نظرتان راجع به قانون جاذبه و تجسم خلاق و فال و طالع بيني و سحر و جادو وبخت بستن و از اين قبيل حركات و حرف ها چيست
پرسش 1:
قوانين غرب براي موفقيت شرح نظرتان راجع به سحر ،جادو و بخت بستن را بفرماييد.
پاسخ:
سحر در لغت به معناي کار لطيف، ظريف و عجيبي است که علّت آن مخفي است. در عرف شرع به کاري ميگويند که سبب و علّتش مخفي باشد . انسان خيال کند که واقعيت دارد، ولي خدعه و فريبکاري باشد.(1)
سحر را با جادو و کهانت به يک معنا ميدانند. سحرگاهي تصرّف در چشم بيننده است که چيزي را بر خلاف آن چه هست، به چشم او آورد .گاه کاري باشد که چيزي را بر خلاف صورت و جنس آن مصوّر سازد که غالباً همراه با نيرنگ و خدعه و تردستي و خيال پروري است.(2)
سحر با توجه به اسبابش داراي اقسامي است که در ذيل به برخي از آن اشاره ميکنيم:
أ) سحر اسباب مادي محسوس دارد. اين سحر جزء علوم غريبه شمرده ميشود، مانند کساني که به خوردن سم و مانند آن عادت کردهاند و سموم در آنها اثر نميگذارد و اين کار غير عادي در اثر تمرين صاحبان اين حرفه انجام ميگيرد.
ب) سحر اسباب مادي غير محسوس دارد. در اين قسم ساحران کارهاي مادي خارق العاده انجام ميدهند. اين امور مستند به يک سلسله علل و اسباب طبيعي و مادي است، ولي در اثر سرعت عمل، محسوس ما نيست، مانند کار شعبده بازان.
ج) سحر با اسباب معنوي در ارتباط است. اين قسم در اثر قدرت اراده و روح است که ميتواند کار غير عادي نظير پيشگويي و ارائه غيب (خواه غيب مکاني و خواه غيب زماني يعني حادثهاي را را که اکنون در آن مکان غايب يا حادثهاي را که در زمان آينده اتفاق ميافتد) انجام دهد. البته اين قسم گاهي مطابق با واقع و گاهي غير مطابق با واقع است.
ارتباط با جنيان و ياري گرفتن از آنها در امور سحرآميز ميتواند از اين قسم باشد.
در برخي موارد، درست و نادرست بودن گزارشها براي اين است که روح از جهان تجرّد است .اگر سرگرمي روح از عالم طبيعت کم شود، به جهان خود که عالم غيب است سر ميزند . ميتواند از آن جهان ره آوردي داشته باشد، ولي چون معصوم نيست، گاهي بد ميفهمد و بد گزارش ميدهد و گاهي حق ميفهمد و حق گزارش ميدهد.(3)
برخي از ساحران که مدّعي سحر نوع سوّم اند، بازيگراني بيش نيستند . در قوه خيال انسان تصرف ميکنند و بر آدمي اثر خيالي ميگذارند، يعني گرچه سحر يک اثر واقعي بر آدمي ميگذارد، ولي اين اثر واقعي به صورت مستقيم نيست و دليلي بر وقوع آن نداريم، بلکه کانال اين اثر، قوّه تخيل انسانها است. اين ساحران با کارهايي در خيال بيننده اثر ميگذارند و بيننده سحر اگر انسان ضعيفي باشد، بازار ساحران بسيار گرم خواهد بود، اما اگر انسان قوي باشد، خيال او به آساني در اختيار ساحران قرار نميگيرد.
به همين جهت است که سر و کار ساحران دغل باز هميشه با خردسالان يا افراد ساده لوح است. ساحر در خيال بيننده اثر ميگذارد و آن گاه خيال بيننده در خود او اثر ميگذارد و احساس رفتار خاصي در او ايجاد ميکند. هر چه خيال تلقين شده قويتر باشد، اثرش روي فرد بيننده قويتر است.
