من 17 سال دارم و پدرم منو میزنه من امروز تحمولم تمام شد وروش واستادم میدونم کار خوبی نکردم ولی تحملم تموم شد نمی دونین چند بار از خدا مرگمو خاستم که چنین رفتاری باهامون نداشته باشه درضمن پدرم مجره جنگی ولی عمومم مجروح ولی از گل کمتر به بچه هاش نمیگه بدبختانه داداشمم میزنه داداش کوچکترمو که اصلا دوست ندارم اون اسیب ببینه روحی به مادرم گوفتم اگه 1بار دیگه دست رومون بلند کنه دستشو میگیرم میبوسمش و از خانوادم خدا حافظی می کنم.از شما راهنمایی می خوام و زودتر جوابمو بدین تا کاری دست خودم ندم

باتشکر

با عرض سلام و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز.
خدمات ارزنده پدر و مادر سبب مي‏شود كه ما نسبت به آنان احترام كنيم . تا جان در بدن داريم در رفع نيازمندي آن ها بكوشيم، از اين طريق مراتب حق شناسي خود را ابراز نمائيم. قرآن در چهار آيه بعد از مسئله توحيد، احسان به پدر و مادر را مورد تأكيد قرار داده است. از جمله مي‏فرمايد:« وَ قَضي ربّك الاّ تعبدوا الاّ اياه و بالوالدين احساناً، اِمّا يبلُغَنَّ عندك الكَبر احدُهما او كلاهما فلا تقل لهما اُفٍّ وَلا تنهر هما و قل لهما قولاً كريما؛
پروردگار تو فرمان داد كه جز او نپرستيد . به پدر و مادر نيكي كنيد. هر گاه يكي از ايشان يا هر دو نزد تو به پيري رسند، به آن ها افّ (سخن ناخوش) مگو . بر آن ها بانگ و فرياد مزن . با ايشان گفتار نيكو بگو».(1)
در اين آيه بخشي از وظايف فرزندان مشخص گشته كه عبارتند از:
1- احسان و نيكي به آن ها؛ (مصاديق احسان مشخص است از قبيل: هديه دادن، برآوردن نيازهاي آن ها، انجام دستور،رابطه گرم و صميمي و...)؛
علت لزوم فرمانبرداري از سخنان پدر و مادر اين است كه پدر و مادر خواهان سعادت فرزندند، گرمي ‏و سردي روزگار را زيادتر از او چشيده‏اند . تجربيات خوبي در اين راه‏ اندوخته‏اند. از اين جهت بايد در مسائلي كه نمي‏دانند،از تجربيات آن ها استفاده كنند.
2- ادب در گفتار؛ (پرهيز از سخنان ناخوش‏آيند و تند و خشن و هم‏ چنين پرهيز از بلند كردن صداي خود در مقابل آن ها)؛
در آيه بعد وظايف ديگري بيان شده است:« واخفِضْ لهما جَناح الذُّلّ من الرحمة و قل ربّ ارحَمْهما كما رَبَّياني صغيرا » (2)كه عبارتنداز:
1- تواضع و فروتني در مقابل آن ها؛ اين مسأله به حدي مهم است كه از آن به گستراندن بالِ فروتني در مقابل آن ها تعبير شده است.
2- دعاهاي خير براي آن ها.
امام صادق(ع) در مورد معناي احسان مورد نظر در آيه مي‌فرمايد: "احسان آن است كه با آنان رفتار نيكو داشته باشيد . آن ها را مجبور نكني چيزي را كه احتياج دارند، از تو بخواهند، اگرچه بي‌نياز باشند، يعني پيش از اين كه بخواهند، در اختيارشان قرار دهي". (3)
هم چنين مي فرمايد: "اگر چيزي كم تر از "اُف"( كه در فارسي از آن به " اَه" تعبير مي شود) بود، خداوند از آن منع مي­كرد و اين كلمه از پست ترين عقوق و نافرماني است، حتي نگاه تند به پدر و مادر كردن از اقسام عاق شدن است". (4)
در روايت ديگر يكي از مصاديق عاق والدين، اندوهگين كردن آن ها ذكر شده است؛ امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را غمناك كند، نافرماني آن ها را كرده است". (5)
علامه مجلسي مي گويد: "عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن ها را رعايت نكند و بي ادبي نمايد. آن ها را به سبب گفتار يا رفتار برنجاند و آزار و اذيت كند. در چيزهايي كه عقلاً و شرعاً مانعي ندارد، از آن ها نافرماني نمايد و اين عقوق گناه كبيره است". (6)
شخصي از رسول اكرم(ص) سؤال كرد: حق پدر بر فرزندش چيست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نكند و جلو او راه نرود. قبل از او ننشيند و كاري نكند كه مردم پدرش را دشنام دهند". (7)
البته مهر و مودت به والدين به دوران حيات آن ها اختصاصي ندارد، بلكه بايد پس از فوت آن ها نيز ادامه داشته باشد. امام باقر(ع) مي فرمايد:
"بنده اي در حال حيات پدر و مادرش به آن ها نيكوكار است، ولي پس از مرگ آن ها را فراموش مي كند . بدهي ايشان را نمي پردازد . براي آن ها طلب رحمت نمي كند. خداوند او را عاق والدين ثبت مي نمايد. اما بنده ديگري در حال حيات عاق والدين است ، ولي پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را ياد مي كند. خداوند او را نيكي كننده به والدين ثبت خواهد كرد". (8)
بنابر اين لازم است نکاتي را مود توجه قرار دهيد:
1ـ پدر و مادرها غالباً نه از آن چه اسلام و امامان عليهم السلام در مورد شيوه تربيت و برخورد با فرزندان فرموده‌اند، اطلاع دارند و نه از يافته‌هاي علوم تربيتي و روان‌شناسي و دانش روز آگاهي دارند. علاوه بر اين ضعف، توجه داريد که آنان به نسل گذشته تعلق دارند، ساختار فکري و روحي آنان، متناسب با زمان و جامعه و فرهنگ نسل پيش از شما شکل گرفته، به گونه‌اي شکل يافته که تغيير آن مشکل است.
بر خلاف فرزندان که مي‌توانند خودشان را با اوضاع مختلف تطبيق دهند. برخوردها و رفتارهاي ظاهري خود را ـ حتي اگر خلاف خواست و ميل دروني‌شان باشد ـ با شرايط گوناگون هماهنگ سازند.
بنابر اين به حکم داوري عقل و تجربه خوب است:
اوّلاً: فرزندان با واقع بيني با اين مسئله برخورد کنند . ضعف‌هاي پدر و مادرها را ببينند، سپس انتظارات‌شان را بر همان اساس تنظيم کنند.
دوم: از راهنمايي‌ها و اندرزهاي دلسوزانه و مشفقانه آنان که حاصل چندين سال تجربه است، بهره گيرند.
اگر گاهي برخورد تند و دور از انصاف داشتند، چشم پوشي کنند و از خود خونسردي نشان دهند.
سوم: هر گاه امر و نهي يا داوري‌هاي شان چنان خلاف حق و دور از انصاف و به ضرر شما بود که نمي‌توانيد بپذيريد، هيچ‌ وقت به طور صريح مخالفت نکنيد، بلکه با زباني احترام آميز و چهره اي متبسم، حرف‌هاي آنان را تأييد کنيد، ولي در مقام عمل به گونه‌اي نظر خود را دنبال کنيد که رنجيده خاطر نشوند.
البته لازم است به فکر توجيه عملکرد خود باشيد. اگر توجيه و دليل شما آنان را قانع نکرد، عصباني نشويد . يک دندگي نکنيد. بلکه با روي گشاده بگوييد. اشتباه کرديم و سعي مي‌کنيم بعدها رعايت کنيم.
تلاش کنيد تا آنان هيچ‌ وقت از شما آزرده خاطر نگردند، زيرا کيفر الهي شديد و سريع است، حتي اگر پدر و مادر کافر و مشرک يا بت‌پرست باشند، احترام آنان لازم است.
چهارم: اشتباهات افراد دلسوزي چون والدين را بايد محرمانه و با به کار بردن کلمات و ادبياتي متناسب و عاطفي و محتوايي منطقي، به صورت غير مستقيم و گاهي مستقيم به آنان گفت.
بايد زمان‌شناس باشيد. هرگز در هنگام خشم و عصبانيت خود، يا طرف مقابل حرف‌هاي منطقي و درست خود را بيان نکنيد ، زيرا هم خودتان ضايع مي‌شويد و هم حرف‌هاي درست تان پذيرفته نمي‌شود.

