با شخصی به مدت 8 ماه از طریق اینترنت اشنا شدم تا دو ماه پیش نوع متون تایپی از حد رسمی خارج نشد حتی اسم هم با اوردن خانم / اقا صدا میکردیم در این مدت هر چند وقت بر روی یک موضوع بحث میکردیم موضوعات مختلف از قبیل اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، مذهبی ، ازدواج و ... . تا اینکه هر دو به این نتیجه رسیدیم برای معیارهای ازدواجی که داریم در طرف مقابل وجود دارد . اما برای ازدواج در حال حاضر هر دو مشکلاتی داریم که تا یک یا دو سال دیگه رفع میشود . یکی دوبار تلفنی صحبت کردیم و یکبار هم همدیگر رو دیدیم . ایا اگر این ارتباط همین طور که هست اگر حفظ کنیم دچار مشکل میشیم ؟ از لحاظ شرعی چی؟ مشکل دار بودنش که می دونم مشکل دار اما میزان گناهی که داره چقدر ؟ یک سوال دیگه اینکه من نمی تونم به این شخص حتی برای یک لحظه فکر نکنم با این مشکل چکار می تونم بکنم با خودم مدام در جدال هستم ولی به نتیجه نمیرسم . حتی با سرگرم کردن خودم به عوامل دیگه باز هم امکان نداره .

پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
يکي از توصيه‌هاي هميشگي ما مشاورين به همه دختر و پسرها اين است که پيش از قول جدي در حضور خانواده و متعهد شدن نسبت به همديگر بر اساس عرف، شرع و قانون به همديگر دل نبنديد. دليل آن هم روشن است چون بعد از وابستگي عاطفي امکان دست يابي به يک شناخت مناسب نخواهد بود . از دست مشاورين هم کاري بر نمي‌آيد. مگر در جلسات مشاوره متعدد و تازه آن هم با قصد خود دختر يا پسر!
اين وضعيت به ويژه هنگامي تشديد مي‌يابد که رابطه مجازي نيز در جريان باشد. اين مهم نيست که رابطة شما در حد ديدن و نديدن بوده يا نه؛ يا آن که فراتر از آن باشد .
گرايشات ما اجازه کسب شناخت مناسب را به ما نخواهند داد.
اما اين مسأله از جنبه ديگري نيز مي تواند مورد بررسي قرار گيرد و آن اينکه پس از بروز دلبستگي پذيرش اينکه نتوانيم به هم برسيم نيز قابل تحمل نخواهد بود . اغلب موجب بروز يک شکست عاطفي و اختلال رواني به ويژه براي دختران خواهد بود. به هر حال بايد پذيرفت که گاهي بنا به هر دليلي آنچه مي خواهيم اتفاق نمي افتد. در اين زمينه نيز شاهد موارد بسياري بوده ايم که يا با مخالفت خانواده و يا تغيير شرايط هر يک از طرفين شرايط ازدواج محقق نشده و طرفين مجبور به ترک رابطه هستند.
در مورد گناه با کدام ميزان مي توانيد آن را بسنجيد تا بتوانيم آن را براي شما نقل کنيم؟ اين که مي گوييد امکان نداره که بتوانم او را رها کنم ، دليل واقعي آن است که نمي خواهيد. در تمام اين موارد به جاي نمي توانم، بگوييد نمي خواهم؛ چون مشخصاً يک رابطه لذت بخش را نمي خواهيد رها نماييد. اما به خوبي مي دانيد که عاقبت اين قبيل روابط به ازدواج منتهي نمي گردد و در صورت منتهي شدن نيز سرانجام مثبتي ندارند.
در مورد فراموش كردن رابطه هاي احساسي و عاشقانه ، اين مسايل مانند شماره تلفن و برخي اطلاعات غير ضروري ديگر نيستند كه در آينده با تغيير منزل و مانند آن از بين بروند. اين دسته از اطلاعات شامل محتواهاي احساسي هستند و ماندگارتر هستند. بنابراين به اين مسأله بستگي دارند كه ديدگاه ابتدايي شما نسبت به آن ها چه چيزي باشد. كسي كه معتقد است نمي‌تواند آن را فراموش كند، يعني كه نمي‌خواهد آن ماده اطلاعات را كنار بگذارد و علاقمند است. همچنان آن را حفظ كند. حال اگر همين فرد واقعاً معتقد گردد كه مي‌تواند آن را به كمك روانشناس يا مشاور كنار بگذارد، احتمال كنار آمدن با اين تعارض به زودي صورت خواهد گرفت.
نرسيدن به يك عشق خود بدتر از از دست والدين نيست كه هزاران بار اتفاق افتاده است و افراد با آن كنار آمده‌اند . همين طور چگونه وقتي افراد معشوق يا معشوقة خود را از دست مي دهند، معمولاً با سادگي يا كمي دشواري خود را مجبور به ترك مي‌بينند و از آن عبور مي كنند و به فرد ديگري دل مي‌بندند . البته در كم ترين موارد(صرفاً موارد مرضي) فرد نمي‌تواند عبور كند؟؛ به هر حال همه چيز در انديشه خودتان است كه بخواهيد يا نخواهيد؛ راه سومي وجود ندارد. بله؛ اگر خواستيد ممكن است به تنهايي نتوانيد كه در اين صورت از روانشناس كمك بگيريد.
در اين قبيل موارد «نمي توانم » نيست که نمي گذارد عبور کنيد. بلکه نمي خواهيد. زمانه و تجربه به ما بارها و بارها نشان داده است که ما اغلب مجبور به پذيرش واقعيات هستيم و با آن کنار مي آييم. چون در بسياري موارد آنچه مي خواهيم نمي شود و آنچه مي خواهيم نمي شود. گاهي چيزهايي که مي خواهيم، بر خلاف مصالح ما است. درست مثل مورد شما که پسر مورد نظر هرگز دلش با شما نيست. البته يادتان باشد که دخترها به دليل جنبه عاطفي شان گاهي به دست و پا هم مي افتند. بنابراين بهتر است با يک روانشناس گفتگو کنيد تا روش تحليل مسايل و حاکم کردن منطق بر عاطفه و احساس را فرا بگيريد.
بايد مثل تمام افراد ديگر فرا بگيريد كه دنيا محل به دست آوردن و از دست دادن است؛ يعني همان طور ياد مي گيريم كه چيزهايي را به دست آوريم، بايد ظرفيت تحمل از دست دادن برخي چيزها را هم به دست آوريم. اين درست است كه ما چيزهاي زيادي داريم؛ اما همه آن ها همواره در معرض تهديد هستند . ممكن است هر آن هر يك از آن ها را از دست بدهيم.
در واقع، چه كسي به ما تضمين داده است كه تمام اين امكانات براي هميشه يا تا آخر عمر با ما همراه باشد؟ به همين دليل هم خداوند ظرفيت سازش با موقعيت هاي شكست و ناخوشايند را در انسان قرار داده است . فرد اندكي بعد با موقعيت سازگار مي‌شود. در اين بين نكته مهم خواست قلبي فرد براي تغيير است كه گاهي به دليل برخي مشكلات ديگر فرد نمي‌تواند نسبت به آن راضي شود. مثلاً هنگامي كه يك دختر از اعتماد به نفس بالايي برخوردار نيست و از پاسخ منفي يك نفر وحشت مي‌كند، به تكاپو مي افتد كه به هر طريق ممكن پاسخ مثبت را بشنود؛ در اين موارد افراد با وضعيت دشوار روبرو مي‌شوند كه بايد با كمك مشاور ادامه دهند.