علت امر آن است که انسان از آن جا که کارهايش را با اراده انجام ميدهد، ارادهاش بر علم او متّکي است. در واقع شخصي به مقتضاي علمش اراده ميکند. در اين حال فرقي نميکند که علم او مطابق با واقع و حقيقي باشد يا اين که تخيلي و خلاف واقع باشد. در هر صورت بر اساس آن علم، عمل ميکند، مثلاً اگر مار و عقرب در کنار شخصي که تا کنون آن را نديده و نشناخته است بگذرد، هيچ گاه نميهراسد و فرار نميکند. انسان وقتي ميترسد که چيزي را خطرناک بداند. بر اين اساس اگر ريسماني را ببيند و خيال کند که مار است، از آن ميترسد و فرار ميکند، در
حالي که در واقع ماري وجود ندارد.
ساحر دغل کار نير با تصرف در قوه خيال آدمي او را وادار ميسازد بر اساس تخيلات غير واقعي و حقيقي حرکات و اعمالي را انجام دهد که منشأش صور خيالي است، نه چيز ديگر.(4)
از بررسي کلمه سحر و مشتقات آن در قرآن به اين نتيجه ميرسيم که سحر به دو بخش تقسيم ميشود:
أ) بخشي از سحر در حقيقت فريفتن، تردستي، شعبده بازي و چشم بندي است و حقيقتي ندارد، چنان که قرآن ميفرمايد: »ريسمانها و عصاهاي جادوگران زمان موسي در اثر سحر، خيال ميشد که حرکت ميکنند«.(5)
هم چنين آمده است: هنگامي که ريسمانها را انداختند، چشمهاي مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب نمودند.(6)
ب) برخي از انواع سحر به راستي اثر ميگذارد. آيه 102 سوره بقره داستان هاروت و ماروت را بيان ميکند و ميفرمايد: آن دو سحر هايي را به مردم ميآموختند، ولي آنان که سحر را که فرا ميگرفتند، بين مرد و همسرش جدايي ميانداختند: «فيتعلمون منها ما يفرقون به بين المرء و زوجه« يا «و يتعلمون ما يضرهم و لا ينفعهم؛ چيزهايي را که به آنان ضرر ميرساند و نفعي نميبخشيد ميآموختند».
در اسلام از يادگيري سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگري به شدت منع شده ، از نظر تمام فقهاي اسلام ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگري حرام است. در ذيل به برخي از روايات معتبر اشاره ميکنيم:
علي(ع) ميفرمايد: کسي که سحر بياموزد، کم يا زياد، کافر شده است . رابطه او با خداوند به کلّي قطع ميشود.(7)
يادگيري سحر به قصد ابطال آن اشکالي ندارد، بلکه گاهي به عنوان واجب کفايي ميبايست عدّهاي سحر را بياموزند تا اگر مدّعي دروغگويي خواست از اين طريق مردم را اغفال يا گمراه کند، سحر و جادوي او را ابطال نمايد و دروغ مدّعي را فاش سازند.
يکي از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر، مزد ميگرفت، خدمت امام صادق(ع) رسيد و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد ميگرفتم. خرج زندگي من از همين راه تأمين ميشد و با همان
درآمد، حج خانه خدا را انجام دادهام، ولي اکنون آن را ترک نموده و توبه کردهام. آيا براي من راه نجاتي هست؟
امام صادق(ع) فرمود: »عقده و گره سحر را باز کن، ولي گره جادوگري مزن«.(8)
از اين حديث استفاده ميشود که براي گشودن گره سحر، آموختن و عمل به آن اشکال ندارد.
بنابراين از آيات و روايات استفاده ميشود که سحر واقعيت دارد . قرآن نوعي از سحر را قبول کرده و ميفرمايد: «ما هم بضارين به مِن أحد إلا بإذن اللَّه؛(9) نميتوانند به واسطه سحر به کسي ضرري برسانند مگر به اذن خدا». پس معلوم ميشود که تنها بخشي از سحر واقعيت دارد و نميتوان وجود آن را انکار کرد يا به خرافات نسبت داد، چه در گذشته و چه در امروز.
