به قول میرزا آقا خان کرمانی:
اگر یک جلد کتاب از 24 جلد کتاب بحار الانوار علامه مجلسی را در هر کشوری انتشار بدهند ، دیگر امید نجات برای آن ملت کم است . حالا تصور کن که هرگاه 24 جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود !
محض ازدیاد بصیرت, یکی از حدیث های مهم این بحارالانوار را نقل می کنم که مُشت نمونه خروار باشد .
علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، و از او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد برآورد که یا کرکره ، بالفورهفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ، چه می گویی ؟
نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد ، هفتاد هزار ماهی آواز برآوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدامیک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم . نصیر برگشت و ماجرا را به عرض مولایش علی رسانید .
فرمود ، برو کرکرة بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد . این بار شصت هزار ماهی سر برآوردند که ما کرکرة بن صرصره هستیم ، این عنایت در حق کدام شده است ؟
نصیر برگشت و پرسید . فرمودند ، برو کرکرة بن صرصرة بن غرغره را بخوان . نصیر بازگشت و چنین کرد . این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد .
برگشت و مولا گفت : برو کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد برآورد ، ای کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة !
آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب برآورد و قاه قاه خندید که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابیطالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر میداند ، ولی اینک به او بگو که معبر فرات آنجا است .
نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد .
حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمانها و زمین آگاهم . پس نصیر صیحه زده غش کرد . و چون به هوش آمد فریاد برآورد ، شهادت میدهم که تو همان خدای واحد قهاری . و آنگاه حضرت فرمود . چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را بزد .
( حدیثی در بحارالانوار علامه مجلسی معتبرترین و بزرگترین منبع مذهبی شیعیان )
خردمند کاین داستان بشنود
به دانش گراید ز دین بگسلد
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
کتاب "بحار الانوار از علامه مجلسي يک مجموعه و موسوعه حديثي و تاريخي و معرفتي است. طبيعي است که در کتابي به اين حجم ، مطالب باطل هم راه يافته باشد. اصلا بايد ببينيد که هدف ايشان از نوشتن اين کتاب چه بوده است؟
به يقين نظر ايشان جمع آوري احاديث صحيح و معتبر در يک مجموعه نبوده ،زيرا ايشان کتاب حديث معروف و معتبر شيعه يعني "کافي" را شرح کرده ، روايات آن را از لحاظ سندي و محتوايي بررسي کرده است. ايشان در کتاب مرآه العقول که شرح کافي است، بسياري از روايات کافي را ضعيف مي شمارد . اعتبار آن ها را خدشه دار مي داند. وقتي ايشان در مقام معرفي احاديث صحيح و ضعيف است، اين گونه ريزبين و سخت گير است اما در کتاب بحار، ايشان يک حداقلي در نظر گرفته ، روايات و نقل هايي که اين حداقل را دارند، جمع آوري نموده تا از نابودي در امان باشند . بررسي سندي و محتوايي آن ها را به آيندگان واگذار کرده است.
البته در اين کتاب، هم روايات معتبر از لحاظ سند وجود دارد و هم روايات متقن از لحاظ محتوا . در ضمن روايات سست و بي پايه از لحاظ سند و محتوا هم يافت مي شود . روايت بالا يکي از رواياتي است که به ساخته اهل غلو و جاعلان حديث شباهت زيادي دارد . وجود چنين رواياتي در يک کتاب بيش از صد جلدي را نبايد چماقي کنيم براي کوبيدن آن کتاب.