ايشان اطلاع دهد . اين خبر از طريق آن ها به حضرت رسيد .احتمال دارد از طريق غيب، حضرت مطلع گرديدند. ولي بعيد نيست حضرت و نواب خاص جاسوساني را در دستگاه عباسي گماشته باشند. (11)
پي نوشت ها :
1.ارشاد مفيد، ص 345.
2.اصول كافي ،ج2،ص430.
3. كمال الدين ج 2 ،ص476.
4. الغيبة، طوسي، ص 248، با تلخيص.
5. تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم ، ص 181.
6. بحار ، ج 51 ، ص 312.
7. كافي،ج2،ص430 .
8.علي غفار زاده،زند گاني نواب خاص امام زمان (ع)، ص61-63
http://rasekhoon.net/Article/Mahdism/Absence/Show-28253.aspx9
10. اولين وزير معتضد بود و کينه خاصي نسبت به شيعيان داشت.
11 . کافي ، ج 2، بابمولدالصاحب، حديث 30، ص467
جهت آگاهي بيش تر به منابع زير مراجعه فر ماييد:
- مهدي پشوايان،سيره پشوايان ، ص675 به بعد
- رسول جعفريان ،حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص579 ،محمد رضا جباري، سازمان وکالت و نقش آن درعصر ائمه (ع).