براي توضيح بيش تر رجوع کنيد به تفسير نمونه، ج 1، ص 377.
پينوشتها:
1. بحارالأنوار، ج 56، ص 277.
2. سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 6، کلمه سحر؛ لغت نامه دهخدا، ج 8، کلمه سحر.
3. برگرفته از الميزان، علامه سيد محمد حسين طباطبايي، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، ج 1، ص 327.
4. تفسير موضوعي قرآن کريم، آية اللَّه عبداللَّه جوادي آملي، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ اوّل، بهار 1378، ج اوّل، ص 111 - 115.
5. طه (20) آيه 66.
6. اعراف (7) آيه 161.
7. وسائل الشيعه، ج 12، باب 25، از ابواب ما يکتسب به، حديث 7، ص 107.
8. همان، حديث 1، ص 105.
9. بقره (2) آيه 102.
پرسش 2:
فال و طالع بيني را توضيح دهيد.
پاسخ:
فال وطالع بيني را مي توان در راستاي علوم غريبه دانست. از اين رو ابتدا مختصري پيرامون علوم غريبه توضيح مي دهيم.
علوم غريبه علومي هستند كه از مجاري طبيعي و رسمي تدريس و تعليم نمي شوند . منابع و كتاب هاي صحيح و اساتيد واقعي آن ها هم بسيار كم و انگشت شمارند ؛ البته اين علوم ارتباطي با امور ماورايي و برخي خرافات مطرح در سطح جامعه ندارند ؛ اصولا علوم غريبه مانند جفر و رمل ، علوم واقعي و قابل قبول هستند كه آموزش و به كار گيري آن ها توسط افراد قابل و داراي ظرفيت مشكلي ندارد ، اما سحرو جادو داراي وضعيت متفاوتي است .
اصل واقعيت و تاثيرگذاري محدود سحر و جادو و طلسم امري مسلّم و غير قابل انکار است که در برخي آيات قرآن و روايات متعدد به آن اشاره شده و از انجام آن نهي شده ، همة فقها به کار بستن حتى تعليم سحر را حرام دانستهاند ، مگر آن که يادگيري آن به جهت باز کردن سحر ساحران و حل مشکل ديگران و از باب واجب کفايي باشد . حتى در مواردي سزاي ساحر مرگ دانسته شده است.
سحر و جادو داراي انواع و اقسام مختلفي است که برخي بر توانمنديهاي روحي افراد و برخي از طريق بهرهگرفتن از موجودات نامرئي مانند جنيان و... و برخي به اشکال ديگرمي باشد. تأثيرات برخي طلسمها و سحر و جادوها اموري غير قابل انکار است. در زمره علتهاي ناشناخته عالم محسوب ميگردد. يعني اثربخشي اين امور تفاوتي با اثر بخشي علتهاي شناخته شده ندارد و از تحت قانون جامع عليت در عالم خارج نميشود .
حتى در خصوص ادعيه و برخي اذکار که از معصومين نقل شده ، صدقات و خيرات و مانند آن هم حقيقت امر به همين شکل است، يعني همچنان که يک دارو ميتواند باعث شفا و رفع بيماري شود، دعا يا يک ذکر خاص يا صدقه دادن نيز ميتواند همين اثر را بگذارد ، با اين تفاوت که چگونگي اثر بخشي دارو روشن است اما چگونگي تأثير يک دعا يا ذکر خاص معلوم نيست!
البته تاكيد مي كنيم آنچه كه امروزه در جامعه ما رواج دارد ، در قريب به اتفاق موارد مشتي خرافات و اراجيفِ شياداني بيسواد است كه از علوم باطني يا سحرو جادو هيچ سر درنميآورند . تنها به فكر رسيدن به مطامع خود هستند . تهديدات و اخطارهاي آنان و نسخه هايي كه مي پيچند، ذره اي ارزش و اهميت ندارد و رفتن پيش آنان هم طبق نظر برخي مراجع حرام است .