پنجم: لازمه هر کمالي، خويشتن‌داري در برابر خواسته‌هاي نفس و مقاومت در برابر اميال دروني است. انسان جز از راه خويشتن‌داري نمي‌تواند به مقام «انسانيت» برسد. بنابر اين در برابر تندي‌هاي والدين و خواسته‌هاي نادرست آنان خويشتن‌داري کنيد تا بتوانيد در مقابل ساير خواسته‌ها و اميال دروني خود مقاوم و استوار گرديد و بر آن غلبه نماييد.
نكته پاياني اين كه: احتمالا رفتار پدرتان متأثر از مجروحيت جنگي و يا موج زدگي خفيف باشد. اگر اين طور باشد، رفتارهاي تندش طبيعي است. پس با توجه به اين مطلب سعي كنيد. كمال احترام به والدين خود مخصوصا به پدر خود داشته باشيد. هر دستوري دادند ،اطاعت كنيد. در اين صورت يقينا مشكل تان حل خواهد شد.
موفق باشيد.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آية 23 و 24.
2. همان،آيه24 .
3. اصول كافي، ج 3، ص 230.
4. مرآت العقول، ج 10، ص 375.
5. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
6. گناهان كبيره، ج 1، ص 120.
7. بحارالانوار، ج 71، ص 45.
8. اصول كافي، ج 3، ‌ص 238.