به نام خدا
با سلام
با تشکر از لطف شما
راستش از شما مي خواهم
1.يک شيهه جديد
در دعاي فرج مي خوانيم
"يا علي يا محمد اکفياني فانکما کافيان"
در صورتي که در سوره زمر آيه 36 مي خوانيم
"اليس الله بکاف عبده"
آيا تناقض ندارند؟
2.يک کتاب مي خواهم که اين گونه شبهات را جواب داده باشد؟
با تشکر التماس دعا
پرسشگرگرامي باسلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز.
در مورد دعاي مذکور؛ اول اين که: سند آن معتبر نيست . واجب نيست حتما از آن دفاع کنيم.(1)
دوم : نکته اي که مورد اشکال است و در روايات و دعاهاي ديگر وارد شده ، توسل به امامان است و اينکه اشکال کنندگان در اصل، به توسل ايراد دارند . صدا زدن امامان را که از دنيا رحلت کرده اند و ياري جستن از آنان را نوعي شرک مي پندارند. به نظر آنان از هيچ کس غير خدا نبايد ياري بطلبيم . توسل در اين حد جايز است که به محضر پيامبر يا عبد صالح خدا مشرف شويم و از او بخواهيم براي ما دعا کند.اين مطلب که. کسي که از دنيا رفته، ديگر ما را نمي بيند و صداي ما را نمي شنود و طلب شفاعت و ياري از او به عنوان اين که مقرب درگاه خداست ، غلط و شرک مي باشد.باطل است .
چون با استناد به آيات و روايات معلوم گرديده که توسل جستن به بندگان صالح خدا مثل پيامبر و امامان از تعاليم قرآن و موافق توحيد است.
سوم :در دعاي ياد شده اگر به پيامبر و امام علي از باب وساطت و شفاعت متوجه شويم ، يکي از موارد توسل است . حکم بقيه موارد را دارد . با بقيه دعاها فرق ندارد اما اگر کسي به آنان به طور مستقيم و بدان جهت که آنان را مستقلا موثر مي داند ، مراجعه کند ،شرک قطعي است .
در بين شيعيان و ديگر مسلمانان معتقد به توسل ، هيچ کس پيامبر يا امامان و اوليا را مستقل در تاثير نمي داند. همه، آنان را مقربان درگاه خدا که به اجازه خدا شفاعت مي کنند ،مي شناسند ؛ بنا براين وقتي اين دعا را مي خوانيم ،امامان را خدا يا شريک خدا يا مستقل در تاثير نمي دانيم، بلکه آنان را محبوبان درگاه خدا مي دانيم که خداوند توجه ما به آنان را خواسته است . ما هم متوجه آنان شده ، به وساطت آنان به درگاه خدا رو آورده و دعا مي کنيم . عبارات اين دعا در اين معنا وضوح کامل دارد .
در اين دعا دعا خوان ابتدا متوجه خدا شده و بعد از يادآوري گرفتاري شديدش مي گويد :
و انت المستعان و اليک المشتکي و عليک المعول في الشدة و الرخاء؛
و اي خدا !فقط تو ياري دهنده و مرجع رسيدگي به شکايات و تکيه گاه در سختي ها و آساني ها هستي.
در اين عبارت به لحاظ ادبي خبر بر مبتدا مقدم شده تا انحصار را برساند؛ يعني غير تو نه ياري دهنده اي هست و نه کسي که صلاحيت داشته باشد به پيش او شکايت برند و نه کسي که در سختي و آساني تکيه گاه باشد. اين کارها فقط در شان توست ؛ بعد اقرار مي کند که خدا جايگاه و شان پيامبر و اهل بيت او را گرامي داشته و اطاعت آنان را بر مردم واجب نموده است:
اللهم صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلک منزلتهم ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قريبا کلمح البصر او هو اقرب؛
خدايا !بر محمد و اهل او درود فرست ؛ همان "اولي الامر" که اطاعت آنان را بر ما واجب کردي . با اين واجب کردن ، منزلت آنان را به ما فهماندي. پس خدايا !به حق آنان از کار من گره بگشا. گره گشادني سريع ، به سرعت چشم به هم زدن يا کم تر از آن .
تا اين جا که هيچ شائبه شرک نبود . دعا خوان اعتراف کرد که يگانه مرجع دعا و شکايت خداست و غير او نيست . پيامبر و آل او - که مصداق اولي الامر هستند -را خدا خودش واجب الاطاعه قرار داده، بدين وسيله حرمت و جايگاه و قرب آنان را به مردم اعلام کرده ، پس از خدا خواست به حرمت و مقامي که آنان نزدش دارند ، گره از کار او بگشايد ؛ از اين به بعد دعاخوان با توجه به اجازه اي که از آيه اولي الامر و آيات ديگر مانند « وابتغوا اليه الوسيله» برداشت شده ، به پيامبر و امام علي و سپس ولي عصر متوجه مي شود . آنان را به عنوان واسطه و شفيع به ياري مي طلبد . اعلام مي کند که جز به پيامبر و امام علي به شفيع ديگري احتياج ندارد زيرا همه شفيعان زير مجموعه اين دو شخصيت هستند. هيچ شفيعي هم عرض اين دو بزرگوار نيست . البته معلوم است که منظور او نفي بقيه امامان نيست زيرا امامان همه نور واحدند بلکه بقيه شافعان و مقربان درگاه خدا را لحاظ کرده و اعلام مي کند با توسل به رسول آخرين و وصي او احتياجي به شفيع ديگر ندارد . بنا بر اين آن دو بزرگوار او را از شفيعان ديگر بي نياز مي کنند، نه از خدا و او را به درگاه خدا ياري و شفاعت مي کنند ،نه در برابر خدا.
براي آگاهي بيش تر به کتاب آئين وهابيت از آيت اللله سبحاني مراجعه نمائيد .