در نتيجه مي توان به اطمينان رسيد كه كارهايي كه امروزه تحت عنوان سحر و جادو و رمل ،فال وطالع بيني ... انجام مي شود ، ارتباطي با حقايق اين علوم نداشته و ارزش توجه كردن و اهميت دادن ندارند . به علاوه دست يابي به برخي خبرها و اطلاع دادن از برخي ناشناخته ها توسط علوم جفرو اعداد و مانند آن هرچند به خودي خود و در سطح محدود ممكن است ، اما به كار بستن و نتيجه گيري از قوانين و قواعد اين علوم آن قدر سخت و دشوار است كه تنها معدودي ار علماي بزرگ در زمان كنوني قادر به انجام آن هستند . مدعيان اين عرصه ، معمولا دروغ گوياني خطرناك يا افرادي روان پريش هستند .
طالعبيني كه با نگاه كردن در ساعت، روز، ماه و سال به دنيا آمدن يك شخص و نگاه كردن به اوضاع ستارگان در آن وقت ،حكم به آينده آن شخص ميشود ، نوعي نجوم احكامي است. در استعمال عامه به آينده بيني به وسيله فال و رمل و مانند اين ها طالعبيني گفته ميشود.
بسياري از فقها اصل پيشبيني حوادث آينده به وسيله نجوم را در صورتي كه با اعتقاد به حتمي بودن آن و تأثيرش در حوادث به صورت مستقل همراه نباشد ، بدون اشكال دانستهاند. به اين معني كه شخص با اعتقاد به خداوند و مؤثر حقيقي بودن او قائل به اينگونه تأثيرات باشد . مشيت خداوند را در آن مؤثر بداند . به صورت جزمي و حتمي نسبت به آينده پيشبيني نكند. گرچه در همين فرض هم بسياري از فقها چنين كاري را جايز ندانستهاند.
اين گونه طالع بيني ها اعتبار شرعي و علمي ندارد بلكه بر اساس حدس و گمان است، اگر چه گاهي در برخي موارد مطابقت با واقع داشته باشد. براي رفع احتمالات با پرداخت صدقه و دعا مي توان از عوارض آن به دور بود.
اما فالگيري و كف بيني كه نوعاً كار افراد شياد است ، هيچ مستند شرعي ندارد .از نظر اسلام وقرآن اعتقاد به آن صحيح نيست. آن ها معمولاً با بيان مسائل كلي كه قابل انطباق با روحيات مختلف است ، يا با بيان يك سري مطالب متشابه سعي در جلب نظر مشتريان دارند. يا بر اثر حدسيات چيز هايي را بيان ميكنند كه به صورت اتفاق برخي واقع ميشود .انسانها خيال ميكنند كه پيشگوييهاي آن ها قطعي بوده است.هيچ يك از فال هاي مذكور از نظر عقل و شرع اعتباري ندراد. اما عقل به ما مي گويد تصميم گيري انسان بايد بر اساس انديشه و دور انديشي و مشورت با عاقلان مؤمن صورت گيرد . سرنوشت انسان نبايد با فال تعيين شود. فال گيري با كامپيوتر چگونه مي تواند از آينده آدمي خبر دهد و يا روحيات او را بشناسد و بر اساس آن غيبت گويي نمايد؟! شرع مقدس نيز اين گونه مسائل را خرافه اي بيش نمي داند و هيچ يك از آن ها را تأييد نكرده است.
فال به تنهايي هيچ تأثيري در انسان ندارد. آنچه منشأ اثر است، فكر و تلقي نادرست از فال است؛ يعني كسي كه به آن چه فالگير مي گويد، باور داشته باشد و به خود تلقين نمايد، چه بسا خود را ببازد و با مشكلاتي مواجه گردد. امام صادق(ع) مي فرمايد: "تأثير يا بي تأثيري فال بد در روان تو تابع موضعي است كه در مقابل آن اتخاذ مي كني. اگر آن را ناچيز بداني، ناچيز خواهد بود. اگر آن را مهم بپنداري ، مهم خواهد بود . اگر به آن ترتيب اثر ندهي، هيچ و بي اثر خواهد بود".(1)بنابراين هيچ اطميناني به فال نمي توان داشت. تنها به صورت تفريح و تفنن مي توان به كار برد.
