می خواستم بدونم راز اینکه ما تو نماز اینقدر لفظ سبحان را استفاده می کنیم(با ذکرای معمولی که تو نماز می گیم در روز 72 بار تکرار میکنیم)وجالب تر از اون حتما لفظ حمد هم بعدش می یاریم(مثلا سبحان الله والحمدلله و...یاسبحان ربی العظیم وبحمده یا...)چیه ثانیا منظور از این سبحان چیه وچرا اینقدر خدا بش ارزش داده؟
اگه منبع هم ذکر کنین واقعا ممنون میشم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
"سبحان" يعني منزه بودن از عيب و نقص و محدوديت و نياز.
بزرگ ترين مشکلي که انسان ها با آن درگيرند، مشکل شرک در عبادت و اطاعت است . ديگري معرفت ناب نسبت به خدا. معمولا انسان ها اعمال شان با ناخالصي همراه است . در خداشناسي دچار تشبيه و تحديد مي شوند .از اين رو است که نه عبادات شان شايستگي عرضه به درگاه خداست و نه حمد و توصيف شان از جمال و کمال خدا سزاوار جمال مطلق اوست . بدين رو قرآن مي فرمايد:
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ؛ (1)
منزّه است خداوند از آنچه توصيف مى‏كنند، مگر(توصيف) بندگان مخلص خدا.
بندگان مخلص خدا ، زبان شان خدايي شده و خدا به زبان آنان حمد خود مي گويد، ولي ديگران خدا را از چشم تنگ و محدود خود مي بينند . در حمد و توصيف شان خدا را محدود و تشبيه مي کنند.بدين جهت خدا از عبادت آنان منزه است . ادب عبوديت اقتضا مي کند که ابتدا بر تنزيه خدا تصريح کرده و بعد حمد خدا کنند. به بيان علامه طباطبايي توجه کنيد:
"خواهى پرسيد چرا خدا منزه از حمد حامدان است؟ چرا نخست تسبيح را از ايشان حكايت كرده؟
مى‏گوييم براى اينكه غير خدا هيچ موجودى به افعال جميل او، به جمال و كمال افعالش احاطه ندارد، هم چنان كه به جميل صفاتش و اسماءش كه جمال افعالش ناشى از جمال آن صفات و اسما است، احاطه ندارد، هم چنان كه خودش فرموده: وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً، احاطه علمى به او ندارند. (2)
بنا بر اين، مخلوق خدا به هر وضعى كه او را بستايد، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه يافته است . او را محدود به حدود آن صفات دانسته، به آن تقدير اندازه گيرى كرده، حال آنكه خداى تعالى محدود به هيچ حدى نيست، نه خودش، و نه صفات، و اسمائش، و نه جمال و كمال افعالش، پس اگر بخواهيم او را ستايش صحيح و بى اشكال كرده باشيم، بايد قبلا او را منزه از تحديد و تقدير خود كنيم، اعلام بداريم كه پروردگارا! تو منزه از آنى كه به تحديد و تقدير فهم ما محدود شوى، هم چنان كه خودش در اين باره فرموده: إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (3)
اما مخلصين از بندگان او كه گفتيم حمد آنان را در قرآن حكايت كرده، آنان حمد خود را حمد خدا، وصف خود را وصف او قرار داده‏اند، براى اينكه خداوند ايشان را خالص براى خود كرده.
پس روشن شد آنچه كه ادب بندگى اقتضا دارد، اين است كه بنده خدا پروردگار خود را به همان ثنائى ثنا گويد كه خود خدا خود را به آن ستوده، از آن تجاوز نكند، هم چنان كه در حديث مورد اتفاق شيعه و سنى از رسول خدا (ص) رسيده كه در ثناى خود مى‏گفت: لا احصى ثناء عليك، انت كما اثنيت على نفسك (4) پروردگارا من ثناي تو را نمى‏توانم بشمارم، و بگويم، تو آن طورى كه بر خود ثنا كرده‏اى."(5)
پي نوشت ها:
1. صافات(37)آيه159-160.
2. طه(20) آيه 110.
3. نحل(16) آيه 74.
4- سنن ابى داود، ج ،2 ص 52.
5. ترجمه الميزان،ج1،ص32-33.