به نظر میرسد خداوند درسوره ی محمد آیه ی30 چیزی غیر ازاینکه پیامبرعلم غیب دارد میفرماید وازلفظ"لو"استفاده کرده است .توضیح دهید.باتشکر.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علم غيب مثل همه چيزهاي ديگر مختص خداست . غير خدا هيچکس هيچ چيز و از جمله علم غيب ندارد. غير خدا هر که و هر چه باشد، به ذات خود جز فقر محض نيست . از خود هيچ ندارد . هر چه دارد عطاي خداست.
عطاي خدا هم يا عمومي است مثل حيات و ...يا اختصاصي است مثل نبوت و امامت.
اگر انسان ها به حوزه هايي از علم آگاهي دارند و با چشم و گوش و ديگر حواس به زوايايي از جهان آگاهي مي يابند، اين عطاي عمومي خداست اما علم به زواياي پنهان از حواس و علم به جهان هاي برتر از حواس که "علم غيب" ناميده مي شود، اختصاص به خدا دارد . غير خدا را به اين حوزه راهي نيست مگر اين که خدا آگاهي دهد و مشرف گرداند:
قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّه؛‏(1)
بگو: هيچ كس در آسمان ها و زمين غيب نمى‏داند مگر اللَّه‏.
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو؛(2)
كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست.
ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا؛(3)
پيش از اين نه تو آن ها را مى‏دانستى و نه قوم تو.
إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه؛‏(4)
بگو: هيچ كس در آسمان ها و زمين غيب نمى‏داند مگر اللَّه‏.
و از زبان پيامبران به صراحت اعلام مي کند که ما غيب نمي دانيم و از پنهان آگاه نيستيم:
وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ؛(5)
اگر علم غيب مى‏دانستم ،بر خير خود بسى مى‏افزودم و هيچ شرى به من نمى‏رسيد.
وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ؛(6)
به شما نمى‏گويم كه خزاين خدا در نزد من است. و علم غيب هم نمى‏دانم‏.
خداوند که "فعال ما يشاء" هست و اختيار مطلق دارد، مي تواند هر کس را که بخواهد بر همه غيب يا بر بعض از غيب آگاه سازد .کسي هم نمي تواند بر خدا حکم کرده و او را از اين عطا منع گرداند. خداوند اعلام کرده که پيامبران و برگزيدگانش را بر غيب (به صورت مطلق يا محدود) آگاه مي کند:
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ؛(7)
خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى‏گزيند.
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول؛‏(8)
او داناى غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمى‏سازد، مگر بر آن پيامبرى كه از او خشنود باشد.
بنا بر اين آيات، خدا به برگزيدگان و رسولان خود علم غيب مي دهد .بنا بر روايات، امامان جانشينان رسول خدا هستند . همه شؤون رسول خدا جز وحي و نبوت را دارند .طبيعي است که خدا وقتي بخواهد کسي را خليفه و مظهر خود گرداند و واسطه هدايت و فيض خود قرار دهد، به او علم غيب و تسلط بر زمان و مکان و زبان ها و...را خواهد داد . به اراده خدا فراتر از زمان و مکان و ديگر محدوديت ها خواهد بود . همه اين ها به اذن و اراده خداست.
اما آيه 30 سوره محمد(ص) به شرح زير است:
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ في‏ لَحْنِ الْقَوْلِ ؛
اگر بخواهيم، آن ها را به تو مى‏نمايانيم و تو آن ها را به سيماي شان يا از شيوه سخن شان خواهى شناخت، و خدا از اعمال تان آگاه است.
در اين جا خداوند مي فرمايد ما اگر بخواهيم شخص آنان را به تو مي نماييم تا آنان را به شخصه بشناسي ،گر چه در نوع سخن گفتن و در کلام هايي که ناآگاهانه بر زبان شان مي رود، نفاق خود را آشکار مي کنند و تو آنان را از آن راه مي شناسي.
در اين جا خدا فرموده ما اگر بخواهيم آن ها را به شخصه به تو مي شناسانيم، ولي نفرموده که خدا اين را خواسته يا نخواسته است . از بعض روايات معلوم مي شود که رسول خدا آنان را به شخصه مي شناخته ،همچنين علي بن ابي طالب که حامل علم ايشان بوده و کسان ديگري که رسول خدا بدانان آگاهي داده ، ولي آيه از اين مطلب ساکت است.
آيه همان اصل کلي را بيان مي کند که اين علم اختصاص به خدا دارد . اگر بخواهد به تو مي دهد اما شناسايي از طريق لحن و نوع کلام و رفتار براي همه افراد زيرک مي باشد .اختصاص به پيامبر ندارد. انسان ها معمولا باطن خود را ناآگاهانه در ضمن کلام و عمل خود بروز مي دهند . افراد زيرک با توجه به رفتار و سخن هاي ناگاهانه و به عبارت معروف" فلتات لسان و سبق قول " افراد، مي فهمند که چه کاره اند.
بنا بر اين علم غيب ذاتي خداست . بندگان برگزيده خدا که واسطه هدايت و رحمت و فيض هستند، به اذن و اراده خدا بر آن، به آن اندازه که خدا بخواهد، آگاهي مي يابند.
پي نوشت ها:
1. نمل(27)آيه65.
2. انعام(6)آيه59.
3.هود(11)آيه49.
4. يونس(10)آيه20.
5. اعراف(7)آيه188.
6.هود(11)آيه31.
7.آل عمران(3)آيه179.
8. جن(72)آيه26-27.