براي اين كه مسلمانان تحت تأثير فال گيري و پيشگويي قرار نگيرند، و خويشتن را تسليم نادانيها و خرافات ننمايند. اولياي دين نه تنها پيروان خود را از اين قبيل كارهاي موهوم و زيانبار بر حذر داشته اند، بلكه پذيرش سخنان اين قبيل افراد را مخالفت با تعاليم الهي خوانده اند.
هيثم بن واقد گويد: به حضرت صادق(ع) عرض كردم: بين ما اهالي جزيره مردي است كه گاهي اشخاص در بارة مالي كه به دزدي رفته يا مفقود شده، از وي سؤال مي كنند و او خبر ميدهد. آيا مجازيم در اين قبيل موارد از او پرسش نماييم؟ حضرت جواب داد كه رسول اكرم(ص) فرمود: "كسي كه نزد ساحر يا كاهن يا كذّاب برود و گفته او را قبول نمايد، با اين عمل به كتابي كه از طرف خداوند نازل گرديده، كافر شده است".(2)
در استفتائات بعضي از مراجع معظم تقليد آمده:
فالگيري و رمالي مطلبي است خرافي . مراجعه به رمال و فالگير جايز نيست . پول گرفتن و پول دادن در برابر آن جائز نيست مگر اين كه دهنده پول آن را به عنوان هديه بدهد.(3)
پينوشتها :
1. الكافي، ج 8، ص 197.
2. مرتضي مطهري، داستان راستان، ج 1، ص 136؛محمد تقي فلسفي، كودك، ج 1، ص 382، به نقل از روضة كافي، ص 293.
3. جامع المسائل، ج 1، ص 630، مسئله 2202؛ آيت الله مكارم، استفتائات جديد، ص 156، س 563. و آيت الله خامنهاي ، رساله اجوبه الاستفتاات ، س 1229 .
پرسش 3:
درباره تجسم خلاق توضيح دهيد
پاسخ:
تجسم خلاق روش استفاده از تخيلات و تصورات براي به دست آوردن آن چه انسان در زندگي مي خواهد است . ادعا مي شود با استفاده از روش هاي ارائه شده در آن مي توان به اهداف و خواسته ها از جمله سلامتي ، لذت دوست داشتن موفقيت در روابط ، کسب ثروت، موفقيت در کار و زندگي و ... رسيد .
در اين شيوه بيان مي شود كه قدرت تخيل، توانايي ايجاد يک فکر ، يک تصوير ذهني يا يک احساس است . بايد با انرژي مثبت بر روي فکر ، احساس يا تصويري روشن و واضح آن قدر تمرکز کرد تا آن به واقعيت تبديل شود و فرد به هدف مورد نظرش يعني همان چيزي که تصور مي کرد برسد .
در اين شيوه پيشنهاد مي شود سعي کنيد درحالت مديتيشن يعني در وضعيتي ساکت و آرام و متفکرانه و هوشيار قرار بگيريد .پس از رسيدن به اين آرامش تصور کنيد در محيط دلخواه تان قرار گرفتيد. از اين وضعيت لذت مي بريد . رضايت کامل داريد . هماهنگ و تاثير گذار بر سايرين کار مي کنيد. اين وضعيت را با تمام جزئيات مثلا ساعت هاي کار مورد نظرتان حقوق دلخواه تان و مسئوليت هايي که دوست داريد بر عهده داشته باشيد، در ذهن تان مجسم کنيد .اين احساس را طوري در خود تقويت کنيد که اين وضعيت را با تمام جزئيات آن قبلا تجربه کرده ايد.
اين تمرين ساده و کوتاه را روزي دوبار انجام دهيد . در مورد آن فکر کنيد . شانس خود را براي رسيدن به موفقيت و کسب هدف ايده آل تان را افزايش دهيد .البته تاكيد مي شود با اين روش نمي توان رفتار ديگران را کنترل کرد که بر خلاف ميل باطني شان کار کنند. کاربرد اين روش براي از ميان برداشتن موانع دروني در جهت رسيدن به يک هماهنگي طبيعي است .(1)
اين موارد اگر در حوزه تصورات ذهني و نوعي خيال پردازي جاي بگيرد و فرد را تنها در توهم خوشي و شرايط ايده آل قرار دهد و بدون تغييرواقعيت تنها توهم خوشي را به ارمغان داشته باشد ، چندان قابل قبول نيست . در برخي مصاديق حقيقتي مانند پرداختن به آمال وآرزوهاست .غرق در آرزو شدن است كه مورد نكوهش اسلام مي باشد .
اما اگر اثرات مثبت رواني و تغيير نوع نگاه فرد به زندگي و جامعه را در پي داشته باشد و در عين حال فرد را از رفتارها و عملكردها و تلاش هاي سازنده در مسير بهبود وضعيت خود باز ندارد ، رفتار و تفكري قابل قبول خواهد بود ؛ هرچند تصور تغيير واقعيت بر اساس اين نوع نگاه و رفتار و تصويري مانند تفكر قانون جذب و مانند آن ، اموري نيستند كه چندان قابل قبول و تاييد باشند و مخالفان بسياري نيز دارند .
پي نوشت:
1. http://www.successir.com
پرسش 4:
قانون جاذبه رواني را توضيح دهيد.
پاسخ:
اين قانون تفاوت هاي چنداني با تجسم خلاق ندارد . در واقع نوعي تلاش و كنش مثبت مغزي براي رسيدن به خواسته هاي انساني است ؛ در اين تفكر عنوان مي شود كه ذهن مانند باغي است كه در آن يا گل ميرويد يا علف هرز؛ با استفاده از قانون جذب شما در زندگي، افراد، ايدهها و موقعيتهايي را به سوي خود جذب مي كنيد كه با افكار غالب شما هماهنگ هستند.
هنگامي كه اهداف شما از مغناطيس اشتياقتان سرشار شد، به چيزي دست پيدا ميكنيد كه مردم به آن شانس ميگويند. هر چيزي را كه عميقآ باور داشته باشيد، براي تان به واقعيت بدل ميشود. آنچه را كه ميبينيد، باور نميكنيد، بلكه آن چيزي را ميبينيد كه قبلا به توان يك باور انتخاب كردهايد. پس بايد باورهاي محدودكنندهاي را كه مانع موفقيت شما هستند، شناسايي كنيد. آن ها را از بين ببريد .
نحوه عملكرد شما هميشه با زيربناييترين ارزشها و اعتقادات تان هماهنگ است. آنچه به راستي ارزشهايي را كه واقعآ به آن اعتقاد داريد بيان ميكند. ادعاهاي شما نيست بلكه گفتهها، اعمال و انتخابهاي شما به ويژه در هنگام ناراحتي و عصبانيت است .
هر چيزي كه ذهن خود را به آن مشغول سازيد، در زندگيتان واقعيت پيدا ميكند. هر چيزي كه روي آن تمركز كنيد و مرتبآ به آن بينديشيد، در زندگي واقعي شكل ميگيرد . گسترش پيدا ميكند. بنابراين بايد فكر خود را بر چيزهايي متمركز كنيد كه در زندگي واقعآ طالب آن هستيد. قانون احساس .
شما در فكر كردن، درك كردن و تصميم گرفتن صددرصد احساسي عمل ميكنيد. با احساس تان تصميم ميگيريد و با عقل تان توجيه ميكنيد ؛ از آن جايي كه كنترل افكارتان در دست خودتان است، خوشبختي شما نيز بستگي به ميزان اراده شما در كنترل افكارتان دارد. قانون جايگزيني .
مروجين قانون جاذبه به عبارات و بيان هاي گوناگون تاكيد مي كنند كه " با استفاده از قانون جذب ثروتت را افزايش ميدهي. همسر دلخواهت را پيدا ميكني، شغل دلخواهت را مييابي، به اهدافت ميرسي، از جذب آنچه نميخواهي جلوگيري ميكني " .(1)
مي توان گفت كامل ترين محصول در خصوص توضيح و ترويج اين تفكر مستند "راز" محصول سال 2006 کمپاني «پرايم تايم» استراليا است كه مستندي زيبا و تأثيرگذار است. تاثير محسوسي بر افکار و رفتار هر بينندهاي ميگذارد که به اين خاطر بايد قدرت سازندگانش را ستود.
اما از جهت بررسي محتوايي به اساس اين تفكر يعني قانون جذب بايد گفت : در منابع ديني ما به صراحت به چنين مسئله اي اشاره نشده ، مثلا همه روابط عالم بر اساس يك قانون بزرگ به نام قانون جاذبه شكل گرفته باشد كه كائنات تنها در برابر آن خاضع باشند و بر اساس آن عمل كنند ؛ اما اشارات و تاييداتي خاص در اين زمينه ،آن هم با نگاهي خاص و معين وجود دارد .
مثلا بخش قابل توجهي از روايات و آيات قرآن در ضرورت تفکر و تأثير پذيري از اين راهکار اختصاص داده شده تا جايي که تفکر در خوبيها و حقايق عالم مانند تفکر مداوم در مورد خداوند و قدرت او برترين عبادت شمرده شده ،تاكيد شده كه نوع تفكرات در جهت گيري هاي فكري و عملي انسان در آينده تاثير خواهد گذاشت ، مثلاً امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد:
«تفکر (در نيکي ها) انسان را به سوي نيکي و عمل به آن ميکشاند».(2) يا «زياد فکر کردن در معاصي و بديها انسان را به سوي گناه و بدي ميکشاند».(3)
نکته معقول در فرمايش اين است که تصور هر عمل مقدمه انجام آن محسوب ميشود . تکرار تفکر و تصور ممکن است با تصديق به فائده آن همراه شده ، در انسان شوق عمل به آن را به وجود آورد .
نكته ديگر حقيقتي که در آموزههاي ديني و اخلاقي عرفاني بسيار به آن توجه شده، رسيدن به «مقام طلب» و خواستن حقيقي است . بر اساس آموزه هاي ديني مي دانيم در نظام عالم سنتها و قوانيني قرار داده شده که از آن ها به عنوان سنن الهي ياد ميکنيم .شالوده و ساختار روابط علّي و معلولي در اين عالم و روابط انسان با جهان طبيعت و ماواري طبيعت بر آن اساس تنظيم شده . يکي از سنتها اين است که اگر انسان به معناي واقعي کلمه در مقام طلب و خواستن برآيد ،خداوند زمينه رسيدن او به مطلوب را ايجاد ميکند.
مهم اين است که در ابتدا تحول و تغيير دروني در انسان (يا جامعه) به وجود بيايد . او براي رسيدن به شرائطي بهتر به پا خيزد. آن گاه خداوند زمينه و بستر دستيابي به مطلوب را فراهم خواهد ساخت، خداوند در قرآن ميفرمايد:
«خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نميدهد مگر آن که آنان در خود تغيير ايجاد کنند».(4)
سنت تکويني الهي بر اعطاي آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ،قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنيا باشد و چه آخرت:
« همه را (چه آنان که دنيا را بخواهند ،چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطاي پروردگارت مدد ميدهيم .عطا و بخشش پروردگارت مانعي ندارد».(5)
در نتيجه انسان که در مقام طلب برآمده ،براي رسيدن به هر آنچه بخواهد - البته در تحت قوانين حاکم بر عالم - به او ياري ميشود .
در در خصوص آن كه به هر چه فكر كنيم ،همان به سراغ مان خواهد آمد و هر آنچه براي ما رخ مي دهد، نتيجه تفكرات و انديشه هاي گذشته ماست ،بايد گفت :در قرآن هيچ اشاره اي به اين امر نشده اما جديترين اشارات در روايات در اين خصوص مربوط به «تفأل و تطيّر» يعني فال بد و نيك زدن است كه آن هم از اهميت و ارزش بالا و قابل توجهي برخوردار نيست .
در حديثي از امام صادق(عليه السلام) نقل شده:
«تأثير فال بد به خودت بستگي دارد. اگر آن را آسان بگيري، آسان ميشود، اگر سخت بگيري ،سخت ميشود . اگر به آن اهميت ندهي ،بياثر ميشود».(6)
اين روايات به خوبي نشان ميدهد اثر بخشي اين نوع عقايد و تفکرات بيش تر در حوزه تلقينات روحي و رواني و به علاوه سوء ظن و حسن ظن پيدا کردن نسبت به خداوند و خود و آنچه با آن مواجه هستيم ميباشد . اين رابطه متقابل ميتواند يکي از سنتهاي عالم هستي محسوب گردد. اما محدوده اثر بخشي اين امور بسيار محدود است.نميتواند در همة شئون زندگي سرايت داشته باشد.
اين قانون يا «راز» در محدوده معيني قابليت اثربخشي دارد مثلاً نمي توان آرزو کرد که به جواني برگرديم يا جلوي پيري را بگيريم يا جلوي مرگ خود و عزيزان مان را و يا بخواهيم ماشين ما بدون سوخت حرکت کند! پس بايد پذيرفت طرفداران اين تئوري بسيار ايدهآليستي به اين جريان مينگرند و از حقيقت فاصله دارند. به علاوه در اعتقاد ديني ما همه عالم بر اساس اراده و قدرت يک موجود برتر در حرکت و تکاپو است . اگر نخواهد حتى بالاترين افکار و ارادهها و عزمها اثر بخش نخواهد بود.
اين همان حقيقتي است که امام علي(عليه السلام) به آن اشاره کرده اند: «خدا را به از بين بردن عزمهاي جدي و استوار شناختم». يعني بسيار پيش ميآيد که مرد عزم و عمل - علي(عليه السلام) -عزم و قصد کاري را ميکند اما خدا جلوي تحقق آن را ميگيرد و اين يعني اينکه اراده خدا فوق همه ارادهها است.
بالاترين مرتبه طلب و خواستن و تمسک به قانون «راز» براي بسياري از ما در مقام دعا پيش آمده که شب و روز به خواسته خود و آنچه ميطلبيم، انديشيده و آن را خواستهايم، ولي خداوند تحقق آن را به صلاح ما نديده ، دعاي ما در ظاهر مستجاب نشده است . اين يعني قضاي الهي ؛همان که در روايت به آن تصريح شده :
«حکمت او را هيچ وسيله و واسطهاي بر نميگرداند»يعني اگر حکمت خداوند و قضاي او به تحقق امري تعلق بپذيرد ،هيچ راهکار و ابزاري مانع آن نخواهد بود.
به نظر نمي رسد اين قانون به اين شكل كه ارائه مي شود ،حقيقت خارجي داشته باشد . برفرض هم كه باشد - كه شواهد و قرائن بسيار خلاف آن را ثابت مي كند- اما خداوند نخواسته كه همه امور عالم را از اين زاويه و با اين پيش فرض ببينيم . بايد در تعاليم ديني تاكيد روشن و آشكاري بر اين حقيقت مي شد ،در حالي كه هيچ اشاره مستقيمي به اين امر نشده است .
حقيقت مفاهيم ديني بر اساس توكل برخدا و واگذار نمودن همه امور به اراده و مشيت او و البته تلاش در مسير بهبودي شرايط و كوشش براي آباد نمودن آخرت شكل گرفته است . تا جايي كه اين دستور عمل ها و قوانين و راهكارها با اين حقايق مهم منافات نداشته باشد ، توجه و استفاده از آن ها مانعي ندارد و گرنه نبايد براي آن ها قيمت و ارزشي قايل بود .
پينوشتها:
1. قانون جذب ،مايكل لوسير، ترجمه نفيسه معتكف ،ص 127
2. وسائل الشيعه، ج 15، ص 195- 196.
3. غرر الحکم، ص 321، ح 5.
4. رعد (14) آيه 11.
5. اسراء (17) آيه 20.
6. ترجمه تفسير الميزان ،ج 19 ،ص 127.